کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو



 



1-3-2- محیط كشت تخمیر صنعتی.. 8
2- مروری بر كارهای گذشته. 11
2-1- مروری بر كاربردهای كشت نیمه‌پیوسته (غیر مداوم خوراك‌دهی شده) 11
2-2- مروری بر تولید بوتانل از طریق كشت میكروبی.. 13
2-3- مروری بر بهینه‌سازی فرایند‌های تخمیر نیمه‌پیوسته. 13
3- فرایند. 16
3-1- طراحی فرمانتور 17
3-2- كشت نیمه پیوسته (غیر مداوم خوارك‌دهی‌شده) 19
3-2-1- مزایای كشت نیمه پیوسته (غیر مداوم خوارك‌دهی‌شده) 20
3-3- بوتانول(بوتیل الکل) 22
3-3- 1- روش های تولید بوتانول.. 25
3-3-2-1- استفاده از بوتانول به عنوان جایگزین سوخت های فسیلی.. 25
3-3-1-2-تحقیقات انجام شده در زمینه تولید بیولوژیکی بوتانول  27
فصل چهارم. 29
4- مدلسازی.. 30
4-1- مدل بیوراكتور نیمه پیوسته. 30
4-2- مدل‌های رشد میكروارگانیسم‌ها 31
4-2-1- مدل‌های ساختار نیافته. 31
4-2-1-1- مدل‌های مونود، هالدن، كناك، تیسیر و موزر 31
4-2-1-2- مدل شبكه عصبی.. 33
4-2-2- مدل‌های ساختاریافته. 33
4-2-2-1- مدل‌های مبتنی بر آنالیز موازنه فلاكس (FBA) 35
4-2-2-2- مدل‌های مبتنی بر آنالیز موازنه فلاكس پویا (DFBA ) 39
4-3- مدلسازی مورد استفاده در این تحقیق.. 40
4-3-1- معادلات حاكم.. 41
4-4-1- مدل آنالیز موازنه فلاکس پویا برای کشت ناپیوسته گونه طبیعی (وحشی) باکتری کلستریدیوم استوبوتیلیکوم  42
4-4-1-1- تعیین پارامترهای بهینه معادلات جذب مواد غذایی  43
4-4-2- مدل آنالیز موازنه فلاکس پویا برای کشت نیمه پیوسته گونه جهش یافته باکتری کلستریدیوم استوبوتیلیکوم  50
5- بهینه‌سازی.. 59

مقالات و پایان نامه ارشد

 

5-1- استراتژی عملیاتی.. 61
6- نتایج، بحث و نتیجه گیری.. 64
6-1- نتایج حاصل از بهینه سازی.. 64
6-2- مطالعات موضوعی.. 67
6-3- بحث و نتیجه گیری.. 68
منابع.. 70
پیوست یك…. 74
پیوست دو 80
مقدمه‌ای بر بیوتكنولوژی
بی‌تردید زیست‌شناسی جدید با آرایش مبهوت‌كننده‌ای از رشته‌های فرعی گوناگون مثل میكروب‌شناسی، كالبدشناسی جانوری و گیاهی، زیست شیمی، ایمنی‌شناسی، زیست‌شناسی سلولی، فیزیولوژی گیاهی و جانوری، ریخت‌زایی، سیستماتیك[1]، بوم‌شناسی، دیرینه‌شناسی گیاهی، ژنتیک و بسیاری از رشته‌های دیگر، متنوع‌ترین بخش علوم طبیعی است. تنوع فزاینده زیست‌شناسی جدید بیشتر از آنجا ناشی می‌شود كه پس از جنگ جهانی دوم، رشته‌های علمی دیگر چون فیزیك، شیمی، و ریاضیات در زیست‌شناسی به كار گرفته شد و توصیف فرایند‌های زیستی را در حد سلول و هسته سلولی امكان‌پذیر ساخت.
زیست‌شناسی جدید تاكنون سهم مهمی در رفاه و سلامت بشر داشته است. با این حال آنچه تاكنون از این راه به دست آمده است، در قیاس با نویدهایی كه در سایه بیوتكنولوژی تحقق خواهد یافت بسیار ناچیز است.
بیوتكنولوژی[2] را تحت عنوان «به‌كارگیری ارگانیسم‌ها یا فرایندهای زیستی در صنایع تولیدی و خدماتی» تعریف كرده‌اند. بیوتكنولوژی دانشی است كه كاربرد یكپارچه زیست‌شیمی، میكروبشناسی و تكنولوژی‌های تولید را در سیستم‌های زیستی، به جهت استفاده‌ای كه در سرشت بین رشته‌ای علوم دارند، مطالعه می‌كند.
بیوتكنولوژی صنایع كاملاً نوینی خواهد آفرید كه انرژی فسیلی اندكی لازم دارند و اقتصاد جهانی را تغییر خواهد داد. فرایندهای بیوتكنولوژیک در بیشتر موارد با صرف انرژی كم در دمای پایین انجام می‌شود و در بیوسنتز[3] عمدتاً متكی بر مواد ارزان هستند. فعالیت‌های صنعتی تحت تأثیر آن شامل تولید غذا برای انسان و جانوران، تدارك مواد خام شیمیایی به جای منابع پتروشیمیایی، منابع جایگزین انرژی، به گردش درآوردن پسماندها در طبیعت، كنترل آلودگی، كشاورزی و تولید مواد جدید برای یاری رساندن و متحول كردن بسیاری از جنبه‌های پزشكی، علوم دامپزشكی و دارویی است. بیوتكنولوژی از نظر بین‌المللی همانقدر (چه‌بسا بیشتر) نوید بخش استفاده‌های تجاری است كه انقلاب میكروالكترونیك[4] فراهم كرد. بویژه آنكه صنایع بیوتكنولوژیک عمدتاً بر پایه مواد تجدیدشدنی و گردش‌پذیر خواهد بود و از این‌رو می‌تواند با نیازهای جامعه‌ای كه در آن انرژی روز به روز گران‌تر و كمیابتر می‌شود سازگار شود. بیوتكنولوژی از جهات بسیار هنوز یک تكنولوژی نوپا بوده و پیشرفت‌هایش مستلزم كنترل ماهرانه است، اما توانایی‌های آن گسترده و متنوع است و بی‌تردید در بسیاری از فرایندهای صنعتی آینده نقش مهم و فزاینده‌ای خواهد داشت.
بیوتكنولوژی ذاتاً حرفه‌ای بین رشته‌ای است. بیوتكنولوژیست[5] فنون مأخوذ از شیمی، میكروب‌شناسی، مهندسی شیمی و دانش كامپیوتر را به كار می‌گیرد. اهداف اصلی آن، نوآوری، توسعه و اجرای مطلوب فرایندهایی است كه كاتالیزور[6] زیست شیمیایی در آن نقش اصلی و غیر قابل جایگزینی دارد. بیوتكنولوژیست‌ها باید با متخصصین سایر قلمروهای وابسته مانند پزشكی، تغذیه، صنایع شیمیایی و دارویی، حفظ محیط زیست و تكنولوژی به عمل‌آوری مواد پسماند نیز همكاری نزدیک داشته باشند. خاستگاه بسیاری از فرایندهای بیوتكنولوژیک فعلی به تخمیرهای سنتی و باستانی مانند تولید نان، پنیر، ماست و سركه بر می‌گردد. اما كشف آنتی‌بیوتیك‌ها[7] در سال 1929 و سپس تولید انبوه آنها در دهه 1940 بیشترین پیشرفت‌ها را در تكنولوژی تخمیر فراهم آورد. از آن پس ما نه تنها در تولید آنتی‌بیوتیك‌ها، بلكه در تولید بسیاری از فرآورده‌های شیمیایی ساده یا پیچیده مفید، به عنوان مثال اسیدهای آلی، پلی‌ساكاریدها، آنزیم‌ها، واكسن‌ها، هورمون‌ها و غیره شاهد توسعه شگفت‌انگیز تكنولوژی تخمیر بوده‌ایم. علت اصلی توسعه فرایندهای تخمیری رابطه نزدیک و فزاینده بین زیست‌شیمیدان‌ها، میكروب‌شناسان و مهندسان شیمی است.
مهم‌ترین دلیل برای آگاهی روزافزون از بیوتكنولوژی، رسیدن به این واقعیت بود كه منابع سوختهای فسیلی محدود است. بنابراین انسان باید در پی شیوه‌هایی باشد كه با بهره گرفتن از توده زیستی[8]، مستقیم و غیر مستقیم انرژی خورشیدی را به شكل قابل استفاده درآورد. از این توده زیستی بسیاری از مواد شیمیایی ضروری برای بقای انسان به دست خواهد آمد. گرچه صنایع تخمیری سنتی همیشه در بیوتكنولوژی نقش مركزی خواهد داشت، امید بیوتكنولوژیست‌ها امروزه عمدتاً به كاربردهای دو كشف زیست‌شناسی بر می‌گردد كه عبارتند از:
الف) توسعه تكنولوژی یا مهندسی آنزیمی، یعنی استفاده از واحدهای زیستی جداشده با آنزیم‌ها در صنعت و پزشكی.
ب) مهندسی ژنتیكی، یعنی استفاده از توانایی تازه كسب‌شده انسان در انتقال اطلاعات ژنتیكی بین ارگانیسم‌های كاملاً غیر منسوب و دور از هم، مانند گیاهان، جانوران و میكروارگانیسم‌ها.
این قلمروها اساساً در پی بهره‌برداری از كشفیات زیست‌شناسی مولكولی و آنزیمولوژی[9] است و واژه مهندسی مولكول‌های زیستی برای استناد به مجموعه این دو به كار می‌رود.
1-2- بیوتكنولوژی- یک هسته مركزی با دو جزء
در اصل بیوتكنولوژی را می‌توان هسته‌ای مركزی و دارای دو جزء دانست كه در آن یک جزء به دنبال دستیابی به بهترین كاتالیست[10] برای یک فرایند یا عملكرد ویژه و دیگری با فراهم كردن ساختمان و اجرای فنی در پی ایجاد بهترین محیط ممكن جهت به كار گرفتن كاتالیست است.
در بیشتر مواردی كه تاكنون توسعه یافته است، مؤثرترین، مناسب‌ترین و پایدارترین شكل برای یک كاتالیست در یک فرایند بیوتكنولوژیک ارگانیسم كامل بوده است و به همین دلیل بیشتر كارهای بیوتكنولوژی بر پایه فرایندهای میكروبی دور می‌زند. این مسئله مانع استفاده از ارگانیسم‌های آلی و بویژه كشت سلول‌های گیاهی و جانوری نیست كه نقش مهم و فزاینده‌ای در بیوتكنولوژی خواهد داشت.
میكروارگانیسم‌ها را می‌توان هم به عنوان نخستین تثبیت‌كنندگان انرژی فتوسنتزی و هم به عنوان سیستم‌هایی در نظر گرفت كه تقریباً در تمام انواع مولكول‌های آلی طبیعی و دست ساخته بشر تغییراتی ایجاد می‌كند. مجموعاً آنها گنجینه ژنی بیكرانی دارند كه پتانسیل تجزیه‌ای و تركیبی (سنتزی) تقریباً نامحدودی فراهم می‌كنند. بعلاوه میكروارگانیسم‌ها در مقایسه با تمام ارگانیسم‌های عالی مانند گیاهان و جانواران میزان رشد بسیار سریعی دارند. پس تحت شرایط محیطی مناسبی در مدت‌زمانی كوتاه می‌توان مقادیر هنگفتی از آنها را تولید كرد.
متدولوژی‌هایی كه عموماً مورد استفاده‌اند، انتخاب میكروارگانیسم‌های بهتر از گنجینه طبیعی محیط، تغییر و تبدیل میكروارگانیسم‌ها توسط جهش و اخیراً بسیج یک رشته از روش‌ها و فنون جدی مأخوذ از زیست‌شناسی مولكولی را فراهم ساخته است كه نهایتاً بازسازی میكروارگانیسم‌هایی با توانایی‌های شیمیایی كاملاً نوین را توسط انسان امكان‌پذیر می‌سازد. این فنون جدید از تلاش‌های بنیادی و اساساً علمی محض در زیست‌شناسی مولكولی طی سالهای اخیر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-10-01] [ 08:43:00 ب.ظ ]




واژگان کلیدی: خلاقیت، جهت گیری هدف پیشرفت، خودکارآمدی.

فهرست مطالب

 عنوان                                                                                                       صفحه

 فصل اول: مقدمه

1-2- بیان مسئله………………………………………………………………………………………………………….. 3

1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش…………………………………………………………………………………. 4

1-4- اهداف تحقیق……………………………………………………………………………………………………… 5

1-5-  سوالات تحقیق………………………………………………………………………………………………….. 6

1-6- تعریف مفهومی متغیرها……………………………………………………………………………………… 7

1-6-1- خلاقیت………………………………………………………………………………………………………. 7

1-6-2- جهت گیری هدف……………………………………………………………………………………… 7

1-6-3- خودكار آمدی…………………………………………………………………………………………….. 8

1-7- تعریف عملیاتی متغیرها………………………………………………………………………………….. 8

1-7-1- خلاقیت……………………………………………………………………………………………………… 8

1-7-2- جهت گیری هدف…………………………………………………………………………………….. 8

1-7-3- خودكارآمدی……………………………………………………………………………………………… 9

 فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی

2-1- مبانی نظری……………………………………………………………………………………………. 11

2-1-1- خلاقیت…………………………………………………………………………………………… 11

2-1-1-1-  رویكردهای مختلف به خلاقیت……………………………………………………….. 13

2-1-1-1- 1- دیدگاه روانكاوی………………………………………………………………………. 13

2-1-1-1-2- دیدگاه رفتارگرایی…………………………………………………………………….. 14

2-1-1-1-3- دیدگاه انسان گرایی………………………………………………………………….. 15

2-1-1-1-4- دیدگاه شناختی………………………………………………………………………… 16

2-1-2- جهت گیری هدف پیشرفت…………………………………………………………… 17

2-1-2-1- انگیزش……………………………………………………………………………… 17

2-1-2-2- انگیزش ومفهوم هدف……………………………………………………………………….. 18

2-1-2-3- نظریه جهت گیری هدف پیشرفت……………………………………………………. 19

2-1-3- خودكارآمدی……………………………………………………………………………………………… 21

2-2- تحقیقات پیشین………………………………………………………………………….. 25

2-2-1- جهت گیری هدف پیشرفت و خلاقیت…………………………………………………… 25

2-2-2- خودكارآمدی و خلاقیت……………………………………………………………………………. 26

2-2-3- تفاوت های جنسیتی درخلاقیت……………………………………………………………… 27

2-2-4- تفاوت های جنسیتی در جهت گیری هدف پیشرفت……………………………. 29

2-2-5- تفاوت های جنسیتی در خودکارآمدی……………………………………………………. 30

 فصل سوم: روش تحقیق

3-1- طرح تحقیق……………………………………………………………………………………….. 32

3-2- جامعه آماری، نمونه، روش نمونه گیری…………………………………………………. 32

3-3- ابزار اندازه گیری………………………………………………………………………………… 33

3-3-1- پرسشنامه خلاقیت……………………………………………………………………. 33

3-3-2- پرسشنامه اهداف پیشرفت…………………………………………………………….. 34

3-3-3- پرسشنامه خودكارآمدی……………………………………………………………………… 36

3-4- روش اجرا…………………………………………………………………………………………………. 38

3-5- روش آماری………………………………………………………………………………………….. 38

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

 فصل چهارم: یافته های تحقیق

4-1- یافته های توصیفی متغیرهای پژوهش……………………………………………….. 40

4-2- یافته های استنباطی و بررسی سوالات تحقیق…………………………………… 41

4-2-1- بررسی رابطه جهت گیری های هدف، خودکارآمدی وخلاقیت……………. 41   

4-2-2- پیش بینی خلاقیت توسط جهت گیری های هدف و خودکارآمدی……. 41

4-2-3- پیش بینی ابعاد خلاقیت توسط جهت گیری های هدف و

خودکارآمدی……………………………………………………………………………….. 43

4-2-4- بررسی تفاوت های جنسیتی در جهت گیری هدف، خلاقیت و

خودکارآمدی………………………………………………………………… 44

 فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1-1- جهت گیری هدف و خلاقیت…………………………………………………. 47

5-1-2- خودکارآمدی و خلاقیت……………………………………………………………….. 48

5-1-3- تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش……………………………………………… 49   

5-2- کاربردهای پژوهش……………………………………………………………………….. 50

5-3- محدودیت های پژوهش…………………………………………………………………….. 51

5-4- پیشنهادات پژوهش……………………………………………………………………………. 51

 فهرست منابع

منابع فارسی …………………………………………………………………………………………… 52

منابع انگلیسی…………………………………………………………………………………………… 57

پیوست ها        63

مقدمه

 یکی از ویژگی های برجسته انسان قدرت تفکر اوست و عالی ترین مظهر تفکر، تفکر خلاق است (خورشیدی، آزادبخت و دیلمقانی، 1385). خلاقیت[1] به عنوان یک نیاز عالیه بشری در تمام ابعاد زندگی او مطرح است و عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فکر و اندیشه انسان به طوری که حائز یک توانایی در ترکیب عوامل قبلی به طرق جدید باشد (آقا فیشانی، 1377). گیلفورد خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن به رهیافتهای جدید برای حل مسایل) مترادف می دانست (خسروانی و گیلانی، 1386).

برای هماهنگ شدن و سازگاری با تغییر و تحولات سریعی که در جامعه رخ می دهد، لازم است از رویکردهای جدید و خلاقانه برخوردار بود. بنابر این مطالعه خلاقیت و عوامل موثر بر آن اجتناب ناپذیر است. از جمله عواملی که بر خلاقیت تأثیرگذار است، جهت گیری هدف[2] می باشد. جهت گیری هدف بیانگر الگوی منسجمی از باورها، اسنادها و هیجانات فرد است که مقاصد رفتاری وی را تعیین، و سبب می گردد تا نسبت به برخی موقعیت ها گرایش بیشتری داشته و در آن موقعیت ها به گونه ای خاص عمل نماید(به نقل از جوکار، 1385).  

بطور کلی دو نوع جهت گیری هدف پیشرفت تحت عنوان هدف های عملکردی[3]  و هدف های تسلطی[4] وجود دارد (حسینی، 1388). در هدفهای عملکردی، فرد با معیار برتری مواجه می شود و می خواهد شایستگی خود را نشان دهد یا ثابت کند. هدفهای عملکردی عموماً شایستگی فرد را بر اساس ارزیابی هنجاری پرورش می دهند و این هدف ها توجه فرد را روی نشان دادن توانایی در مقایسه با دیگران متمرکز می کنند. رسیدن به هدف عملکردی به معنی بهتر عمل کردن از دیگران است. در مورد هدف های تسلطی، فرد می خواهد شایستگی خود را پرورش یا بهبود بخشد (ایمز و آرچر، 1988؛ دوک،1986،1990؛ نیکولز،1984؛ اسپنس و هلمریچ، 1983 به نقل از سید محمدی، 1389). هدف های تسلطی عموماً ارزیابی مبتنی بر خود را از شایستگی فرد پرورش می دهند و این هدف ها توجه فرد را روی پرورش دادن شایستگی و تسلط یافتن بر تکلیف متمرکز می کنند. رسیدن به هدف تسلط به معنی پیشرفت کردن است (دوک، 1999؛ دوک و لگت، 1988؛ هاراکیوویچ و الیوت، 1993؛ اسپنس و هلمریچ، 1983 به نقل ازسید محمدی، 1389).

 از دیگر عوامل مرتبط با خلاقیت می توان از باورهای خودکارآمدی[5] نام برد. بندورا برای اولین بار مفهوم خودکارآمدی را مطرح ساخت ( لین[6]،2006 ). این سازه تحقیقات زیادی را در زمینه های مختلف پزشکی، ورزشی، بررسی های رسانه ای، تجارت، تغییرات اجتماعی- سیاسی، روان پزشکی و آموزش برانگیخته است. در روان شناسی این تحقیقات بر مسائل بالینی از قبیل هراسها، افسردگی، مهارتهای اجتماعی، جرات مندی، رشد اخلاقی و پیشرفت تحصیلی متمرکز شده است. در کل محققان نشان داده اند که باورهای خودکارآمدی و تغییرات و پیامدهای رفتاری، همبستگی بالایی با همدیگر دارند و خودکار آمدی پیش بینی کننده بسیار مهمی برای رفتار است (زمانی، 1385).

1-2- بیان مسئله

 درطول تاریخ حیات انسان، تمایل ذاتی او به تغییر و ابداع از یک سو و رویارویی با تنگناها و نیازهای روز افزون زندگی از سوی دیگر به تدریج او را با نیروی خلاق درونش آشنا و مانوس گردانید. نیرویی پویا و مولد که زندگی وی را به سرعت به سوی توسعه و تکامل به حرکت در آورد و سر منشا شاهکارها، ابداعات و اختراعات او شد.

بروز خلاقیت در افراد وابسته به عوامل مختلف اجتماعی، شناختی، شخصیتی و انگیزشی است. از مجموعه این عوامل، عوامل انگیزشی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به اعتقاد آمابیل[7] (1983) توجه زیاد به مولفه شناختی خلاقیت موجب شده است ابعاد غیر شناختی به خصوص انگیزش مورد توجه قرار نگیرد. جهت گیری هدف یکی از جدیدترین رویکردهایی است که در حیطه ی روانشناسی انگیزش مطرح شده است.

جهت گیری هدف بیانگر الگوی منسجمی از باورهای فرد است که سبب می شود تا فرد به روش های مختلف به موقعیت ها گرایش پیدا کند و در آن زمینه به فعالیت بپردازد و در نهایت پاسخی را ارائه دهد (ایمز[8]،1992). نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که جهت گیری هدف، واکنش انسان ها را درموقعیت های مختلف پیشرفتی تحت تأثیر قرارمی دهد. جهت گیری های هدف درونی فرایند های شناختی پیچیده تری را ایجاد می کنند. در مقابل جهت گیری های هدف بیرونی بیشتر با پردازش سطحی اطلاعات مرتبط می باشند (والترز[9] ،1996).

بندورا[10] (1993) نیز در نظریه ی خودکارآمدی خویش بیان می دارد باورهای خودکارآمدی بر عملکرد افراد در شرایط مختلف اثر می گذارد. خودکارآمدی به واسطه ی انگیزه ی درونی که ایجاد می کند موجب می شود فرد به طور خودانگیخته در محیط تلاش کند و به سطوح بالای پیشرفت نائل آید. با توجه به توضیحات فوق، به نظر می رسد جهت گیری هدف به همراه خودکارآمدی می توانند بر خلاقیت دانش آموزان اثرگذار باشند بنابراین این پژوهش هم به لحاظ کاربردی و هم به لحاظ نظری در خور اهمیت می باشد از جنبه کاربردی این پژوهش به بررسی رابطه ی جهت گیری هدف پیشرفت، خودکارآمدی وخلاقیت می پردازد.

1-3- اهمیت و ضرورت موضوع

 تورنس[11] (1974) معتقد است که انسان برای بقا نیازمند است که قدرت خلاق کودکان و نوجوانان را توسعه و مورد استفاده قرار دهد. در جامعه رو به رشد ما علیرغم داشتن نیروهای مستعد، پرورش توانایی های خلاق کمتر مورد توجه قرار می گیرد. علت اصلی این امر نامشخص بودن جایگاه خلاقیت و فقدان بستر رشد آن است (خورشیدی و همکاران، 1385). در حقیقت امروزه جامعه ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارد. زیرا دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم به وسیله جست و خیزهای تفکر خلاق افرادی چون ابن سینا، داروین، گالیله و انیشتین از اساس تغییر یافته است. این تغییرات سریع و روز افزون همه عرصه ها را در برگرفته است. بنابراین لازم است افراد جامعه را به صورتی پرورش داد که بیاموزند چگونه با ایجاد تغییرات زندگی کنند و مهم تر از آن یاد بگیرند که چگونه محیط را تغییر دهند (ترجمه سید محمدی، 1387). تفکر خلاق این امکان را برای افراد فراهم می آورد که با نوآوری های خود هم در خود و هم در محیط تغییر ایجاد کرده و از این طریق نقش فعال و سازنده ای در زندگی خود ایفا نمایند. بر این اساس لازم است برای فراهم آوردن شرایط مناسب برای رشد و شکوفایی خلاقیت عوامل موثر بر آن مورد مطالعه و شناسایی قرار گیرند. عواملی که در این پژوهش مورد مطالعه قرارمی گیرد جهت گیری هدف پیشرفت و خودکارآمدی است. این دو متغیر به عنوان عوامل انگیزشی عملکرد فراگیران را در حوزه های مختلف شناختی، عاطفی و اجتماعی تحت تأثیر قرار می دهند. عملکرد خلاقانه نیز از این امر مستثنی نیست. به اعتقاد آمابیل (1983) برای پرورش خلاقیت باید به عوامل انگیزشی توجه ویژه ای داشت. چرا که افراد تا از انگیزه لازم برخوردار نباشند، نمی توانند تعهد، تلاش و پشتکاری که لازمه ایجاد دستاوردهای خلاقانه است را بکارگیرند.

از جنبه نظری نیز تا کنون پژوهشی به بررسی ارتباط همزمان جهت گیری هدف، خودکارآمدی و خلاقیت نپرداخته است بنابراین نتایج این پژوهش می تواند به گسترش دانش در خصوص عوامل موثر بر خلاقیت کمک شایانی نماید.

 1-4- اهداف تحقیق

 هدف اصلی پژوهش حاضر عبارت است از:

بررسی نقش پیش بینی کنندگی جهت گیری های هدف و خودکارآمدی در خلاقیت دانش آموزان دوره راهنمایی

اهداف فرعی پژوهش عبارتند از:

1- مقایسه خلاقیت دانش آموزان دختر و پسر

2- مقایسه جهت گیری های هدف دانش آموزان دختر و پسر

3- مقایسه خودکارآمدی دانش آموزان دختر و پسر    

 1-5- سوالات تحقیق

 1- آیا رابطه معنی داری بین جهت گیری های هدف (اهداف تسلطی- گرایشی[12]، تسلطی- اجتنابی[13]، عملکردی- گرایشی[14] و عملكردی – اجتنابی[15])، خودکارآمدی و خلاقیت وجود دارد؟

2- آیا جهت گیری های هدف (تسلطی- گرایشی، تسلطی- اجتنابی، عملكردی- گرایشی و عملكردی- اجتنابی) می توانند به طور معنی داری خلاقیت دانش آموزان را پیش بینی کنند؟

3- آیا خودکار آمدی می تواند به طور معنی داری خلاقیت دانش آموزان را پیش بینی کند؟

4- آیا جهت گیری های هدف (تسلطی- گرایشی، تسلطی- اجتنابی، عملكردی- گرایشی و عملكردی- اجتنابی) می توانند به طور معنی داری ابعاد خلاقیت (سیالی، ابتکار، بسط و انعطاف پذیری) را در دانش آموزان پیش بینی کنند؟

5- آیا خودکار آمدی می تواند به طور معنی داری ابعاد خلاقیت (سیالی، ابتکار، بسط و انعطاف پذیری) را در دانش آموزان پیش بینی کند؟

6- آیا در جهت گیری های هدف دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد؟

7- آیا به لحاظ خلاقیت و ابعاد آن در دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد؟

8- آیا در خودکار آمدی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد؟

1-6- تعریف مفهومی متغیرها

1-6-1- خلاقیت

 ارائه تعریف جامع، مانع و دقیق از خلاقیت که شامل همه ابعاد و کنش های آن باشد امری بسیار مشکل است. به نظر برخی روان شناسان خلاقیت ترکیبی است از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که یادگیرنده را قادر می سازد به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخص و احتمالاً خشنودی دیگران خواهد بود (استرنبرگ[16]، a2001).

 1-6-2- جهت گیری هدف

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ب.ظ ]




کلید واژه:

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، مسیر مگنوسلولار، پریمتری هامفری، نقص میدان بینایی

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                          صفحه

فصل اول : مقدمه

1-1-بیان مساله ……………………………………………………………………………………………….. 9

1-2-ضرورت و اهمیت تحقیق…………………………………………………………………………. 10

1-3-اهداف تحقیق ……………………………………………………………………………………. 11

1-4-تعاریف متغیرها ………………………………………………………………………………… 11

 فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی

2-1- مقدمه  …………………………………………………………………………………………………… 13

2-2- مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی…………………………………………………………………… 15

2-2-1- مسیر بینایی…………………………………………………………………………………. 21

2-2-2-گذرگاه بینایی مگنوسلولار و پارووسلولار ………………………………………………………… 22

2-2-3- حساسیت تباین………………………………………………………………………………………………… 25

2-2-2-4-تصویربرداری مغز……………………………………………………………………………………………. 26

2-2-5- پتانسیل فراخوانده دیداری……………………………………………………………………………….. 27

2-2-6- نقص های عصبی فیزیولوژیایی…………………………………………………………………………. 28

2-2- 7- بررسی نقص مگنوسلولار در اختلال اسکیزوفرنیا…………………………………………. 31

2-2-8- بررسی نقص مگنوسلولار در اختلال شخصیت اسکیزوتیپی…………………………. 33

2-2- 9-یافته های مخالف………………………………………………………………………………………………. 33

2-2-10- تکنولوژی بسامد دو برابر (FDT)…………………………………………………………………… 34

2-2-11- پریمتری ………………………………………………………………………………………………………… 35

2-2-12- بررسی نقص مگنوسلولار در بیماری های مختلف

 با استفاده تکنولوژی بسامد دو برابر (FDT)………………………………………………………………….. 36

عنوان                                                                                                                          صفحه

2-2-13- ماتریس هامفری……………………………………………………………………………. 37

2-3- جمع بندی……………………………………………………………………………………………. 41

2-4- فرضیه تحقیق…………………………………………………………………………………. 41

فصل سوم: روش شناسی پژوهش

3-1- مقدمه …………………………………………………………………………………………………. 43

3-2- جامعه آماری ……………………………………………………………………………………………. 43

3-3- نمونه آماری ……………………………………………………………………………………………….. 43

3-4- روش نمونه گیری ……………………………………………………………………………….. 44

3-5- ابزار پژوهش………………………………………………………………………………………………. 44

3-5-1 – دستگاه پریمتری ماتریس هامفری ……………………………………………………………….. 44

3-5-2 – پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپال ………………………………………………………………… 49

3-6- طرح تحقیق……………………………………………………………………………………………………. 50

3-7 شیوه اجرا -…………………………………………………………………………………………….. 50

3-8-روش تجزیه و تحلیل اطلاعات ……………………………………………………………….. 51

فصل چهارم: یافته ها

4-1- مقدمه……………………………………………………………………………………………………… 53

4-2- یافته های جمعیت شناختی……………………………………………………………………. 53

4-3 – یافته های اصلی پژوهش …………………………………………………………………….. 54

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

4-4- یافته های جانبی پژوهش……………………………………………………………………………… 56

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1- مقدمه………………………………………………………………………………………………………… 61

5-2- فرضیه تحقیق ……………………………………………………………………………………… 61

5-3- نتیجه گیری كلی …………………………………………………………………………………….. 68

5-4- دلالت ضمنی  ……………………………………………………………………………………………. 68

5-5- محدودیت ها ……………………………………………………………………………………….. 69

5-6- پیشنهادات …………………………………………………………………………………………….. 69

عنوان                                                                                                                          صفحه

فهرست منابع و مأخذ

منابع فارسی………………………………………………………………………………………………….. 70

منابع انگلیسی……………………………………………………………………………………………….. 72

پیوست …………………………………………………………………………………………………………….. 74

مقدمه

اختلال شخصیت[1]براساس تعریف کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM – IV – TR) عبارت است از تجارب ذهنی پایدار و رفتار خارج از معیارهای فرهنگی که به گونه ای انعطاف ناپذیر نافذ است، شروع آن در نوجوانی یا اوان جوانی است، در طول زمان ثابت است و به ناخشنودی و اختلال می انجامد. زمانی که صفات شخصیتی، انعطاف ناپذیر و ناسازگارانه باشد و اختلال کار کردی قابل ملاحظه یا ناراحتی ذهنی به وجود آورد تشخیص اختلال شخصیت گذاشته می شود. انحرافی که به صورت الگوی دیر پا و بادوام رفتار و تجارب درونی است و باید در زمینه های شناخت (روش های ادراک و تفسیر خود، دیگران و رویدادها)، عاطفه (دامنه، شدت، تغییر پذیری و تناسب پاسخ های هیجانی)، عملکرد بین فردی و کنترل تکانه باشد (کاپلان و سادوک، 2003 ، ص 495).

اختلالات شخصیت بسیار کم یاب هستند و در 5/0 درصد تا 5/2 درصد کل جمعیت آمریکا یافت می شود. یعنی در هر 100 هزار نفر 3 نفر نشانه های کافی برای تشخیص اختلال شخصیت از خود نشان می دهند (ویگ، 2007، ص22).

اختلالات شخصیت به سه دسته تقسیم می شوند:

دسته الف (A): اختلالات شخصیت پارانوئید[2]، اسکیزوئید و اسکیزو تایپال را شامل می شود. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب غریب و نامتعارف به نظر می رسند (کاپلان و سادوک، 2003).   این افراد، افرادی کناره گیر، دیر جوش، بی عاطفه و بدبین نیز می باشند (ویگ،2007، ص21).

دسته ب (B): اختلالات شخصیت ضد اجتماعی[3]، مرزی[4]، نمایشی[5] و خودشیفته[6]. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب نمایشی، نامتعادل و هیجانی اند.

دسته ج ©: اختلال شخصیت مردم گریز[7]، وابسته[8]، وسواسی جبری و NOS. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب مضطرب و هراسان به نظر میرسند.

اختلالات شخصیت را طبق SM–IV–TRD  روی محور دوم رمز گذاری می کنند. یک دسته از این اختلالات، اختلال شخصیت اسکیزوتایپال است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال حتی در نظر افراد غیر متخصص هم بسیار عجیب و غریب می آیند. تفکر جادویی، عقاید منحصر به فرد، افکار انتساب به خود، خطاهای ادراکی3 و تحریف واقعیت از علائم این اختلال می باشد (کاپلان و سادوک، 2003، ص496).

این اختلال در قریب 3 درصد از جمعیت آمریکا پیدا می شود. این اختلال بیشتر در مردان شایع است تا زنان (ویگ، 2007، ص35).

در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال تفکر و نحوه ارتباط برقرار کردن، مختل شده است. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال گرچه اختلال فکر واضحی ندارند، اما تکلمشان متمایز یا ویژه است، ممکن است معنایش را فقط خودشان بفهمند و گفته هایشان اغلب نیازمند تفسیر باشد. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال نیز مثل بیماران مبتلا به اسکیزفرنی ممکن است از احساسات خود با خبر نباشند. آن ها ممکن است افکاری خرافی داشته باشند یا مدعی غیب بینی باشند. آن ها روابط بین فردی مخدوشی دارند و ممکن است اعمال نامناسبی از آن ها سر بزند.

همچنین در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال تفکر و رابطه کلامی مختل است. هر چند اختلال تفکر واضح وجود ندارد، کلام بیمار در مواردی محتاج تعبیر است، یا فقط برای خود او معنی دارد.  افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی، مثل بیماران اسکیزوفرنیک ممکن است سر از احساس های خود در نیاورند. با وجود این، نسبت به احساسات دیگران به خصوص عواطف منفی مثل خشم، بسیار حساس هستند. ممکن است موهوم پرست باشند و ادعای نهان بینی داشته باشند. دنیای درونش ممکن است پر از انسان های خیالی ، ترس و خیال پردازی کودکانه باشد. ممکن است بپذیرند که اشتباهات حسی یا درشت بینی دارند، یا مردم برای آنها مانند آدمک های چوبی و بی روح می باشند.

چون افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی روابط بین فردی ضعیفی دارند و ممکن است به طور نامتناسب رفتار کنند، افرادی تنها هستند و اگر دوستانی هم داشته باشند تعداد آن ها معدود است. تحت استرس، شخصیت های اسکیزوتایپی ممکن است پسرفت پیدا کرده و علائم روانی پیدا کنند، ولی معمولاً مدت این علائم کوتاه است. در موارد شدید، افسردگی و عدم احساس لذت نیز ممکن است پیدا شود (کاپلان و سادوک، 2003، ص504).

این افراد، افکاری درباره دیگران دارند که رابطه آن ها را با دیگران دشوار می کند، آن ها تمایل دارند دنیا را تهدید آمیز و خطرناک در نظر بگیرند (ویگ، 2007، ص 24).

در گذشته، بسیاری از بیمارانی که به نظر می رسید مبتلا به اسکیزوفرنی باشند، در واقع دچار اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بوده اند و امروزه این دیدگاه بالینی رایج است که اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، شخصیت پیش مرضی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی است (کاپلان و سادوک، 2003، ص505).

انواعی از اختلالات شخصیتی ممکن است با بعضی از علائم اسکیزوفرنی تظاهر کنند؛ اختلالات شخصیت اسکیزوتایپی، اسکیزوئید و مرزی بیشترین میزان علائم مشابه را دارند، اما اختلالات شخصیتی، بر خلاف اسکیزوفرنی علائم خفیف و سابقه دوام در طول عمر بیمار دارند و تاریخ شروع آن ها مشخص نیست (همان منبع، ص38 ).

در بررسی عوامل ژنتیک اختلالات شخصیت و اختلال اسکیزوفرنی، اختلال شخصیتی گروه A (پارانوئید، اسکیزوئید و اسکیزو تایپی) در میان بستگان بیولوژیک بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بیشتر دیده می شود. در سابقه خانوادگی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در مقایسه با گروه کنترل افراد بیشتری مبتلا به اختلال اسکیزوتایپی یافت می شود. بستگان بیولوژیک درجه اول بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی 10 بار بیشتر از جمعیت کلی در خطر ابتلا به این بیماری قرار دارند (محمدزاده، 1384,ص28).

اصطلاح اسکیزوتاکسیا اولین بار توسط میل[9] (1962) در توصیف آمادگی ژنتیکی پوشیده برای اسکیزوفرنیا عنوان شد. وضعیتی که خود را به عنوان نقص عصبی یکپارچه و ظریف که بسته به شرایط محیطی یا به اسکیزوتیپی (پیامد متوسط) می انجامد و یا اسکیزوفرنیا (پیامد شدید) نشان می دهد. آمادگی برای اسکیزوفرنیا (اسکیزوتاکسیا) با نقایصی در حیطه های مختلف شامل علائم منفی و نقایص عصب – روان شناختی حتی در غیاب روان پریشی یا نشانه های اولیه پیش روان پریشی همراه می باشد. به طور مفهومی، چنین نگاهی به اکسیزوتاکسیا آن را شبیه به اسکیزوتیپی منفی اختلال شخصیت اسکیزوتیپی بدون علائم مثبت تصور می کند. این مفهوم گسترده تر از اختلال شخصیت اسکیزوتیپی DSM – IV می باشد، چرا که خویشاوندان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا علائم اصلی اسکیزوتاکسیا را نشان می دهند، بدون این که ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت اسکیزوتیپی را داشته باشند (تسانگ و دیگران 2002 به نقل از محمدزاده، 1384,ص28).

شواهد سه خط تحقیقی روایی اسکیزوتاکسیا را تایید می کنند. اولاً شواهد ناشی از روایی همزمان حاکی از آن است که افراد اسکیزوتاکسیک در مقیاس های بالینی مختلف نسبت به غیر اسکیزوتاکسیک ها آسیب های بیشتری را نشان می دهند. ثانیاً افراد اسکیزوتاکسیک، در مصاحبه های ساختار یافته اسکیزوتیپی در مقایسه با آزمودنی های غیر اسکیزوتاکسیک سطوح بالایی از علائم منفی اسکیزوتیپی را نشان می دهند، در حالی که از لحاظ علائم مثبت هیچ تفاوتی با آن ها ندارند و سوم این که افرادی که ملاک های از پیش تعیین شده برای اسکیزوتاکسیا (علائم منفی و نقایص عصب – روان شناختی) را دارا هستند، در درمان با دوز پایین ریسپریدون (2-25/0 میلی گرم) پاسخ درمانی مثبتی نشان می دهد (محمدزاده، 1384,ص28).

علائم روان پزشکی و نقص های عصب – روان شناختی دو یافته مهم در خویشاوندان درجه اول (غیر اسکیزوتیپی) بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشند (محمدزاده، 1384,ص28).

الگوهای روان پزشکی در این خویشاوندان اغلب شبیه همان علائم منفی هستند که در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا مشاهد شده است؛ البته در شکل خفیف آن. در مقابل، علائم مثبت در خویشاوندان بیولوژیکی در مقایسه با آنهایی که مبتلا به [10]SPD و اسکیزوفرنیا هستند، کمتر مشخص می باشد. نقص در توانایی های عصب – روان شناختی در خویشاوندان، در محدوده های شناختی چندگانه شامل حافظه کلامی بلند مدت، توجه، حافظه فعال و کنش های اجرایی اتفاق می افتند (فاراوان و دیگران ، 1995، کریمن و همکاران، 1994)، که از لحاظ کیفی به نقص هایی که دربیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و SPD مشاهده شده است، شبیه می باشند (کریمن و دیگران ، 1994). ناهنجاری های مغزی بعد دیگری هستند که این خویشاوندان را از گروه کنترل متمایز می کنند. به عنوان مثال، این افراد در چندین ناحیه مغزی از جمله هیپوکامپ چپ، دارای حجم مغزی کمتری می باشند. این نقایص روان پزشکی و عصب روان شناختی در بخش مهمی از خویشاوندان درجه اول بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا وجود دارد. برای مثال، در یک مطالعه خانوادگی، نقایص عصب – روان شناختی یا علائم منفی در 50-20 درصد خویشاوندان غیر روان پریش مشاهده شده است (فاراوان و همکاران، 1995، به نقل از محمدزاده، 1384,ص29).

علاوه بر این، این دو اختلال از لحاظ ژنتیکی مشابهت های زیادی با هم دارند. اختلال شخصیت اسکیزوتایپال با اختلال اسکیزوفرنی دارای آسیب پذیرهای مشترکی به شرح زیر است:

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (SPD) به طور فراوان در خویشاوندان بیماران اسکیزوفرنیک دیده می شود و هم چنین در بعضی افراد SPD خود علامتی برای شروع اسکیزوفرنی است (والفرد و استراب، 1998). شواهدی در تایید این بحث وجود دارد. نخست این که یافته های ناشی از بررسی های ژنتیکی اسکیزوفرنیا امروزه مشخص کرده است که آن چه که به ارث می رسد، شکل تدریجی دارد که به صورت چند ژنی، صفات استعداد روان پریشی را تعیین می کند. لذا این صفات در شکل نهفته اش در واریانس های شخصیتی و شناختی افرادی که به لحاظ بالینی بهنجار هستند، وجود دارد. براساس نظریه ژنتیکی، این صفات به صورت تدریجی در افرادی که خود به لحاظ روان پزشکی سالم هستند، ولی جزء خویشاوندان خونی بیماران اسکیزوفرنیایی محسوب می شوند، بروز خواهند کرد. در واقع، گزارش شده است که ویژگی های شناختی، خلق و خویی و روان فیزیولوژیایی خویشاوندان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا، به لحاظ کارکردی مشابه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشد (کلاریج و بروکز، 1984، به نقل از محمدزاده، 1384,ص30).

یکی از معروف ترین این تحقیقات، تحقیقی است که در دانمارک توسط مندیک [11]و شولسینگر[12] (1973؛ به نقل از کلاریج و بروکز، 1984) انجام گرفته است. آن ها گزارش کرده اند که فرزندان مادران مبتلا به اسکیزوفرنیا الگوهای پاسخی روان فیزیولوژیایی خاصی را نشان می دهند. بررسی های پیگیری نشان داد که احتمال بروز روان پریشی واقعی در این کودکان خیلی بالاست.

این حقیقت که بعضی از افراد بهنجار تنها به خاطر داشتن صفات شخصیتی اسکیزوفرنیک بالا، نیمرخ روان فیزیولوژیایی مشابه بیماران اسکیزوفرنیایی نشان می دهند، بیانگر ابعادی بودن صفات روانپریشی می باشد.

هم چنین ویژگی­هایی که نشان دهنده تحریک و معاشرتی بودن افراد است در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی وجود دارند، این افراد اغلب صفات تکانشی دارند که سطح تستوسترون بالایی دارند. سطح منوآمین اکسیداز (MAO) در شخصیت اسکیزوتایپی کم است و این عامل می تواند توجیه کننده کمبود فعالیت های اجتماعی این افراد باشد (لیورو ، 1984، به نقل از کالات، 2005، ص220).

مطالعات اخیر با بهره گرفتن از تصویربرداری امواج مغناطیسی [13](MRI)، نشان می دهد پردازش اطلاعات در افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال شبیه افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشد (ویگ، 2007، ص36).

مطالعات تصویر برداری نیز کاهش ماده خاکستری و افزایش حجم مایع مغزی نخاعی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا را نشان داده است. برای مشخص کردن ابعاد عصب کالبد شناختی پیوستگی اسکیزوفرنیا و اسکیزوتیپی، تحقیقات با بهره گرفتن از تصویر برداری رزونانس مغناطیسی (MRI) بیانگر آن هستند که بیماران اسکیزوفرنیک و همشیرهای غیر روان پریش آن ها در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری در حجم ماده های خاکستری لوب های پیشانی و گیجگاهی و نیز افزایش معنی داری در حجم مایع مغزی نخاعی نشان می دهند (کانن[14] و دیگران،2002،  به نقل از محمدزاده، 1384,ص33).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:43:00 ب.ظ ]




چکیده

روان نمایشگری یک روش درمان گروهی به شکل نمایش است که افراد از طریق بازی کردن حوادث گذشته در زمان حال، به بررسی هیجانات، اعمال و ارتباطات خود می­پردازند. کانون توجه در سایکودراما تعاملات و مواجهه­ شخصی افراد، تمرکز بر اینجا و اکنون، خودجوشی، خلاقیت، ابراز کامل احساسات و آزمایش واقعیت است.

این روش درمانی بر اساس پیشینه پژوهش کاربردهای زیادی در روانشناسی دارد.

هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری و روان نمایشگری بر نگرشهای ناکارآمد و خلق نوجوانان زندانی با نشانه­ های افسردگی بود. جامعه آماری نوجوانان پسر بزهکار مستقر در کانون اصلاح و تربیت شیراز بودند که از بین آنها 60 نفر بصورت تصادفی انتخاب گردیدند و به همین شیوه در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند.

ابزارها شامل 1- مقیاس افسردگی کودکان کواکس (ICDI) 2- پرسشنامه نگرشهای ناکارآمد (DAS) بود، که بصورت پیش آزمون و پس آزمون برای هر سه گروه اجرا گردید.

نتایج نشان داد که روش روان نمایشگری تأثیر مطلوب­تری نسبت به روش شناختی- رفتاری بر افسردگی و نگرشهای ناکارآمد نوجوانان زندانی دارد.

فهرست مطالب

عنوان                                                                      صفحه

 فصل اول: طرح مسأله

1- طرح مسأله—– 1

1-1- مقدمه——- 1

1-2- بیان مسأله— 5

1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق——– 7

1-4- اهداف تحقیق- 8

1-5- تعریف مفهومی و عملیاتی متغییرها بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————- 8

1-5-1- تعریف مفهومی افسردگی—– 8

1-5-2- تعریف عملیاتی  افسردگی —- 9

1-5-3- تعریف مفهومی نگرش­های ناکارآمدبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد———— 9

1-5-4- تعریف عملیاتی نگرش­های ناکارآمدبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد———— 9

1-5-5- تعریف مفهومی درمان شناختی- رفتاریبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد——– 9

1-5-6- تعریف عملیاتی شناختی – رفتاری بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد———— 10

1-5-7- تعریف مفهومی روان نمایشگری بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————– 10

1-5-8- تعریف عملیاتی روان نمایشگریبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————— 11

فصل دوّم: مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی

 2-  مبانی نظری تحقیق————– 13

2-1- الگوی زیستی افسردگی——— 13

2-2- الگوی روان پویشی افسردگی—– 14

2-3- درمان روان پویشی افسردگی—– 15

2-4- الگوهای شناختی افسردگی  —- 16

2-5- درمان شناختی—————- 17

2-6- الگوی درماندگی آموخته شده افسردگی استبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد—— 18

2-7- رویکرد رفتار درمانی———— 18

2-8- رویکرد مراجع- محور———– 19

2-9- رویکرد گشتالت درمانی——— 19

2-10- رویکرد وجودی————– 19

2-11- رویکرد منطقی-عاطفی-رفتاری– 20

2-12- رویکرد تحلیل تبادلی———- 20

2-13- رویکرد شناختی————– 20

2-14- رویکرد جامع یا انتخابی——– 21

2-15- رویکرد سایکودراما یا روان نمایشگریبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد———— 21

2-16- تحقیقات انجام شده در رابطه با موضوع پژوهشبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد— 22

2-16-1- تحقیقات خارج از کشور—– 22

2-16-2- تحقیقات داخلی کشور—— 29

2-17- فرضیه ­ها—- 48

فصل سوّم: فرایند روش شناختی

 3- فرایند روش شناختی————- 50

3-1- مقدمه  —– 50

3-2- جامعه آماری روش نمونه گیری — 50

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

3-3- ویژگیهای نمونه ————— 51

3-4- ابزارهای گردآوری اطلاعات و اعتبار و پایایی بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد——- 51

3-5- اعتبار و پایائی مقیاس افسردگی کودکان (CDI)بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد— 51

3-6- اعتبار پایائی پرسشنامه نگرش­های ناکارآمد(DAS)بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد- 53

3-7- روش اجرای تحقیق ———– 54

3-8- روش تجزیه و تجلیل داده ­ها—– 58

فصل چهارم: یافته­ های پژوهش

 4- یافته­ های پژوهش—————- 60

1-4- مقدمه——- 60

فصل پنجم: بحث و نتیجه ­گیری

5- بحث و نتیجه ­گیری————— 73

1-5- یافته های پژوهش————- 73

2-5- پیشنهادات— 78

2-5-1- پیشنهادات مبتنی بر نتایج تحقیقبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————- 78

2-5-2- پیشنهاد به پژوهشگران بعدی– 78

 3-5- محدودیت پژوهش———— 79

منابع فارسی —— 81

منابع انگلیسی—— 89

– مقدمه

افسردگی مرضی[1]، به قدری شایع است که سرماخوردگی روان­پزشکی، لقب گرفته است. (سلیگمن، 1975، به نقل از هاوتون، سالکوس و کلارک[2] 1942) در هر مقطع معینی اززمان، 20-15 درصد بزرگسالان، در سطح قابل توجهی، از نشانه­ های افسردگی، رنج می­برند. حداقل، 12 درصد به میزانی از افسردگی که آنها را در
مرحله­ ای از زندگی، به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده می­ شود که حدود 75 درصد موارد بستری در بیمارستان­های روانی را موارد افسردگی تشکیل می­دهند. به دلایلی که هنوز روشن نیست، در جوامع صنعتی غرب، افسردگی در بین زنان، تقریباً دو برابر این میزان در مردهاست (براون و هریس، 1978، به نقل از هاوتون و همکاران، 1942). 

بنظر نمی­رسد که فقط یک عامل بتواند وقوع افسردگی را تبیین کند، بلکه افسردگی از تعامل بین چندین عامل مختلف، حاصل می­ شود و شروع و سیر آن به متغیرهای مختلف زیست­شناختی، سابقه بیماری، محیطی و روانی- اجتماع مربوط می­ شود. از میان این متغیرها می­توان به موارد زیر اشاره کرد: اختلال در کارکرد
ناقل­های عصبی، سابقه افسردگی یا الکلیسم در خانواده، از دست دادن والدین در دوران کودکی و یا مورد بی­توجهی آنان قرار گرفتن، رویدادهای منفی اخیر در زندگی، داشتن همسر عیب­جو یا متخاصم، فقدان حمایت اجتماعی مناسب و فقدان دراز مدت احساس ارزشمندی (هاوتون و همکاران، 1942).

محتوای تفکر افسرده ساز برحسب «مثلث شناختی» طبقه ­بندی شده است. این مثلث، شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به موارد زیر می­ شود:

1- خویشتن («به هیچ دردی نمی­خورم»)؛

2- تجارب فعلی («هیچ یک از کارهایی که می­کنم درست از آب درنمی­آیند»)؛

3- آینده («هیچ وقت حالم بهتر نخواهد شد») (هاوتون و همکاران، 1942).

وقتی بیمار قادر شد که با مهارت، افکار خود آیند منفی خود را تشخیص دهد و با آنها چالش کند، کانون درمان به فرصتهای ناکارآمد زیرساخت آنها منتقل
می­ شود.این فرض­ها چند مشخصه قابل تمیز دارند:

1- واقعیت تجربه انسانی را منعکس نمی­سازند.

2- انعطاف­ناپذیر، بیش از حد تعمیم یافته و افراطی هستند و تغییرپذیری در شرایط مختلف، در آنها مورد توجه قرار نمی­گیرد.

3- به جای آنکه رسیدن به هدف را آسان­تر سازند، دشوارتر می­گردانند.

4- در برابر تجارب معمولی نسبتاً مقاومند.

لام (1998) بیان می­دارد که نگرش­های ناکارآمد[3] بعنوان یک عامل زمینه­ ساز در شروع دوره­ های افسردگی بصورت مستقیم و یا بعنوان یک عامل آسیب­پذیری[4]  تحت شرایط فشارزای محیطی تلقی شده است.مطالعات با روش مقطعی نشان دادند که نگرش­های ناکارآمد با شیوع افسردگی ارتباط دارد. سطوح بالای نگرش­های ناکارآمد با دوره­ های طولانی­تر حملات افسردگی و بازمان­های کوتاه­تر بین دوره­ های عود همبستگی دارد (ابراهیمی، نشاط­دوست، کلانتری، مولوی و اسداللهی، 1386).

نوجوانی با تغییرات فیزیکی بلوغ آغاز می­گردد. نوسان هیجانی شدید و دشوار آغاز نوجوانی را گروه همتایان همان جنس می­توانند تعدیل را اداره کنند. ارتباط گروهی، واسطه روند هیجانی نفوذ- جدایی[5] از والدین می­باشد و باعث افزایش تکامل احساس هویت می­ شود، زیرا تأثیر گروه در تکامل نوجوان مهم است.گروه یک درمان طبیعی و بدیهی و انتخابی برای نوجوان است (وینر[6]، 1997، به نقل از شکیبائی، تهران­دوست، شهریور، آثاری، 1383).

در دو دهه گذشته افسردگی در کودکان و نوجوانان موضوع نظری و بالینی مورد توجه­ای بوده است. افسردگی در هر سنی قابل توجه است دانشمندان معتقدند که افسردگی حاد[7] در بین کودکان بسیار شایع است. حدود 2 درصد کودکان 12-6 ساله و 4 درصد نوجوانان به افسردگی مبتلا هستند. کودکانی که مبتلا به افسردگی عمده هستند بیشتر احتمال دارد که تاریخچه خانوادگی  افسردگی را داشته باشند، همچنین نوجوانانی باافسردگی احتمالاً تاریخچه­ خانوادگی افسردگی را دارند با این وجود، عوامل خطرساز برای گسترش افسردگی در این دوره عبارتند از: فشارروانی و کشیدن سیگار، بیماریهای مزمن مانند دیابتها، سوءاستفاده یا نادیده انگاشتن و دیگر ضربه­ها، مانند بلایای طبیعی (لوینسون[8] و همکاران، 1998، به نقل از رجبی، 1382).

بیر ماهر (1989) بیان می­دارد که اختلالات افسردگی در دوران کودکی و نوجوانی می ­تواند منجر به بیماری، مشکلات بین فردی و روانی- اجتماعی شود. همچنین این اختلال در نوجوانان می ­تواند خطر افزایش سوء مصرف مواد و رفتار خودکشی را افزایش دهد (رجبی، 1382).

با توجه به شیوع افسردگی که 75% موارد بستری را در بیمارستانهای روانی به خود اختصاص داده است. روان درمانی فردی نمی ­تواند پاسخگوی این مشکل باشد. از این رو کارشناسان این رویکرد کوشیده­اند که از گروه درمانی بجای روان درمانی فردی که از نظر هزینه وحدت درمان با صرفه­تر است با عنوان گروه درمانی شناختی- رفتاری[9] سود جویند (هاوتون و همکاران، 1990، به نقل از نصرآبادی و همکاران 1382).

رویکرد روان نمایشگری[10] تقریباً با دیدی منحصر به فرد به افراد و مشکلات آنها می­نگرد و همچنین روش های بسیار بدیعی را برای درمان و بهبود این مشکلات پیشنهاد می­ کند این روش ترکیب فوق­العاده ماهرانه­ای از روانشناسی و هنر است که توسط مورنو[11] ابداع شد. مورنو عقیده دارد که گروه به خودی خوددرمان بخش است و استفاده از هنر ایفای نقش راه چاره جدیدی برای حل مشکلات روانی- اجتماعی است. از دید او مشکل یک شخص، ناتوانی در اجرای وظایف مربوط به یک نقش اجتماعی است و این رویکرد راهی برای تمرین نقش­های اجتماعی در بستری گروهی  است (حسینی، 1390).

به نظر می­رسد که تشکیل گروه درمانی برای نوجوانان نتیجه بخش­تر است و در بین روشها رویکرد روان نمایشگری برای گروه نوجوانان شیوه بسیار با ارزش و کارآمدتری است، زیرا ضمن ایجاد فضایی امن، به وسیله فراهم کردن فرصت برای تعویض نقش­ها، به درک بهتر آنان از نحوه ارتباط در وقایع جاری و گذشته و دیدن جهان از دریچه چشم دیگران، کمک می­ کند ضمن اینکه به نوجوان فرصت بیرون­ریزی چیزهایی را می­دهد که هرگز در جهان واقعی امکان یا اجازه آن برای او فراهم نمی­ شود. همچنین در سایکودراما، فرصت بهبود روابط بین فردی (حرفه­ای- مشخصی) از طریق بازی نقش و گفتگو درآینده و دستیابی به نتایج علمی و تجربی آن مهیا می­گردد (حسینی، 1390).

کودکان زندانی غالباً کسانی هستند که در کانون خانواده­ای نابسامان،
خانواده­ای که از فروغ پرتو محبت، گرم و روشن نشده است، پا به عرصه وجود نهاده­اند و یا احیاناً از کودکی بنا به عللی، مفهوم زندگی ثابت خانوادگی را درک  نکرده ­اند و یا حداقل به جای محبت از ترحم دیگران برخوردار شده ­اند و در نتیجه رشد عاطفی شخصیت آنان متوقف مانده است. این محرومین لطف و محبت، این قربانیان جهل و بی­مهری خانواده و محیط، ناچار نیاز به خودنمایی و جلب توجه خود را از راه های دیگر که به زیان اجتماع است، ارضا می­ کنند. دختران زندانی چه بسا به فحشا تن درمی­دهند، و به خاطر اطفاء عطش محبت خویش به سهولت فریب تملق و زبان بازی مردان هوسران را می­خورند و پسران زندانی ممکن است به آسانی علیه قانون و اجتماع قدبرافراشته و دستهای خود را به جرم و جنایت بیالایند و به هر گونه دروغ و تقلب و دزدی و پستی­ تن بدهند و غالباً بدبین و کینه­توز نسبت به همه کس باشند (قرمز چشمه، 1384).

 1-2- بیان مسأله

افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات حیطه سلامت روان در جهان و علائم افسرده ساز، رایج ترین شکایت نوجوانان می باشد. میزان شیوع افسردگی در کودکان 4/0 تا 5/2 درصد و در نوجوانان 4 تا 8 درصد در آمریکا برآورد شده است و میزان شیوع آن در طی عمر برای نوجوانان سنین 15 تا 18 سال 4 درصد تخمین زده شده است (رجبی1382).

بی تردید از آنجائی که نوجوانان یکی از گروه های در معرض خطر جدی این اختلال می­باشند لازم و ضروری است که از روش هایی علمی جهت بهبود علائم آنان استفاده نمود(رجبی1382).

افراد به منظور برطرف کردن نشانه­ های ویژه یا مشکلات روانی مانند افسردگی،  مشکلات جنسی، اضطراب و اختلال­های روان تنی در گروه درمانی شرکت می­ کنند، در گروه درمانی عوامل ناهشیار و گذشته فرد در بازسازی جنبه­ های اصلی شخصیت مورد توجه قرار می­گیرد بنابراین، طول مدت گروه های درمانی در مقایسه باروش های دیگر به مراتب بیشتر است. هدف کلی گروه درمانی افزایش آگاهی افراد از خودشان و دیگران و کمک به آنها در جهت روشن ساختن تغییراتی است که در زندگی مایل­اند بد آنها دست یابند و فراهم ساختن ابزارهای لازم برای انجام این تغییرات (کوری[12]، 1942).

در اجرای گروه های درمانی از روش های مختلفی استفاده می­ شود؛ این روشها شامل موارد زیر هستند: فنون مربوط به ایجاد بازگشت به تجربه­های گذشته، روش های کار با پویه­های  ناهشیار، و شیوه­ هایی برای کمک به اعضاء در جهت تجربه دوباره موقعیتهای آسیب­زا بطوری که تخلیه هیجانی رخ دهد (کوری، 1942).

بلانتر[13]، (2000) بیان می­دارد، رویکرد روان نمایشگری که از تصویرسازی ذهنی، تخلیل، اعمال بدنی و پویایی گروه استفاده می­ کند،  ترکیبی از هنر، بازی، حساسیت عاطفی و تفکر صریح است که با تسهیل در رها کردن عواطف حبس شده، به افراد در کسب رفتارهای جدید و موثر و گشودن راه های نامکشوف، حل تعارض و همچنین شناخت قالب خویشتن کمک می­ کند (اسحاقی، 1389).

مورنو(2000) معتقد است که اگر مراجعه کننده بداند که بیرون ریختن افکار درونی و عواطف بیان نشده به هر شکلی که باشد بوسیله درمانگر تحمل خواهد شد او با رغبت آنها را به نمایش گذاشته و به آرامش دست خواهد یافت (به نقل از اسحاقی، 1389).

فتحی(1381) در مورد روان نمایشگری بیان می­دارد که در این روش مراجع به جای آنکه در مورد تعارضات خویش سخن بگوید؛ به اجرای عملی آنها می ­پردازد به عبارت دیگر در این روش فرد با بازی در نقش خویشتن، بدون نمایشنامه و طرح قبلی و از طریق تخلیه هیجانی می ­تواند هیجانهای درونی خویش از قبیل خشم، ناراحتی و خوشحالی را از درون خود آزاد کرده و در جهت سلامت و ابرازگری هیجانی بیشتر حرکت کند، در جهت تحقق  این اهداف، روان نمایشگری از ابزارها و فنون متعددی همچون: من­های یاور، کارگردان، صحنه، فن بدل، وارونگی، نقش، آینه، تک­گویی، واقعیت بخشی و فنون دیگر استفاده می­ کند(اسحاقی، 1389).

یکی دیگر از شیوه‌های مؤثر مورد استفاده در درمان افسردگی روش درمان «شناختی – رفتاری[14]» است. این رویكرد شیوه‌ای، کوتاه مدت و معطوف به حال است که شایستگی­های رفتاری وشناختی که بیمار برای عملکرد سازگارانه در دنیای درون فردی و بین فردیش نیاز دارد را، آموزش می­دهد. تلاشی است بین درمانگر و بیمار، که به عنوان یک تیم همکار نگرانی­های بیمار را مورد خطاب قرار می­دهد (هی­یم برگ، 2002، به نقل از تقوی، 1384).

از آنجائی که عوامل روانی اجتماعی بسیاری با سبب شناسی افسردگی نوجوانی در ارتباط هستند، نظریه های مختلفی همچون، درماندگی آموخته شده، سبک اسناد منفی، طرحواره های شناختی غلط، نقص در خودگردانی و افکار ناکارآمد که هر کدام بر عامل یا عوامل خاصی از تعیین کننده های مؤثر بر افیردگی تأکید دارند، نظریه شناختی – رفتاری در تلاش است تا با ارائه مدلی تلفیقی از رویکردهای فوق ابزاری سودمند طراحی نموده تا اینکه بتوان از آن جهت توانمند سازی شناختی – رفتاری نوجوانان و بکارگیری فعال آن، خود و محیطش را تغییر دهد. لذا در تحقیقات زیادی اثربخشی این شیوه در درمان افسردگی و بهبود افکار ناکارآمد نوجوانان اثبات شده است ( بندورا،1999، هارینگتون، 1999و لوینسون، 1990).

با توجه به اینکه افسردگی نوجوانان محصول شناخت­های ناکارآمد و ایفای نقش­های غیرواقعی می­باشد. لذا این تحقیق در پی این است که رویکرد شناختی- رفتاری و روان نمایشگری تا چه حد می ­تواند به کاهش افسردگی و افکار ناکارآمد آنها کمک کند.

بنابراین مسأله اصلی تحقیق حاضر این است که رویکرد شناختی-رفتاری و روان نمایشگری تا چه میزان روی افسردگی و افکار ناکارآمد نوجوانان زندانی تاثیر دارند؟

 1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق

بی­تردید یکی از مهمترین علل حبس در  نوجوانان زندانی ناکامی می­باشد. شکست برای احراز هویت، امنیت، استقلال و محبت در نوجوان باعث بروز رفتار ضداجتماعی به عنوان کششی در جهت کاهش تنشهای انباشته می­گردد.

در گروه درمانی با رویکرد روان­نمایشگری می­توان از روش های شناختی کمک جست و نگرش نوجوان نسبت به خود، زندگی و آینده را تغییر داد، تا از این طریق بتواند مسائل خود را تشخیص داده و راه های مبارزه با آن را پیدا کنند.هویت شناختی نوجوان سبب کسب تجارب، مقابله بهتر با مشکلات، افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس، تغییر نگرش نسبت به خود، جامعه و دیگران خواهد شد.

روش های درمانی بسیار زیادی برای درمان و کاهش افسردگی مورد استفاده قرار گرفته است بنابراین تحقیق حاضر از این حیث که می تواند به موارد ذکر شده در زیر کمک کند، از ضرورتی بنیادی و اهمیت بسیار بالایی برخوردار است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:42:00 ب.ظ ]




مدل های نظری بر نقش رفتار های فرزند پروری والدین در رشد و ماندگاری اضطراب کودک تاکید دارند. یکی از پیش بینی کننده های مهم رفتار والدین که تا کنون در رابطه با اختلالات اضطرابی کودکان به طور گسترده مورد پژوهش قرار نگرفته است شناخت و عقاید والدین است. هدف این پژوهش بررسی نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر مادران و نگرش های فرزند پروری آنها بر اضطراب کودک بود. به این منظور تعداد234 نفر از  مادران کودکان 6 ساله‌ (دختر و پسر)  از مراکز پیش دبستانی شهر شیراز از طریق نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه ی سبک های تفکر استرنبرگ، فهرست فرزند پروری بزرگسال-نوجوان(AAPI-2) و پرسشنامه اضطراب کودک اسپنس فرم والد(SCAS-P) را تکمیل کردند و برای تجزیه تحلیل داده ها از  ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد که سبک های تفکر نوع دوم مادران ، به ویژه سبک تفکر محافظه کار به شکل مثبت اضطراب کودک را پیش بینی می کند. انتظارات نامناسب از کودک و فقدان همدلی نسبت به نیازهای کودک نیز اضطراب کودک را به شکل مثبت پیش بینی می کند. ترکیب سبک تفکر محافظه کار با انتظارات نامناسب و فقدان همدلی نسبت به نیاز های کودک، اضطراب را به شکل بهتری پیش بینی می کند.

کلید واژه: 1-سبک های تفکر 2-نگرش های فرزند پروری  3- اضطراب کودکان

فهرست مطالب

عنوان                                                                              صفحه

فصل اول: مقدمه

 1-1- کلیات……………………………………………………………………………………………………………………….. 2

2-1- بیان مسئله………………………………………………………………………………………………………………… 6

3-1-ضرورت و اهمیت تحقیق………………………………………………………………………………………….. 9

4-1-اهداف پژوهش:………………………………………………………………………………………………………….. 10

5-1-پرسش‌ها و فرضیه‌های پژوهش………………………………………………………………………………… 10

1-5-1-پرسش های پژوهش…………………………………………………………………………………………….. 10

2-5-1-فرضیه‌ها:………………………………………………………………………………………………………………… 10

6-1- متغیرهای پژوهش……………………………………………………………………………………………………. 11

1-6-1- نگر ش های فرزندپروری ……………………………………………………………………………………. 11

2-6-1- سبک های تفکر…………………………………………………………………………………………………… 13

3-6-1- اضطراب………………………………………………………………………………………………………………… 17

فصل دوم

2-پیشینه پژوهش……………………………………………………………………………………………………. 20

1-2-مقدمه……………………………………………………………………………………………………….. 20

2-2-بخش اول : عامل های خانوادگی……………………………………………………………………………… 20

1-2-2- وراثت و ژنتیک…………………………………………………………………………………………………….. 21

1-1-2-2- بازداری رفتاری………………………………………………………………………………………………… 22

2-1-2-2-خلاصه و نتیجه گیری……………………………………………………………………………………… 22

2-2-2- دلبستگی………………………………………………………………………………………………………………. 23

3-2-2-روابط خانوادگی…………………………………………………………………………………………………….. 23

1-3-2-2- نزاع زناشویی……………………………………………………………………………………………………. 23

2-3-2-2-کیفیت ازدواج…………………………………………………………………………………………………… 24

3-3-2-2- هم والدینی……………………………………………………………………………………………………… 25

4-3-2-2-تاثیر سازگاری زناشویی بر فرزند پروری و اضطراب کودک…………………………… 27

5-3-2-2- اندازه خانواده، ترتیب تولد و تسلط خواهر و برادری……………………………………. 28

4-2-2- الگوبرداری والدین………………………………………………………………………………………………… 29

5-2-2- فرزندپروری…………………………………………………………………………………………………………… 30

1-5-2-2-الگوی تربیتی استبدادی………………………………………………………………………………….. 31

2-5-2-2-فرزند پروری مقتدرانه………………………………………………………………………………………. 32

3-5-2-2-الگوی تربیتی سهل گیر…………………………………………………………………………………… 32

6-2-2-رفتارهای خاص فرزند پروری……………………………………………………………………………….. 34

7-2-2- شناخت و عقاید والدین………………………………………………………………………………………. 34

1-7-2-2- عقاید و شناخت در مورد رفتار اضطرابی………………………………………………………. 35

2-7-2-2- ادراک والدین از کنترل شخصی……………………………………………………………………. 36

3-7-2-2- شناخت به عنوان واسطه ی فرزند پروری و اضطراب………………………………….. 38

3-2- بخش دوم:سبک های تفکر……………………………………………………………………………………… 38

1-3-2-نظریه های سبک های هوش………………………………………………………………………………. 39

2-3-2-نظریه خود مدیریتی ذهنی………………………………………………………………………………….. 40

3-3-2-متغیر های موثر درشکل گیری سبک های تفکر……………………………………………….. 40

1-3-3-2-فرهنگ………………………………………………………………………………………………………………. 41

2-3-3-2-جنسیت…………………………………………………………………………………………………………….. 41

3-3-3-2-سن……………………………………………………………………………………………………………………. 41

4-3-3-2-سبکهای تفکر والدین……………………………………………………………………………………….. 42

5-3-3-2-مدرسه و شغل………………………………………………………………………………………………….. 42

4-2-2-پژوهش ها مربوط به سبک تفکر…………………………………………………………………………. 44

5-2-2-نگرش های فرزند پروری………………………………………………………………………………………. 45

1-5-2-2-انتظارات نامناسب والدین از کودکان………………………………………………………………. 45

2-5-2-2-فقدان همدلی نسبت به نیاز های کودک……………………………………………………….. 46

3-5-2-2-عقیده ی قوی والدین در استفاده از تنبیه بدنی…………………………………………… 47

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

4-5-2-2-معکوس شدن نقش­های والد- فرزند………………………………………………………………. 48

5-5-2-2-اجحاف در توان واستقلال کودک ………………………………………………………………….. 48

 فصل سوم: روش تحقیق

1-3- مقدمه…………………………………………………………………………………………………………….. 52

2-3- روش…………………………………………………………………………………………………………….. 52

3-3- جامعه آماری و روش نمونه گیری………………………………………………………………………….. 52

4-3- ابزار تحقیق………………………………………………………………………………………………… 54

1-4-3- پرسش‌نامه ی سبک‌های تفکر استرنبرگ………………………………………………………….. 55

1-1-4-3-روایی و پایایی پرسشنامه ی سبک های تفکر……………………………………………….. 56

2-4-3- پرسش نامه‌ی فرزند پروری بزرگسال – نوجوان (AAPI-2)……………………………. 56

1-2-4-3-روایی و پایایی پرسشنامه ی فرزند پروری بزرگسال – نوجوان (AAPI-2)… 58

2-2-4-3-تهیه‌پرسش نامه‌ی نگرش‌های فرزند‌پروری…………………………………………………….. 58

3-2-4-3- تعیین پایایی و روایی پرسش نامه‌ی نگرش‌های فرزند پروری بزرگسال-   

نوجوان (AAPI-2)………………………………………………………………………………………………. 59

3-4-3-مقیاس اضطراب کودک اسسپنس برای والدین (SCAS-P)……………………………… 60

1-3-4-3-روایی و پایایی مقیاس اضطراب کودک اسسپنس برای والدین (SCAS-P).. 61

2-3-4-3- تهیه‌پرسش نامه‌ی اضطراب کودک اسپنس فرم والد (SCAS-P)…………. 62

3-3-4-3- تعیین پایایی و روایی پرسش نامه‌ی اضطراب کودک اسپنس فرم والد. ….. 62

5-3- روش جمع‌ آوری داده‌ها…………………………………………………………………………………. 63

6-3- روش تجزیه و تحلیل داده‌ها…………………………………………………………………… 64

 فصل چهارم : نتایج

1-4- مقدمه……………………………………………………………………………………… 66

2-4- شاخص های توصیفی متغیر های پژوهش……………………………………………………. 66

3-4-روایی پرسشنامه ی نگرش های فرزند پروری نوجوان-بزرگسال(AAPI-2)………. 69

1-3-4-تحلیل عاملی AAPI-2…………………………………………………………………………………………. 69

2-3-4-همبستگی زیر مقیاس های AAPI-2 با یکدیگر و مقیاس کلی……………………….. 72

4-4- پایایی پرسشنامه نگرش های فرزند پروری نوجوان-بزرگسال AAPI-2))………… 73

1-4-4-همسانی درونی AAPI-2………………………………………………………………………………….. 73

2-4-4-ضریب پایایی به روش تصنیف …………………………………………………………………………… 73

5-4-نتایج تعیین روایی پرسشنامه اضطراب کودک اسپنس فرم والد SCAS-P……… 74

1-5-4-همبستگی گویه ها با مقیاس کلی………………………………………………………………………. 74

2-5-4-همبستگی زیر مقیاس‌های آزمون با یکدیگر و مقیاس کلی……………………………… 77

6-4-پایایی پرسش نامه ی اضطراب کودک اسپنس فرم والد(SCAS-P)…………………. 78

1-6-4-همسانی درونی SCAS-P ……………………………………………………………………………….. 78

2-6-4-پایایی به روش تصنیف برای(SCAS-P) ………………………………………………………… 78

7-4-یافته های استنباطی………………………………………………………………………………. 79

1-7-4-سبک های تفکر و اضطراب………………………………………………………………… 79

2-7-4-نگرش های فرزند پروری  مادران و اضطراب کودک………………………………………….. 80

3-7-4-ترکیب نگرش های فرزند پروری با سبک های تفکر ………………………………………… 81

 فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

1-5-مقدمه…………………………………………………………………………………………………… 83

4-5- سبک های تفکر مادران و اضطراب کودک …………………………………………………………… 83

1-4-5- نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………….. 85

5-5- نگرش های نا مناسب فرزند پروری مادران و اضطراب کودکان……………………………. 87

1-5-5-انتظارات نا مناسب و اضطراب……………………………………………………………………………… 87

2-5-5- فقدان همدلی و اضطراب……………………………………………………………………………………. 87

5-5-ترکیب نگرش های فرزند پروری با سبک های تفکر مادران در پیش بینی اضطراب

 کودک……………………………………………………………………………………………………………. 89

6-5-نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………….. 90

7-5-نتیجه گیری نهایی …………………………………………………………………………………………… 90

8-5-پیشنهادات ……………………………………………………………………………………………….. 91

منابع ………………………………………………………………………………………………………… 93

پیوست ها        94     

کلیات

 تعاریف گوناگونی برای اضطراب وجود دارد که از یک مطالعه تا مطالعه دیگر متفاوت است. برای مثال بک ( 1972 به نقل از ژانگ[1] ،2009) اضطراب را به عنوان یک واکنش هیجانی ناخوشایند تعریف می کند که با تخلیه هیجانات منفی تحت عنوان وحشت ، تنش و عصبی بودن همراه است . دریک تعریف کراسک (1999) بین صفت اضطرابی[3] و حالت اضطرابی[4] تمایز قائل می‌شود و تعاریفی برای هر یک از آنها ارائه می دهد. صفت اضطرابی یا روان رنجوری متشکل از علائم نامشخصی از ترس، نگرانی و دیگر حالت‌های خلقی منفی دیگری است که نشانه یک اختلال جداگانه نیست، صفت اضطرابی یک خصوصیت پایدار است که وقتی شدت پیدا کند، نشانگر یک آسیب‌پذیری کلی برای اختلالات خلقی است.

 حالت یا  اختلالات اضطرابی (مثل هراس، اضطراب اجتماعی، اضطراب جدایی و …) نشان دهنده مجموعه‌ای از علائم اضطراب است که یک بیماری یا ناراحتی را مشخص می‌کند. در سالهای اخیر مطالعات مشخص کرده ­اند اضطراب زمانی که در دوران کودکی و نوجوانی رخ دهد یک مسئله جدی است که حدوداً 3 تا 16 درصد از کودکان و نوجوانان با آن مواجه هستند ( (کوهن،کوهن، کاسن، ولز، هارتمارک و جانسون[5]،1993). این حالت ممکن است در طول دوره کودکی و نوجوانی باقی بماند با تعدادی از پیامدای نامطلوب از قبیل رفتارهای ضد اجتماعی، مشکلات تحصیلی و همچنین ایجاد اختلالات بیشتر مرتبط است (رابین و سیلور من[6]، 2000). علت اضطراب در کودکان هم متأثر از ژنتیک و هم تأثیرات محیطی است (گروس و هن[7] ،2004؛استیونسون، باتن، و چرنر[8]،1992). آسیب‌پذیری مربوط به ژنتیک شامل حالت‌های طبعی (سرشتی) مثل عاطفه منفی/ روان رنجوری (لونیگان و فیلیپس[9]،2001)، و مؤلفه های رفتاری مثل بازداری رفتاری می شود (گلدسمیت و لمری[10]، 2000). آنچه مشخص است اینکه در سبب شناسی اضطراب کودک عوامل گوناگونی می توانند نقش داشته باشند. در بر تحقیقات، بیجلز و برنچمنت- تاوسنت[11](2005) چهارگروه از متغیرهای خانوادگی موثر بر اضطراب کودک را مورد ملاحظه قرار می دهند( الف)سبک‌های دلبستگی، ب) جنبه‌های کارکرد خانوادگی، ج) شیوه‌های فرزند پروری،  د) عقایدی که والدین در مورد بچه‌هایشان دارند. که تحقیقات شواهدی را برای هر یک از این عوامل ارائه می‌دهند.

تعدادی از مدل‌های سبب شناسی اضطراب، رابطه والد – فرزند را به عنوان یک عامل اصلی در رشد اختلالات اضطرابی مورد توجه قرار می‌دهند به ویژه این مدلها پیشنهاد داده‌اند که در اضطراب، رابطه والد- فرزند متأثر از سبک‌های تعاملی محافظت بیش از حد یا دخالت بیش از حد است (هادسون و راپی[12]، 2001).

مدل های نظری بر نقش فرزند‌پروری در رشد و ماندگاری اضطراب کودک تأکید دارند
 ( برایس- مکلئود ، جفری – وود، جان- ویز[13]، 2006). تحقیقات زیادی ارتباط اضطراب کودک با ابعاد مختلف فرزند پروری و رفتارهای والدین را مورد پژوهش قرار داده‌اند و این عامل ها (سبک ها و رفتارهای فرزند پروری) را در ایجاد اضطراب کودک موثر یافته‌اند. برای مثال رابطه ی رفتارهایی از قبیل عیب‌جویی، عدم توجه مثبت، فقدان همدلی، کنترل بیش از حد با اضطراب مشخص شده است (ترنر، بیدل، روبرسون- نای و تروو، 2003) و همچنین رفتارهای منفی مادران با نشانه‌های درونی سازی شده در پسران و دختران رابطه دارد. تحقیقات جدید به سمت شناسایی مکانیسم‌های واسطه‌ای مرتبط با عوامل خانوادگی و اضطراب کودک متمایل شده‌اند. به عنوان مثال، مک گین، کوکر و ساندرسون (2005) ، در پژوهشی رابطه‌ی بین فرزند‌پروری، اضطراب و نقش واسطه‌ای تحریف شناختی را بررسی کردند و دریافتند که طرح واره‌ای شناختی منفی نقش واسطه‌ای در رابطه‌ی بین فرزند‌پروری نامناسب و اضطراب ایفا می‌کند.

یکی از متغیر هایی که می تواند بر رفتارهای فرزند پروری موثر باشد و آنها را شکل دهد، عقاید و نگرش هایی است که والدین در رابطه با تربیت فرزند دارند. نگرش‌های فرزند پروری، یک جنبه برجسته از تربیت و مراقبت از کودک محسوب می شود نگرش‌های فرزند‌پروری، تمایلات، حالات درونی، یا ارزیابی‌های آشکار والدین را در مورد رفتار والدینی نسبت به کودک ، ادراک آنها از کودکان و دیدگاه‌های آنها نسبت به رشد کودک را منعکس می‌کند. (هولدن و بوک[16]، 2002). اگرچه نگرش‌های والدینی ممکن است همیشه و به طور دقیق با رفتارهای آنها همپوشی نداشته باشد (سیگل[17]، 1992) ولی ارتباط بین نگرش و رفتار مادران مشخص شده است (ویتمن، بورکاوسکی، کیاگ، وید[18]، 2001) و همین طور رابطه‌ی نگرش‌های فرزند پروری با کارکردهای مادر و کودک در نمونه‌های مختلف نشان داده شده است (هولدن، 1995). نگرش‌های فرزند‌پروری به طور خاص با رفتارهای معینی از والدین بخصوص در زمینه‌ تربیت رابطه دارد. (هولدن وبوگ، 2002).

علاوه بر این عقاید و نگرش های فرزند‌پروری کارکرد های دیگری نیز دارد. توضیح بیشتر اینکه عقاید فرزند‌پروری به والدین درکنار آمدن با خواسته‌های روزانه کودکان در زمینه  مراقبتی و تربیتی کمک می‌کند. این کمک برای کنار آمدن از این طریق انجام می‌شود که عقاید فرزند‌پروری چارچوب مشخصی از انتظارات کودک را فراهم می‌کند و آنها را قابل پیش‌بینی می‌کند. علاوه بر این نگرش‌های تربیت فرزند والدین، می‌تواند تاریخچه روابط اجتماعی آنها و فرهنگ قومی آنها را منعکس کند (لایت فوت، والیسنر[19]،1992).

یکی از متغیر های شناختی که می تواند بر نحوه ی فعالیت ها، رفتارها و علایق افراد تاثیر گذار باشد، سبک‌های تفکر است . به طور کلی سبک‌های تفکر، به شیوه‌های ترجیهی افراد در استفاده از توانایی‌های فردیشان اشاره دارد (گریگورنیکو و استرنبرگ[20]، 1997). سبک‌های تفکر بر نظریه‌ی خود مدیریتی ذهنی استرنبرگ (1997به نقل از جانگ فنگ[21] ،2004) استوار است و مطرح می‌کند همان گونه که برای مدیریت جامعه راه‌های متفاوتی وجود دارد، افراد نیز برای بهره گرفتن از توانایی‌های خود از شیوه‌های متفاوتی استفاده می‌کنند. این نظریه سیزده سبک تفکر را مطرح می کند که در پنج بعد از یکدیگر متمایز می شوند. کارکردها، شکل‌ها، سطوح، حوزه‌ها و گرایش‌ها.

براساس مفهوم سازی و داده های تجربی، ژانگ و استرنبرگ (2005)، این 13 سبک تفکر را در 3 دسته تقسیم بندی می کنند. سبک های نوع اول شامل قانون گذار (ترجیع‌ برای انجام کارها به شیوه خود)، قضاوتی (ارزیابی فعالیت‌های دیگران)، کلی (توجه یا تفکر به تصویر کلی یک موضوع)، آزاد اندیش (تفکر توجه به روش‌های جدید) و سلسله مراتبی (توزیع توجه بین چند تکلیف اولویت بندی‌شده). سبک‌ها نوع دوم شامل سبک مقامی اجرایی (انجام کارهایی با دستورالعمل مشخص) محافظه کار (توجه به روش‌های مرسوم دستی)، جزئی (توجه به جزئیات)و تک قطبی (توجه به یک چیز در یک زمان). سبک های نوع سوم شامل سبک‌های الیگارتی  (توزیع توجه بین چند تکلیف بدون اولویت بندی) آنارش یا هرج و مرج طلب (متغیر توجه به هر فعالیتی که پیش آید)، درونی (کارکردن به شکل مستقل) و درونی (کارکردن به شکل گروهی).

سبک‌های نوع اول سبک های مولد خلاقیت هستند و به پردازش اطلاعات پیچیده نیاز دارند افرادی که این نوع سبک تفکر را بکار می گیرند متمایل به چالش کشیدن هنجارها و پذیرش خطر هستند و در مقابل دومین نوع سبک‌های تفکر به پردازش اطلاعات سازه نیاز دارند و افرادی که این سبک تفکر را بکار می گیرند متمایل به حفظ هنجارها و اقتدار محور هستند. چهار سبک باقی مانده که نوع سوم سبک‌های تفکر را تشکیل می دهند (درونی، بیرونی، هرج و مرج طلب، الیگارتی) بسته به تکلیف خاص می‌توانند در هر یک از این دو نوع سبک تفکر پیچیده و یا ساده انگارانه قرار گیرند (ژانگ و پازتیگلین [22]،2001).

سبک‌های نوع اول به عنوان سبک‌هایی که دارای ارزش انطباقی بیشتری هستند، توصیف شده‌اند به این دلیل که آنها رابطه‌ی قویی با ویژگی های مطلوب انسانها از قبیل سطوح بالای رشد شناختی دارند (ژانگ،2009) و با خصوصیات مثبت شخصیتی رابطه دارند (فجل و وآلهوود[23]،2004) . فجل و  وآلهوود(2004) سبک‌های نوع دوم را سبک هایی با ارزش انطباقی کم توصیف می کند زیرا با اسنادهای نامطلوب و صفات شخصیتی نامطلوب از قبیل روان رنجوری مرتبط است.

از آنجایی که سبک های تفکر افراد شیوه ترجیهی افراد در رابطه انجام فعالیت‌ها است، تعیین کننده‌ی چگونگی رفتار و نگرش افراد در برابر موضوعات مختلف می باشد. با توجه به موارد فوق و با وجود اینکه متغیرهای نگرش‌های فرزند پروری و سبک‌های تفکر مادران می تواند بر کارکردهای آنها را تأثیر بگذارد، در این پژوهش نقش این متغیرها (سبک‌های تفکر و نگرش‌های فرزند‌پروری)را در رابطه با اضطراب کودکان مورد پژوهش قرار می گیرد.

2-1- بیان مسئله

 اساس مطالعات اولیه نگرش‌های فرزند پروری این ادعا است که از طریق شناسایی نگرش‌های فرزند‌پروری والدین، می توان ابهامات رشد کودکان را آشکار کرد و نگرش‌های والدین در مورد تربیت فرزند را به عنوان عامل مهمی در تعیین سرنوشت کودکان و رشد آنها به حساب آورد (هولدن، 1995) و به نگرش‌های والدینی می بایست اهمیت زیادی داد زیرا نگرش ها و رفتار های والدین می تواند تاثیرات بسیاری بر کودکان داشته باشد. این نگرش‌ها نسبتاً ثابت و پایدار هستند (پیرسون، 1931به نقل از هولدن، 1995).

فرض اساسی مدل نگرش‌های فرزند‌پروری والدین این است که نخست شما با مبنا و فلسفه ای که فرزند‌پروری والدین را شکل می‌دهد آشنا می شوید و سپس هم رفتار والدین و هم رشد کودک آنها را می‌توان شناخت. البته تمام روان‌شناس‌ها با این مدل ساده از رشد موافق نیستند و بعضی ها عنوان می‌کنند که نگرش‌های والدینی می تواند غیر مستقیم بر رفتار والدین تأثیر گذار باشد (هولدن،1995).

با وجود این، در گذشته نگرش‌های فرزند‌پروری به عنوان تعیین‌کننده‌ی رفتار والدینی معرفی شده اند (هولدن و ادواردز[24]، 1989). فرض شده است که نگرش‌های بهنجار والدین، علاقه و مهربانی در برابر کودک است(بکوین و بک وین[25]،1940به نقل از هولدن، 1995).همینطور فرض شده است که اگر والدین نیاز های هیجانی برآورده نشده ای داشته باشند،آنها این نیازهای شخصی را به رفتارهای فرزند پروری شان منتقل می کنند(هولدن و ادواردز،1989).در نهایت فرض شده است که تفاوت های فردی در نگرش های کلی فرزند پروری منجر به تفاوت در ترکیب رفتارهای والدینی می شود که در نتیجه پیامد های متفاوتی برای کودکان در بر خواهد داشت(هولدن و ادواردز، 1989).

با توجه به این مسئله که تحقیقات نشان داده اند که سبک فرزند پروری مستبدانه والدین و برخی رفتار های فرزند پروری از قبیل: فقدان محبت عاطفی،کنترل بیش از حد، حمایت بیش از حد، رفتارهای منفی والدین، طرد و انتقاد با

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:42:00 ب.ظ ]