رواج تصوف و پیدایش مکتب های صوفیه در طی چهار قرن در جهان اسلام، ظهور انبوهی از تعبیرات و اصطلاحات را در برداشت که در آثار یا سخنان نقل شده از عرفا، پراکنده بود. صوفیان یا شاعران صوفی را باید نخستین گرد آورندگان اصطلاحات تصوف، به حساب آورد.[2]

برای ادراک عمیق معانی متون متصوفه، ابتدا بایستی مفاهیم اصطلاحات مندرج در آن ها را فهمید. فرهنگ های مصطلحات عرفانی عرفا در فهم و تبیین این متون نقش اساسی و حیاتی دارند. این فرهنگ ها راه پر فراز و نشیبی را طی نموده اند تا این که به شکل امروزی در آمده اند.

از روزگاران گذشته کتب بسیاری باقی مانده است که عنوان فرهنگ را ندارند، ولی دارای فواید فراوانی همچون فرهنگ ها هستند. مانند: صد میدان، منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری و … ، برخی دیگر از کتب برای تبیین و تشریح اصطلاحات عرفانی تألیف شده اند که در این میان می توان به شرح اصطلاحات صوفیه عبدالرزاق کاشانی، اصطلاحات صوفیه ابن عربی، رشف الالحاظ و …اشاره کرد. در برخی دیگر از کتب صوفیه به بخش هایی برخورد می کنیم که به تشریح اصطلاحات عرفانی عارفان اختصاص یافته است اللمع فی التصوف از سراج طوسی، رساله ی قشیریه از ابوالقاسم قشیری، کشف المحجوب از هجویری غزنوی، کیمیای سعادت تألیف غزالی از این دسته کتاب هاست.

از قرن چهارم هجری تا هفتم هجری عارفانی چون قشیری، هجویری، غزالی، نجم رازی و شیخ محمود شبستری پا به عرصه ی هستی نهادند و سبب خلق آثار عرفانی بزرگ و ارزشمندی چون، رساله ی قشیریه، کشف المحجوب، کیمیای سعادت، مرصادالعباد و گلشن راز شدند که هر یک از این آثار به  نوبه ی خود دارای ارزش و اعتبار والایی در قلمرو عرفان و همچنین حاوی اصطلاحات و مباحث عرفانی هستند و پس از قرن ها هنوز هم در نظر بزرگان علم و ادب حائز اهمیّت اند.

ابوالقاسم قشیری در باره ی اصطلاحات صوفیان می گوید: هر گروهی از عالمان را الفاظی خاص است که در میان آن ها استعمال می شود و در میان صوفیان نیز اصطلاحاتی وجود دارد که آنان برای بیان مقاصد خویش از این اصطلاحات استفاده می کنند. این اصطلاحات به گونه ای است که مفهوم آنها بر دیگر اشخاص پوشیده است و صوفیه بر این کار تعصب دارند و می کوشند که عقاید و افکارشان برای غیر اهل الله آشکار نشود و معتقدند که این اصطلاحات دارای مفاهیم و حقایقی است که خداوند در دل اولیاء و اهل الله نهاده و نامحرمان اجازه ندارند که از آن آگاه شوند. «من بر آن شدم که این الفاظ و اصطلاحات را به طوری که قابل فهم باشد شرح و تفسیر کنم». [3]  

هجویری، در اثر گران سنگ خود، کشف المحجوب به شرح و تبیین اصطلاحات صوفیه شرح اهل بیت پیامبر، صحابه، تابعین و انصار و غیره و همچنین به بیان فرقه های متصوفه می پردازد و در این میان از دوازده فرقه نام می برد که از میان این فرق دو فرقه ی حلولیه و حلاجیه را مردود می شمارد.

غزالی، اثر خود کیمیای سعادت را که چکیده ای از احیاء علوم الدین است و به نظر دانشوران دایره المعارف اسلامی و عرفانی است به چهار رکن تقسیم کرده است که به ترتیب عبارتند از: عبادات، معاملات، مهلکات و منجیات. در ربع عبادات او به ظاهر عبادات نپرداخته بلکه فلسفه و معانی آن ها را بیان کرده است. و در ربع منجیات که اساس کار ما نیز آن قسمت است به شرح و تفسیر اصطلاحات عرفانی چون توکل، رضا، شوق، محبت، خوف، رجا و غیره پرداخته است.

نجم الدین رازی، مرصادالعباد را در عصر حمله ی مغول نگاشته است که از متون بسیار نفیس به شمار می آید و دارای نثری اصیل و روان است که یادگار روزگاری است که هنوز زبان فارسی بر اثر حمله ی مغول دستخوش حوادث نشده و به تنزل نگرائیده بود. وی در این کتاب اصطلاحات عرفانی را تشریح و تبیین نموده است که هم از نظر ادبی و هم از نظر عرفانی دارای اهمیّت فراوانی است.

شیخ محمود شبستری، صاحب منظومه ی عرفانی کوچکی به نام گلشن راز است که آن را در پاسخ سوالات امیر حسین هروی که یکی از عارفان معاصر او است به رشته ی تحریر در آورده حاوی اصطلاحات و تعبیرات عرفانی فراوانی است که شاعران آن ها را در آثار خود به کارمی برند مانند، خط و خال، خرابات، شمع و شراب و شاهد و ….

از این پنج اثر، کیمیای سعادت اثر امام محمد غزالی از کتب اخلاقی به شمار می رود و چهار اثر دیگر از کتب عرفانی بسیار مهم و ارزشمند صوفیه در قلمرو عرفان و تصوف است.

در این کتاب اساس کار، بر روی گلشن راز شیخ محمود شبستری است و اصطلاحات عرفانی آن اساس چهار کتب دیگر یعنی رساله ی قشیریه، کشف المحجوب، کیمیای سعادت و مرصاد العباد شرح شده است. در ابتدا ابیاتی را که دارای اصطلاحات عرفانی است، از کتاب ارزشمند «مفاتیح الاعجاز فی

مقالات و پایان نامه ارشد

 شرح گلشن راز» – که شمس الدین محمد لاهیجی شارح آن بوده است-  استخراج نموده در ذیل هر بیتی، شماره ی بیت و صفحه را ذکر کردم. اگر لاهیجی راجع به اصطلاحی، توضیحی بیان کرده آن را در زیر بیت و اصطلاح مورد نظر ذکر نمودم و سپس به ترتیب زمانی، اصطلاحات مورد نظر را از چهار متن عرفانی دیگر از قبیل رساله ی قشیریه، کشف المحجوب، کیمیای سعادت و مرصاد العباد تشریح نموده ام، و اگر در این کتب نیز مطلبی مربوط به اصطلاحی بیان نشده بود، از منابع دست اول – به خصوص فرهنگ های عرفانی- و منابع دست دوم استفاده کردم تا آن اصطلاح را تشریح نمایم. در پایان  هر اصطلاح عرفانی نیز، اگر تفاوتی میان دیدگاه های عرفا وجود داشته ذکر شده است.

فصل اول: شرح حال عرفا

1-1- شرح حال ابوالقاسم قشیری

زین الاسلام ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن بن عبدالملک بن طلحه بن محمد قشیری از اکابر و علما و کتّاب و شعرا و متصوّفه ی قرن پنجم هجری است که در سال 386 هجری قمری در ناحیه ی استوا (قوچان کنونی) دیده به جهان گشود.[1]

نام او عبدالکریم، کنیه اش ابوالقاسم و القابش امام، استاد و زین الاسلام بوده است. او از خاندان    «بنی قشیر» بوده که به خراسان آمدند و در آن جا سکونت گزیدند. از طرف پدر «قشیری» و از طرف مادر «سلمی» بود، ابوعقیل سلمی دایی او بود. وی در دوران کودکی پدرش را از دست داد.                     

ابوالقاسم الیمانی تربیت او را عهده دار شد و قشیری نزد او مقدمات زبان و ادبیات عرب را فرا گرفت. سپس به نیشابور سفرکرد و حال و هوای معنوی شهر تاثیر فراوانی در او گذاشت. ابوعلی دقّاق در آن شهردستگاه ارشاد داشت و قشیری نیز به مجلس درس او راه یافت، جاذبه و سیطره ی معنوی دقّاق تمام وجود او را فراگرفت به طوری که تا آخر عمر نتوانست از آن رهایی یابد.

چون استاد آثار و نشانه های کمال و نجابت را در او مشاهده کرد او را پذیرفت و سرانجام نیز دخترخود- ام البنین فاطمه- را به عقد نکاح او درآورد، ازدواج او بین سال های 410 تا 415 هجری اتفاق  افتاده است.

طریقت استاد مبتنی بر زهد و شریعت بوده، قشیری بنابرتوصیه ی وی برای تحصیل علوم شرعی از محضراستادان بسیاری بهره برد. از جمله استادان او می توان به ابوبکرمحمدبن ابوبکر طوسی، امام ابوبکر بن

فورک و ابواسحاق ابراهیم بن اسفراینی اشاره کرد.[2]

ابوعلی دقّاق درسال 405 یا 406 هجری چشم ازجهان فروبست. قشیری پس از وفات او به حلقه ی صحبت ابوعبدالرحمن سلمی پیوست.[3] او علاوه برشهرهای خراسان، دوبار نیز به بغداد و مکّه مسافرت کرد.   

قشیری شش پسر داشت که همگی از علمای عصرخود محسوب می شدند. یکی از دختران او        امه الرحیم نام داشت که مادر عبدالغافر فارسی بود. او زن دیگری به جز فاطمه داشت که دختر احمد بن محمد چرخی بلدی بود و به جز امه الرحیم چهار دختر هم داشت که نام یکی از آن ها ماهک بود.

وی در سال 455 هجری به نیشابور بازگشت، و تا پایان عمرش به درس، وعظ و املای حدیث ادامه داد و شاگردان زیادی را پرورش داد تا این که صبح روز یکشنبه شانزدهم ربیع الاول سال456 هجری چهره در نقاب خاک کشید و در آرامگاه ابدیش و در کنار پیر خود آرام گرفت. او تقریباً هشتاد و نه  سال و یک ماه عمرکرد.[4]

آثار قشیری

او بیشتر عمر خود را صرف تعلیم و تربیت خاندان خویش کرد و «دارای تالیفات و منشات بوده و شعر هم می گفته» از مکتوبات او می توان به «تبیین کذب المفتری» و «طبقات الشافعیه» اشاره نمود.

به گفته ی سبکی از مولفات او می توان تفسیر کبیر، التّحبیرفی التذکیر، آداب الصوفیه، لطائف الاشارات، الجواهر، عیون الاجوبه فی اصول الاسوله، کتاب المناجاه، نکت اولی النهی، نحو القلوب کبیر،   نحو القلوب، احکام السماع، الاربعین و الرساله را نام برد.[5]

2-1- شرح حال هجویری غزنوی

تاریخ ولادت ابوالحسن بن عثمان بن ابی علی الجلابی الهجویری الغزنوی، که عدّه ای از او با عنوان «جلابی» یا «هجویری» یا «غزنوی» یاد کرده اند و عدّه ای دیگر وی را «پیر هجویر» خوانده اند، معلوم نیست و از مطالعه ی منابع موجود بر می آید که وی معاصر ابو سعید ابی الخیر (357 تا 440 هـ) است و احتمالاً در اواخر قرن چهارم هجری در شهر غزنه چشم به جهان گشوده است و دوره ی کودکی و جوانی را در جلاب و هجویر (از محلات غزنه) میان خانواده ای محترم و پرهیزگار سپری کرد و زیر نظر و تربیت پدرش شیخ عثمان بن ابی علی نشو و نما یافت. مادر او نیز از خاندان پرهیزگاری بود که برادرش (دایی هجویری) را «تاج الاولیا» می خواندند و مرقدش را زیارت می کردند.

او در اثر خود کشف المحجوب بیست و هشت بار نام خود را ذکر کرده است. در هند و پاکستان و برخی از مصادر به لقب «داتا گنج بخش» یا «گنج بخش» شهرت دارد.

در شریعت از مذهب امام ابو حنیفه و در طریقت از مسلک جنید پیروی می کرد و «صحو» را فنا گاه مردان می دانست و آن را بر «سکر» که بازیگاه کودکان است ترجیح می داد.

وی در همه جا از استادان خود و با کسانی که آشنا بوده به احترام و نیکی یاد می کند. از استادان او    می توان به شیخ عبادابوالفضل محمدبن الحسن الختّلی، ابوالعباس احمد بن محمد الاشقانی، ابوالقاسم علی بن عبدالله الگرگانی و ابو جعفرمحمد بن المصباح الصیدلانی اشاره کرد. او امام ابوالقاسم قشیری را در همه جا «امام و استاد» خود می نامد و ابو سعید ابی الخیر را «شاهنشاه محبّان و ملک الملوک صوفیان» می خواند.

هجویری پس از تحصیلات مقدماتی خود به سیر و سفر پرداخته و از بسیاری از نواحی و شهرهای ایران چون: سوریه، ترکستان، عراق، خراسان، ماوراءالنهر، گرگان، شام و آذربایجان دیدن کرده است.

بنابرگفته هایی، او یک بار  یا دو بار ازدواج کرده است و زندگی زناشویی او کوتاه مدت بوده و خاطر او را آزرده است.

او به امر پیر خود به لاهور سفر کرد و در این سفر احتمالاً چهل سال داشت، پس از ورود به آن جا مسجدی بنا نمود و به ترویج دین اسلام و ارشاد مردم پرداخت و با این که در این راه توفیقات فراوانی کسب نمود امّا از اقامت در لاهور خرسند نبود.

وفات این بزرگ مرد عارف همچون ولادتش به درستی مشخص نیست و نظرات بسیاری ذکر شده

است امّا با توجه به ماده تاریخی که بر در و دیوار مزارش نقش بسته است، می توان گفت که تاریخ وفات او، سال 465 هـ یا اندکی بعد از آن اتّفاق افتاده است.

پرفسور عبدالرشید بیان کرده است که «مقبره ی هجویری، در بیرون دروازه ی لاهور قرار دارد، و آرامگاه او بر ایوانی از سنگ مرمر بنا شده است».[1]

آثار او:

از آثار او اسرار الخرق و الملوّنات، البیان لاهل العیان، دیوان اشعار، کتاب فنا و بقا، منهاج الدین در تصوف، الرّعایه بحقوق الله تعالی، نحو القلوب و الایمان را می توان نام برد، به جز کشف المحجوب هیچ یک از آثار نام برده شده در دست نیست.[2]

1- هجویری غزنوی، ابو الحسن علی بن عثمان الجلابی، کشف المحجوب، با مقدمه ی دکتر قاسم انصاری، صص17- 4.

2- همان، تصحیح دکترمحمود عابدی، صص24- 23.

1- ترجمه ی رساله ی قشیریه، ص14.

1- رضایتی کیشه خاله ،محرّم، تحقیق در رساله ی قشیریه با تأملی در افکار و آثار امام قشیری، ص 42 به بعد.

2- زرّین کوب، عبد الحسین، جستجو در تصوف ایران، ص390.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...