کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو



 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 



مجیرالدین در اوایل نیمه‌ی اول قرن ششم هجری قمری متولد شده و تاریخ تولد وی دقیقاً معلوم نیست. زیرا در تذكره ها و اشعار خود او بدین مطلب اشارتی نرفته است. (دیوان مجیر، ص سه)

در اینكه منشأ و مولد او شهر بیلقان از توابع شروان است هم خلافی نیست و قطع نظر از شهرت آن میانة تذكره نویسان و مورخین، از اشعار خود وی نیز، اشاراتی به دست توان آورد. (1)

به روایت مجمع الفصحا او به سال 577 وفات یافت و مؤلف شاهد صادق وفات او را به دو طریق نقل كرده. یكی آنكه در سال 586 به قتل رسید و امین احمدرازی نیز گوید كه عوام و اوباش اصفهان او را از خلعت حیات عاری كردند ولی سال حادثه را به دست نمی دهد و دیگر اینكه به سال 589 به اجل طبیعی درگذشت و گویا سخن اول به صواب نزدیكتر باشد، چه در دیوان مجیر، اشارایت كه زندگانی او را پس از این ثابت كند، نتوان دید.(2)

تحصیلات ادبی و شعری خود را نزد خاقانی كرده است و این مطلب علاوه بر اشاره‌ی تذكره نویسان، از گفتار خاقانی نیز برمی آید. (3)

در روزگار سلاجقه، از میان مذاهب سنت، چهار مذهب كه تا روزگار ما نیز باقی مانده است و به نام مذهب حنفی، شافعی، مالكی و حنبلی نامیده می شوند، رواج داشته است. منتهی مذهب حنفی و شافعی، پیروان زیادتری داشته است و مجیر در قصیده ای كه به مطلع زیر ساخته، صدرالدین خبندی را كه مشهورترین فرد خاندان خنجندیان اصفهان است و علاوه بر مقام فقاهت، شاعری لطیف بوده است، مدح گفته است به خوبی، مذهب مجیر كه شافعی بود آشكار می شود زیرا خجندیان یا آل خجند یكی از خاندانهای علمی و روحانی شافعی مذهب اصفهان بودند كه مدت چندین قرن ریاست علمی اصفهان را داشته و عده ای كثیر عالم و فاضل و ادیب و شاعر و واعظ از بین آنها برخاسته است و در برابر این خاندان، خاندان آل صاعد قرار داشت كه یكی از خاندانهای علمی و روحانی حنفی مذهب در اصفهان بودند، و دلیل دیگری كه بر شافعی بودن شاعر می توان ارائه داد اینكه در قسمنامه ای كه در فوق مذكور افتاد به حضرت حسین بن علی و حسن بن علی دو نوردیده فاطمه زهرا سوگند یاد می كند:

به ظلم كشته كه بدرشك غتچة سیراب           به زهر خورده كه بر نور دیده زهرا

باید دانست كه شافعیان از لحاظ اصول عقاید مذهبی به شیعیان نزدیكتر از سایر مذاهب اربعه هستند و به خاندان علی بن ابیطالب ارادت می ورزند و این حقیقت از بیت فوق به خوبی پدیدار است.

مجیرالدین در موارد عدیده از خلفای اربعه نام برده و به ستایش آنها پرداخته است.

بوده با هم هرچهار از بهر حل و عقد شرع                 در صفا اخوان و خصم اهل اخوان‌الصفا

و در قسمنامه ای كه به مطلع زیر ساخته به چهار یار نبی سوگند می خورد:

ز دار ملك جهان روی در كشید وفا               چنانكه زو نرسد هیچگونه بوی به ما

به صدق همدم هجرت به عدل شمع بهشت              به خون خسته غوغا به شیر صف وغا

و در باب عدل عمر چنین گفته است:

زه زه ای شاه جهانبخش كه در نوبت تو          عدل را چاشنی سكه عدل عمرست

بر زمین عدل عمر كن كه زمین دار فناست                وز جهان نام نكو بر كه جهان برگذرست

(دیوان مجیر، صص شش و پنج)

مجیر به دربارهای اتابكان آذربایجان یعنی شمس الدین ایلدگز (555- 568) و نصره الدین جهان پهلوان محمدبن ایلدگز (568- 581) و قزل ارسلان عثمان بن ایلدگز (581- 587) اختصاص داشته و علاوه بر آنان مدایحی از ركن الدین ارسلان بن طغرل سلجوقی (555-571) و سیف الدین ارسلان نامی كه گویا صاحب در بند بوده است هم در دیوان او دیده می شود. (4)

چنانچه می دانیم مجیرالدین شاگرد خاقانی بوده است، ولی بعد به علتهایی كه افسوس در جامعه بشری از آن گونه علتها وافر بروز می كند، بر ضد استاد برخاست و به همانطور كه خاقانی استاد خود ابوالعلاء گنجوی را هجو كرد، مجیر نیز خاقانی را هجو ساخت. به قول تذكره نویسان مجیر با سمت مأموریت دولتی به اصفهان رهسپار شد، ولی اهالی اصفهان چنانكه سزاوار بود پروای او نكردند و او را از این حیث رنجشی حاصل گشت و اشعاری سرود و اصفهانیان را هجو كرد؛ از آن جمله این رباعی بگفت:

گفتم ز صفاهان مدد جان خیزد           لعلی است مروت كه از آن كان خیزد

كی دانستم كاهل صفاهان كورند؟                  با این همه سرمه كز صفاهان خیزد!

از این جهت موجبات خشم مردم آن سامان فراهم آمد و شاعران آنجا بدو پاسخ گفتند.

در ضمن جمال الدین عبدالرزاق به تصور اینكه این هجا به تحریک خاقانی گفته شده است، مجیر و خاقانی هر دو راه هجو كرد و این تعریض به گوش خاقانی رسید و برای رفع اشتباه، قصیده معروف مدح اصفهان را با مطلع ذیل ساخت:

نكهت حوراست یا صفای صفاهان                جبهت جوز است لقای صفاهان

و در ضمن این قصیده نسبت به مجیر با تعبیر (رجیم) اینگونه طعنه زد:

دیو رجیم آنكه بود دزد بیانم              گردم طغیان زد از هجای صفاهان

او به قیامت سپید روی نخیزد             زآنكه سیه بست بر قفای صفاهان

به موجب روایت مجیر را عوام و اوباش اصفهان در سال (586 هـ . ق) كشتند و بنابر روایت دیگر وی در پانصد و هشتاد و شش در تبریز وفات یافت و در مقبره الشعرا مدفون شد.

مجیرالدین به لطافت طبع و جودت قریحه بر بیشتر سخن گویان زمان خویش رجحان دارد و قصائدش به روانی الفاظ و وضوح و روشنی معانی ممتاز است، و قسمتی از آنها چندان لطیف و دلپذیر است كه بی‌حد موثر می افتد و هوش و دل خواننده را می رباید و می فریبد و آهنگی طرب‌انگیز دارد آنچنانكه در اشعار منوچهری موجود است و به راستی هرچه از سلاست و سلامت آن گویند بجا باشد

آنچه او به رویه استاد خود یعنی خاقانی سروده اگرچه نسبت به اشعار خاقانی ساده تر و به فهم عموم نزدیكتر است. لیكن از جهت متانت سبك و دقت معنی و جزالت اسلوب به پایه سخن خاقانی نمی رسد، بخصوص ابیات و قصائدی كه موضوع آنها زهد و موعظه و در جواب قصائد استاد است از جهت

مقالات و پایان نامه ارشد

 لفظ و معنی سست و بی نمك و اكثر بر ضعف تعلیل و سوء تعبیر مشتمل می باشد و با این همه، اساس بسیاری از مضامین قصائدش منتحل است و در اشعار خاقانی توان دید. (5)

وی شاعر خوش ذوق مدح پردازی بوده است، ولی با وجود شیرین سخنی و تاثیر و لطفی كه اوراست، تعمق علمی یا روح عرفانی در شعرش كم توان یافت.

در مدح همان اغراق شاعرانه و هنرنمایی ماهرانه و تشبیه و قیاس استادانه را به كار برده كه شاعران خراسان را عادت بود. گاهی هم ممدوح را با عدل و سخاوت و امن بخشی و شجاعت یاد می‌كند.(6)

شاعران بزرگ و معروفی مانند: خاقانی و نظامی و اثیرالدین اخسیكتی و اشهری و جمال الدین عبدالرزاق و امثال آنان معاصر با مجیر بودند و اغلب با هم مناظره و معارضه داشتند و در این باب نسبت به خاقانی و جمال الدین اصفهانی اشارتی رفت. اثیرالدین نیز با وی سر نظیره گویی و ستیزه‌جویی داشت. امیر خسرو دهلوی در مقدمه كتاب غره الكمال، مجیرالدین را ستوده و او را به خاقانی برتری داده است. (7)

در اشعار او اثر سبك خاقانی تا حدی مشهود است منتهی اولاً مجیر سخنی ساده تر دارد و ثانیاً هیچگاه نتوانسته است قدرت كم نظیر استاد خود را در ایجاد تركیبات بدیع و مضامین و معانی دقیق نشان دهد و ثالثاً اثر این اقتفا در همه قصائد او آشكار نیست بلكه مجیر را در پاره ای از قصائد او در همان مسیر عادی و طریقه معتاد شعر و زبان فارسی در اواخر قرن ششم مشاهده می كنیم. (8)

او به شهادت برخی از ابیاتش به تصوف مائل شده ولی باز تصوف او هم با تصوف حافظ و مولوی فرق دارد و مانند ظاهربینان كه در بدایت تصوفند به عزلت و انقطاع از خلق می خواند و زمانه را از اهل و مردم را از وفا تهی می بیند

روی هم رفته نظر او به ظواهر متوجه است و به حقیقت و مغز تصوف، كمتر نظر دارد و از اینجا می‌توان نتیجه گرفت كه تصوف مجیرالدین (اگر تصنعی نباشد) به تصوف عمومی كه به ویژه در قرن دوم و سوم و عهد تیموریان تا بدین عهد، معمول بوده، نزدیک و در حقیقت سلوك زاهدانه در فكر او موثر افتاده است چنانكه به همین نظر اخوان الصفا را به خصومت بزرگان دین سزاوار می پندارد؛ و در صفت یاران نبی (ص) می گوید:

بوده با هم هرچهار از بهر حل و عقد شرع                 در صفت اخوان و خصم اهل اخوان‌الصفا

و آن نیک اندیشی كه قلندران صفا كیش بدان رسیده و جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر نهاده اند، در ضمیر او نمی گذرد

معلوم نیست كه مجیر بدین زهد و قناعت و گوشه گیری كه دم از آن می زند كی عمل كرده، چه آثار تاریخی گواه است كه زندگانی او به مدح گویی سپری شده و به راستی این زهد شگفت كه مقام وصف از زهد بایزید و بوالحسن خرقانی كم نمی آید با مهاجات شعرا نیز به هیچ روی سازش ندارد. چه زهاد را در كار خود آن استغراق هست كه با دیگران پردازند و اگر حسن ظن منظور گردد و تصوف وی ساختگی و زبانی فرض نشود ناچار باید گفت كه او یک چند زندگی زاهدانه داشت كه تذكره نویسان از آن آگاهی نداشته اند. (9)

رشید و طواط در مدح وی می گوید:

ای مجیر دین ایزد! كایزدت بادا مجیر              در معانی بی عدیلی در مكارم بی نظیر

داعی اعمال را كف جواد تو مجیب               خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر

(دیوان مجیر، ص 3)

دیوان مجیر قریب به پنجهزار بیت و مشهونست به قصاید عالی و غزلهای لطیف. (10) دیوان مجیرالدین بیلقانی به تصحیح و تعلیق استاد مرحوم دكتر محمدآبادی باویل، كه در واقع رساله دكترای ایشان است، تنها تحقیقی است كه در این زمینه انجام گرفته است.

شیوه کار نگارنده:

در گزارش این بیست قصیده اول دیوان مجیرالدین، به ترتیب ذیل عمل شده است:

پس از معرفی كوتاه هر قصیده معانی لغات و واژگان، اصطلاحات، كنایات و تعبیرات ابیات توضیح داده شده، و در مواردی كه استشهاد از نظم و نثر ادبی فارسی- مخصوصاً از اشعار خود شاعر- در روشن شدن مطلب مؤثر بوده، بدین امر پرداخته شده است، و در معرفی قصاید به منابعی از قبیل تاریخ ادبیاتها، سخن و سخنوران استاد فروزان فروحاشیه‌ی این كتاب، پاورقی دیوان مجیر و دیوان خاقانی مراجعه شده تا به اصطلاح شأن نزول قصاید، سخنان استاد فروزانفر درباره بعضی قصاید و ابیات آن و تقلید مجیرالدین از استادش خاقانی در سرودن چامه هایش، بررسی شود.

تلمیحات و اشارات ابیات با مشورت استادان و اهل ذوق و شعر و استفاده از منابعی همچون فرهنگ تلمیحات و اشارات دكتر شمیسا و توضیح داده شده است و نیز هرجا كه نكاتی بلاغی و دستوری وجود داشته ذكر شده است.

در مواردی كه معنی بیت ها بر اساس واژگان و تركیبات به كار رفته در آن مبهم و نامفهوم به نظر می‌رسیده، در صورت مفهوم بودن ابیات با واژگان و تركیبات نسخه های دیگر- كه در پاورقی دیوان آمده بود- معنی آنها نوشته شده است.

همچنین اگر معنی بیت، قابل توجیه به وجه یا وجوهی دیگر نیز بوده، به ترتیب اولویت معنایی، آن وجه یا وجوه نیز ذكر شده است.

تمامی ابیات توضیح داده شده و دست كم معنی روانش نوشته شده است و هیچ بیتی حذف و یا به بهانه سادگی به حال خود رها نشده است.

منابع مقدمه:

1- فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخنوران، ص 579.

2- همان، ص 589.

3- صفا، ذبیح اله، تاریخ ادبیات در ایران (جلد دوم)، انتشارات فردوسی، چاپخانه كیهانك تهران، چاپ ششم، تهران 1363، ص 721.

4- همان، ص 721.

5- سخن و سخنوران، همان مأخذ، ص 579.

6- رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، انتشارات دانشگاه پهلوی، مرداد ماه 1352، صص362-361.

7- همان، ص 364.

8- تاریخ ادبیات در ایران، همان مأخذ، ص 579.

9- سخن و سخنوران، همان مأخذ، صص 584-583.

10- تاریخ ادبیات در ایران، همان مأخذ، ص 723.

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن        

بحر: مجتث مثمن مخبون، مخبون محذوف

با توجه به اینكه مجیر شاگرد خاقانی بوده، لذا چه به تأسی از وی و یا تحت تأثیر خاقانی قصیده‌ی آغازین دیوان خود را در وزن و قافیه و مفهوم قصیده‌ی مشهور خاقانی :

سریر فقر تو ار سر كشد به ملك رضا تو سر به جیب هوس در كشیده، اینت خطا به نظم در آورده است كه می توان این كار وی را به نوعی اظهار ارادت نسبت به ساحت بزرگ استادی به حساب آورد، اگرچه مجیر در ناسپاسی نسبت به استاد دست كمی از خود خاقانی نسبت به استادش ابوالعلاء گنجوی نداشته است.

1)برید عقل ترا كی برد به ملك صفا      كه دل هنوز به بازار صورتست ترا

برید : به فتح اول و كسر ثانی معرّب بریده دم است و آن استری باشد یا اسبی كه دم او را ببرند برای نشان و بعضی گویند كه تیز رفتار می‌شود و به مقدار دو فرسنگ نگاه دارند به جهت خبر بردن سلاطین. الحال آن شخص را گویند كه بر آن سوار شده خبر برد و در این زمان، نامه‌بر و پیک را گویند (غیاث). هم اكنون در كشورهای عربی، برید به جای پست Post به كار می‌رود. در باره‌ی ریشه‌ی «برید» اختلاف است كه از كلمه‌ی یونانی (Veredus) یا «بردن» فارسی و یا واژه‌ی دیگر گرفته شده است (برای توضیح بیشتر به مقاله‌ی «بحثی در باره‌ی برید و ریشه‌ی آن» از استاد مرحوم دكتر محمد آبادی باویل، نشریه‌ی دانشكده‌ی ادبیات تبریز، سال 29، شماره‌ی 122، ص 208-239 مراجعه شود). در بیت فوق قاعدتاً باید در مفهوم دلیل و راهنما به كار رود تا بتواند آدمی را راهنمایی و همراهی كند.

عقل‌ : خرد و دانش و قوتی كه نفس انسان بدان وسیله تمییز دقایق كند و آن را نفس ناطقه گویند. عقل در اصل به معنی بند در پا بستن، چون خرد و دانش مانع رفتن طبیعت آدمی می‌شود به سوی افعال ذمیمه، لهذا خرد و دانش را عقل گویند.

صفا : پاكی و در اصطلاح خلوص از ممازجت طبع است و دوری از مذمومات است و صفا از صفات انسان است و آن را اصلی است و فرعی، اصلش انقطاع دل است از اغیار و فرعش خلوت است از دنیای غدار.(فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی. ص 531)

بازار‌ : محل خرید و فروش كالا، در زبان پهلوی واچار و در اوستایی آباچاری آمده است. پرتقالی‌ها این كلمه را از ایرانیان گرفته‌اند كه از این رهگذر كلمه در زبان فرانسه نیز وارد شده است.(برهان، حاشیه)

صورت : تمثال، عكس و مجازاً ظاهر هر چیزی.

برید عقل : اضافه تشبیهی، به عبارتی عقل به دلیل و راهنمایی همانند شده است كه آدمی را به سر منزل مقصود هدایت می‌كند.

ملك صفا : اضافه تشبیهی.

كی : استفهام انكاری.

بازار صورت : كنایه از دنیا كه محل اعمال فریبنده‌ی ظاهری است و با نماد آراسته‌ی خود آدمی را سرگرم و فریفته‌ی خود می‌كند.

معنی بیت: پیک و دلیل خرد هیچگاه نمی‌تواند ترا به ملك یكرنگی و صفا رهنمون شود، برای اینكه دل تو هنوز فریفته‌ی این دنیای ظاهر است.

2)نه طفل راهی از آواز و شكل دل برگیر           كه پیل را سر و شكل است و پشّه را آوا

طفل راه : كنایه از نوآموز، كودكی كه تازه راه رفتن را یاد گیرد، نومرید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-10-01] [ 09:25:00 ب.ظ ]




چکیده………………………………………………………………………………………………………………………. 1

مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………….. 2

1- نجیب‌الدّین رضا اصفهانی…………………………………………………………………………………………… 3

1-1- آثارِ نجیب…………………………………………………………………………………………………………… 4

1-1-1- نورالهدایه…………………………………………………………………………………………………………… 4

1-1-2- سبع‌المثانی ………………………………………………………………………………………………………… 4

1-1-3- خلاصه الحقایق ………………………………………………………………………………………………… 5

1-1-4- دستور سلیمان ……………………………………………………………………………………………………. 5

1-1-5- دیوان غزلیات ……………………………………………………………………………………………………. 5

1-2- ارزیابی شعرِ نجیب اصفهانی…………………………………………………………………………………. 5

1-2-1- ابیاتِ برجسته بر سیاقِ سبکِ هندی…………………………………………………………………….. 6

1-2-2- آرایه‌های ادبی…………………………………………………………………………………………………….. 6

1-2-2-1- تشبیه……………………………………………………………………………………………………….. 6

1-2-2-2- استعاره……………………………………………………………………………………………………… 6

1-2-2-3- مجاز………………………………………………………………………………………………………… 6

1-2-2-4- تناسب……………………………………………………………………………………………………… 7

1-2-2-5- تمثیل……………………………………………………………………………………………………….. 7

1-2-2-6- ایهام…………………………………………………………………………………………………………. 7

1-2-2-7- واج‌آرایی و تضاد……………………………………………………………………………………… 7

1-2-2-8- اسلوب معادله…………………………………………………………………………………………… 7

1-2-2-9- متناقض‌نما (پارادوکس)…………………………………………………………………………….. 7

1-2-2-10- تلمیح……………………………………………………………………………………………………… 8

1-2-3- موسیقی شعر………………………………………………………………………………………………. 8

1-3- اصطلاحات…………………………………………………………………………………………………….. 9

1-3-1- اصطلاحاتِ موسیقی……………………………………………………………………………………… 9

1-3-2- اصطلاحاتِ نرد و قمار………………………………………………………………………………….. 9

1-4- ردّ پای شعرِ پیشینیان در شعرِ نجیب………………………………………………………………….. 9

1-4-1- مولانا……………………………………………………………………………………………………… 10

1-4-2- سعدی……………………………………………………………………………………………………. 10

1-4-3- حافظ…………………………………………………………………………………………………….. 10

1-4-4- بیدل دهلوی……………………………………………………………………………………………… 11

1-4-5- صائب…………………………………………………………………………………………………… 11

1-5- نقش مذهب در شعرِ نجیب……………………………………………………………………………… 12

1-6- ممدوحانِ نجیب در شعرِ او…………………………………………………………………………….. 13

1-6-1- عظیم‌خان………………………………………………………………………………………………… 13

1-6-2- شاه میرزا هاشم………………………………………………………………………………………. 13

1-6-3- مسعود میرزا…………………………………………………………………………………………… 13

1-7- معرفی نسخۀ خطی و توضیحاتی پیرامونِ روشِ تصحیح…………………………………. 13

1-8- رسم الخط…………………………………………………………………………………………………… 14

1-9- تصویرِ صفحاتِ آغاز، میانی و انجامِ نسخه……………………………………………………….. 15

فصل اول: کلیات تحقیق

1-1- پرسش‌های تحقیق…………………………………………………………………………………………. 18

1-2- فرضیه‌ها……………………………………………………………………………………………………… 18

1-3- بیان مسأله………………………………………………………………………………………………… 18

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

1-4- پیشینۀ تحقیق…………………………………………………………………………………………… 18

1-5- اهداف تحقیق……………………………………………………………………………………………… 18

1-6- روش تحقیق…………………………………………………………………………………………………… 18

فصل دوم: متن تصحیح شده نسخۀ خطی دیوان نجیب­الدین اصفهانی……………………………… 19

فصل سوم: نتیجه‌گیری و پیشنهادها

1-3- نتیجه‌گیری………………………………………………………………………………………………….. 194

2-3- پیشنهادها…………………………………………………………………………………………………….. 194

فهرست لغات……………………………………………………………………………………………………….. 195

فهرست نام کسان………………………………………………………………………………………………….. 201

منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………………… 206

چکیده:

نجیب الدین رضا اصفهانی، شاعر و صوفی قرن یازدهم است که به نام‌های زرگر اصفهانی، نجیب تبریزی و نجیب تبریزی اصفهانی نیز اشتهار دارد. وی که از مشایخ صوفیۀ ذهبیه است در سال 1047 در اصفهان به دنیا آمده، در جوانی به شیخ محمّدعلی مؤذن خراسانی،عارفِ برجستۀ ذهبیه، دست ارادت داده و بعدها خلیفه و داماد وی گشته است. او در دورۀ سبک هندی (یا اصفهانی) زیسته، امّا در سخن‌سرایی بیشتر به شعرای عارفِ متقدّم نظر دارد.

مثنویِ سبع المثانی، نورالهدایه در بیانِ اصطلاحات صوفیه، خلاصه الحقایق مثنوی در آدابِ سیر و سلوک و تصوف، دستورِ سلیمان در بیانِ اصطلاحاتِ صوفیان و دیوانِ غزلیات از آثار اوست.

نسخۀ خطی دیوانِ او در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. در دیوانِ او رویکرد مذهبی و تعلقاتش به خاندانِ رسالت آشکار است؛ او به صنایع ادبی و صورخیال توجّه داشته و کلام خود را به آرایه‌های ادبی می‌آراید. نجیب اگرچه صوفی بوده است و آثاری در آداب سیر و سلوک و صوفیه دارد؛ امّا این اندیشه در غزل‌های او کمتر نمود یافته است.

مقدمه:

آثارِ پیشینیان در قالبِ نسخ خطی از پس قرن‌ها به یادگار مانده‌ است و این بر عهدۀ ماست که آنها را حفظ کنیم و در عین امانت به تصحیح آن اقدام نماییم.

«هدف از دانش و فنّ تصحیح متون، به دست دادن متنی هر چه نزدیکتر به متن اصلی است که از زیرقلم نویسنده ای خارج شده و یا از بیان شاعر یا گوینده ای تراوش یافته، و امروزه مورد پژوهش ماست» (جهانبخش، 1384: 14-13).

با اینکه برخی محققان رابطۀ خوشی با ادبیاتِ دورۀ صفویه ندارند و شاید اساساً ارزشی برای آن قائل نباشند شبهه نیست که از نظر تازگی وغرابتی که اشعار این دوره دارد به کلّی از آثارِ ادبی ادوارِ دیگر متمایز است. لطفعلی بیک آذر در آتشکده و رضاقلی‌خان هدایت در مجمع الفصحا هرجا ذکری از شعرای دورۀ صفویه رفته است به اجمالی هرچه تمامتر برگزار کرده‌اند (رک. مؤتمن، 1339 : 344 و 345). در هر حال دور از هرگونه تعصب شعرِ این دوره حلقه‌ای است از زنجیرۀ ادبی از نخستین روزهای شعر پارسی تا کنون. نبایست با نگاهی که به نقد و بررسی سخنِ سخنسرایانِ سده‌های چهارم و پنجم تا پایان هشتم می‌پردازیم به ارزیابی و سنجش سخن این عصر پرداخت. باید قیاسِ فصاحت را با در نظر داشتن وضع ادبی، اجتماعی و سیاسی آن زمان سنجید. این که از هر صنف شاعرانِ ممتازی در این دوره ظهور کرده‌اند نکته‌ای نیست که از آن بتوان به تسامح گذشت. آگهی تبریزی به سوزن‌گری منسوب بود و ظریفی تبریزی به خرده‌فروشی اوقات می‌گذرانید. فنایی مشهدی علافی می‌کرد و مولانای یمنی در سمنان کفشگر بود. فقیری یخنی‌پزی می‌کرد و وصلی تبریزی از مطربی معیشت می‌نمود. امیری اصفهانی به دکّانِ عطاری می‌نشست و بزمی قزوینی کفشدوز بود (رک.سام میرزا، 1314 : 141 تا 170)

«از مهمترین عواملی که در زمانِ صفویه شعر و شاعری در عوام رخنه کرد این بود که صفویه ترویج مذهبِ شیعه را اساسِ سیاست خویش کرده بود و خود را از جهتِ تقویت مبانی دولت و سلطنت خویش به مدایح شعرا محتاج نمی‌دید. الّا بدان اندازه که شاعر آنها را در نشر و ترویج مبادی مذهب شیعه موثر می‌شمردند»(رک. اسکندر بیک ترکمان، 1334 : 178به نقل از زرین­کوب،1389:254) برخی از پژوهشگران این تغییر مذهب در سلسله صفوی را انقلاب اجتماعی دانسته و تغییر سبک ادبی را معلول این علت می‌دانند (ر.ک : شمیسا، 1382 : 284). این نکته بدین معنا نیست که ادبیّات در دورۀ صفوی صرفاً جنبۀ مذهبی داشته؛ بلکه روابط علّت و معلولی در مسائل اجتماعی و فرهنگیِ پیچیده غالباً غیر مستقیم است. به همین خاطر است که در شعرِ این دوره مشایخی را می‌شناسیم که در سخن‌سرایی دستی دارند و شهرتی. شاعرانی مانند: ملامحسن فیض، میرزا جمال خوانساری، هاشمی کرمانی، ضمیری اصفهانی و میرزا نجیب الدین رضا اصفهانی. در این زمان، غزل‌سرایی عرفانی به تقلید شاعرانِ عارف‌مسلک گذشته و اشعار عرفانی شاعرانِ پیشین مانند سنایی و مولوی و سعدی و حافظ، ادامه دارد.

نجیب الدّین اصفهانی از همین شاعران متشرع است. او شاعری است شیعی که حکمت عرفای شیعی را در شعر خود وارد ساخته است. «نورالهدایه» دربارۀ انواع معرفت، «سبع‌المثانی» مثنویی بر وزن مثنوی معنوی مولوی، «دیوان اشعار» ، مثنوی «خلاصه الحقایق» مشتمل بر مسائلِ فلسفی و عرفانی و مبانی تصوف و آداب سیر و سلوک، از آثارِ این عارف و شاعر می‌باشد.

1- نجیب‌الدّین رضا اصفهانی

میرزا نجیب الدین رضا که با نام زرگر اصفهانی نیز اشتهار دارد، از مشایخ صوفیه ذهبیه در قرن یازدهم و دوازدهم است (عبرت نائینی، 1376، ج 2 : 768). شهرتِ او را به زرگر، رضاقلی‌خان هدایت در ریاض العارفین متذکر شده است و ذیل نام او به شرح احوالش پرداخته است. نگارنده در هیچ جای آثارِ او قرینه‌ای برای این شهرت نیافته و بر این گمان است که شاید این شهرت پس از دوران هدایت (از آن جهت که شاعرِ دیگری با این تخلص داریم و هدایت در مجمع الفصحا به شرح احوال او پرداخته) برای میرزا نجیب الدین رضا رقم خورده باشد. به همین خاطر منشأ این تخلیط را ریاض العارفین هدایت می‌داند. که در این نوعِ ادبی نیز طبع آزمایی کرده است. وی در سال 1047 در اصفهان به دنیا آمد (خاوری، 1362 : 282). «از اماجد مجذوبین و اکابر محبوبین بود و پس از جذبه به سلوک رجوع کرده» (هدایت، 1388 : 149). در اصفهان با شیخ محمدعلی موذن خراسانی ـ از بزرگان عرفا ـ ملاقات کرد و به همراه او به مشهد رفت (همان). در سال 1078 به همراه استاد به اصفهان بازگشت و بعدها خلیفه و داماد او گشت (تمیم‌داری، 1372 : ج 1 : 341). نجیب به نام‌های رضا [و] جوهری، تخلص می‌نموده و خلاصه الحقایق و دیوان غزلیات و سبع المثانی از آثار او بوده» (تبریزی، 1328 : 123). امّا در غزلیات چنانچه نگارنده در آثار او تتبع کرده، وی هرآنجایی که از تخلص استفاده کرده، نامِ نجیب را برگزیده است.

معصوم‌علی‌شاه در ذکر شیخ محمدعلی مؤذن می‌نویسد : «خلیفۀ وی  نجیب الدین رضاست که ترجمه‌اش بیاید.»(معصوم‌علی‌شاه، بی‌تا،ج3: 165). در ادامه آمده‌است : «سیّد رضا مردی بزرگوار است و کتاب سبع‌المثانی از اوست و نجیب الدّین را در ریاض العارفین به عنوان زرگر اصفهانی آورده است و ترجمه نموده. وفاتش در سال یک‌صد و هشتاد و پنج نوشته و مخفی نیست که غیر از زرگر اصفهانی است که نامش محمدحسن است. وفاتِ وی را در مجمع الفصحا سال هزار و دویست و هفتاد نوشته است. خلاصه نجیب الدین را تعریف همین بس که مرحوم مظفرعلی‌شاه در کتاب مثنوی بحرالاسرار او را ستوده است و بعضی از آن ابیات تیمناً آورده می‌شود.

صبح یوم السبت شوال الکریم                 عـارض مشـتاق سـلطان عظـیــم

طلعتی فرخنده چون ماه تـمام                چشم جان را جلوه‌گر شد در منام

قـصّـه سـبع‌المثانی مـثنـــوی                        از کلام شـــه نجــیب المعنــوی

شه نجیب الدین رضا شاه ولی                 مرشـد راه رضـا سلـطان عـلــی»

(همان : 216)

نجیب اصفهانی در شرحِ احوالِ خود، خویش را امّی معرفی کرده (رک : تمیم‌داری، 1372 : 340) و بر همین اساس است که شرح حال نویسان مانند هدایت در ریاض العارفین و مدرس تبریزی در ریحانه‌الادب و  آقابزرگ طهرانی در الذریعه او را بی سواد دانسته‌اند. امّا آنچه از آثارِ او پیداست؛ نکته‌ای جز این است.

درگذشت او را به سال‌های 1080 (هدایت، 1388 : 149) 1085 (معصوم‌علی‌شاه، بی‌تا، ج3 : 216) (خاوری، 1362 : 289) و 1108 (تمیم‌داری، 1372 : 340) بیان کرده‌اند. مرحوم مصلح‌الدین مهدوی وفات او را هم سال 1080 و هم 1075 ذکر کرده است (مهدوی، 1348 : 326 ، 1388 : 617). اگر تاریخِ نگارش آثارِ او ـ چنان‌چه در ادامه بدان خواهیم پرداخت ـ را صحیح بدانیم، تاریخ 1108 برای وفات صحیح‌تر می کند.

مزارِ وی در بقعۀ میرزا رفیعاست. صاحب تذکره القبور می‌نویسد : «قبرش در قسمتِ شمالی آب انباری که فعلاً جزو اراضی فرودگاه است قرار داشت و تا این اواخر موجود بود و نگارنده [(= مهدوی)] آن را دیده بود» (مهدوی، 1348 : 326).

از آنجایی که در برخی تذکره‌ها و کتب تاریخی ـ ادبی نجیب اصفهانی را زرگر اصفهانی نیز معرفی کرده‌اند؛ نباید این شخص را با زرگر اصفهانی شاعرِ سدۀ سیزدهم اشتباه گرفت. احمد کرمی در مقدمۀ دیوان زرگر می‌نویسد: «آقا محمّدحسن زرگر اصفهانی از غزل‌سرایان اواسط قرن سیزدهم هجری است که درگذشت وی را به سال 1270 هجری قمری یاد کرده‌اند» (زرگر اصفهانی، 1362 : 8 ـ 7). ترجمانِ احوالِ شیخ نجیب در کتاب رجال و مشاهیر اصفهان تألیفِ میرسید علی جناب، هم‌چون ریاض‌العارفین ذیل نامِ زرگر اصفهانی مرقوم گشته و بدون ذکر هیچ منبعی، عیناً متن ریاض‌العارفین آمده است. قابل ذکر اینکه مصحّحِ چاپ اخیر از رجال و مشاهیر هم هیچ‌ اشاره‌ای به این نکته نکرده‌ است (رک: جناب اصفهانی، 1385: 273).

1-1- آثار نجیب

1-1-1- نورالهدایه

 «کتاب مستطاب نورالهدایه از تصنیفات عارفِ کامل و فاضلِ واصل شیخ نجیب الدین رضا تبریزی قدس سره معاصر شاه سلیمان صفوی» در سال 1365 (= 1325 خورشیدی) در چاپ‌خانه علمی به چاپ رسیده است. موضوعِ کتاب در تصوف و انواع معرفت است. نویسنده به بیان اصول دین و اصطلاحاتِ صوفیه می‌پردازد. سال تألیف این کتاب را 1087 نگاشته‌اند (تمیم‌داری، 1372 : 342)

2-1-1- سبع‌المثانی

منظومه‌ای است عرفانی به فارسی بر وزن مثنوی معنوی مولوی که آن را در سال 1094 سروده و مشتمل بر بیست هزار بیت است. وی این کتاب را به عنوان مجلد هفتم مثنوی جلال‌الدین مولوی سروده و تاریخ سرودن آن سال 1094 نگاشته شده است. نجیب الدین در این کتاب آگاهی‌هایی دربارۀ ضدیّت با تصوف در دوره شاه عباس دوم، در سفر مشهد و اصفهان به دست داده است. در برخی حکایت‌ها که به صورت نظم آورده است، وقتِ تغییر دولتِ صفوی را بیان کرده و در واقع نوعی پیش‌گویی برای سقوطِ این دولت است (جعفریان، 1379 : 533). این کتاب در سال 1342ق در مطبعه سعادت شیراز به صورت چاپ سنگی به همراه رساله‌های تحفة عباسی، دیوان شیخ عطار، رسالة نوربخشیه و رساله در معرفت در هامشِ کتاب به چاپ رسیده است. باری دیگر سبع‌المثانی توسط خانقاه احمدی (تهران) در سال 1360 منتشر شده است.

3-1-1- خلاصه الحقایق

مثنویی است در آداب سیر و سلوک و تصوف. این اثر در سال 1328 توسط میرزا احمد اردبیلی در ضمنِ کفایه المومنین و اوصاف المقربین به چاپ رسیده است.

4-1-1- دستور سلیمان

دستور سلیمان رساله‌ای است در اصطلاحاتِ صوفیان که نسخۀ خطی آن در دانشگاه تهران موجود است (رک. منزوی، 1353 : 1038). به غیر از تذکره القبور (مهدوی، 1348 : 327)، عرفان و ادب در عصر صفویه (تمیم‌داری، 1372 :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ب.ظ ]




چکیده……………………………………1

مقدمه……………………………………. 2

فصل اول: کلیات

1-1- بیان مسئله تحقیق……………………………………. 6

1-2- ضرورت تحقیق………………………………….. 6

1-3- هدف تحقیق……………………………………. 6

1-4- پیشینه تحقیق………………………………….. 6

1-5- روش کار و تحقیق………………………………….. 7

فصل دوم: درآمدی بر پیدایش تصوف اسلامی

2-1- تصوف یا عرفان در نزد مسلمین و منشاء آن……………….. 8

2-2- بحثی در وجه تسمیه‌ی صوفی………………………………….. 10

2-3- بحثی در تعریف تصوف………………………………….. 12

2-4- اندکی در طبقات اهل زهد و عبادت در صدر اسلام………………… 14

فصل سوم: معرفی حاتم اصم

3-1-1- نام و نسب…………………………………….. 15

3-1-2- کنیه و لقب‌ها………………………………….. 15

3-1-3- تاریخ ولادت…………………………………….. 16

3-1-4- منشاء و مولد……………………………………. 17

3-1-5- تاریخ وفات…………………………………….. 17

3-1-6- محل وفات…………………………………….. 17

3-1-7- جایگاه حاتم در تصوف…………………………………….. 17

3-1-8- استاد یا استادان حاتم……………………………………. 19

3-1-9- شاگردان حاتم……………………………………. 20

3-1-10- خانواده…………………………………… 20

3-1-11- دوستان و هم صحبتان……………………………………. 21

3-1-12- خلفای هم زمان با حاتم……………………………………. 21

3-1-13- سفرها………………………………….. 22

3-1-14- شرکت در جنگ (غزو)…………………………………… 22

3-1-15- دیدارها………………………………….. 23

3-1-16- دین و مذهب…………………………………….. 23

3-1-17- محل زندگی و ارشاد…………………………………… 23

3-1-18- برجسته‌ترین ویژگی‌ها………………………………….. 24

3-1-19- آثار مکتوب…………………………………….. 24

3-1-20- نظریه‌های خاص حاتم……………………………………. 25

3-1-21- علت ملقب بودن حاتم به اصم……………………………………. 26

3-2-حاتم اصم در فرهنگ‌های فارسی…………………………………….. 27

3-2-1- فرهنگ غیاث اللغات…………………………………….. 27

 3-2-2- فرهنگ جامع آنندراج……………………………………. 28

3-2-3- اثر آفرینان……………………………………. 28

3-2-4- فرهنگ سخن……………………………………. 28

3-2-5- لغت نامه‌ی دهخدا………………………………….. 29

3-2-6- فرهنگ فارسی معین……………………………………. 37

3-2-7- دایره المعارف فارسی دکتر مصاحب……………………… 37

3-2-8- دانش‌نامه‌ی جهان اسلام…………………………………… 38

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

3-3- مقایسه ای جالب میان دو نام مشابه……………………………..39

3-4- جست و جوی نام حاتم اصم در اینترنت…………………………. 40

فصل چهارم: سیمای حاتم اصم در آثار نثر و نظم

4-1- سیمای حاتم اصم در کتاب شرح تعرف………………………………….. 42

4-2- سیمای حاتم اصم در کتاب طبقات الصوفیه………………………………….. 44

4-3- سیمای حاتم اصم در کتاب احیاء علوم الدین………………………………….. 47

4-4- سیمای حاتم اصم در کتاب مکاتیب فارسی غزالی…………………………….. 60

4-5- سیمای حاتم اصم در کتاب رساله‌ی قشیریه………………………………….. 69

4-6- سیمای حاتم اصم در کتاب کشف المحجوب………………………………….. 80

4-7- سیمای حاتم اصم در کتاب حدیقه الحقیقه …………………………………..87

4-8- سیمای حاتم اصم در کتاب بوستان سعدی…………………………………….. 92

4-9- سیمای حاتم اصم در کتاب تذکره الاولیاء………………………………….. 95

4-10- سیمای حاتم اصم در مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه…………………….. 121

4-11- سیمای حاتم اصم در کتاب نفحات الانس………………………………….. 123

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1- تاثیر ادبی حاتم برادبیات…………………………………..128

فهرست منابع……………………………………. 133

 چکیده لاتین……………………………………….. 135

چکیده:

حاتم اصم عارف نامی قرن دوم و  سوم هجری در برخی متون نظم و نثر فارسی به ویژه در متون نثر صوفیه و عرفا یا هواداران آن‌ ها مورد توجه واقع شده است که مطالبی که درباره ی او در اهم این متون یافت شده است دراین تحقیق نقل گردیده و مورد توضیح و بررسی قرار گرفته و یک ارزیابی كلی ازحضور حاتم در آن اثر شده است. هم چنین برای کامل‌تر شدن موضوع توضیحات تعدادی از فرهنگ‌ها، واژه نامه‌ها و دایره المعارف‌ها نیز به آن افزوده گردیده و درنهایت با بررسی این متون و یک جمع بندی کلّی و تائید مطالب مستند  نشان می‌دهد که حاتم اصم به چه میزان در ادب فارسی و متون آن حضور و تأثیر داشته و این تأثیر تا چه میزان جنبه‌ی ادبی و هنری و تا چه حد جنبه‌ی معرّفی و اطلاع رسانی دارد و اطلاعات صحیح تر و قابل اعتمادتر در باب وی کدام است و سره از ناسره جدا می گردد.

مقدمه:

در باب واژه ی ادب و این كه منظور از ادب و ادبیات چیست سخنان گوناگون گفته‌اند و تعریف های گوناگونی برای ادب و ادبیات كرده‌اند كه هیچ یک جامع نیست. البته مفهوم آن تا حدی برای همه ی مردم روشن است و منظور از آن را كم و بیش در می‌یابند بدون آن كه نیازی به قالب‌گیری در تعریف و حدود معینی باشد. آیا می‌توان مرزی و حدی برای ادبیات ملت ها قایل شد و اگر می‌توان حدی برای آن دانست، دامنه ی آن تا كجا كشیده می‌شود؟

در زندگی ادبی، انسان در می‌یابد كه رسالت وی در این جهان تنها خورد و خواب نیست بلكه رسالت مهم تری بر عهده دارد و انسانیت به این نیست كه تنها گلیم خود را از امواج متلاطم بركناردارد و در نجات خود بكوشد ، انسان آن است كه برای سعادت نوع خود گام بردارد.پس شك نیست كه اندیشه ها و اندیشه‌های انسانی در سطح انسانیت یكی از عناصر مهم ادب است. ادیان به طور اعم در پایه‌ریزی نوعی از ادبیات سهمی به سزا داشته‌اند و با وجود تحولات و دگرگونی هایی كه در جامعه‌ها پدید آمده است اوضاع ادبی نیز دوشادوش دگرگونی های جوامع انسانی دگرگون شده است

زبان و ادبیات جلوه گاه  اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنوان ابزاری در انتقال بهتر ، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . ادبیات ، درتلطیف احساسات ، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است  به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب  خویش ریخته شود ماندگارخواهد بود.

عبدالحسین زرین کوب در تعریف ادبیات می نویسد: ((بطور کلی ادبیات آنگونه سخنانی است که از حد سخنان عادی برتر و والاتر بوده و مردم آن سخنان را در خور ضبط و نقل دانسته اند و از شنیدن آنها دگرگون گشته اند و احساس غم و شادی یا لذت و الم کرده اند پس واضح است که یکی از ویژگی های مهمی که هر اثر باید داشته باشد تا در جمله آثار ادبی به حساب آید پایندگی و ماندگاری آن اثر در طول زمان است. بطور کلی اگر کسی که قصد دارد به آفرینش ادبی بپردازد به هدف ادبیات که همان بیان احساسات و عواطف درونی انسان است، ناظر باشد بطور حتم اثری که خلق می کند دارای ویژگی پایندگی (هر چند که پایندگی آثار بزرگ ادبی را نداشته باشد) خواهد بود؛ زیرا عواطف بشری امریست که دستخوش تغییر در طول زمان نمی شود و همواره ثابت است؛ به عنوان مثال مفهوم عشق در تمام دوران ها وجود داشته و همواره ستایش شده است((.

در هر جامعه‌ای ادب جلوه‌ایست از تجلیات روحی و آسایش ارواح سركش انسانی كه در دنیای نامتناهی در قید و بندهای بسیاری اسیر شده است و راه گریزی ندارد، لاجرم برای تسكین آلام و دردها و ناكامی ها و رنج و عذاب و شكنجه كه ناگزیر به تحمل آن ها است متوسـل به مناجـات و راز و نیــاز می شود و اندیشه ها واحساسات خود را كه هرگز نمی تواند در این جهان ابراز كند به شکل جالب و دل‌انگیزی بیان می كند، در لباس نثر، در لباس نظم، در جلوه‌های موسیقی، در بیان احساسات دقیق و رقیق عرفانی و اتحاد و فنا و یگانگی، این امور همه به هم پیوسته است.

ادبیات زاییده روح و ذوق‌های لطیف و حساس است و بازتاب دهنده ی روح لطیف عرفانی است و در پاره‌ای موارد جنبه‌های ارشادی آن نیرومند است كه اخلاقیات مذهبی را در بردارد.

در گلزار معانی و حقایقی که چمن آرای فکر بشر بوجود آورده است تا کنون گلی خوشبوتر از گل عرفان نرسته است  و گلهای دیگر این گلزار نیز تا نفحه ای از این گل نداشته باشند بویشان مطبوع طبع صاحبدلان واقع نمی گردد و شگفت آنست که در گلزار معانی و حقایق از این نوع رستنی جز یک گل بیشتر نروئیده  و محل روئیدن آنهم مشرق زمین بوده است.

عرفان کعبه ی  مقصودی است که رهروان راه دین و علم هر دو به آنجا می رسند. عرفان حقیقتی است که در عرض تمام مذاهب و علوم قرار گرفته و با همه دشوار بدست آمدنش همه کس می تواند از دین و مذهب و علم خود آنرا بیابد و عارف واقعی  کسی است که بر حقیقت فضائل و رذائل واقف گشته و متحلی به فضائل و متخلی از رذائل گردیده و انقدر دارای صفای قلب شده که نسبت به هر جانداری تا چه رسد به انسان مهربان است  بنابراین با خواندن حالات عارفان در می یابیم هیچ مقامی برای انسان بالاتر از مقام معرفت و هیچ حالی خوشتر از حال عرفان نیست و هرکس می خواهد به کمال مطلوب انسانیت برسد باید بکوشد به این مقام و حال برسد.

تصوف در قرن دوم هجری که ابتدای ظهور آنست عبارت بوده از توجه مفرط به زهد و عبادت بر طبق  اوامر و نواهی شریعت اسلام و موضوعات تصوف در قرن دوم یعنی ابتدای  ظهور آن زهد ، توکل ، صبر ، شکر ، اخلاص ، محبت  و معرفت و  اموری از این قبیل بوده و در آغاز تمام این مطالب یکسان مورد توجه قرار می گرفت  ولی طولی نکشید که پیشوایان طریقت هر یکی به یکی از این موضوعات بیشتر متوجه گردیده  و مستغرق حالتی از حالات مذکور شده اند.

کم کم تصوف شکل دیگری به خود گرفت و فرقه صوفیه رسما در مقابل فرقی که در اسلام ظاهر شده بودند به عنوان یک فرقه ی  صاحب تشکیلات و آراء و عقائد مخصوص عرض اندام کرد . این فرقه مشایخ و بزرگان بسیاری داشته  که حاتم اصم یکی  از مشایخ بزرگ صوفیه  در قرن دوم و سوم است که او نیز دارای ویزگیهای برجسته ای مانند زهد ، صدق ، کرم ، عدم خشم ، آرامش اخلاقی  است و  حتی نظریه های خاصی را مانند مرگ های چهار گانه و تقسیم شهوت  بیان نموده است.

از انجا که در آثار نظم ونثر فارسی از حاتم نام برده شده است نشان از توجه و جایگاه ویژه او در نزد نویسندگان وشاعران عارف مسلک دارد.

با توجه به این که برخی از این بزرگان گمنام بوده اند واطلاعات زیادی از آنها در دست نداریم حتی تاریخ تولد آنها مشخص نیست  لذا با بررسی آثاری که از آنها سخن به میان آمده به شناخت این بزرگان دسـت  می یابیم و با بررسی برخی از این  منابع چون کتاب شرح تعرف عبدالله المستملی بخاری ،طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری ، احیاء علوم الدین و مکاتیب فارسی غزالی ، رساله قشیریه عبدالکریم بن هوازن قشیری ، کشف المحجوب هجویری ، حدیقه سنایی ، بوستان سعدی، تذکره الاولیاء عطار نیشابوری مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی  و نفحات الانس جامی با به میان آوردن وپیش کشیدن سخن و حکایاتی از آنان به  موضوع  این تحقیق یعنی  سیمای حاتم اصم در آئینه ی  ادبیات فارسی خواهیم رسید که نشان میدهد تا چه میزان در ادبیات فارسی تاثیر گذار بوده یا فقط  از بعد عرفانی ، شخصیت آنها مورد توجه قرار گرفته است .

نگارنده ی  این سطور با اشعار عرفانی انس و الفت داشته و همواره مجذوب کلام شیوای شاعران و نویسندگان عارف مسلک بوه و این دلدادگی به اشعار عرفانی ، سبب بررسی یکی از شخصیتهای صوفیه و عارف یعنی حاتم اصم در آثار نظم و نثر فارسی گردید و دریچه ای بر دلم گشود و مرا در این مسیر راهبر شد و عزم کردم تا در راه تکامل این ارمغان الهی کوشیده و با امید بپویم.

بدین منظور اشتیاق ایجاد دفتر حاضر فراهم گردید و امید است که با  این حرکت بتوانم حتی  یک قدم  در مسیر بی انتهای عرفان و ادب فارسی برداشته باشم.

غرض نقشی است کز ما باز ماند                               که هـستی را نمی بیـنم بقائی

مگر صاحبدلی روزی به رحمـت                              کند در حـق درویشـان دعائی

فصل اول: کلیات تحقیق

1-1- بیان مسأله تحقیق

نمودن تصویرها و مضامین شاعرانه که با اشاره به حاتم اصم در ادب فارسی پرداخته شده است با عنوان موضوع سیمای حاتم اصم در آیینه ادبیات فارسی بررسی می‌گردد.

2-1- ضرورت تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ب.ظ ]




چكیده………………………………………………………………………… 1

مقدمه……………………………………………………………………….. 2

نگاهی به مذهب اصالت زن…………………………………………………. 4

نگاهی به تاریخ………………………………………………………… 6

زن در اذهان فرانسوی و انگلیسی……………………………………… 9

زن در اذهان آمریكایی…………………………………………………. 9

زن در آرای یهودیت و مسیحیت…………………………………….. 10

زن در آرای اسلامی………………………………………………….. 12

ظهور زن پس از یک دوره ی تاریخی سخت…………………………. 13

جنس دوم آری یا خیر………………………………………………… 15

عشق در باور مرد و زن……………………………………………… 16

تخریب چهره ی زن در كلام بزرگان………………………………… 17

زن در آرای زرتشت…………………………………………………. 22

زن در اندیشه ی اعراب جاهلی………………………………………. 23

دیدگاه اسلام در قبال زن و پاسخ به اشكالات…………………………….. 25

الف-  كار زن سخیف یا مستحسن……………………………………. 27

ب-  نقصان خلقت زن………………………………………………… 28

پ- آفرینش زن و زایش گناه…………………………………………. 29

ث- زن عامل فریب………………………………………………….. 30

ج- زن مظهر شهوت یا نماد محبت………………………………….. 30

چ- برآیند اندیشه های پیشین در نظریات روانشناختی……………….. 32

ح- مهر اقدامی دوسویه و وحدت آفرین………………………………. 34

خ-  زن تجلی جمال الهی…………………………………………….. 35

حق رأی و حضور زنان در اجتماع از منظر اسلام………………….. 36

زن از منظر اسلام جنسی یا انسانی……………………………………….. 37

حقوق زن در اجتماع از منظر قرآن………………………………………. 38

تساوی یا تمایز، تشابه یا تفاوت……………………………………………. 39

اظهار وجود زنان دغدغه ای برای مردان………………………………… 41

تعدد زوجات تأییدی بر تمام عیار نبودن زن………………………………. 41

نقصان عقل طرحی اسلامی یا تهمتی غربی؟…………………………….. 43

زن، الهه ی درون و رجعت به فترت…………………………………….. 45

نگاهی گذرا به سیمای زن در ادوار مختلف شعر پارسی………………… 50

زن سوژه ی شعرا……………………………………………………. 50

زن خالق اثر و آفریننده شعر…………………………………………. 55

تغییر نگرش به زن از دوره بازگشت تا مشروطه…………………… 59

زن بود شعر خدا مرد بود نثر خدا………………………………………… 73

نوع نگاه در ایجاد تصویر………………………………………………… 85

تصاویر شاعرانه از نظرگاه سیمین………………………………….. 86

وزن و تصویر………………………………………………………… 87

تصاویر شاعرانه از نظرگاه سرشك………………………………….. 95

بررسی و تحلیل تصویر های زنانه……………………………………… 111

صبورانه ها…………………………………………………………. 112

مادرانه………………………………………………………………. 120

شكوایه ها…………………………………………………………… 141

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

كولی واره ها……………………………………………………….. 174

عاشقانه ها…………………………………………………………… 181

روابط عاطفی غیرعرفی و غیر اخلاقی……………………………. 217

احساس ضعف، نیاز به تكیه گاه، وصال، تسلیم و شرم و حیا……… 229

فریب خرافه انگاری و خوش باوری……………………………….. 251

اشاره به اندام  های بدن…………………………………………….. 268

آرایش، پوشش،زیور و زینت آلات زنانه………………………….. 275

تصاویر در مضامین مشترک سیمین و سرشک………………………… 284

ماحصل این همه گفتار…………………………………………………… 293

فهرست منابع و مأخذ……………………………………………………. 295

چکیده:

آن چه در این رساله گرد آمده، بحث و بررسی و تحلیل تصاویر موجود در اشعار دو شاعر معاصر سیمین بهبهانی و محمد رضا شفیعی كدكنی است كه از منظر نقد زن مدار به شرح ذیل آمده است:

در فصل نخست به  طور كلی بحث در باب مذهب اصالت زن یا همان فیمینیسم  می باشد.

فصل دوم با عنوان نگاهی گذرا به سیمای زن در ادوار مختلف شعر فارسی به بحث در باب زن به عنوان سوژه­ی اثر و زن به عنوان خالق اثر پرداخته است.

فصل سوم ذیل عنوان ” زن بود شعر خدا مرد بود نثر خدا ” نگاشته شده كه نوع نگاه در ایجاد تصاویر را مورد بررسی قرار می دهد.

فصل پایانی به بررسی و تحلیل تصویر های زنانه پرداخته كه خود دارای عناوین فرعی است؛ این عناوین مبین احساسات، عواطف، و ابزار مورد استفاده­ی بانوان در شعر هر دو شاعر است.

هدف از گردآوری این رساله بررسی و تطبیق تصاویر شعری از منظر نقد زن مدار است. روش تحقیق كتابخانه ای و بر پایه فیش برداری است و نتایج حاصل از آن این است که بیانگر دو دید گاه متفاوت نسبت به تصاویر زنانه در شعر شاعران مورد بحث است.

مقدمه:

به نام یكتا دادار آفریدگار كه دیدگان بشر همواره نگران اوست و چشمان امید به افق عنایت بی علت او دوخته شده و آدمیان را از حكومتش بهره هاست كه ندانند و زندگانی بگذارند و چون به اندوه گرفتار آیند هم باز به دامنش آویزند. كه رفتنی نیست از دامان پرمهر حضرت الوهیت؛ و به یاد رحمت عالمیان، سرور كون و مكان، حضرت نبوت، ختمی مرتبت محمد مصطفی صلواﺓ الله و سلامه علیه كه عالم به وجود او و ذریه­ی پاكش زیبنده گشت و مهر به گرمای عشق ایشان فروزنده و ماه از تلألؤ جمال روی ایشان تابنده.

و اما بعد…

آن چه در این رساله گرد آمده است ما حصل غور در تصاویر شاعرانه و نقد بر پایه­ نظرگاهی زنانه است. كوشیدیم تا در فصل كلیات مطالب، ذیل عنوان “مذهب اصالت زن” مختصری با آن مكتب كه به فیمینیسم شهره است آشنا شویم. بر این اساس ذیل این عنوان، عناوینی مترتب شده است تا فحوای كلام در اذهان خوانندگان گرامی بنشیند و آنان را به مقصود نائل گرداند؛ مضاف این كه مبحث ملحقه به عنوان رساله كه واژه­ی ” زن مدار” است تبیین شده و مقصود نگارنده قریب به وضوح گردد. در این راستا به تعاریفی از شقوق مذهب اصالت زن پرداخته ایم و پس از آشنایی اندك با پاره ای تعاریف، وضعیت زن را در خلال تاریخ مرور كرده، سپس موجودیت وی را در اذهان برخی ملل و مذاهب به طریقی مجمل مورد نظر قرار دادیم.

در بخش دیگری از كلیات به نظرات و مكتوبات بزرگان عرصه ی اندیشه و فرهنگ پرداختیم و آن اقوال و آثار را منشأ اثر در روند فكری غالب در باب زن تحلیل كردیم. با توجه به نقد ها و نظرات متنوع گاه مخالف و گاه موافق با این مكتب بر آن شدیم تا نظرات اسلام را هر چند كوتاه در حد بضاعت نگارنده و ظرفیت رساله در تبیین دیدگاه اسلام به زن مقرر كنیم. در پایان مباحث مطروحه در كلیات مطالب ذیل عنوان ” نگاهی گذرا به سیمای زن در ادوار مختلف شعر فارسی ” به مرور مختصری بر حضور زن از دو جنبه پرداختیم؛ در این بخش زن را به عنوان سوژه­ی شعرا و به عنوان خالق اثر مورد نظر قرار داده و اشاره ای به نام برخی از شعرای زن در ادوار مختلف شعر فارسی نموده ایم.

پس از این در فصلی كه عنوان آن را بیتی از ملك الشعرای بهار مقرر كردیم به بحث پیرامون وجود یا عدم ادبیات زنانه پرداختیم و در این خصوص از آرای پژوهشگران و صاحبان نظربهره برده و بر آیند و ماحصل گفتار را با رد وجود ادبیات زنانه خاتمه دادیم.

” نوع نگاه در ایجاد تصویر” فصل دیگری است كه در آن ضمن توضیح در خصوص تصویر و تصویر سازی، انگاره  های  شاعرانه سیمین بهبهانی و محمد رضا شفیعی كدكنی را از قول خود ایشان در آثار مكتوب و منقول؛ و نیز نظرگاه دیگران در خصوص این هر دو ذكر کرده و مورد بررسی قرار دادیم.

سپس رساله را بر پایه ی 11 فصل دیگر عنوان نهادیم  كه هر كدام مبین رفتاری زنانه یا مصداقی از عملی زنانه است كه از ذكر نام فصول به جهت پرهیز از اطاله كلام صرف نظر نموده و رؤیت این بخش ها را به خوانندگان ارجمند و مخاطبان گران قدر وا می نهیم.

نگاهی به مذهب اصالت زن:

دیر گاهی است تا مسئله­ زن به عنوان مبحثی اساسی در فراسوی مرزهای ایران زمین آغاز شده و به داخل كشورما نیز نفوذ یافته است. احساس نیاز به طرح مسئله­ زنان و حقوق آن ها در مغرب زمین كلید خورد و جنبش هایی موسوم به فمینیستی شكل گرفت كه عمدتا قصد داشتند تا حقوق برابری را میان زنان و مردان پی ریزی كنند كه البته در پاره ای موارد موفق هم بودند.

در نگاهی به تعاریف فمینیسم ( feminism ) این گونه در می یابیم كه « جنبشی است سازمان یافته برای دست یابی به حقوق و نیز ایدئولوژیی برای دگرگونی جامعه كه هدف آن صرفا تحقق برابری اجتماعی زنان نیست، بلكه رویای رفع انواع تبعیض و ستم نژادی و طبقاتی و غیر را در سر می پروراند. از این رو نهاده هایی كه تاكنون برای این واژه پیشنهاد شده وافی به مقصود نبوده است»1. چه این كه امروزه با شنیدن كلمه فمینیسم اغلب مخاطبان آن چه را به ذهن متبادر می بینند مسئله زن است. اساسا این واژه فرانسوی و از ریشه لاتین ( femind ) است كه در زبان های انگلیسی و آلمانی تغییر یافته و به شكل ( feminism) به كار برده می شود به طور كلی واژه (feminine) به معنای زن و دال بر جنس مونث است . با این اوصاف لغوی پر بیراه نرفته اند آنان كه با شنیدن این واژه به یاد زن و مسئله­ زنان می افتند. به هر حال هر مكتب یا ایدئولوژی نو ظهور پیامدهایی دارد و از دریچه های مختلفی ظهور و بروز می كند كما اینكه فمینیسم هم دارای گرایش های متعدد است گرچه بررسی گرایش های فمینیستی موضوع این مقال نیست ولی ذكر نام و مختصری از تعاریف برای شناخت بهتر این مكتب خالی از لطف نیست.

لیبرال فمینیسم Liberal feminism:

این گرایش نسبت به گرایش های دیگر سابقه طولانی تری دارد، نا برابری حقوق مدنی و فرصت های آموزشی را سرچشمه ستم بر زنان می داند و مبارزه برای كسب آزادی های فردی زنان در چهارچوب جامعه موجود را هدف قرار داده است.

رادیكال فمینیسم Radical feminism:

این گرایش همه شكل های ستم و سلطه را ناشی از برتری جویی مردان می انگارد و هدف خود را جایگزینی جوامع مردسالار كنونی با جوامع زن محور معرفی می كند.

ماركسیسم فمینیسم Marksism feminism:

گرایش دیگری است كه ریشه­ انقیاد زنان را در شیوه­ تولید سرمایه داری و جدایی كار از خانه كه به تقسیم كار جنسی انجامید معرفی می كند و دگرگونی بنیانی اقتصاد را تنها راه چاره رفع ستم دیدگی زنان می دانند.

سوسیال فمینیسم :Social feminism

آخرین گرایش این مذهب است؛ به زعم فمینیست  های سوسیالیست ریشه ستم بر زنان در نظام اقتصادی سرمایه داری است كه برای دوام خود به استثمار كارگران و به ویژه زنان نیاز دارد.»2

اگر بخواهیم به دیگر اصطلاحات مطرح دال بر مسئله فمینیسم بپردازیم اصطلاحاتی چون « femininity = « زنانگی » را می توان ذكر كرد؛ اصطلاحی که برای توصیف مونث بودن در جامعه ساخته و پرداخته می شود و بار معنایی آن داشتن جاذبه جنسی برای جلب مردان است یا اصطلاح Womanhood = زن بودن؛ این اصطلاح در برگیرنده­ی همه معانی منفی و مثبتی است كه واژه­ی « زن » به ذهن متبادر می كند. زیبایی، عشق، پیوند، همسر، مادر، كدبانو، جنس دوم، در حاشیه، زیر ستم، سركوب، اسیر احساسات و….».3

تعاریف بالا بنا به ضرورت آورده شد تا فتح بابی باشد برای بررسی مبحث اصلی همان گونه كه در ابتدای رساله مشاهده می شود عنوان رساله تصویرهای شاعرانه سیمین بهبهانی و محمد رضا شفیعی كدكنی از منظر نقد زن مدار است لذا در این قسمت كه مباحث كلی را ذكر می كنیم بیش تر و به طور عمده به مبحث زن مداری می پردازیم تا سپس بتوانیم بر این مبنا اشعار دو شاعر مد نظر را مورد بحث و بررسی و نقد قرار دهیم.

نگاهی به تاریخ:

بهتر است سخن را با نگاهی به تاریخ آغاز کنیم. روزگاری نظام حاکم بر بشر دردست بانوان بود یعنی « اداره­ی امور زندگی و پرورش فرزندان به عهده­ زنان بوده است که معمولا از این عصر به نام ” مادرسالاری ” یا ” مادرشاهی” نام می برند. عامل اصلی به وجود آمدن عصر مادر سالاری، به نوع زندگی آن دوره بر می گردد. مردان برای شکار به مناطق دور دست سفر می کردند و هنگامی که بر می گشتند آن قدر شکار    نمی کردند که برای خوراک و معاش خانواده بسنده باشد. بنابراین در طیّ غیبت مردان، این زنان بودند که به امور خانه می پرداختند و در گذراندن زندگی نقش اساسی داشتند.»رفته رفته و به تبع این که زنان کشت و زرع را کشف کردند آنان را مبدع کشاورزی   می دانند. « زن ها ضمن گردآوری دانه های خوراکی کشف کردند که از هر دانه ای که به زمین نرم می افتد گیاهی می روید و آن گیاه خود دانه های جدیدی می دهد. کشاورزی از همین جا آغاز شد.»5 آن چه از شواهد تاریخی در خصوص سالاربودن زن و مرد بیان می دارند این است که: « بر نخستین جوامع بشری، نه نظام مادرسالاری حاکم بوده است و نه نظام پدرسالاری، بلکه زن و مرد، پیش از تاریخ و در آغاز تاریخ، وظایف و مشاغل مختلفی داشتند، ولی همکار و مکمل هم بودند و هیچ چیز از پیش (aprior ) مبین برتری یکی بر دیگری نیست… پس از دوران گردآوری خوراک و شکار، یعنی در عصر نوسنگی ( neolithique )، زن قدرت بسیار می یابد و شأن ومنزلتی بسیار کسب می کند، زیرا در این دوران، کار زن کشاورزی و مشغله­ی مرد دامداری است، بنابراین زن به اقتضای کار و اشتغالش، مادر و سرور طبیعت دانسته می شود و کیش و پرستش زن ایزدان رواج می یابد . به هر حال چنین پیداست که دوران نوسنگی، دوره­ فرمانروایی مادر است و

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ب.ظ ]




زبان از جمله مؤثرترین و مهم­ترین ابزارهای ادای فکر و برقراری ارتباط است که بین اجزای آن روابط مشخصی وجود دارد؛ توصیف و تشریح این روابط و نقش هر یک از این اجزا در دانشی به نام دستور زبان مطرح می­ شود. این دانش جزء علوم اصلی ادبی به شمار می­­آید و شناخت و آگاهی از معیارها و اصول آن برای بررسی هر علمی از جمله ویرایش ضرورت دارد. این معیارها و اصول در نوعی از ویرایش که ویرایش زبانی نام دارد، بسیار بااهمیت است؛ زیرا رفع خطاهای دستوری و ساختاری و جمله­بندی یکی از مهم­ترین مؤلفه­ های این نوع ویرایش محسوب می­ شود.

هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل مؤلفه­ های دستور زبان در ویرایش زبانی و بیان اختلاف­نظرهای صاحب­نظران در این زمینه است. همچنین، بر آن است با تأکید بر خطاهای رایج، صورت صحیح متن یا عبارت را بیان کند. نتایج پژوهش نشان می­دهد، بسیاری از اصول و معیارهای درست­نویسی مطرح در ویرایش بر قواعد دستوری مبتنی است و رایج­ترین  و بیشترین غیر معیارها در سه حوزۀ جمله، فعل و حرف است.

فصل اول: کلیات تحقیق

مقدمه:

با توجه به این که انسان تنها موجودی است که زبان ملفوظ دارد و می ­تواند با آن عواطف خود را به دقت به دیگران انتقال دهد. بنابراین، زبان مهمترین وسیلۀ ارتباط بین مردم و بزرگترین عامل تشکیل اجتماعات و فرهنگ و تمدن و علم و هنر محسوب می­ شود (فرشیدورد، 1388: 23). در گذشته انسان­ها برای برقراری ارتباط و انتقال افکار و عواطف خود از نشانه­­ها و حرکت­ها و علایم استفاده می­کردند؛ اما امروزه زبان از مؤثرترین ابزارها برای ادای فکر و برقراری ارتباط است.

 نفیسی معتقد است، زبان بهترین و آشکارترین وسیلۀ نشان دادن فکر مشترک است و بسیاری از افکار را می­آورد (نفیسی، 1390: 293). افزون بر این، مهمترین ابزار ارتباط اجتماعات بشر محسوب می­ شود که سبب تولید فهم علایم و کلمه­ها و جمله­های تازه بی­شماری به وسیلۀ انسان می­ شود (فرشیدورد، 1388: 24). از این رو، زبان و ساختمان آن همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است و قواعد آن به وسیلۀ دستورنویسان و دیگر پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفته است. این قواعد که به مثابه دستور زبان شناخته شده است، جزء علوم اصلی ادبی به شمار می­رود و ساختار هر زبانی را شکل می­دهد. از این رو، برای بررسی هر علمی ابتدا به سراغ دستور زبان آن می­روند تا بتوانند با شناخت بهتر آن، از آن برای مقاصد مورد نظر بهتر استفاده کنند. به گفتۀ باطنی، الگوها و روابطی که مجموعاً ساختمان این زبان را شکل می­دهد، انواع متفاوتی دارند که می­توان آن­ها را از سه جنبۀ دستور، واژگان و اصوات مطالعه کرد (باطنی، 1387 :7). قصد ما در این پژوهش بررسی جایگاه دستور زبان فارسی در ویرایش زبانی است. این ویرایش یکی از انواع ویرایش متون است که به صورت صحیح عبارات و جملات، دقت در ساختار و معنی و کاربرد واژه­ های به کار رفته در متن، بررسی ساختار جمله، رفع خطاهای زبانی و نابه­سامانی عبارات، پرهیز از درازنویسی و ابهامات و … می ­پردازد.

به طور کلی، آنچه در ویرایش زبانی بحث می­ شود، از چند منظر قابل بررسی است:

«1)  رفع خطاهای دستوری، ساختاری و جمله­بندی؛

 2) اصلاح انحراف از زبان معیار و یک­دست کردن زبان نوشته؛

 3) ابهام­زدایی از عبارت­های نارسا، مبهم، متناقض، نامفهوم و عامیانه؛

 4) انتخاب برابرهای مناسب برای واژگان غیرفارسی، حذف واژگان، تعابیر و اصطلاحات و عبارت­های تکراری و زائد، عامیانه، ناقص، نارسا، متضاد و متناقض؛

 5) کوتاه کردن جمله­های طولانی؛

 6) ساده­سازی و روان­سازی متن از نظر جمله ­بندی؛

 7) گزینش واژگان فارسی و برابرهای مناسب» (ذوالفقاری، 1390: 17).

بنابر موارد مذکور، یکی از مقوله­ های مهم در ویرایش زبانی، توجه به دستور زبان است؛ چرا که ساختار و جمله­بندی متن را سامان می­ دهد، ابهام را از عبارت­های نارسا و متناقض می­زداید، با شناخت روابط اجزای جمله؛ از میزان نارسایی­ها در نگارش متن می­کاهد و … . مهم­تر از همه به صورت اثر و اجزای سازندۀ ساختمان زبان متن توجه می­ کند. با توجه به این که صورت وسیلۀ پی بردن به معنی است و اگر ظاهر عبارت ناقص باشد، معنایی از آن مفهوم نمی­ شود؛ لذا توجه به صورت که ساختار جمله و کلمات را شکل می­دهد، اهمیت بسیاری دارد و در دستور زبان به آن توجه می­ شود که در ویرایش زبانی جزء مقوله ­های مهم به شمار می­آید.

بدین ترتیب، در این پژوهش انواع کلمه که شامل 7 نوع فعل، اسم، صفت، ضمیر، قید، حرف و صوت می­ شود؛ مورد بررسی قرار می­گیرد. برای انجام این مهم، مباحث مورد نظر را که در ویرایش زبانی اهمیت بیشتری دارد، از کتاب­های دستور مفصل فرشیدورد، دستور انوری و گیوی، دستور باطنی، دستور خیام­پور و … بیان کرده­ایم. این مباحث هر کدام در ویرایش زبانی قابل بحث است؛ چراکه هر یک بر اساس الگوی مشخصی در جمله نقش­آفرینی می­ کنند و هر گونه غلط و مغایرتی در شیوۀ به کار بردن آن­ها موجب نامفهومی و پیچیدگی متن می­ شود. به عبارت بهتر، بدون توجه به این مباحث و رعایت صحیح قواعد آن راه به جایی نمی­بریم.

1- بیان مسأله

دستور زبان فارسی به منزلۀ قاعدۀ سامان­دهی هر زبانی به کار می­رود و کلیۀ قواعد و نظام­های ساختاری گونۀ مشخصی از یک زبان را در دوره­ای خاص بررسی می­ کند. این قواعد و نظام ساختاری در علم دیگری به نام ویرایش به گونۀ دیگری مطرح می­ شود که یکی از معیارهایش، سنجش کلمات

مقالات و پایان نامه ارشد

 و جملات از نظر دستور زبان است. به این ترتیب، در این پژوهش برآنیم تا معیارهای دستور زبان را در ویرایش زبانی که یکی از انواع ویرایش است، بررسی کنیم و نقش هر یک از مؤلفه ­های مطرح دستور را در ویرایش مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.

2- سوابق مربوط

در زمینۀ ویرایش و دستور زبان فارسی کارهای جداگانۀ بسیاری شده است که در نوع خود بسیار اهمیت دارد؛ زیرا هر دو موضوع؛ یعنی ویرایش و دستور زبان از موضوعاتی است که مورد توجه بسیاری از صاحب­نظران و مؤلفان بوده است؛ اما در زمینۀ تأثیر دستور زبان فارسی در ویرایش تاکنون کار آکادمیکی نشده است.

برخی منابع موجود در زمینۀ دستور و ویرایش:

1- فرشیدورد، خسرو، دستور مفصل امروز، انتشارات سخن، 1388.

2- انوری، حسن و احمدی گیوی، حسن، دستور زبان فارسی 2، انتشارات فاطمی، 1387.

3- باطنی، محمدرضا، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، انتشارات امیرکبیر، 1387.

4- ناتل خانلری، پرویز، دستور زبان فارسی، انتشارات توس، 1382.

5- لازار، ژیلبر، دستور زبان فارسی معاصر، ترجمۀ مهستی بحرینی، انتشارات هرمس، 1384.

6- وحیدیان کامیار، تقی، دستور زبان فارسی، انتشارات سمت، 1385.

7- وفایی، عباسعلی، دستور کاربردی متن، انتشارات سخن، 1390.

8- سمیعی (گیلانی)، نگارش و ویرایش، انتشارات سمت، 1385.

9- شریعت، محمدجواد، آیین نگارش، انتشارات اساطیر، 1370.

10- احمدی گیوی، حسن، از فنّ نگارش تا هنر نویسندگی، 1387.

11- کاخی، مرتضی، شیوۀ نگارش، انتشارات امیرکبیر، 1378.

12- صلح­جو، علی، نکته­ های ویرایش، نشر مرکز، 1386.

13- ارژنگ، غلام­رضا، ویرایش زبانی برای زبان نوشتاری امروز، نشر قطره، 1390.

14- شاهری لنگرودی، سید جلیل، مجموعۀ کامل اصول و قواعد ویرایش، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، 1382.

3- واژه های کلیدی تحقیق

فارسی: دستور زبان فارسی، ویرایش، جمله، فعل، حرف.

4- سوال های تحقیق

1- تأثیر دستور زبان بر ویرایش چه میزان است؟

2- چه مواردی از خطاهای دستوری در ویرایش مطرح می­ شود؟

3- چه معیارهای دستوری در ویرایش متون بیشتر مورد توجه قرار می­گیرد؟

5- فرضیه های اصلی و فرعی

با توجه به این­که یکی از موارد مطرح در ویرایش زبانی، رفع خطاهای دستوری است؛ بنابراین، شناخت دستور و جایگاه آن در ویرایش بسیار اهمیت دارد؛ زیرا بسیاری از خطاهای دستوری ناشی از کاربرد نادرست قواعد دستور زبان فارسی اعم از صرفی و نحوی است. به این ترتیب، تأثیر این دو فنّ بر یکدیگر قابل ملاحظه است.

6- اهداف تحقیق (اصلی و فرعی)

از جمله مهم­ترین اهداف این تحقیق بررسی موقعیت و جایگاه دستور زبان در ویرایش است که این مهم به منظور شناخت قواعد دستور زبان برای بهره­مندی بهتر از امکانات موجود زبان و تشخیص خطاها و نارسایی­های زبان نوشتار است.

افزون بر این، مقایسۀ اختلاف­نظرهای دستورنویسان و ویراستاران در زمینۀ عناصری چون جمله، فعل، اسم، صفت و حرف از دیگر اهداف این پژوهش است.

7- استفاده کنندگان از نتایج تحقیق

1- دانش­پژوهان و دانشجویان همۀ رشته ­ها، به ویژه دانشجویان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی؛

2- ویراستاران کتب و مطبوعات و …؛

3- محققان و پژوهشگران عرصه­ های مختلف.

فصل دوم: مباحث دستور زبان فارسی

مقدمه:

به طور کلی، «زبان دارای سه لایه است که در عین داشتن روابط متقابل با یکدیگر هر کدام اصول و قواعد خاص خود را دارد که آن را از دو لایۀ دیگر متمایز می­ کند» (نجفی، 1375: 7). این سه لایه عبارت است از: عناصر آوایی، دستور زبان فارسی و واژگان. در این فصل لایۀ دستور زبان مورد بررسی قرار  می­گیرد که از دو بخش صرف و نحو تشکیل می­ شود. بخش صرف به انواع کلمه می ­پردازد که شامل فعل، اسم، حرف، قید، صفت، صوت و ضمیر می­ شود و بخش نحو به مسائل ساخت جمله و روابط اجزای آن توجه دارد. هر کدام از این بخش­ها دارای اصول و قواعد خاصی است و لازم است مؤلفان و ویراستاران به آن توجه داشته باشند.

به این ترتیب، در این فصل افزون بر بررسی هر یک از مقوله ­ها با توجه به دستورهای سنتی و جدید، اختلاف ­نظرهای مهم دستور نویسان مطرح می­ شود.

1- فعل (کنش)

فصاحت و روانی هر نوشته­ای در گرو مطابقت متن هر دوره­ای با قواعد دستوری آن دوره است؛ لذا یکی از راه­های پی­بردن به فصاحت آثار  ادبی، توجه به میزان رعایت قواعد دستوری آن آثار است. آنچه در قواعد دستوری زبان فارسی می­گنجد، شامل چند بخش می­ شود؛ از جمله بخش آوایی، صرف، نحو و … . به طور خلاصه، در بخش آوایی، به کلمه و کلام توجه می­ شود که مغایر با قاعده حذف و ابدال و …  نباشد. در بخش صرف نیز به ساختمان کلمات پرداخته می­ شود و آن­ها را بدون درنظرگرفتن جایگاهشان در جمله بررسی می­ کند و در بخش نحو به روابط اجزای سخن و معنی کلام توجه می­ شود. با توجه به این­که کلمات در بافت جمله هویت پیدا می­ کنند؛ لذا بررسی و  شناخت روابط اجزای سخن و جمله یکی از راه­های درست­نویسی محسوب می­ شود. بدین ترتیب، برای شناخت اجزای جمله ابتدا یکی از مهمترین اجزای آن؛ یعنی فعل را که رکن اصلی جمله را شکل می­دهد، مورد بررسی قرار می­دهیم.

فعل جزء لازم و ضروری جمله است که کلمات و جملات بدون آن نابه­سامان هستند. به عبارتی «هر گونه خطایی در کاربرد افعال علاوه بر آن که ممکن است موجب تغییر معنای جمله یا ابهام آن شود، بر ساختمان نحوی جمله نیز تأثیر منفی می­گذارد» (ذوالفقاری، 1390: 233 و 234). خطیب رهبر نیز معتقد است، گفتارهای ما بی وجود فعل تصوراتی جدا از هم و نامربوط خواهد بود (خطیب رهبر، 1381: 167). از این رو، فعل نقش مهمی در فهم کلام و درستی عبارت دارد. این مقوله بخش قابل توجهی از کتاب­های دستور را به خود اختصاص داده است؛ چرا که بدون شناخت دقیق آن نمی­توان راه به جایی برد. بنابراین، برای شناخت این مقولۀ دستوری، لازم است ابتدا اقسام فعل را بررسی کنیم و سپس به جنبه­ ها و ساختمان آن بپردازیم.

1-1- تعریف فعل

تعریف­های متعددی برای این مقوله ارائه شده است؛ اما تعریف رایج فعل این است که فعل بر واقع­شدن امری دلالت می­ کند و به امر دیگر اسناد داده می­ شود. خیام­پور معتقد است: «فعل کلمه­ای است که همیشه مسند باشد و به عبارت دیگر دلالت کند بر وقوع یا لاوقوع کاری در زمان معینی از سه زمان گذشته و حال و آینده» (خیام­پور، 1384: 68) که فرشیدورد هم بر آن متفق است و آن را کلمه­ای می­داند که به تنهایی یا به یاری وابسته­هایی در یکی از زمان­های سه گانه بر واقع شدن امری دلالت می­ کند و به امر دیگر اسناد داده می­ شود (فرشیدورد، 1388: 376). در واقع، این تعریف بین همۀ دستورنویسان پذیرفته شده است و همه بر آن متفق­اند.

لازم به یادآوری است که این کلمه تنها بر یک مفهوم واحد دلالت نمی­ کند؛ بلکه حداقل 4 مفهوم را دربرمی­گیرد، از جمله کار، زمان، شخص و شمار که دستورنویسان هر یک از این مفاهیم را مورد بررسی قرار داده­اند. در حقیقت، می­توان گفت اگر ساخت فعل را به دو  بخش بن و شناسه تقسیم کنیم، بن دو مفهوم کار و زمان را نشان می­دهد و شناسه شخص و شمار را می­رساند (ارژنگ، 1387: 135) که توجه به هر یک از این مفاهیم ما را در رعایت صحیح قواعد دستوری کمک بسیاری می­ کند. برای مثال، چون شناسه با نهاد در ارتباط است؛ باید با آن مطابقت داشته باشد و به صورت صحیح به کار رود.

به طور کلی، فعل از نظر ریشه:

الف) بن = جزء  اصلی

ب) شناسه = جزء متغیر

بن مفهوم اصلی فعل و زمان را می­رساند.

شناسه بیانگر شخص و عدد فعل است که عبارتند از: «-َ م، ی، -َ د، یم، ید، -َند».

انوری و گیوی مفهوم کار را به اقسام مختلفی تقسیم می­ کنند، از جمله:

الف) انجام دادن یا انجام گرفتن كاری: سعید كتاب را برد نبرد؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم