1-1 مقدمه………………………………………………………………………………….2

2-1 بیان مساله……………………………………………………………………………4

3-1 اهمیت و ضرورت پژوهش…………………………………………………………….7

4-1 اهداف پژوهش……………………………………………………………………….8

5-1 فرضیه های پژوهش………………………………………………………………..9

6-1 تعریف های مفهومی متغیرها………………………………………………………9

7-1 تعریف های عملیاتی متغیرها……………………………………………………..11

فصل دوم: ادبیات و پیشینه پژوهش

1-2 اختلالات رفتاری………………………………………………………………….13

1-1-2 تاریخچه اختلالات رفتاری…………………………………………………………13

2-1-2 تعریف و توصیف اختلالات رفتاری………………………………………………..15

2-2 اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی………………………………………………17

1-2-2 شیوع نارسایی توجه/بیش فعالی…………………………………………….17

 2-2-2 سبب شناسی………………………………………………………………17

3-2-2 زیر ریخت های اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی………………………….18

1-3-2-2 عدم توجه…………………………………………………………………………18

2-3-2-2 بیش فعالی…………………………………………………………………….18

3-3-2-2 تکانشگری…………………………………………………………………..19

3-2 تعریف پرخاشگری…………………………………………………………………..19

1-3-2 پیشینه  پرخاشگری………………………………………………………………..20

2-3-2 نظریه های پرخاشگری…………………………………………………………..21

3-3-2 نمودهای رفتار پرخاشگرانه از کودکی تا جوانی……………………………….21

4-3-2 تاثیر عوامل اجتماعی بر بروز پرخاشگری…………………………………..22

4-2 تعریف اختلال اضطرابی………………………………………………………………22

1-4-2 پیشینه اختلال اضطرابی………………………………………………………22

2-4-2 اهمیت اختلال اضطرابی…………………………………………………………23

3-4-2 علائم اختلال اضطرابی…………………………………………………………23

5-2 افسردگی……………………………………………………………………………26

1-5-2 تعریف افسردگی…………………………………………………………………..27

2-5-2 پیشینه نطری افسردگی……………………………………………………..28

3-5-2 سبب شناسی……………………………………………………………………29

6-2 تعریف عزت نفس…………………………………………………………..30

1-6-2 تاریخچه  عزت نفس………………………………………………………….31

2-6-2 اهمیت عزت نفس………………………………………………………………32

3-6-2 تعریف خود و خودپنداره……………………………………………………….32

4-6-2 علت پیدایی پدیده خود،خودپنداره و عزت نفس…………………………..32

5-6-2 تغییرات در خودپنداره و عزت نفس در نوجوانی……………………………..34

6-6-2 دیدگاه نظریه پردازان درباره عزت نفس…………………………………………34

7-6-2 چهار عامل مهم در تحول عزت نفس کودک از نظر کوپر اسمیت…………..34

8-6-2 کنترل خود و عزت نفس…………………………………………………………35

9-6-2 رابطه بین منبع کنترل و عزت نفس……………………………………………35

10-6-2 تاثیر گروه همسالان بر عزت نفس کودکان و نوجوانان……………………….36

11-6-2 ابعاد عزت نفس………………………………………………………………….37

12-6-2 شیوه های تربیتی عزت نفس………………………………………………….39

7-2 تعریف رضایت از زندگی………………………………………………………………39

1-7-2 پیشینه رضایت از زندگی……………………………………………………….41

2-7-2-  مولفه های اصلی رضایت از زندگی……………………………………………41

فصل سوم: روش پژوهش

1-3 طرح پژوهش…………………………………………………………………………..44

2-3 جامعه، نمونه و روش نمونه گیری…………………………………………………44

1-2-3 جامعه آماری………………………………………………………………………44

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

2-2-3 حجم نمونه و روش نمونه گیری…………………………………………………44

3-3 ابزارهای پژوهش…………………………………………………………………..45

1-3-3 پرسشنامه اختلالات رفتاری آیشنباخ…………………………………………..45

2-3-3 پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ………………………………………………46

3-3-3 پرسشنامه رضایت از زندگی (SLWS )……………………………………46

4-3 روش تجزیه و تحلیل داده ها……………………………………………………..48

فصل چهارم: نتایج و تجزیه و تحلیل داده­ ها

1-4 یافته های توصیفی……………………………………………………………….50

2-4 یافته های استنباطی…………………………………………………………… 52

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری                                                                                          

1-5 فرضیه اول:بین اختلالات رفتاری نوجوانان بی سرپرست و عادی تفاوت وجود دارد……..58

2-5 فرضیه دوم: بین رضایت از زندگی نوجوانان بی سرپرست و عادی تفاوت وجود دارد…….59

3-5 فرضیه سوم: بین عزت نفس نوجوانان بی سرپرست و عادی تفاوت وجود دارد……61

4-5 محدودیت های پژوهش………………………………………………………………62

5-5 پیشنهادهای پژوهش…………………………………………………………………63

فهرست منابع

منابع فارسی…………………………………………………………………………………65

منابع انگلیسی……………………………………………………………………………….67

چکیده:

هدف از پژوهش مقایسه ی اختلالات رفتاری، عزت نفس، و رضایت از زندگی در نوجوانان بی­ سرپرست و عادی بود. طرح این پژوهش از نوع علی- مقایسه­­ ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را نوجوانان بی­ سرپرست دختر و پسر شهر سمنان و شهر تهران و نوجوانان عادی مدارس  شهر سمنان و مدارس شهر تهران تشکیل می­دهند. 60 نفر با بهره گرفتن از روش نمونه­ گیری­ در­دسترس انتخاب شدند که گروه دانش آموزان بی سرپرست بودند و 60 نفر با بهره گرفتن از روش نمونه­ گیری هدفمند انتخاب شدند که گروه دانش آموزان عادی بودند. شرکت کنندگان پرسشنامه­ ی اختلالات رفتاری آیشنباخ، عزت نفس روزنبرگ، و پرسشنامه رضایت از زندگی داینر را تکمیل نمودند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین نمرات  اختلالات رفتاری، عزت نفس و رضایت از زندگی در بین نوجوانان بی سرپرست و عادی تفاوت معناداری دارد. نمرات اختلالات رفتاری نوجوانان بی سرپرست بالاتر از نمرات نوجوانان عادی بود و نمرات رضایت از زندگی و عزت نفس نوجوانان عادی بیشتر از نمرات نوجوانان بی سرپرست بود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که نوجوانان بی سرپرست در مقایسه با نوجوانان عادی دارای مشکلات بیشتری می باشند و این موضوع حاکی از نیاز به توجه بیشتر و برنامه ریزی بهتر برای نوجوانان بی سرپرست می باشد.

فصل اول: کلیات پژوهش

1-1- مقدمه

بی سرپرستی از آغاز خلقت وجود داشته است و کودکان بی سرپرست در خانه های کودک و نوجوان و دور از محبت والدین و اعضای خانواده زندگی می کنند و برخی از آنها دچار محرومیت ها و احساس شکست و گاه نیز دچار صدمه ها و ضربه های روانی هستند. این کودکان در وجودشان احساس خلا می کنند و افرادی ناراضی و ناراحت هستند که برای احقاق حق خود ممکن است تن به رفتارهای ناسازگارانه و انحراف آمیز دهند. کودکان بی سرپرست با مقایسه شرایط زندگی خود با کودکان عادی خود را دچار ناکامی جبران ناپذیری می بینند که زمینه بروز پرخاشگری و ناسازگاری کودک را فراهم می سازد و از آنجایی که نوجوانی یکی از دورانهای مهم در ساخت و پایه ریزی شخصیت فرد محسوب می شود چه بسا مشکلات رفتاری بروز پیدا کرده در این برهه، در دوره های بعدی زندگی، خود را به صورت ویژگی هایی پایدار نشان دهند. به طور مثال مشکلات رفتاری درون­­ ریزانه در کودکی و نوجوانی با اختلالات خلقی و خودکشی در بزرگسالی و  سطوح بالای پرخاشگری در کودکی با رفتار جنایی [1]و سایر رفتارهای ضد اجتماعی مربوط بوده است( لایو[2]، 2003). به همین دلیل شناخت عوامل و همبسته های موثر در حل مشکلات و ناهنجاری های رفتاری نوجوانان و اقدام در زمینه برنامه ریزی به منظور اصلاح و بهبود این عوامل از جمله روش­های بسیار موثر در پیشگیری از اختلالات روانی در بزرگسالی خواهد بود.(مایر[3]، سالووی[4]، 1997). کارآمدی نوجوان در برخورد با مسایل فردی و اجتماعی به طور قابل ملاحضه­ای توسط تجربه های هیجانی و نحوه مواجهه و انطباق با رویدادها تعیین می شود. در قرن حاضر که فشار روانی بر زندگی انسانها سایه افکنده است، توانایی کنترل هیجانات خود مهارت دارند، بهتر می­ توانند حالات هیجانی منفی را از طریق فعالیت های خوشایند جبران نمایند(سالووی ، 1997 به نقل ازخسرو جاوید، 1381). مطالعات انجام گرفته میزان شیوع اختلالات رفتاری در كودكان سنین مدرسه را بالا و در حدود 11 تا 25 درصد گزارش كرده اند.(آلمگویست[5] و همکاران، 1999). کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری دارای فراخنای توجه کوتاهی هستند، عزت نفس پایین تری دارند، در ارتباط با اعضای خانواده، اطرافیان و مردم مشکل دارند و به آسانی ناکام می­شوند.(ساسر، والر،[6] 2006).

یکی از عواملی که بر سازگاری فرد دراجتماع مؤثر است، عزّت نفس است. عزّت نفس یکی از عوامل تعیین کننده ی رفتار انسان به شمار می رود. در حقیقت، برداشت و قضاوتی که افراد از خود دارند تعیین کننده ی چگونگی برخورد آنها با مسائل مختلف است. فردی که عزّت نفس پایین دارد و برای خود ارزش و احترامی قایل نیست، ممکن است دچار انزوا، گوشه گیری و یا پرخاشگری ورفتارهای ضد اجتماعی شوند. آنها میتوانند به این باور رسیده باشند که در شرایط مختلف با هر نوع مهارتی که داشته باشند، وظایف خویش را به نحو احسن انجام دهند، به عبارت دیگرخود را با شرایط موقعیت های متفاوت اجتماعی سازگار نماید، این رفتار همان رضایت از زندگی است( بلاسکویچ و توماکا[7]، 2007). احساس رضایت از زندگی كه حوزه ای از روان شناسی مثبت نگر است. حوزه ای است که تلاش می­ کند ارزیابی های شناختی و عاطفی مردم از زندگیشان را مورد بررسی قرار دهد(آناس[8]، 1993از لاگلین و هیونبر[9]، 2001). پژوهش ها نیز نشان می دهد، کسانی که عزت نفس بالاتری دارند، از زندگی خود راضی ترند(کیتز[10]، 2007).

در برخی از مطالعه های تجربی رابطه بین عزت نفس و افسردگی در مورد فرزندان بی سرپرست و عادی همبستگی منفی وجود دارد  و در تحقیقی دیگر با عنوان رابطه بین عزت نفس و افسردگی دانش آموزان، نتایج نشان داد که بین عزت نفس و افسردگی همبستگی منفی وجود دارد(محمدی، 1387). به طوری که در هر دو تحقیق یادشده بین میزان افسردگی و عزت نفس نتایج معنی دار نبوده  و لذا فرضیه های این تحقیق مبنی بر پایین بودن عزت نفس و بالاتر بودن میزان افسردگی که یک شاخه اختلالات رفتاری است در نوجوانان بی سرپرست نسبت به دانش آموزان عادی رد شده است(واکر و همکاران، 1998). اهمیت توجه به نوجوانان بی سرپرست و مسائل و مشکلات آنها بیانگر لزوم پژوهش در این زمینه می باشد. لذا هدف از پژوهش حاضر مقایسه اختلالات رفتاری، عزت نفس و رضایت از زندگی در نوجوانان بی سرپرست و عادی بود.

2-1- بیان مسأله

کودکان و نوجوانان قشر عمده ای از جمعیت جهان را تشکیل می دهند. در هر جامعه سلامت کودکان و نوجوانان اهمیت ویژه ای دارد و توجه به بهداشت روانی آنان کمک می کند تا از نظر روانی و جسمی سالم بوده و نقش اجتماعی خود را بهتر ایفا کنند(کوشان[1]،2000 )

 مطالعات انجام شده در فرهنگ های مختلف نشان داده است درصد قابل توجهی از کودکان سنین مدرسه و قبل از مدرسه دچار مشکلات رفتاری هستند)هارلند، ریجینولد، براگمان، ورلو، وانهوریک، ورهولست[2]، 2002). کودکان بی­سرپرست و بد سرپرست  که از عاطفه مادرانه و روابط صمیمی والدین محروم بوده ­اند غالبا از اختلالات عاطفی، نا­ایمنی، احساس وابستگی یا طرد، گروه گریزی یا گروه­ گرایی حاد رنج می­برند. و به طور جدی نیازمند ارتباط صمیمانه و عاطفی هستند، و به روش های فرافکن و ابزارهای توانبخشی که بروز مشکلات آنها را تسهیل سازد علاقه نشان می­دهد( نلسون، 2000). به طور کلی هنگامی اختلال رفتاری مطرح می شود که رفتار کودک مورد تایید والدین نباشد، در رفتار کودک رفتارهای برون فکنانه دیده می شود، رفتار نامناسب تکرار شده و تنبیه های خانواده برای حذف آن بی تاثیر باشد و کودک دچار بیماری روانی نباشد(شمس اسفندآباد، 1382).

روانشناسی جدید سعی داردتوجه خود را صرفا به مشکلات روانی معطوف نسازد و بیشتر به جنبه های مثبت زندگی تاکید کند. رضایت از زندگی[3] نیز یکی از مولفه های اساسی در شناخت کیفیت زندگی افراد می باشد. پژوهشهای انجام شده در زمینه رضایت از زندگی در بین نوجوانان نشان داده است که رضایت مندی و تلقی مثبت از زندگی در گروه سنتی نوجوانان یا دانش آموزان کاملا متفاوت از بزرگسالان است و پژوهش در این زمینه نیازمند لحاظ نمودن مولفه های ویژه آنان است.   افزایش تنش ها و مشکلات رفتاری، ناامیدی، اضطراب و افسردگی ازجمله آثار منفی نارضایتی از زندگی است که پیامدهایی همچون کاهش روحیه مشارکت جویی اجتماعی، تعاون و اعتماد اجتماعی خواهد داشت(کامرون[4]،2001). بر اساس یافته های عملی برآورد افراد از سلامت ذهنیشان به طور منظم از لحاظ میزان ارزش گذاری یا درجه اهمیتی که برای حیطه های متفاوت زندگی مثل شغل، سلامت، اوقات فراغت، تحصیل یا زندگی عاشقانه قائل هستند، تغییر میکند(اکرم خمسه،1390). .به علاوه فقط حیطه ها و زمینه های  ارزشمند، یعنی حیطه هایی که رضایتمندی کلی از زندگی را نشان داده اند بر قضاوت افراد درمورد رضایتمندی کلی از زندگی تأثیر میگذارد. حیطه ها یا زمینه هایی که مهم نیستند، بر رتبه بندی کلی از رضایت مندی تأثیری ندارند. رضایت از زندگی می تواند جز عوامل تاثیر گزار بر عزت نفس افراد باشد.

عزت نفس به عنوان یکی از ابعاد شخصیت آدمی همواره تحت تاثیر روابط با دیگران شکل می گیرد و خانواده به عنوان اولین منبع ارتباط کودک عامل مهمی در شکل گیری این بعد از شخصیت آدمی است. این عامل مهم که در ساخت شخصیت کودک نقش دارد در کودکان بی سرپرست به خاطر نداشتن خانواده کم رنگ است. کاپلان از جمله پژوهشگرانی است که به عزت نفس[5] افراد به عنوان یک صفت نگریسته است .از شیوه فرزند پروری والدین و رابطه آن با عزت نفس کودکان را به دقت مطالعه نموده است. در نتایج حاصل از مطالعات کاپلان، اگر افراد در دوران کودکی خود تجارب منفی را پشت سر بگذارند از عزت نفس پایینی برخوردار می شوند و این تجارب منفی عبارت اند از: مرگ یکی از والدین، بستری شدن یکی از والدین به علت بیماری روانی، ازدواج مجدد یکی از والدین(کاپلان، پورکورنی1971 به نقل از کریمی 1383). علاوه بر این عوامل دیگری که می تواند بر عزت نفس موثر باشد، طبقه اجتماعی، اقتصادی خانواده است. طبقه اجتماعی و اقتصادی که فرد در آن متولد می شود، در سرتاسر زندگی، بر طول عمر، بهداشت روانی، شخصیت و بخصوص عزت نفس، میزان تحصیلات، شغل، گرایشهای فرد تاثیر عمیقی دارد .نتایج پژوهشها نشان داده است افرادی که در طبقات پایین زندگی می کنند، طول عمر کمتر و عزت نفس پایین تری دارند و عموما از بهداشت روانی مناسبی برخوردار نیستند(بروس کوین[6]، ترجمه توسلی و فاضل، 1369).  از عوامل تاثیر گذار دیگر بر عزت نفس افراد عامل جنسیت است. نتایج پژوهشهای انجام شده نشان می دهد که در سنین دبیرستان(15-18)، بیشترین تفاوت بین عزت نفس پسران و دختران به چشم می خورد و عزت نفس پسران5/1 انحراف استاندارد بالاتر از دختران است(مرتون و لوینسون[7] به نقل از کریمی، 1383). اکثر صاحب نظران برخورداری از عزت نفس را به عنوان عامل اساسی در سازگاری عاطفی و اجتماعی افراد می دانند که این سازگاری در کودکان بی سرپرست دیده نمی شود. از آنجا که نوجوانی یکی از دورانهای مهم در ساخت و پایه ریزی شخصیت فرد محسوب می شود چه بسا مشکلات رفتاری بروز پیدا کرده در این برهه، در دوره های بعدی زندگی، خود را به صورت ویژگی های پایدار نشان دهند.به طور مثال مشکلات رفتاری درون ریزانه در کودکی و نوجوانی با اختلالات خلقی و خودکشی در بزرگسالی وعزت نفس پایین و سطوح بالای پرخاشگری در کودکی با رفتار جنایی و سایر رفتارهای ضداجتماعی مربوط بوده است، لذا با توجه به پژوهش های نادری که در ایران درباره مسائل و مشکلات نوجوانان بی سرپرست انجام شده است، پژوهش حاضر درصدد بررسی و تحقیق درباره مشکلات نوجوانان انجام خواهد شد.

[1] Kooshan

[2] Harland, Reijneveld, Brugman, Verloove, Vanhorick, Verhulst.

[3] Life satisfaction

[4] Kameron

[5] Self esteem

[6] Bruce Kohen

[7] Merton & Lowinson

[1] Criminal

[2] Liau

[3] Mayer

[4] Salovey

[5] Almogvist

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...