کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو



 



 

وفاداری به برند از طریق استفاده از برند توسعه پیدا می‌کند. برخلاف آگاهی از برند و کیفیت ادراک شده، وفاداری به برند تنها در صورتی وجود خواهد داشت که مردم یک محصول را خریداری و از آن استفاده کرده باشند، در صورتی که خرید و استفاده از برند برای کسب آگاهی از برند و کیفیت ادراک شده ضروری نیست. با این وجود، ابعاد ارزش ویژه برند به یکدیگر وابسته هستند و وفاداری به برند گره خورده است (آکر، ۱۹۹۱).

 

ارزش ویژه برند به ارزش ذخیره شده‌ای اشاره می‌کند که در یک برند به منظور کسب مزیت بازار ایجاد می‌شود. ارزش ذخیره شده از راه های متعددی مثل آزمایش محصولات جدید درک می‌شود. به عبارت دیگر، ماندگار ماندن در ذهن مصرف‌کننده بر اساس چیزی که او یاد گرفته حاکی از قدرت برند است (کلر، ۱۹۹۸). ارزش ویژه برند از قدرت کیفی مورد نیاز بازار برند ناشی می‌شود (پیتا و کاتسانیس، ۱۹۹۵). از بین ابعاد ارزش ویژه برند یا دارایی‌ها، وفاداری به برند منجر به ارزش ویژه بیشتری نسبت به سایر ابعاد می‌شود (آتیلگان و همکاران، ۲۰۰۵).

 

۲-۱۰-۹- انواع وفاداری به برند

 

وفاداری به برند بازتابی از قدرت برند و نتیجه مهم آگاهی از برند و تصویر برند است. ادبیات بازاریابی سنتی بر دو بعد متفاوت وفاداری به برند تأکید می‌کند- وفاداری رفتاری و نگرشی. مورگان بیان می‌کند تفاسیر متعددی از کلمه “وفادار” ارائه شده که از وفاداری محرک (مؤثر یا چیزی که احساس می‌کنیم) تا وفاداری رفتاری (کاری که انجام می‌دهیم) متغیر است (مورگان، ۲۰۰۰). وفاداری رفتاری منعکس کننده رفتار تکرار خرید است (دیک و باسو[۸۵]، ۱۹۹۴). کلر معتقد است وفاداری به برند به سادگی از طریق رفتار تکرار خرید اندازه‌گیری نمی‌شود و وفاداری مشتریان پیچیده‌تر از آن است که با رفتار ساده خرید منعکس شود (کلر، ۱۹۹۸). وفاداری رفتاری به تنهایی برای توضیح موقعیت‌های مختلف مثل خرید به علت وجود انگیزه های شخصی کافی به نظر نمی‌رسد. ‌بنابرین‏ رفتار باید با نگرش مثبت همراه باشد. محققان معتقدند اگر وفاداری شامل هر دو، وفاداری رفتاری و نگرشی، باشد قدرت پیش‌بینی کنندگی آن ها نسبت به مفاهیمی که وفاداری را فقط از جنبه رفتاری می‌سنجد، بیشتر است (بالدینگر و رابینسون، ۱۹۹۶). وفاداری نگرشی به برند شرط لازم برای وفاداری رفتاری است. وفاداری نگرشی به عناصر قوی شناختی مؤثر بر ادامه خرید یک برند اشاره می‌کند (ملنز و همکاران، ۱۹۹۶) و شامل ابعاد شناختی، عاطفی و بعد نیت رفتاری است.

 

ارزش ویژه برند تاثیر زیادی بر وفاداری مشتری دارد (وگل و همکاران، ۲۰۰۸) و به احتمال زیاد بر تمایل مشتری خرید دوباره از برند و توصیه برند به دیگران تاثیر می‌گذارد. یک ویژگی مهم مشتریان وفادار این است که طرفدار یک برند هستند و از خرید دیگر برندها خودداری می‌کنند (گروور و سیرنیواسان، ۱۹۹۲). خریداران وفادار کمتر تحت تاثیر رقبا قرار می‌گیرند. سطوح بالای وفاداری به برند به طور قابل توجهی فروش یک برند را افزایش می‌دهد و فروش بالا، بدون افزایش غیرمتجانس هزینه ها، سوددهی برند را افزایش می‌دهد. مزیت اصلی ارزش ویژه برند تاثیر مثبت آن بر تقاضاست. انتظار می‌رود ابعاد ارزش ویژه برند عملکرد بازار را افزایش دهند. این ابعاد ارزش ویژه برند به سازمان کمک می‌کند تا مشتری را جذب و حفظ کند (وبستر، ۲۰۰۰).

 

چادهوری و هالبروک در مدلی که برای وفاداری به برند ارائه دادند، بیان می‌کنند وفاداری رفتاری منجر به کسب سهم بیشتری از بازار می‌شود در حالی که وفاداری نگرشی منجر به قیمت‌گذاری بیشتر برند می‌شود (چادهوری و هالبروک[۸۶]، ۲۰۰۱). محققان نشان دادند که اگر نگرش نسبت به یک برند مثبت باشد، خریداران وفادار تمایل دارند تا وفادار باقی بمانند (بالدینگر و رابینسون، ۱۹۹۶). از جمله مزایای وفاداری زیاد به برند توانایی اعمال سیاست‌های قیمت‌گذاری بالاتر، قدرت مذاکره بیشتر در ارتباط با کانال‌های توزیع، کاهش هزینه های فروش، موانع بیشتر برای ورود تازه‌واردان است. تحقیقات نشان می‌دهد که مشتریان وفادار حساسیت کمتری به قیمت دارند (ریچلد و تیئل[۸۷]، ۱۹۹۶)، به راحتی برای استفاده مجدد از برند تحریک می‌شوند، تمایل دارند مبلغ بیشتری برای برند بپردازند (دیویس، ۲۰۰۲). اهمیت وفاداری مشتریان ‌به این خاطر است که هزینه جذب مشتری جدید نسبت به حفظ مشتری موجود بسیار بیشتر است، به ویژه زمانی که مشتریان موجود راضی و وفادار هستند. در صورت وجود مشتریان وفادار به برند هزینه پیگیری مشتریان جدید (دالینگ و آکنلز، ۱۹۹۷) و همچنین هزینه های بازاریابی کاهش می‌یابد و سودآوری سازمان به صورت مستقیم تحت تاثیر سطوح وفاداری به برند قرار می‌گیرد (آکر، ۱۹۹۱). وفاداری به برند جریان نقد و سودآوری سازمان را افزایش می‌دهد. مشتریان وفاداری خود به برند را به چند طریق نشان می‌دهند: آن ها ممکن است به یک تولیدکننده وفادار باقی بمانند یا تعداد خریدها و فراوانی خرید را افزایش دهند یا به طور همزمان هر دو را افزایش دهند. ‌بنابرین‏، به روش‌های مختلف مشتریان وفادار درآمد بیشتری برای برند ایجاد می‌کنند.

 

وفاداری به برند به تعهد عمیق به برند اشاره می‌کند و تمایز زیادی بین تکرار خرید و وفاداری واقعی به برند وجود دارد (بلوئمر و کاسپر، ۱۹۹۵). بر اساس تحقیقات انجام شده محققان ادعا می‌کنند که تکرار خرید، خرید واقعی دوباره از یک برند است، در حالی که وفاداری شامل پیشایندها، یک دلیل یا واقعیت است که قبل از رفتار اتفاق می‌افتد. وفاداری به برند را می‌توان به وفاداری مجازی و واقعی تقسیم کرد. وفاداری مجازی پاسخ رفتاری انحرافی را نشان می‌دهد که در طول زمان به وسیله واحدهای تصمیم‌گیری با توجه به یک یا چند برند جانشین به عنوان تابعی از جبر ارائه می‌شود. وفاداری واقعی برند شامل موارد فوق است ولی فرایند روانی ناشی از تعهد به برند جایگزین جبر می‌شود (مویزسکو و آلن، ۲۰۱۰).

 

۲-۱۰-۹-۱- وفاداری رفتاری[۸۸]

 

دیدگاه وفاداری رفتاری که به وسیله اغلب محققان مورد استفاده قرار گرفته است، بر رفتار واقعی خرید مصرف‌کننده از یک برند در طول زمان تأکید می‌کند (اهرنبرگ و گودهارت، ۲۰۰۰). برای برجسته کردن این دیدگاه، نیومن و وربل مصرف‌کنندگان وفادار را به عنوان «افرادی که یک برند را دوباره می‌خرند، فقط همان برند را در نظر می‌گیرند و به دنبال جست‌وجوی اطلاعات مرتبط با برند هستند» تعریف کردند (نیومن و وربل، ۱۹۷۳). ‌بنابرین‏ آن ها وفاداری برند را به عنوان تکرار خرید مصرف‌کننده از یک برند تعریف می‌کنند. جاکوبی و چستنات وفاداری به برند را از طریق یک الگوی خرید تکراری بدون در نظر گرفتن قصد مصرف‌کننده اندازه می‌گیرند (جاکوبی و چستنات، ۱۹۷۸). در این دیدگاه، الگوی خرید مصرف‌کننده از طریق پرسیدن از آن ها ‌در مورد اینکه هر چند وقت یک بار از یک برند خاص خرید یا از خدمت ویژه استفاده می‌کنند، تعیین می‌شود (بک، ۲۰۰۵). این روش بیشتر بر اساس یادآوری مصرف‌کننده قرار داد تا به حساب

 

    1. Mittal and Kamakura ↑

 

    1. Geyskens et al ↑

 

    1. Awareness ↑

 

    1. Perceived quality ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-21] [ 11:47:00 ب.ظ ]




 

لذا درست نیست در مقام ابطال این نظریه بگوییم: «طفل فقط در صورتی به مادر خود ملحق نمی شود که مادر زناکار محسوب شود و ‌در مورد لقاح مصنوعی اعم از این که زن جاهل یا عالم به آن باشد، زنا صدق نمی کند،پس طفل ملحق به مادر است.» ( همان، ص ۱۰۳ ) چرا که اگر رابطه ی میان زن و مرد، زنا هم باشد، همبستگی خویشاوندی میان آن ها و کودک همچنان برقرار است و فقط ‌در مورد توارث استثنا شده است.

 

۳-۲٫ آثار حقوقی پذیرش یکی از دو رویکرد مطرح شده

 

در صورتی که اهدای جنین و گامت را بپذیریم یا نپذیریم آثاری به جود خواهد آمد که می بایست بررسی شود. در حال حاضر قانون نحوه ی اهدای جنین به زوجین نابارور و آیین نامه ی آن در ایران اجرا می شود و کودکانی بدنیا می‌آیند که والدین ژنتیکی آ نها معلوم نمی باشند. اگر رویکرد افشای هویت کودک را بپذیریم آثاری و اگر رویکرد محرمانه بودن هویت کودک را بپذیریم، آثار دیگری خواهد داشت که می بایست به آن پرداخت.

 

۳-۲-۱٫ آثار پذیرش رویکرد محرمانگی

 

مهم ترین بخش قانون تبیین رابطه ی بین کودک متولد شده و زوجین گیرنده ی جنین است. از آنجا که در فرض قانون مندرج در ماده ی یک قانون نحوه ی اهدای جنین به زوجین نابارور مصوب ۱۳۸۲ ، جنین از اسپرم مرد و تخمک همسر شرعی وی تشکیل شده است ، رابطه ی ژنتیک بین گیرندگان جنین و طفل متولد از آن ها وجود ندارد. رحم زوجه ی گیرنده محیطی مساعد برای پرورش جنین تشکیل شده از نطفه دیگران است. با این وصف، قانون گذار به منظور تضمین آینده ی کودک متولد از این طریق، در صدد ایجاد همان حقوق و تکالیفی بوده است که پدر و مادر و اولاد با یکدیگر دارند. لذا در ماده ی ۳ قانون نحوه ی اهدای جنین به زوجین نابارور مصوب ۱۳۸۲ ، رعایت حقوق و تکالیف حاکم بر روابط فرزند و پدر و مادر بر زوجین گیرنده ی جنین، الزامی تلقی شده بود. تطبیق حقوق و تکالیف فرزند متولد از طریق انتقال جنین با حقوق و تکالیف اولاد و پدر و مادر به دلیل فقدان رابطه ی نسبی بین کودک و گیرنده ی جنین، مورد مخالفت شورای نگهبان قرار گرفت. در نظریه ی شورای نگهبان آمده است:

 

« اگر مفصود از مفاد ماده ی ۳ ترتب کلیه ی آثاری است که بر فرزند واقعی می‌باشد، خلاف شرع است و اگر مقصود دیگری است مشخص شود تا اظهار نظر شود.»

 

با اصلاح ماده ی ۳ توسط مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱۸/۳/۱۳۸۲ به شرح زیر به شورای نگهبان ارسال گردید:

 

« وظایف و تکالیف زوجین اهدا گیرنده ی جنین و طفل متولد شده از لحاظ نگه داری و تربیت و نفقه و احترام نظیر حقوق و تکالیف اولاد پدر و مادر است.»

 

این ماده مجددا مورد ایراد شورای نگهبان قرار گرفت . علت ایراد تغییر کلمه ی «وظایف» به « حقوق» در ذیل ماده بود که نظر شورای نگهبان به شرح زیر اعلام شد:

 

کلمه ی «وظایف» در صدر ماده ی ۳ ، در ذیل همین ماده، به کلمه ی «حقوق» تغییر یافته است که موجب ابهام است، باید روشن شود تا اظهار نظر شود.»

 

با اصلاح کلمه ی مذکور و تغییر آن به وظایف در ذیل ماده و سایر اصلاحات قانون مزکور در ۸/۶/۱۳۸۲ شورای نگهبان آن را تأیید کرد. ماده ی۳ قانون نحوه ی اهدای جنین به زوجین نابارو مقرر می‌دارد :

 

«وظایف و تکالیف زوجین اهدا گیرنده ی جنین و طفل متولد شده از لحاظ نگه داری و تربیت و نفقه و احترام، نظیر وظایف و تکالیف اولاد و پدر و مادر است.»

 

با این وصف قانون گذار به صورت حصری به شرح زیر در چهار مورد تکالیفی برای پدر و مادر و اولاد بر شمرده است:

 

۳-۲-۱-۱٫ ولایت و وظیفه ی نگه داری طفل

 

ماده ی ۱۱۶۸ ق.م، نگهداری اطفال را تکلیف پدر و مادر می‌داند و درعین حال حقی برای آن ها تلقی می کند. این حق را حق الحضانه تعبیر کرده‌اند. حضانت به معنای حمایت از صغیر و برای نگه داری جسمی و روحی اوست.

 

قانون گذار با انتخاب واژه ی نظیر، وظایف و تکالیف گیرندگان جنین را همان تکالیف مندرج در ماده ی ۱۱۶۹ اصلاحی سال ۱۳۸۲ بر شمرده است. در اصلاح قانون مذکور در حضانت و نگه داری طفل اعم از پسر و دختر ، در صورتی که پدر و مادر جدا از هم زندگی می‌کنند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن حق حضانت با پدر است. سایر ترتیبات در خصوص حضانت و تکالیف هر یک از پدر و مادر همان است که در ماده ی ۱۱۷۰ تا ۱۱۷۵ قانون مدنی آمده است.

 

این وظیفه مستلزم قابل شناخت بودن والدینی می‌باشد. علاوه بر این حق شناخت هویت والدین، اهمیت روابط بیولوژیکی فرد علاوه بر روابط اجتماعی با افراد دیگر، که نیاز به ارتباط برقرار کردن با آن ها است منعکس می‌کند.

 

در بحث تلقیح مصنوعی، قانون تعیین تکلیف نکرده که ولایت‏ هم حق است و هم تکلیف. آیا ولایت ماهیتاً حق است که آن را به موجب قرارداد به گیرنده منتقل کرده؟ ولایت که سرتاسر حق نیست.تکلیف نیز هست.اگر در آینده، گیرنده سرپرستی طفل را نکرد آیا اهداکننده مسئولیتی ندارد؟ قانون ساکت است و به هیچ وجه تعیین تکلیف نکرده است. ( محقق داماد ،۱۳۸۸،ص۴۲ )

 

مصلحت کودک می‌تواند معیار تمییز شخصی باشد که دادگاه حضانت از کودک را به او می سپارد.با همین معیار بایستی پدر یا مادر را برگزید یا بیگانه ای را بر آن ترجیح داد. حضانت تنها حق پدر یا مادر نیست؛ سمت اجتماعی است که در اعطای آن شایستگی و توان به عنوان شرط ضروری، مورد توجه قرار می‌گیرد. ولی این معیار در تمییز نسب کاربردی ندارد: مادر ناشایسته را می توان از نگه داری و تربیت فرزند محروم کرد، ولی خلع سمت مادری بر این مبنا امکان ندارد. ( کاتوزیان ، ۱۳۸۶،ص۵۱ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:29:00 ب.ظ ]




 

۲-۷-۲-۱ طرحواره ی وابستگی / بی کفایتی[۷۴] :

 

اعتماد به اینکه فرد نمی تواند مسئولیت ها روزمره را (مثل مراقبت از دیگران ، حل مشکلات روزانه، قضاوت خوب ، از عهده ی تکالیف جدید بر آمدن و تصمیم گیری صحیح) بدون کمک قابل ملاحظه دیگران در حد قابل قبولی انجام دهد. این حالت ، اغلب به صورت درماندگی افراطی و حالت انفعالی ظاهر می شود.

 

۲-۷-۲-۲ طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری[۷۵] :

 

ترس افراطی از اینکه فاجعه ای نزدیک است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و اینکه خود فرد نمی تواند از آن جلوگیری کند. این افراد از چنین فجایعی می ترسند : ۱- پزشکی( مانند بروز حملات قلبی، ابتلا به بیماری ایدز). ۲- هیجانی( مانند دیوانه شدن، از دست دادن کنترل). ۳- محیطی (مانند وقوع تصادف ها، جنایت ها و بلایای طبیعی).

 

۲-۷-۲-۳ خود تحول نیافته/ گرفتار[۷۶] :

 

ارتباط عاطفی شدید و نزدیک بیش از حد با یک یا چند نفر از افراد مهم زندگی اغلب والدین، به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی مشاهده می شود این بیماران سخت معتقدند که حداقل یکی از افراد این رابطه نمی توانند بدون دیگری به زندگی ادامه دهد یا شاد باشد. این طرحواره اغلب به صورت احساس پوچی و سردرگمی، جهت نداشتن و بی هدفی، غرق در شخصیت طرف مقابل شدن، فقدان هویت و یا در موارد شدید به صورت شک و تردید در موجودیت و ساختار وجودی فرد بروز می‌کند.

 

۲-۷-۲-۴ طرحواره شکست [۷۷]:

 

باور به اینکه فرد شکست خورده است و یا در آینده شکست خواهد خورد و اینکه شکست برای او اجتناب ناپذیر است. فرد در مقایسه با همسالانش در حیطه های پیشرفت (مثل تحصیل، شغل، ورزش و ……) غالبا احساس بی کفایتی می‌کند. اغلب شامل این باور است که شخصی، دیوانه، بی استعداد، نالایق و نادان است و نسبت به دیگران موفقیت کمتری دارد.

 

۲-۷-۳ حیطه سوم :

 

حدود مرزهای مختل[۷۸] : بیمارانی که این طرحواره هایشان در این حیطه قرار دارد، محدودیت های درونی شان در خصوص احترام متقابل و خویشتن پذیری به اندازه کافی رشد نکرده است. آن ها ممکن است در خصوص احترام به حقوق دیگران و همکاری، متعهد بودن یا دستیابی به اهداف بلند مرتبه مشکل داشته باشد. علاوه بر این چنین بیمارانی اغلب خودخواه، لوس، بی مسئولیت، خود شیفته به نظر می‌رسند آن ها معمولا در خانواده هایی بزرگ شده اند که خیلی سهل انگار و بیش از حد مهربان بوده اند. این بیماران در دوران کودکی ملاحظه دیگران را نمی کرده و خویشتن دار نبوده اند. در نتیجه در بزرگسالی توانایی مهار تکانه های خود را ندارند و نمی توانند ارضاء نیازهای آنی خود را به خاطر دست یابی به منافع آتی به تأخیر بیاندازند. طرحواره های این حیطه عبارتند از: استحقاق بزرگ منشی خویشتن داری/ خود انضباطی ناکافی می‌باشد.

 

۲-۷-۳-۱ طرحواره های استحقاق/ بزرگ منشی[۷۹] :

 

فردی که چنین طرحواره ای دارد معتقد است که نسبت به دیگران یک سر و گردن بالاتر است حقوق ویژه ای برای خودش قائل است و تعهدی نسبت به رعایت اصول روابط متقابل که راهنمای تعاملات اجتماعی هنجار هستند ندارند. اغلب بر این نکته پافشاری می‌کند که دیگران باید ایجاد فاصله ی هر آنچه را که او می‌خواهد برایشان فراهم کنند. بدون توجه به اینکه آیا درخواست او منطقی است ، چه چیزی از نظر دیگران معقول است و یا اینکه چه هزینه ای در بر دارد چنین افرادی برای اینکه بتوانند تمایلات خود را ارضا کند بدون همدلی با دیگران و یا بدون توجه به نیازها و احساسات آن ها به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی می آورد.

 

۲-۷-۳-۲ طرحواره ی خویشتن داری/ خود انضباط ناکافی[۸۰] :

 

این بیماران مشکل مستمر در خویشتن داری مناسب و تحمل نکردن ناکامی های در راه دستیابی به اهداف شخصی یا ناتوانی در جلوگیری از بیان هیجان ها و تکانه ها دارند. در شکل های خفیف تر آن بیمار به شدت از ناراحتی اجتناب می‌کند خودی که چنین طرحواره ای دارد، درد را نمی توان تحمل کند، از مسئولیت پذیری گریزان است، به هر قیمتی که شده از تعارض جلوگیری می‌کند و زیاد به خودش سخت نمی گیرد. این عوامل باعث می شود از رضایت شخصی تعهد و انسجام شخصیتی چنین فردی جلوگیری شود.

 

 

 

۲-۷-۴ حیطه چهارم:

 

هدایت شدن توسط دیگران (اطاعت) [۸۱]: بیمارانی که طرحواره هایشان در این حیطه قرار دارد به جای رسیدگی به نیاز های خود بر مبنای ارضاء نیازهای دیگران هستند. آغاز این کارها را برای رسیدن به تأیید ، تداوم رابطه هیجانی یا اجتناب از انتقام انجام می‌دهند. آن ها در دوران کودکی، آزاد نبوده اند تا تمایلات طبیعی خودشان پیروی کنند و در بزرگسالی به جای اینکه از درون جهت دهی شوند از محیط بیرونی تاثیر می‌پذیرند و از خواسته های دیگران تبعیت می‌کنند. ریشه تحولی طرحواره های این حیطه، مبتنی بر پذیرش مشروط بوده است و در اکثر این خانواده ها، والدین به جای توجه به اهمیت قائل شدن به نیازهای شخصی به فرد کودک، بیشتر نیازهای هیجانی یا منزلت اجتماعی خود را مهم می‌داند طرحواره های این حیطه عبارتند از: فداکردن، خود قربانی کردن، تأیید جویی/ جلب توجه.

 

۲-۷-۴-۱ طرحواره ی فداکردن (ایثار[۸۲]) :

 

بیماران دارای این طرحواره، احساس اجبار نسبت به واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران برای اجتناب از خشم، محرومیت یا انتقام را دارا می‌باشند. دو نوع از مهمترین فداکردن ها عبارتنداز: الف) فداکردن نیازها : واپس زنی تمایلات، تصمیمات و ترجیحات شخصی. ب) فداکردن هیجان ها : واپس زنی هیجان های شخصی بویژه خشم معمولا این طور به نظر می‌رسد که تمایلات عقاید و احساسات فرد، فاقد ارزشند یا برای دیگری اهمیت ندارند. این طرحواره ها به طور کلی منجر به خشمی می شود که در قالب یکسری نشانه های ناسازگار از جمله رفتارهای منفعل – پرخاشگرانه، طغیان های عاطفی کنترل شده، علایم روان تنی، کناره گیری از عواطف، برون ریزی و سوء مصرف مواد آشکار می شود.

 

۲-۷-۴-۲ طرحواره خود قربانی کردن [۸۳]:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:38:00 ب.ظ ]




 

مبحث پنجم-ادله ضمان معاوضی بایع قبل از تسلیم

 

در فقه امامیه که قانون مدنی ایران از آن پیروی نموده است، ضمان معاوضی بایع در اثر تلف مبیع قبل از تسلیم آن به مشتری را مبتنی بر دلایل ذیل دانسته اند.

 

گفتار اول-روایات

 

الف – روایت نبوی مشهور مبنی بر اینکه هر مبیعی که قبل از تسلیم آن به مشتری تلف شود از مال فروشنده است. «کل مبیع تلف قبل قبضه فهو من مال بایعه.

 

در این روایت به طور مطلق، تلف مبیع قبل از تسلیم به مشتری بر عهده بایع نهاده شده است. اگر چه روایت از حیث سند مورد اطمینان کامل نیست و ضعیف محسوب می شود(رمضانی،۲۴۵:۱۳۹۱) ولی مشهور فقهاء به آن عمل نموده اند و مفاد آن را تحمیل ضمان معاوضی بر فروشنده دانسته اند. با وجود ضعف سندی، این روایت به صورت قاعده مشهور تلف مبیع قبل از قبض معروف گشته است و هر چند برخی فقهاء آن را به دلیل ضعف سند نپذیرفته اند ولی اکثریت آن ها، همین روایت را از مهمترین ادله ضمان معاوضی فروشنده به حساب آورده و ادله دیگر را مؤید مفاد آن دانسته اند.
ب – در روایتی که عقبه بن خالد از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند،
آن حضرت در پاسخ به سؤالی ‌در مورد شخصی که کالایی را خریداری نمود و آن را نزد او گذاشت و تحویل نگرفت تا روز بعد برای تحویل گرفتن آن نزد فروشنده بیاید و در این فاصله کالای خریداری شده به سرقت رفت، فرمود: مال مسروقه از اموال فروشنده به سرقت رفته و خسارت آن بر او تحمیل می شود زیرا تسلیم صورت نپذیرفته است ولی هر گاه فروشنده پس از معامله، مبیع را تسلیم خریدار نماید، مسئولیت به او منتقل می شود و در صورت تلف یا سرقت و مانند آن باید ثمن را به فروشنده بپردازد.(همان،ص۲۴۸)

 

مفاداین روایت نیز مؤید نبوی مشهور است که تا زمانی که تسلیم صورت نگرفته، مسئولیت ناشی از تلف یا خسارت بر عهده فروشنده است. این روایت نیزاز لحاظ سندی ضعیف شمرده شده ولی مشهور فقهاء آن را به عنوان مؤید مضمون روایت سابق مورد عمل قرار داده‌اند; در صورتی که عمل به آن را موجب تقویت سند آن و جبران کننده این ضعف بدانیم می‌تواند مورد استناد واقع شود.

 

در هر حال، خواه با صرف نظر از ضعف سند، این روایات معتبر تلقی شود و مستند ضمان معاوضی قرار گیرد یا به دلیل عدم وثوق و اطمینان به صدور آن ها از ناحیه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امام صادق علیه السلام از آن ها چشم پوشی گردد، مفاد آن ها که ضمان را بر فروشنده تحمیل می کند، حکایت از یک رویه عقلایی و متعارف دارد. زیرا همان‌ طور که اشاره خواهد شد، اصولا در معاملات معوضی، تشکیل عقد به منظور حصول نتیجه و دست یابی هر یک از طرفین به عوض متقابل است. در این صورت شاید بتوان گفت بنای عقلاء در چنین معاملاتی، قرینه ای بر صحت صدور مفاد این روایات باشد یا به بیان دیگر مفاد این روایات، تاکیدی بر رویه عقلایی و متعارف در معاملات معوضی است.(صابری،۱۲۴:۱۳۹۰)

 

گفتار دوم-اجماع

 

بسیاری از فقهاء علاوه بر روایات مذکور، اجماع را نیز مستند ضمان معاوضی بایع دانسته اند. و لیکن اجماع را نمی توان به عنوان دلیل مستقل در این خصوص پذیرفت زیرا ارزش اجماع به کاشف بودن آن از رأی‌ معصوم علیه السلام است. در حالی که در فرض مورد بحث یعنی ضمان معاوضی، قبل از اجماع استناد به روایات مذبور شده است و این نشان می‌دهد که اجماع مبتنی بر همان روایات بوده و دلیل مستقلی محسوب نمی شود. به بیان دیگر، استناد به روایات در کنار ادعای اجماع، این ظن قوی را ایجاد می‌کند که مدرک و منشا اجماع نیز همان روایات باشد. و در این صورت اجماع نمی تواند به عنوان دلیل مستقلی در این موضوع مورد توجه قرار گیرد و ارزش مستقل داشته باشد. ولی با این وجود، صرف نظر از ادعای اجماع، نفس تمایل عمومی یا اکثریت بر چنین ضمانی، حکایت از این واقعیت دارد که در معاملات معوض مبادله دو عوض به طور متقابل مورد خواست مشترک طرفین عقد است. پس وجود این اتفاق نظر یا تمایل اکثریت حقوق ‌دانان و فقهاء بر ضمان معاوضی فروشنده یک امر منطقی است که می‌تواند نوعی اجماع نیز بر آن حاصل شود(رحیمی،۶۸:۱۳۸۸).

 

گفتار سوم-بنای عقلاء

 

یکی از ادله مورد استناد در ضمان معاوضی بایع و شاید مهمترین آن بناء عقلاء است و روایات نیز بر همین رویه عقلایی و معمول بین خردمندان تأکید دارد. منظور از بناء عقلاء آن است که انسان های عاقل بر اساس مصلحت و اندیشه تصمیم می گیرند و به اجرا می‌گذارند، در معاملات معوض بنای آن ها بر این است که به منظور رسیدن به حصول نتیجه و به دست آوردن عوض متقابل اقدام به انعقاد معامله می نمایند و اگر در آغاز چنین امری قابل تحقق نباشد به انشاء عقد مبادرت نمی ورزند. در هنگام عقد این توافق ضمنی و خواست مشترک وجود دارد که انتقال مبیع و یا قبول تعهد منوط به رسیدن به عوض مقابل است و در صورتی که به هر دلیل امکان تسلیم وجود نداشته باشد، چون زمینه اجرای تعهد طرف مقابل از بین می رود، طرف دیگر نیز از انجام تعهد به طور قهری معاف می‌گردد. زیرا لازمه پیوند و همبستگی دو عوض آن است که هر یک در مقابل آنچه تسلیم می‌کند معادل آن را به عنوان عوض دریافت دارد و در صورت تلف یکی، عوض مقابل نیز تسلیم نمی شود. (سلیمانی،۲۳:۱۳۸۷)

 

البته اگر شرط تشکیل و بقاء عقد وجود موضوع معین و قابلیت تسلیم آن باشد، باید گفت همان گونه که اگر در هنگام عقد موضوع معامله موجود نباشد یا قدرت بر تسلیم آن در هیچ زمان نباشد، عقد تشکیل نمی گردد پس از تشکیل نیز اگر موضوع از بین رود یا تسلیم آن به هر دلیل غیر ممکن گردد، عقد خود به خود از بین می رود و قابلیت بقاء ندارد زیرا بقاء آن به دارا بودن موضوع قابل تسلیم است و اصولا عقد بدون موضوع معقول و منطقی نیست، در این صورت روایات و اجماع و بناء عقلاء دلیل یا مستند ضمان معاوضی نیستند بلکه خود حاکی از این واقعیت هستند که چون با از بین رفتن موضوع عقد، امکان بقاء در استمرار آن نیست و به طور قهری منفسخ می‌گردد. تکلیفی نیز برعهده طرف مقابل عقد نخواهد بود. (همان،ص۲۴)

 

گفتار چهارم – شرایط تحقق

 

با توجه به ادله مورد استناد در اثبات ضمان معاوضی و ماده ۳۸۷ قانون مدنی ایران که در مقام بیان شرایط تحقق آن است، امور زیر برای تحقق ضمان معاوضی فروشنده در صورت تلف مبیع لازم است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:10:00 ب.ظ ]




“نمی­دانم”و “موافقم” انجام می­ شود که به ترتیب نمرات ۱ تا ۳ به گزینه­ ها تعلق ‌می‌گیرد، لذا نمرات مقیاس بین ۴۰ تا ۱۲۰ نمره در نوسان است. پرسشنامه از نوع مداد – کاغذی و زمان اجرای آن تقریبا ۳۰ دقیقه است. روایی و پایایی این مقیاس برای استفاده در فرهنگ ایرانی را لطیفیان و شیخ­الاسلامی (۱۳۸۳) مورد بررسی قرار داده ­اند. این محققان پایایی بازآزمایی را برابر ۷۰/۰ و ضریب آلفای کرونباخ را برابر ۹۰/۰ گزارش داده ­اند. زکی (۱۳۸۶) جهت تعیین روایی این مقیاس از ضریب همبستگی هر گویه با نمره کل مقیاس استفاده کرده که ضرایبی برابر با دامنه­ ۵۸/۰ تا ۷۳/۰ به دست آورده است.

 

۳-۱-۴- تجزیه و تحلیل آماری

 

برای تجزیه و تحلیل اطلاعات در این پژوهش، با بهره گرفتن از نرم­افزار آماری SPSS (نسخه ۱۷)، جهت بررسی سوال پژوهشی ۱‌، از ضریب همبستگی پیرسون و جهت بررسی سوالات ۲ و ۳ از روش رگرسیون چند‌گانه به شیوه همزمان استفاده شد.

 

برای بررسی هر یک از سوالات پژوهشی ۴ و ۵ (سوالات فرعی) نیز از آزمون تحلیل واریانس دو طرفه استفاده شد که در آن ها، جنسیت و پایه تحصیلی به عنوان متغیرهای مستقل و تعامل رفتاری – عاطفی دانش ­آموزان و مهارت­ های اجتماعی آنان به عنوان متغیرهای وابسته تلقی ‌شده‌اند.

 

فصل چهارم

 

یافته ­های تحقیق

 

در این فصل ابتدا یافته ­های توصیفی از متغیرهای مورد مطالعه و سپس نتایج تجزیه و تحلیل مربوط به سوالات پژوهشی ارائه می­گردد.

 

۴-۱- یافته ­های توصیفی

 

جدول ۴-۱ میانگین و انحراف معیار نمرات دختران و پسران را در متغیرهای مورد پژوهش نشان می­دهد.

 

جدول ۴-۱: میانگین و انحراف معیار نمرات دختران و پسران در متغیرهای مورد پژوهش

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

متغیرها دختران (۱۸۳n= ) پسران (۱۷۱n= ) کل (۳۵۴n=) میانگین انحراف معیار میانگین انحراف معیار میانگین انحراف معیار

  1. ثبات عاطفی

۷۷/۲۶ ۴۰/۷ ۹۳ /۳۰ ۷۰/۸ ۷۸/۲۸ ۳۱/۸

  1. گشودگی در تجربه

۵۶/۳۶ ۷۷/۵ ۱۷/۳۷ ۳۴/۶ ۸۵/۳۶ ۰۵/۶

  1. وظیفه مداری

۱۵/۳۵ ۹۶/۵ ۴۰/۳۶ ۵۶/۷ ۷۵/۳۵ ۸۰/۶

  1. توافق پذیری

۸۸/۴۰ ۰۷/۶ ۸۸/۳۹ ۲۸/۷ ۴۰/۴۰ ۶۹/۶

  1. برون گرایی

۸۴/۲۹ ۳۴/۵ ۵۷/۳۰ ۶۹/۵ ۲۰/۳۰ ۵۲/۵

  1. مهارت­ های اجتماعی مناسب

۰۲/۷۲ ۵۲/۹ ۱۳/۷۲ ۷۴/۸ ۰۷/۷۲ ۱۴/۹

  1. رابطه با همسالان

۹۲/۳۲ ۶۴/۵ ۵۷/۳۴ ۰۰/۶ ۷۲/۳۳ ۸۶/۵

  1. تعامل رفتاری

۶۵/۲۹ ۸۵/۴ ۷۷/۳۰ ۱۴/۵ ۱۹/۳۰ ۰۲/۵ ۹- تعامل عاطفی ۷۴/۴۸ ۶۹/۹ ۹۷/۴۹ ۷۴/۹ ۳۳/۴۹ ۷۲/۹

۴-۲- سؤالات پژوهش

 

در اینجا یافته ­های پژوهش بر اساس سؤالات پژوهشی ارائه می­گردد.

 

۴-۲-۱- سؤال اول پژوهش

 

آیا بین ویژگی­های شخصیتی، مهارت اجتماعی و تعامل رفتاری – عاطفی دانش ­آموزان دوره راهنمایی رابطه وجود دارد؟

 

جهت ‌پاسخ‌گویی‌ به سؤال پژوهشی ۱ از روش همبستگی پیرسون استفاده شد که نتایج آن در جدول ۴-۲ ارائه شده است. همان‌ طور که جدول نشان می­دهد ویژگی­های شخصیتی شامل توافق­پذیری، وظیفه­مداری، ثبات عاطفی و گشودگی در تجربه با تعامل رفتاری و عاطفی روابط مثبت و معناداری را نشان داده ­اند. اما بعد برون­گرایی با ابعاد تعامل رفتاری و عاطفی رابطه نداشت و به همین علت نیز در محاسبات بعدی رگرسیون کنار گذاشته شد. همچنین ابعاد گشودگی در تجربه، وظیفه­مداری، توافق پذیری و برون­گرایی به جز ثبات عاطفی با متغیر مهارت اجتماعی مناسب رابطه مثبت و معناداری را نشان داده ­اند لذا بعد ثبات عاطفی در محاسبه بعدی رگرسیون با متغیر مهارت اجتماعی مناسب کنار گذاشته شد. از طرف دیگر ابعاد ثبات عاطفی، وظیفه­مداری، توافق­پذیری و برون­گرایی با بعد رابطه با همسالان رابطه معناداری داشتند، در حالی که بعد گشودگی در تجربه، با متغیر رابطه با همسالان همبستگی معناداری نداشت که این بعد نیز در محاسبه بعدی رگرسیون با متغیر رابطه با همسالان کنار گذاشته شد.

 

جدول ۴-۲ : ماتریس همبستگی متغیرهای پژوهش (۳۵۴N=)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

متغیرها ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱٫ برون­گرایی ۱ ۲٫ توافق­پذیری *۱۷/۰ ۱ ۳٫ وظیفه­مداری ۰۵۷/۰ *۵۲/۰ ۱ ۴٫ ثبات عاطفی *۱۶/۰ *۲۶/۰ *۳۹/۰ ۱ ۵٫ گشودگی در تجربه *۲۵/۰ *۴۶/۰ *۴۷/۰ *۲۱/۰ ۱ ۶٫ مهارت­ های اجتماعی مناسب **۱۰/۰ *۵۸/۰ *۳۴/۰ ۰۶/۰ *۳۱/۰ ۱ ۷٫ رابطه با همسالان *۲۹/۰ *۲۲/۰ *۲۹/۰ *۴۴/۰ ۰۷/۰ *۲۷/۰ ۱ ۸٫ تعامل رفتاری ۰۰۸/۰- *۳۱/۰ *۴۲/۰ *۲۳/۰ *۲۶/۰ *۲۶/۰ *۲۴/۰ ۱ ۹٫ تعامل عاطفی ۰۸/۰ *۳۶/۰ *۴۶/۰ *۳۶/۰ *۲۵/۰ *۳۱/۰ *۳۱/۰ *۶۴/۰ ۱

* P=05/0

 

** P=01/0

 

۴-۲-۲- سؤال دوم پژوهش

 

آیا ویژگی­های شخصیتی می ­توانند پیش ­بینی کننده مهارت اجتماعی دانش ­آموزان دوره راهنمایی باشند؟ برای پاسخ ‌به این سؤال از روش آماری رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان استفاده شد، به گونه ­ای که در آن ویژگی­های شخصیتی به عنوان متغیرهای پیش­بین و مهارت اجتماعی مناسب و رابطه با همسالان به عنوان متغیر ملاک (به تفکیک از یکدیگر جدول ۴-۳ و جدول ۴-۴) وارد معادله گردید. نتایج جدول ۴-۳ نشان می­دهد مقدار آزمون F برای بررسی تاثیر ویژگی­های شخصیتی بر مهارت­ های اجتماعی مناسب برابر ۸۶/۴۶ بوده که در سطح ۰۰۰۱/۰P< معنادار است. مقدار R2 بیانگر آن است که ۳۴ درصد از واریانس مهارت اجتماعی مناسب توسط ویژگی­های شخصیتی تبیین می­ شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ب.ظ ]