پایان نامه مدیریت با موضوع اهمیت و مزیت صادرات |
اهمیت و مزیت صادرات
مزیتهای صادرات مالکیت شرکتها داراییهای ویژه، تجربه بینالمللی و توانایی برای تولید محصولات کمخرج و یا متفاوت در روابط زنجیرهای که ارزش آن را توسعه میدهد. مزیتهای یک بازار محلی مخصوص یک ترکیب ظرفیت بازار و خطر سرمایهگذاری است. مزیتهای بینالمللی کردن سودها از حفظ صلاحیت کمپانی و بندکشی آن از میان زنجیره ارزش است به جای به دست آوردن جواز/ منابع بیرونی یا فروش آن. در رابطه با نمونه اقتباسشده، کمپانیها که سطوح پایین مزیتهای مالکیت را دارند یا به بازارهای خارجی داخل نمیشوند. اگر کمپانی و محصولاتش مجهز به مزیت مالکیت و مزیت ساخت هستند، آنها از میان وضعیتهای کم خطر از قبیل صادرکننده داخل میشوند. صادرکننده سطح زیرین سرمایهگذاری مورد نیاز به جای حالات دیگر توسعه بینالمللی عمدتاً، از قبیل FDI میباشد. همچنانکه شما امکان دارد انتظار داشته باشید، خطر پایینتر کالای صادره به جای نمونه با بازده پایینتر روی دیگر حالات فروش بینالمللی منتج میشود. به عبارت دیگر، بازگشت معمولی روی فروشهای صادراتی خطر بزرگ ندارد اما همینطور ممکن است داشته باشد. اجازه دادن به مدیران صادرکننده که عمل و نظارت را برای آنها فراهم میکند اما نه انتخاب را که کنترل این اندازه بازار را تمرین کند. یک صادرکننده معمولاً در آخرین نقطه دور از مصرفکننده اقامت دارد و اغلب واسطههای مختلف را نیاز دارد که فعالیتهای بازار را اداره نمایند.
شاید دلیل توجه روزافزون به صادرات را بتوان در واژه تراز پرداخت ها جستجو کرد چون اکثر کشورها به نحوی کسری تراز پرداخت ها را چه به صورت واقعی و چه در قالب یک پیش بینی صرف تجربه نموده اند، امروزه این امر به صورت یک قانون درآمده است که افزایش صادرات یک کشور می تواند به نحو چشمگیری منجر به کاهش بسیاری از کشورهای توسعه صادراتی یا بین المللی شدن تنها راه بقا و رشد باشد (نهاوندیان، ۱۳۸۰) .
دلیل عمده دیگر در زمینه افزایش تمایل به سمت صادرات شاید تغییر در اقتصاد جهان باشد. این تغییر که مشخصه های آن گسترش تکنولوژی جدید در تمام جهان، کاهش موانع تجاری، شکل گیری موافقتنامه های تجاری چندجانبه میان کشورهای جهان( مثل نفتا، گات و…) مقررات زدایی بازار مالی ونزدیک شدن ذائقه مشتریان به هم و در کل جهانی شدن اقتصاد است، می تواند انگیزه مهمی را در جهت ایجاد تمایل به سمت صادرات به وجود آورد (دنا و مایر ۲۰۰۰).
دراکر معتقد است که امروزه در هر کشور و در هر کسب و کاری، به خصوص کسب و کارهای بزرگ، آنهایی که می خواهند خوب عمل کنند باید بپذیرندکه در حال حاضر اقتصاد جهانی حرف اول را می زند و سیاست های اقتصاد داخلی تنها در صورتی می تواند موفق شود که خود را قدرتمند نماید و یا حداقل کار می کند که به موفقیت رقابت بین المللی کشورشان لطمه ای وارد نسازد (دنا و مایر ۲۰۰۰).
ظهور یک جهان بدون مرز که باعث سهولت در جریان آزاد اطلاعات و منابع می گردد همانند شمشیری دولبه است که باعث ظهور فرصت ها و هم ایجاد تهدیدات بسیاری می شود. برای موفقیت در چنین جریانی و برای بهره برداری از فرصت ها و احتراز از تهدیدات لازم است که کشورها توانمندی خود را شناسایی نموده و ضعف های خود را پوشش دهند. در این زمینه شناسایی مزیت نسبی کشورها از اهمیت زیادی برخوردار است. در سراسر دنیا بسیاری از کشورها مانند برزیل از منابع طبیعی فراوانی بهره مندند. در حالی که برخی دیگر مانند مکزیک می توانند نیروی کار ارزان قیمت ارائه نمایند. برخی مانند ژاپن برای تحصیلات و آموزش تعهد بسیار زیادی دارند در حالی که برخی دیگر مانند ایالات متحده دارای نوآوری و کارآفرینی می باشند. کشورها در نوع فعالیتی که می توانند انجام دهند ( آنچه که می توانند عرضه کنند) متفاوتند و شرکت ها هم به صورتی فزاینده عملیات زنجیره ارزشی خود را در بخش هایی از دنیا متمرکز می نمایند که بتوانند از نعمت های مختلف موجود در آن کشورها بهره مند گردند. پورتر بیان می کند که برخی از کشورها نسبت به بقیه از وجود درصد بیشتری از شرکت ها موفق و در خاک خود بهره مندند.
۲-۶ عملکرد صادراتی
دولتها علاقه مند کمک به شرکتها جهت افزایش صادرات هستند و با افزایش صادرات و تأثیرات مثبتی که بر روی اقتصاد ملی می گذارد، توجه بسیاری از پژوهش گران به این مقوله معطوف شده است، شاید دلیل توجه روزافزون به صادرات را بتوان در واژه تراز پرداخت ها جستجو کرد چون اکثر کشورها به نحوی کسری تراز پرداخت ها را چه به صورت واقعی و چه در قابل یک پیش بینی صرف تجربه نموده اند، امروزه این امر به صورت یک قانون درآمده است که افزایش صادرات یک کشور می تواند به نحو چشمگیری منجر به کاهش بسیاری از کشورهای توسعه صادراتی یا بین المللی شدن تنها راه بقا و رشد باشد (نهاوندیان، ۱۳۸۰).
به طور کلی مزایای شرکتی که فروش برون مرزی دارد به شرح زیر است : (آلن[۳]، ۵، ۱۳۸۰-۳)
۱) سود و درآمد بیشتری به دست می آورد.
۲) امکان دستیابی به تولید بیشتر و در نتیجه هزینه کمتر را فراهم می آورد و به شرکت امکان می دهد رقابتی تر عمل کند.
۳) شرکت را قادر می سازد در بازارهای گوناگون، با کیفیت مختلف، امکانات مختلف، عمل نموده و یا مبادرت به فروش محصولات خود بنماید، چنین تنوعی، صادرکننده راقادر می سازد تا در هریک از بازارها هر گونه کاهشی را با افزایش فروش در بازار دیگر جبران نماید، این امر شرکت را در وضعیت مستحکم تری در بازار قرار می دهد و آن را با خطر ورشکستگی کمتری مواجه می نماید. در نتیجه شرکت بهتر می تواند در هریک از بازارها با رقبا مواجه گردد.
۴) مقام مقایسه با تولیدکنندگان فعال در یک بازار، شرکت صادراتی، بازار گسترده تری دارد. این شرکت گروه مدیریت متخصص را در تمام سطوح جذب می نماید و محیطی رقابتی ایجاد می نماید و غالباً حقوق بالاتری نیز می پردازد.
۵) ایجاد درآمدی قابل توجه که به نوبه خود ارزش بالایی به وجود آورده، پول کشور را با ورود ارز به داخل با ثبات نموده و ایجاد کار نماید.
۶)هر قدر شرکتی کالای بیشتری به بازار های برون مرزی صادر نماید هزینه تولید آن کمتر می شود و به نوبه خود نیاز به تخصیص منابع مالی و انسانی بیشتری دارد که کار پژوهش و توسعه را انجام دهند. این امر بدان منظور تحقق می پذیرد که زمینه ای گسترده تر ایجاد گردد، زیرا شرکت ها رقابتی تر شده و دامنه نفوذ، فروش و بازاریابی خود را بر تکنولوژی و قیمت رقابتی مبتنی می سازند.
۷) شرکت توسعه یافته صادراتی با داشتن سهم بازار عمده، به سمت تخصص رو خواهند آورد. آمار نشان می دهد که در حال حاضر کشورهای بزرگ، بیشتر درگیر صادرات هستند و شرکت های کوچک تر تمایل کمتری را برای انجام کسب و کار در خارج از مرزهایشان از خود نشان می دهند. پژوهش های انجام گرفته بر روی شرکت های کوچک و متوسط بیانگر این امر است که این شرکت ها قابلیت و پتانسیل صادرات را دارند و می توان با ایجاد انگیزه و رفتار و تلاش هایی در زمینه تشویق صادرات در شرکت های غیر صادراتی، آن ها را ترغیب به فعالیت در امر صادرات نمود. طی سه دهه قبل تعداد برنامه های تشویقی صادرات در شرکت های کوچک و متوسط افزایش چشمگیری در کلیه سطوح، چه محلی و چه ملّی داشته است ولی با توجه به این فعالیت ها و کمبود بودجه در این زمینه نتایج ضعیفی به دست آمده است و این گونه شرکت ها آنچنان تشویق به انجام صادرات نشده اند. در کل هنوز قابلیت صادرات در شرکت ها از اهمیت زیادی برخوردار است تا مشخص شود چه عواملی منجر به تشویق این شرکت ها برای صادرات می شود. تأثیرات عوامل سازمانی و غیرسازمانی بر روی موفقیت این شرکت ها چگونه است، و این که چه عواملی باعث می شوند که یک شرکت به طور موفقیت آمیزی به بازارهای صادراتی خود ارائه داده و در صورت امکان آن ها را توسعه دهد.
عملکرد صادراتی اساس تصمیم گیری در تجارت بین الملل قلمداد می شود هرچند که پژوهش گران در تعریف عملیاتی و مفهومی آن اتفاق نظر ندارند (شوهام[۴]، ۱۹۹۸) . این اختلاف نظر خود باعث به وجود آمدن نتایج مغایر و متفاوت شده است (والترز و سامی[۵] ۱۹۹۰) . یکی از مهم ترین دلایل این مغایرت در نتایج را می توان نبود معیاری یکسان در ارزیابی این متغیر دانست (ماتیسن و پاولز[۶] ۱۹۹۶، زو و دیگران ، ۱۹۹۸) .
کادگان و همکاران در سال ۲۰۰۱ به فاکتور های اساسی رفتار صادراتی مبتنی بر بازار اشاره کردند. به همین منظور آنها مدلی را برای عناصر کلیدی فعالیت های بازاریابی صادراتی مبتنی بر بازار ارائه دادند و آن را با بهره گرفتن از اطلاعات پیمایشی کسب شده از فنلاند و نیوزیلند آزمون کردند. در این زمینه نتایج مطالعات فراوانی نشان داده است شرکتهایی که رفتار بازاریابی آنها با توجه به کارکردهای صادراتی بوده ، بسیار موفق تر می باشند تا کسانی که به رفتارهای صادراتی کمتر توجه می کنند. نتایج نشان داده است که چندین عامل برای کارکرد شرکتهای صادراتی منحصر به فرد می باشند و نقش کلیدی در رفتار مبتنی بر بازار صادراتی ایفا می کنند (شم آبادی و خداداد حسینی ، ۱۳۸۴) .
کاووسگیل وزو (۱۹۹۴) عملکرد صادراتی را میزان رسیدن شرکت به اهداف خود در صادرات محصولات در بازارهای خارجی تعریف می کنند. ملاحظات اقتصادی(سود، فروش، هزینه ها و…) و استراتژیک (توسعه ی بازار، افزایش در سهم بازار و …) از طریق برنامه ریزی و اجرای استراتژی های بازاریابی نقاط اصلی و مهم می باشند. اغلب پژوهش گران بر این باور هستند که عملکرد صادراتی چند بعدی است و از روش های مختلف می توان آن را عملیاتی و مفهومی ساخت (رز و شوهام ، ۲۰۰۲، سوزا ، ۲۰۰۴) . عملکرد صادراتی باید شامل رضایت مدیریتی باشد زیرا رضایت مدیریتی خود معیاری است برای سنجش انتظارات سازمان که استراتژی های آینده ی سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد (شوهام ۱۹۹۹) . به طور ویژه، یک روش که بسیار هم مورد توجه قرار می گیرد، جمع رضایت با معیارهای متفاوت عملکرد در یک معیار واحد عملکرد صادراتی می باشد. رضایت را به عنوان یک متغیر روانشناسی مرکب تعریف می کنند که اثربخشی برنامه ی بازاریابی را بر حسب عملکرد ارزیابی می کند (لاگس و مونتگومری[۷] ، ۲۰۰۴) . شوهام در سال ۱۹۹۶ عملکرد در صادرات را نتیجه عمل شرکت ها در بازارصادرات می داند. اگرچه ، ادبیات نیز به چنین نکته ای اشاره می کتد اما هنوز چارچوبی عملیاتی و مفهومی برای آن وجود ندارد. سوسا در سال ۲۰۰۴، ۵۰ بعد برای شاخص عملکرد در صادرات بر می شمارد که به دو دسته شاخص های ذهنی و عینی تقسیم می شوند. همچنین، لئونیدو و همکاران در سال ۲۰۰۲ شاخص های زیر را شاخص های عملکرد در صادرات می دانستند : سهم صادرات از فروش یا حجم صادرات، رشد فروش صادرات، سطح سود صادرات، سهم بازار و میزان سود حاصل از صادرات .
۲-۶-۱ معیارهای سنجش عملکرد صادراتی
این معیارها عبارتند از مقیاس هایی که عملکرد صادرات بر اساس آن ها سنجیده می شود: پژوهش گران تقسیم بندی های زیادی را از این معیارها ارائه می نمایند، مثلاً شوهام[۸] و روز[۹](۲۰۰۲) آن ها را به ۵ معیار تقسیم بندی می نمایند و آن ها را فروش های صادرات، سودهای صادرات، رشد فروش های صادرات و رشد سودهای صادرات معرفی می نمایند و آن ها را به ۱۲ معیار بسط می دهند و معیارهایی را چون بازگشت سرمایه، رضایت از صادرات، سهم بازار صادرات و… در آن ها می گنجانند ولی در کل در زمینه اندازه گیری عملکرد صادراتی و روش های انجام آن توافق نظر جامعی وجود ندارد و چون پژوهش گران مختلف بنابر نیازهای مطالعاتی خود آن ها را به صورت های مختلفی معرفی می نمایند این خود در زمینه مطالعات در زمینه عملکرد صادراتی مشکلاتی را به وجود می آورد. حتی با وجود مشخص بودن معیارهای اندازه گیری عملکرد صادراتی اندازه گیری آن از پیچیدگی زیاد برخوردار است
با وجود مشکلات و ابهامات می توان تمام معیارهای اندازه گیری عملکرد صادراتی را در هفت گروه طبقه بندی کرد و این هفت گروه را در ۳ طبقه کلی قرار داد که عبارتند از :
اول) معیارهای مالی
دوم) معیارهای غیر مالی
سوم) معیارهای مرکب
اول) معیارهای مالی
این معیارها نشان دهنده مقیاس های مالی اندازه گیری عملکرد هستند و عمدتاً از صورت های مالی شرکت استخراج می گردند. این معیارها خود شامل بخش های زیر است :
- معیارهای فروش
گروه معیارهای فروش دربرگیرنده معیارهای مطلقی چون حجم فروش های صادرات، شدت صادرات(نسبت صادرات،کل فروش های شرکت)می گردد.
- معیارهای سود
این گروه دربرگیرنده معیارهای مطلق سودآوری کلی صادرات و معیارهای نسبی مانند سود صادرات تقسیم برکل سود یا سود بازار داخلی می باشد.
- معیارهای رشد
خصوصیت معیارهای فروش و سود ایستایی آنهاست ولی معیارهای رشد به تغییرات در فروش یا سودهای حاصل از صادرات در یک دوره زمانی خاص مربوط می گردد.
دوم) معیارهای غیرمالی
در مقایسه با معیارهای مالی که می توان آن ها را به صورت عینی اندازه گیری کرد، معیارهای غیرمالی بیشتر ذهنی می باشند، این طبقه از سه معیار موفقیت ادراک شده، رضایت و دستیابی به هدف، تشکیل شده است.
- معیارهای موفقیت : گروه معیارهای موفقیت شامل معیارهایی چون اعتقاد مدیریت در مورد اینکه انجام صادرات منجر به سودآوری و شهرت بیشتر شرکت می گردد، می شود.
- معیارهای رضایت : این معیارها به رضایت کلی مدیر از عملکرد صادراتی شرکت حاصل می گردد.
- معیارهای دستیابی به هدف : این معیارها به ارزیابی عملکرد در مقایسه با اهداف بر می گردد.
سوم) معیارهای مرکب
این معیارها بر پایه نمره کلی انواع متنوعی از معیارهای عملکرد بنا شده اند: از بین دسته بندی های بالا شاید معیارهای فروش و سود و معیارهای مرکب بیشترین استفاده را در پژوهش های مربوط به عملکرد صادراتی به خود اختصاص داده باشند (سیمونا[۱۰] و همکاران ۱۹۹۸)
[۱] Dena & Myers
[۲] Dena & Myers
[۳] Allen
[۴] Shoham
[۵] Walterz & saami
[۶] Matisen & Paules
[۷] Lugs & Montgomery
[۸] Shoham
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-03-01] [ 01:35:00 ب.ظ ]
|