کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو



 



هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش آموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و با همسالان در مقطع راهنمایی بود. بدین منظور گروهی متشکل از 400 دانش‌آموز(185 پسر و 215 دختر) در این پژوهش شرکت داده شدند. به منظور سنجش هوش هیجانی و مشکلات رفتاری به ترتیب از پرسش‌نامه‌های  تجدید نظر شده‌ی هوش هیجانی(آستین، ساکلوفسکی، هوانگ و مک‌کنی، 2004) و نیم‌رخ درجه‌بندی رفتار براون و هامیل(1978) استفاده گردیده است. پایائی هر یک از ابزارهای سنجش به ترتیب از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ و ضریب کودرریچاردسون و روائی آنها از طریق محاسبه ضریب همبستگی درونی بین زیر مقیاس­های هر یک از ابزارهای سنجش احراز گردید. نتایج حاکی از پایائی و روائی قابل قبول ابزارها بود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش‌آموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان همبستگی معنادار وجود دارد. هم­چنین تحلیل­های رگرسیونی چندگانه برای پیش ­بینی مشکلات رفتاری در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان توسط ابعاد هوش هیجانی نشان داد که بعد ارزیابی هیجان، مشکلات رفتاری را در  سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان مورد پیش‌بینی قرار می‌دهد. همین‌طور، بعد تنظیم هیجان پیش‌بینی کننده‌ی مشکلات رفتاری در موقعیت‌های مدرسه و همسالان است.

واژه‌های کلیدی: ابعاد هوش هیجانی، مشکلات رفتاری، همسالان

 فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل اول: مقدمه

1 -1- کلیات ……………………………………………………………………………………………………………….. 2

1-2-بیان مساله……………………………………………………………………………………………………………….. 6

1-3-ضرورت و اهمیت تحقیق ……………………………………………………………………………………………. 8.

1-4-اهداف پژوهش……………………………………………………………………………………………………………… 10

1-5-پرسش‌های پژوهش……………………………………………………………………………………………………… 11

1-6-تعریف مفهومی متغیرهای پژوهش……………………………………………………………………………… 11

1-7-تعریف عملیاتی…………………………………………………………………………………………………………….. 12

فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش

2-1-مبانی نظری…………………………………………………………………………………………………….. 14

2-1-1-منشاء هوش هیجانی…………………………………………………………………………………………… 14

2-1-2-مدل‌های هوش هیجانی……………………………………………………………………………………… 19

2-1-2-1-مدل توانایی مایر و سالووی………………………………………………………………………. 19

2-1-2-2-مدل تركیبی گلمن…………………………………………………………………………………… 20

2-1-2-3-مدل تركیبی بار-آن………………………………………………………………………………….. 22

2-1-3-مشكلات رفتاری…………………………………………………………………………………. 24

2-1-3-1-اختلال سلوك…………………………………………………………………………………………… 26

عنوان                                                                                                                      صفحه

2-1-3-2-اختلال نافرمانی………………………………………………………………………………………… 27

2-1-3-3-اختلالات اضطرابی…………………………………………………………………………………… 28

2-1-3-4-پرخاشگری………………………………………………………………………………………………… 29

2-1-3-5-اختلال نقص توجه-بیش فعالی………………………………………………………………. 29

2-1-3-6-كمرویی……………………………………………………………………………………………………… 30

2-2-مروری بر پژوهش‌های پیشین……………………………………………………………………… 31

2-2-1-رابطه‌ی هوش هیجانی با مشكلات رفتاری درون‌ساز………………………………………. 31

2-2-2-رابطه‌ی هوش هیجانی با مشكلات رفتاری برون‌ساز……………………………………….. 34

2-2-3-جمع‌بندی تحقیقات پیشین………………………………………………………………………………. 40

فصل سوم: روش پژوهش

3-1-جامعه‌ی آماری………………………………………………………………………………………………….. 42

3-2-نمونه و روش نمونه‌گیری………………………………………………………………………………….. 42

3-3-ابزار پژوهش………………………………………………………………………………………………….. 43

3-3-1-مقیاس تجدیدنظرشده‌ی هوش هیجانی……………………………………………………………. 43

3-3-1-1-روایی و پایایی مقیاس تجدیدنظرشده‌ی هوش هیجانی……………………….. 44

3-3-2-نیم‌رخ درجه‌بندی رفتار……………………………………………………………………………………… 47

3-3-2-1-پایایی و روایی نیم‌رخ درجه‌بندی رفتار…………………………………………………. 48

3-4-شیوه‌ی اجرای پژوهش…………………………………………………………………………………….. 50

3-5-روش تجزیه و تحلیل اطلاعات………………………………………………………………………… 50

عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده‌ها

4-1-اطلاعات توصیفی پژوهش…………………………………………………………………………… 52

4-2-رابطه‌ی همبستگی بین ابعاد هوش هیجانی و مشكلات رفتاری…………………………….. .53

4-3-پیش‌بینی مشكلات رفتاری در موقعیت خانه بر اساس ابعاد هوش هیجانی………….. 54.

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

4-4- پیش‌بینی مشكلات رفتاری در موقعیت مدرسه

بر اساس ابعاد هوش هیجانی……………………………………………………………………. 55.

4-5- پیش‌بینی مشكلات رفتاری در ارتباط با همسالان

بر اساس ابعاد هوش هیجانی……………………………………………………………………. 56

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری

5-1-مقدمه…………………………………………………………………………………………………………… 59

5-2-رابطه ابعاد هوش هیجانی و مشكلات رفتاری………………………………………………….. 60.

5-3-پیش‌بینی مشكلات رفتاری در موقعیت خانه بر اساس ابعاد هوش هیجانی…………… 63.

5-4- پیش‌بینی مشكلات رفتاری در موقعیت مدرسه بر اساس ابعاد هوش هیجانی…….. 64.

5-5- پیش‌بینی مشكلات رفتاری در ارتباط با همسالان بر اساس ابعاد هوش هیجانی…. .66

5-6- نتیجه‌گیری و كاربرد نتایج………………………………………………………………………………………….. 67

5-7-محدودیت‌های پژوهش…………………………………………………………………………………………………. 69

5-8-پیشنهادهای پژوهش…………………………………………………………………………………………………….. 69

5-8-1-پیشنهادهای تحقیقاتی………………………………………………………………………………………… 69

5-8-2-پیشنهادهای كاربردی………………………………………………………………………………………….. 70

فهرست منابع

منابع فارسی………………………………………………………………………………………………………… 71

منابع انگلیسی   75

– کلیات

طی سال‌ها تلاش‌های بسیاری برای تعریف هوش صورت گرفته‌ است. محققان، در صد سال گذشته، بر اساس نظریه‌های مختلف تعریف‌های گوناگونی از هوش ارائه داده‌اند و روش‌های متعددی را برای اندازه‌گیری هوش مطرح نموده‌اند. در نیمه‌ی اول قرن بیستم، آلفرد بینه، هوش را به عنوان توانایی شناختی مطرح و بر همین مبنا آزمونی برای اندازه‌گیری میزان بهره‌ی هوشی افراد ابداع نمود. پس از وی، ترمن و وکسلر آزمون‌های جدیدتری از هوش ارائه کردند. اسپیرمن، هوش را توانایی فکر کردن، فهمیدن و حل مسأله نامید و از این توانایی، تحت عنوان هوش عمومی یا عامل جی[2] نام ‌برد (متینگلی،2010).

در دهه‌ های اخیر، هوش به عنوان یک توانایی کلی محسوب نمی‌گردد، بلکه مجموعه‌ای از ظرفیت‌های گوناگون خوانده می‌شود (رجائی، 1389). این عقیده که افراد بیش از یک توانایی شناختی کلی دارند، در نظریه‌ی هوش چندگانه گاردنر(1983) و پس از آن در نظریه‌ی سه‌وجهی استرنبرگ(1996) مطرح شد. گاردنر، هوش را مجموعه‌ای‌ از مهارت‌هایی می‌داند که برای حل مسأله و تولید محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می‌شوند، به کار می‌رود (آمرام،2005). هم چنین استرنبرگ، یک مدل سه وجهی از هوش ارائه کرد، که شامل هوش تحصیلی، هوش عملی و هوش خلاقانه می‌باشد (رجائی، 1389).

مفهوم جدیدی از هوش با عنوان هوش هیجانی که از لحاظ نظری، در طبقه‌ای از هوش اجتماعی (وان‌رووی، وایزوزوران،2004) و هوش‌های درون‌فردی و بین‌فردی گاردنر (1983) قرار می‌گیرد، توسط مایر و سالووی(1990) گسترش یافت. در سال 1990، مایر و سالووی اصطلاح هوش هیجانی را برای اولین بار برای بیان درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و مهارت کنترل خُلق و خو به کار بردند. در حقیقت، این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. بسیاری از محققان (برای مثال، جان سون،1997؛ مایر و سالووی،1997؛ برگر و میلم، 1999) معتقدند که هوشبهر به تنهایی، میزان کمی از واریانس موفقیت‌های تحصیلی و زندگی را تبیین می‌کند. در همین راستا، نظریه‌ی هوش هیجانی به‌دنبال توضیح این مسأله است که چرا برخی از دانش‌آموزان با وجود توانایی هوشی بالا، دستاوردهای تحصیلی قابل ملاحظه‌ای ندارند و یا موفقیت را در زندگی تجربه نمی‌کنند.

هوش هیجانی به عنوان شکلی از هوش اجتماعی، معرف توانایی شخص در مواجهه و انطباق با فشارهای روانی است (محمدی و غرایی،1386). برخی از صاحب‌نظران معتقدند افرادی که دارای قابلیت تشخیص، استفاده و تنظیم هیجان می‌باشند، مزیت قابل‌ملاحظه‌ای‌ در محیط آموزشی و ارتباطات اجتماعی دارند (مورفی، به نقل از متینگلی،2010). در همین راستا، پژوهش پلی‌تری(2002) نشا‌ن‌گر این است که اشخاص باهوش هیجانی بالا تمایل به کاربرد واکنش‌های دفاعی سازگارانه‌تری دارند. یافته‌های دنهام(2007) نیز تحقیقات پیشین در این زمینه را حمایت می‌کند.

در بیشتر پژوهش‌ها، هوش هیجانی با موفقیت تحصیلی همبستگی مثبت (پارکر، 2004) و با رفتارهای خلاف مقررات آموزشی مانند غیبت غیر مجاز و اخراج از کلاس درس همبستگی منفی نشان داده است (پترایدز، فردیکسون و فارنهام،2004). در همین راستا، شولتز، ایزارد و بیر (2000)، به این نتیجه رسیدند که نقص در بیان عاطفی کودکان پیش‌دبستانی‌، مشکلات رفتاری و اجتماعی در سال‌های اول تحصیل را پیش‌بینی می‌کند. متینگلی (2010) می‌نویسد که نقص در آگاهی هیجانی و بیان هیجانی به طور بالقوه بر سال‌های بعدی زندگی تأثیر منفی می‌گذارد و رفتار مخرب در طول سال‌های ابتدایی زندگی با مشکلات رفتاری در نوجوانی مرتبط است. افزون بر این، تحقیقیات نشان داده ‌است که اختلالات هیجانی در نوجوانی، رفتارهای ضداجتماعی را در سال‌های بعدی زندگی پیش‌بینی می‌کند (برجارد، پدینیلی و روآن، به نقل از متینگلی،2010). شاید یکی از دلائل، این باشد که نقص در هوش هیجانی با کاهش توانایی در مدیریت خُلق و درک احساسات دیگران همبسته است (سیاروچی، چان و کاپوتی، به نقل از محمدی و غرایی،1386).

فرد بر اساس تجربیات دوران کودکی، می‌آموزد که به دیگران اطمینان کند و دنیای اطراف خود را با امنیت تلقی کند و یا همواره با بدبینی به محیط اطراف خود بنگرد. بنابراین، این دوره فرصتی حیاتی برای شکل‌گیری هوش هیجانی در افراد است و این توانایی به صورتی محدودتر در تمام طول دوران عمر رشد می‌یابد (سلطانی‌فر،1386). کسب مهارت‌های هوش هیجانی برای افراد، مزایای شناختی، اجتماعی و زیست‌شناختی در بر دارد. سلطانی‌فر (1386) می‌نویسد، پژوهش‌ها حاکی از آن است که افراد با هوش هیجانی بالا، سطوح پایین‌تری از هورمون‌های مرتبط با استرس و دیگر نشان‌گرهای برانگیختگی هیجانی را دارا هستند و توانایی بیشتری برای تمرکز بر مشکل و استفاده از مهارت حل مسأله دارند، که این موجب افزایش توانایی‌های شناختی آنان خواهد شد. وی معتقد است که موفقیت افراد در مدارس و در سال‌های بعدی دانشگاه، تنها با هوشبهر آنها ارتباط ندارد بلکه با مهارت‌های هیجانی و اجتماعی هوش هیجانی مانند داشتن انگیزۀ لازم، توانایی منتظر ماندن، اطاعت از دستورات و کنترل تکانه، مهارت کمک خواستن از دیگران و بیان نیازهای هیجانی و آموزشی مرتبط می‌باشد.

بدان سبب که دوره‌ی نوجوانی، از بحرانی‌ترین و حساس‌ترین دوره‌های رشد انسان است، نوجوان با تنش‌های درونی و بیرونی بسیاری مواجه می‌گردد. وی به‌دنبال کشف هویت، و جدایی از وابستگی‌های دوران کودکی است و متعاقب آن، مشکلات رفتاری در این دوره شیوع بیشتری دارد. یکی از ویژگی‌های بارز نوجوانی میل به استقلال است که اغلب در ارتباط با والدین به شکل تعارض جلوه‌گر می‌شود. نوجوان از والدین خود انتقاد می‌کند و از محبت کردن آنها ممکن است تعبیر نادرستی داشته باشد. او بیشتر تمایل دارد به والدینش از دید دوستان و همسالان بنگرد که امکان دارد برای وی مشکلاتی را به وجود آورد. پژوهش‌ها نشان داده است، نوجوانانی که با والدین خود ارتباط مثبت دارند، کمتر دچار مشکلات رفتاری می‌شوند. در رابطه با مشكلات نوجوان با گروه همسالان می‌توان گفت كه نیاز به پذیرش توسط همسالان در دوره نوجوانی افزایش می‌یابد. نتایج پژوهش‌ها نشان داده‌ است، نوجوانانی كه از گروه همسالان جدا شده‌اند و یا با آنها در تعارض هستند، مشكلات رفتاری بیشتری را تجربه می‌نمایند (انیسی،1376).

افراد با کفایت هیجانی بالا، مهارت اجتماعی بهتر، روابط دراز مدت پایدار و حل تعارض مناسب‌تری دارند (سلطانی‌فر،1386). از سویی، به کمک آموزش و تجربه امکان افزایش این مهارت‌ها وجود دارد و محیط خانواده اولین محیط برای آموزش این مهارت‌های هیجانی است. این آموزش، با گفتار و رفتار مستقیم والدین با کودکان و الگوبرداری فرزندان از مهارت‌های هیجانی پدر و مادر صورت می‌گیرد. این توانایی‌ها، موجب می‌شود کودکان احساسات خود را بشناسند و در ابراز این هیجان، به صورتی مناسب عمل کنند. الگوبرداری از والدین به کودکان کمک می‌کند تا روش‌هایی برای آرام کردن خود و کنترل احساسات ناخوشایند پیدا نمایند. هم چنین، در درک احساسات دیگران و همدلی با آنان موفق‌تر باشند (سلطانی‌فر،1386).

نتایج تحقیقاتی نشان‌گر آن است که به کارگیری مؤلفه‌های هوش هیجانی در موقعیت‌های خانوادگی و روابط با همسالان، سلامت روان و کاهش مشکلات رفتاری را در پی دارد. این در صورتی میسر می‌گردد که افراد بتوانند با بهره گرفتن از مهارت‌های هیجانی، به بیان و تنظیم هیجان خود بپردازند و نیز ارزیابی صحیحی از رفتار یکدیگر داشته‌ باشند تا تبدیل به افرادی کارآمد، مولد و خرسند در زندگی روزمره شوند.

با توجه به پیشینه‌ای که از هوش هیجانی و اهمیت آن در تنظیم رفتار وجود دارد، پژوهش حاضر به بررسی رابطه‌ی ابعاد هوش هیجانی با مشکلات رفتاری می‌پردازد.

1-2- بیان مسأله

یکی از مباحثی که امروزه در روان‌شناسی و تعلیم و تربیت مطرح است، مسائل و مشکلات خاص زندگی اجتماعی کودکان ونوجوانان است. در این شرایط یکی از مهارت‌هایی که قادر است سلامت و آرامش روانی را در مواجهه با مشکلات زندگی اجتماعی حفظ نماید، توانایی تنظیم هیجان و حل تعارض‌ها در موقعیت‌های گوناگون است. افراد ناتوان از حل این مسائل، ممکن است اقدام به اعمالی نظیر استفاده از مواد مخدر برای آرامش یافتن یا جلب توجه و ترک تحصیل به دلیل ناتوانی در برطرف کردن مشکلات تحصیلی کنند (واحدی و فتحی آذر، 1385).

مشکلات رفتاری اغلب شایع ترین علت ارجاع کودکان و نوجوانان به مراکز روانشناختی و روانپزشکی است. برخی مطالعات نشان داده ‌است كه كودكان مبتلا به این اختلالات حداقل 66% از مراجعات به روانپزشكان را تشکیل می‌دهند. تحقیقات در زمینه ارتباط مشکلات رفتاری و هوش هیجانی بیانگر آن است که نقص در هوش هیجانی، ممکن است با بعضی از مشکلات رفتاری نوجوانان نظیر رفتارهای مخاطره‌آمیز، قانون شکنی، مشکلات ارتباطی و پرخاشگری مرتبط باشد (ایگان،1991). با این حال، تحقیقات معدودی در زمینه رابطه هوش هیجانی با مشکلات رفتاری نوجوانان صورت گرفته است و نیاز به شواهد بیشتری در فرهنگ‌های متفاوت است تا نتیجه‌گیری از این تحقیقات را حمایت كند.

نتایج بسیاری از پژوهش‌ها نشان‌گر این است که هوش هیجانی، برخلاف هوش شناختی یک توانایی ثابت نیست، بلکه قابل رشد است و می‌توان این مهارت‌ها را از طریق آموزش افزایش داد و سطح کمی و کیفی آن را ارتقا بخشید (چرنیس، 2000؛ زاینس و وایسبرگ، وانگ و والبری، 2004؛ گرشام، باوون و کوک،2006؛ بار آن،2006).‌‌ شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد بعضی از مهارت‌های هوش هیجانی می‌تواند افراد را از فشار روانی محافظت نماید و منجر به انطباق بهتر آنها شود. به طور مثال، یافته‌های پژوهشی حاکی از آن است که مهارت در کنترل هیجان با گرایش به حفظ خُلق مثبت رابطه دارد و این یافته تلویح روشنی را برای پیشگیری از حالت‌های افسردگی مطرح می‌سازد. هم چنین نوجوانانی که توانایی کنترل هیجان دیگران را دارند از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند و چنین حمایتی منجر به مصونیت از حالات افسردگی و افکارخودکشی می‌شود (سیاروچی، چان، باجگار[22]، به نقل از محمدی و غرایی،1386).

پژوهش‌ها نمایان‌گر آن است که برتری کودکان در درک احساسات غیر کلامی دیگران، منجر به ثبات عاطفی و محبوبیت آنان در میان همسالان می‌گردد (حنیفی و جویباری،1389). از سوی دیگر، رابطه‌ای منفی بین همدلی، به عنوان یکی از مؤلفه‌های هوش هیجانی، با پرخاشگری حاصل شده است. کودکان پرخاشگر، به طور معمول در درک هیجان دیگران و در نظر گرفتن دیدگاه طرف مقابل و کنترل خشم مشکل دارند (واحدی و فتحی آذر،1385). علاوه بر این، نتایج تحقیقاتی نشان داده است که نوجوانان با رفتار مخرب، در هوش هیجانی به‌ خصوص در توانایی درک، فهم و مدیریت هیجان نقص دارند. این یافته که افراد با مشکلات رفتاری در شناسایی و ادراک حالت‌های هیجانی خود و دیگران مشکل دارند، در پژوهش‌های متعدد به تأیید رسیده است (برای مثال، کیسی و اسچلوز[23]، 1994؛ کیسی[24]،1996؛ زیبل[25]،1997؛ برس و بستینی[26]،1997؛ بلیر و کولز[27]،2000). سیاروچی، دیان و آندرسون[28](2002) گزارش نموده‌اند که کمبود هوش هیجانی منجر به نمرات بالا در مقیاس‌های اضطراب و افسردگی می‌شود و نوجوانانی که رفتارهای مخرب دارند در مقایسه با نوجوانان فاقد رفتارهای مخرب از هوش هیجانی پایین‌تری برخوردارند. هوش هیجانی پایین هم چنین پیش‌بینی کننده‌ی مشکلات مربوط به وابستگی به دارو و الکل بوده است.

مدرسه، خانه و گروه همسالان سه موقعیت مهم در زندگی هر نوجوان می‌باشند. چرا که قسمت عمده‌ی روابط نوجوانان را در محیط اجتماعی پوشش می‌دهند. نوجوانان بیشتر وقت روزانه خود را در مدرسه و در ارتباط با معلمان و همسالان می گذارند. هم چنین موقعیت خانه از آن‌جا که نخستین مکان زندگی اجتماعی فرد و منشأ اولیه‌ی رشد اجتماعی اوست، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در همین راستا، با توجه به اهمیت هوش هیجانی در رفتارهای اجتماعی و ارتباط آن با مشکلات رفتاری در موقعیت‌های متفاوت اجتماعی، این پژوهش به بررسی رابطه هوش هیجانی و ابعاد آن با مشکلات رفتاری دانش‌آموزان مقطع راهنمایی در سه موقعیت خانه، مدرسه و همسالان می‌پردازد و هدف آن بررسی این امر است که ابعاد هوش هیجانی چه نقشی در پیش‌بینی مشکلات رفتاری نوجوانان در محیط‌های اجتماعی ایفا می‌کند.

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش

نوجوانی یکی از ادوار مهم ساخت و پایه‌ریزی شخصیت فرد محسوب می‌شود. چه‌‌بسا مشکلات رفتاری بروز پیدا کرده در این دوره، در دوره‌های بعدی زندگی، خود را به صورت ویژگی‌های پایدار نشان دهند. به طور مثال، مشکلات رفتاری درون‌ریز در کودکی و نوجوانی با اختلالات خُلقی و خودکشی در بزرگسالی و سطوح بالای پرخاشگری در کودکی با رفتار جنایی و سایر رفتارهای ضداجتماعی مربوط است (لیو و تئو،2003). هم چنین، یکی از مسائل با اهمیت دوره‌‌‌ی نوجوانی، ناسازگاری نوجوان است. طبق گزارش ارائه شده به‌وسیله‌ی سازمان ملل، در دهه 1980 بیش از 70% از جرایم را نوجوانان کمتر از 18 سال مرتکب شده‌اند (راجرز، کوالتر، فلپس و ایمیل کامپ،2006). آمارها نشان داده است که بزهکاری کودکان در سنین 7 تا 12 سال روندی رو به افزایش دارد. در بعضی از کشورهای آسیایی، نوجوانان مناطق شهری از نظر آماری بیشترین سهم بزهکاری جمعیت را به خود اختصاص داده اند (لیو و تئو،2003). این رفتارهای ناسازگارانه هم برای جامعه و هم برای رشد افراد نوجوان مخاطره‌آمیز است.

آن‌چه از مرور پژوهش‌ها برمی‌آید این است که سازگاری موفق با عملکرد یکپارچه توانا‌یی‌های هیجانی ارتباط دارد (راجرز و همکاران،2006). هم چنین، یافته‌های برک(1994) و کیسی (1996) نشانگر این است که نوجوانان با مشکلات رفتاری از راهبرد‌های کنترل و مدیریت هیجان‌‌ استفاده نمی‌کنند. از سوی دیگر، از جمله عواملی که بر سلامت روان و سازگاری بهتر نوجوانان تأثیر قابل ملاحظه‌ای دارد، مهارت‌های کنترل هیجان در شرایط استرس‌زا است. به طور مثال، افرادی که در مدیریت هیجان‌های خود توانا هستند، قادرند حالات هیجانی منفی خود را از طریق انجام فعالیت‌های دیگر بهبود بخشند و در نتیجه روابط اجتماعی بهتری داشته‌ باشند (خسرو جاوید،1381).

نوجوانانی که از هوش هیجانی بیشتری برخوردارند، نیازهای دیگران را درک کرده و با همدلی به آنان کمک می‌کنند. مهارت‌های هوش هیجانی در افراد منجر به این خواهد شد که آنها متوجه شوند احساسات، نیازها و تمایلات انسان‌ها به یکدیگر شبیه نیست و رسیدن به چنین درکی به افزایش احترام به این تفاوت‌ها و بروز رفتارهای مناسب خواهد انجامید (انیسی،1376). کسب چنین مهارت‌هایی، نیازمند حضور در محیط‌های غنی همچون خانه، مدرسه و گروه همسالان است. بنابراین، مدرسه می‌تواند محیطی رسمی و سازمان‌ یافته را برای افزایش مقوله‌های مرتبط با تنظیم و بیان هیجان در کنار آموزش توانایی‌های شناختی، فراهم آورد تا منجر به کاهش مشکلات رفتاری از قبیل پرخاشگری، دروغگویی و نظایر این در کودکان و نوجوانان شود (بریرلی،2001). هم چنین خانواده، به عنوان محیطی اولیه و مؤثر در تربیت افرادی رشدیافته و مسؤول برای جامعه، می‌تواند با ارتقاء توانایی‌ کنترل تکانه‌ها و آموزش رفتارهای مناسب به نوجوانان، به کاهش رفتارهای مخرب کمک شایانی نماید (سلطانی‌فر،1386). این در حالی است که رفتار ضد اجتماعی و مخرب نوجوانان، امکانات آموزشی، خدمات بهداشتی و اجتماعی بسیار زیادی را می‌طلبد و از این جهت برای خانواده و اجتماع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-10-01] [ 08:41:00 ب.ظ ]




هدف پژوهش حاضر، پیش بینی افسردگی براساس افکار ناکارآمد و فراشناخت در نوجوانان بود. 600 نفر ) 150 پسر پایه دوم، 150 پسر پایه سوم، 150 دختر پایه دوم و 150 دختر پایه سوم(از دانش آموزان دوره راهنمایی شهر محمودآباد که در سال تحصیلی 90-89 تحصیل می کردند،به روش خوشه ای تصادفی به عنوان نمونه  انتخاب شدند.گردآوری داده ها،به کمک پرسشنامه های نگرش ناکار آمد ،فراشناخت کودکان  و خودسنجی افسردگی انجام شد.داده های آماری با بهره گیری از تحلیل عوامل و ضریب آلفای کرونباخ برای بررسی ساختار و اعتبار پرسشنامه ،ضریب همبستگی پیرسون، و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت در موردسنجش اعتبار و روایی  پرسشنامه فراشناخت نتایج نشان داد پرسشنامه فرا شناخت از روایی برخوردار و  ثبات درونی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ 69/0 محاسبه شد که نشان دهنده این است که میزان پایایی پرسشنامه در حد متوسط است.

در مورد اعتبار و روایی  پرسشنامه افکار ناکارآمد  نتایج نشان داد پرسشنامه افکار ناکارآمد  از روایی برخوردار و  ثبات درونی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ 74/0 محاسبه شد که نشان دهنده این است که میزان پایایی پرسشنامه در حد بالایی است . نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد عوامل فراشناختی ،پیش بینی کننده افسردگی می باشند .در زمینه پیش بینی افسردگی توسط فراشناخت و افکار ناکارآمد نتایج نشان داد افکار ناکارامد و فراشناخت توانایی پیش بینی افسردگی در فرد را دارند .

کلید واژه ها:افکارناکارآمد، فراشناخت،افسردگی

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل اول: مقدمه

1-1- کلیات ……………………………………………………………………………………………………………………………. 2

1-2- بیان مساله……………………………………………………………………………………………………………………… 4

1-3-اهداف تحقیق…………………………………………………………………………………………………………………. 6

1-3-1- هدف کلی……………………………………………………………………………………………………………. 6

1-3-2- اهداف جزئی……………………………………………………………………………………………………….. 6

1-4- ضرورت و اهمیت تحقیق…………………………………………………………………………………………….. 6

1-5- سؤالات تحقیق……………………………………………………………………………………………………………… 9

1-6- فرضیه های  تحقیق……………………………………………………………………………………………………. 10

1-7- تعاریف  متغیرها………………………………………………………………………………………………………….. 10

1-7-1-  تعاریف نظری متغیرها…………………………………………………………………………………….. 10

1-7-2- تعاریف عملیاتی متغیرها………………………………………………………………………………….. 11

فصل دوم: پیشینه پژوهش

2-1-  مبانی نظری تحقیق…………………………………………………………………………………….. 13

2-1-1- مقدمه……………………………………………………………………………………………………… 13

2-1-2- افسردگی……………………………………………………………………………………………………………. 13

2-1-2-1- افسردگی چیست……………………………………………………………………………………. 13

عنوان                                                                                                                      صفحه

2-1-2-2- اصطلاح افسردگی…………………………………………………………………………………… 14

2-1-2-3- ملاكهای تشخیصی حملةافسردگی اساسی DSMIV…………………………. 15

2-1-2-4- نشانه های افسردگی ……………………………………………………………………………… 16

2-1-2-5- طبقه بندی …………………………………………………………………………………………….. 19

2-1-2-6- شیوع ………………………………………………………………………………………….. 20

2-1-2-7- نظریه های افسردگی……………………………………………………………………………… 21

2-1-2-7-1- عوامل بیولوژیک ………………………………………………………………………….. 22

2-1-2-7-2- نظریه های روانكاوی …………………………………………………………………… 24

2-1-2-7-3- رویكرد شناختی بك …………………………………………………………………… 25

2-1-2-7-4- نظریة درمان عقلانی ـ عاطفی (الیس)……………………………………….. 28

2-1-2-7-5ـ نظریه های یادگیری ……………………………………………………………………. 28

2-1-2-7-6ـ رویكرد پردازش اطلاعات …………………………………………………………….. 29

2-1-2-7-7ـ نظریة اسناد…………………………………………………………………………………… 30

2-1-2-7-8-تفاوت افسردگی کودکان و بزرگسالان………………………………………….. 30

2-1-3- فراشناخت………………………………………………………………………………………….. 33

2-1-3-1- تعریف فراشناخت…………………………………………………………………………………… 34

2-1-3-2- مدل فراشناختی اختلالات روانشناختی:………………………………………………. 34

2-1-3-3- متغیرهای فراشناخت از دیدگاه ولز………………………………………………………. 36

2-1-3-4- نظریه بروئر…………………………………………………………………………………….. 42

 2-1-4- افکار ناکارآمد…………………………………………………………………………………………. 43

2-2- پیشینه تحقیقات انجام شده در ایران و جهان………………………………………………………….. 49

2-2-1- پیشینه پژوهش ها در داخل کشور………………………………………………………………………. 49

2-2-2- پیشینه پژوهش ها در خارج کشور……………………………………………………………………….. 54

2-3- جمع بندی ……………………………………………………………………………………………………… 58

عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل سوم: روش پژوهش

3-1- مقدمه……………………………………………………………………………………………………………….. 64

3-2- نوع تحقیق……………………………………………………………………………………………………………. 64

3-3-  قلمرو تحقیق………………………………………………………………………………………………………. 65

3-4- جامعه آماری………………………………………………………………………………………………………… 65

3-5- نمونه و روش نمونه گیری………………………………………………………………………………………….. 65

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

3-6- ابزار جمع‌ آوری داده‌ها و روایی و پایایی آنها……………………………………………………………… 66

3-6-1- مقیاس نگرش های ناکارآمد……………………………………………………………………………… 66

3-6-2- مقیاس فراشناخت کودکان……………………………………………………………………………….. 66

3-6-3- مقیاس خودسنجی افسردگی……………………………………………………………………………. 67

3-7- روش جمع­آوری داده ­ها………………………………………………………………………………………………. 68

3-8- روش‌های تجزیه و تحلیل داده ­ها ………………………………………………………………………………. 68

فصل چهارم: نتایج

4-1- مقدمه………………………………………………………………………………………………………. 70

4-2- داده‌های جمعیت شناختی……………………………………………………………………….. 71

4-3- تحلیل روانسنجی پرسشنامه فراشناخت نوجوانان…………………………………………………….. 76

4-3-1- بررسی روایی پرسشنامه فرا شناخت ……………………………………………………………… 76

4-3-2- بررسی اعتبار پرسشنامه فرا شناخت …………………………………………………………….. 80

4-4- بررسی اعتبار و روایی پرسشنامه افکارناکارآمد در نوجوانان…………………………………….. 82

4-5- پیش بینی افسردگی براساس عوامل فراشناخت………………………………………………………. 86

4-6- پیش بینی افسردگی براساس افکار ناکارآمد و فراشناخت………………………………………. 88

عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل پنجم: بحث و نتیجه ­گیری

5-1- مقدمه……………………………………………………………………………………………………………… 90

5-2- یافته ها …………………………………………………………………………………………………………………… 90

5-3- محدودیت­های تحقیق…………………………………………………………………………………………………. 93

5-4-پیشنهاد ها …………………………………………………………………………………………………………. 94

فهرست منابع

منابع فارسی …………………………………………………………………………………………………………….. 95

منابع انگلیسی……………………………………………………………………………………………………………… 100

پیوست …………………………………………………………………………………………………………………… 104

کلیات

افسردگی[1] شایع ترین بیماری قرن حاضر است (لاور[2]، 2002؛ به نقل از ملاباقری،1383). در حال حاضر افسردگی جدی ترین بیماری قرن تلقی شده و به گزارش دانشگاه هاروارد تا سال 2020 در رتبه اول یا دوم بیماری های شایع قرار می گیرد (آندریا[3]، 2002). افسردگی افت فراگیر خلق است که همراه با احساس غمگینی و عدم توانایی تجربه لذت می باشد (اتکینسون، 1380).

اگرچه از زمان های گذشته غمگینی و یأس در کودکان و نوجوانان پدیده های شناخته شده ای به شمار می رفت، امروزه روشن شده است که اختلال پایدار خلق در کودکان با هر سنی و در هر شرایطی ممکن است بروز کند (کاپلان و سادوک[4]، 1376). امروزه در مقایسه با گذشته، افسردگی در بین نوجوانان شایع تر شده است و قربانیان خود را زمانی که بسیار جوان هستند مبتلا می کند. متأسفانه گرایش به وقوع اولین افسردگی در سنین پایین تر افزایش یافته و درصد بالای نوجوانان مبتلا به افسردگی شدید نگران کننده است (روزنهان و سلیگمن، 1384). میزان شیوع در طی سالیان زندگی در نوجوانان از 15 تا 20 درصد ارزیابی شده که با میزان آن در جمعیت های بزرگسال قابل مقایسه است و این فرض را مطرح می کند که افسردگی در بزرگسالان غالباً در نوجوانی شروع می شود (بیرماهر[5] و همکاران، 1995؛ به نقل از منیرپور،1384).

در سبب شناسی افسردگی دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. آرون بک[6] (1987، به نقل از دیویسون[7] و همکاران، 2004) یک الگوی شناختی از افسردگی ارائه داده است. بر طبق نظر بک، افراد افسرده به این دلیل افسرده اند که نسبت به خود، جهان و آینده نظر بدبینانه ای دارند، دارای روان بنه ها و باورهای منفی اند که به وسیله رویدادهای منفی زندگی فعال می شوند و همچنین سوگیری های شناختی دارند. روان بنه های منفی همراه با سوگیری یا تحریف های شناختی آنچه را که وی سه گانه منفی نامیده است حفظ می کنند که در نهایت به افسردگی منجر می شود. به عبارت دیگر بک مؤلفه آسیب پذیری را به عنوان نگرش ناکارآمد[8] (اعتقاد و باور غیر منطقی) مفهوم سازی نمود (وایسمن[9]، 1989؛ به نقل از ابراهیمی،1386). این افکار منفی شامل نیاز به کمال در دستیابی به هدف و تأیید دایمی به وسیله دیگران، فرد را در بزرگ ترین عامل خطر برای افسردگی تحت شرایط خاص قرار می دهد. به نظر می رسد که از طریق تعامل با حوادث استرس زای زندگی، افکار ناکارآمد می توانند ماشه چکان وقوع نشانه های جسمانی، عاطفی و انگیزشی افسردگی شوند (بک و همکاران، 1976؛ به نقل از لیو[10]).

مدل های شناختی در مورد مکانیسم هایی که باورها از طریق آنها بر کنترل پردازش شناختی تأثیر می گذارند، توضیحی نمی دهد. شماری از نظریه های اخیر محدودیت های رویکرد شناخت درمانی مبتنی بر محتوا را برجسته ساخته اند و برای مفهوم سازی شناخت در نابهنجاری روان شناختی چارچوبی پیشنهاد کرده اند که بر سطح معنا و فراشناخت[11] تأکید می کند (حاجی زاده، 1388).

فراشناخت عبارت است از هر نوع دانش یا فرایند شناختی که در آن ارزیابی، نظارت یا کنترل شناختی وجود داشته باشد (فلاول[12]، 1979؛ موسس بیرد[13]، 2006؛ به نقل از بیابانگرد،1381).

نظریه کنش اجرایی خود نظم بخش[14] ولز و متیوز[15] اولین نظریه ای است که نقش فراشناخت را در سبب شناسی و تداوم اختلالات روانی مفهوم سازی کرده است (ولزو متیوز، 1996؛ به نقل از عاشوری و همکاران).

ولز و متیوز در مدل فراشناختی به فرمول بندی پردازش شناخت درونی، قوانین و مکانیسم هایی که موجب می شود تا بیماران به تعبیر و تفسیر باورهای ناسازگار بپردازند، توجه می کنند. در این الگوعلاوه بر توجه به محتوای فکر به چگونگی فکر کردن افراد نیز توجه می شود. آنان اختلال هیجانی را به فراشناخت و شکل تفکر در آسیب پذیری هیجانی مرتبط می سازند (تیلور[16]، 2001؛ به نقل از بهرامی،1387).

براساس نظریه کنش اجرایی خودنظم بخش اختلالات روان شناختی وقتی تداوم می یابند که راهبردهای مقابله ای ناسازگار مثل تفکر درجاماندگی (نگرانی/نشخوار ذهنی)، پایش تهدید، اجتناب و سرکوبی فکر، اصلاح خود باورهای ناکارآمد را با شکست مواجه می سازد و دسترسی به اطلاعات منفی در مورد خود را افزایش می دهد (ولز، 2000؛ به نقل از عاشوری و همکاران).در مجموع و براساس متون موجود چنین استنباط می شود که فراشناخت یک عامل کلی در آسیب پذیری نسبت به اختلالات روانی به شمار می رود (عاشوری، 1388).

1-2- بیان مساله

افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات حیطه سلامت روان در جهان و علائم افسرده ساز رایج ترین شکایت نوجوانان می باشد (ایوارسون[17] و همکاران، 2006).

آرون بک، یک الگوی شناختی از افسردگی ارائه داده است. وی مؤلفه آسیب پذیری را به عنوان نگرش ناکارآمد (اعتقاد و باور غیر منطقی) مفهوم سازی نمود. نگرش های ناکارآمد به عنوان عامل زمینه ساز در شروع دوره های افسردگی به صورت مستقیم و یا به عنوان یک عامل آسیب پذیری  تحت شرایط فشارزای محیطی تلقی شده است (وایسمن، بک و لم[18]، 1998؛ به نقل از ابراهیمی،1387).

این افکار منفی شامل نیاز به کمال در دستیابی به هدف و تأیید دائمی به وسیله دیگران، فرد را در بزرگترین عامل خطر برای افسردگی تحت شرایط خاص قرار می دهد. به نظر می رسد که از طریق تعامل با حوادث استرس زای زندگی، افکار ناکارآمد می توانند ماشه چکان وقوع نشانه های جسمانی، عاطفی و انگیزشی افسردگی شوند (بک و همکاران، 1976؛ به نقل از لیو).

محدودیت های موجود در روش های محتوا – محور در الگوهای شناختی، مفهوم سازی یک چارچوب جدید از فرایندهای شناختی را با عنوان الگوی عملکرد اجرایی خود تنظیمی پیشنهاد می کنند که بر نقش فراشناخت تأکید دارند (ولز و متیوز، 1994؛ به نقل از حسینی،1388). ولز، فراشناخت را جنبه ای از سازمان پردازش اطلاعات می داند که به تنظیم، تفسیر، ارزیابی و مدیریت محتوا و فرایندهای سازمان خود می پردازد.

رویکرد فراشناختی بر این باور است که افراد به این دلیل در دام ناراحتی های هیجانی گرفتار می شوند که فراشناخت آنها به الگوی خاصی از پاسخ دهی به تجربه های درونی منجر می شود که موجب تداوم هیجان منفی و تقویت باورهای منفی می شود. در این نظریه، فراشناخت عامل سببی عمومی در پیش بینی ایجاد دامنه وسیعی از بیماری های روانشناختی است (ولز، 2000؛ به نقل از ییلماز[19]).

 فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است. این مفهوم در برگیرنده ی دانش، فرایندها و راهبردهایی است كه شناخت را ارزیابی، نظارت یا كنترل میكنند  . اغلب نظریه پردازان بین دو جنبه از فراشناخت، یعنی باورهای فراشناختی و نظارت فراشناختی تمایز قایل شده اند. دانش فراشناختی، اطلاعاتی است كه افراد در مورد شناخت خود و راهبردهای یادگیری دارند كه این راهبردها بر آن ها اثر میگذارد. نظارت فراشناختی به دامنه هایی از كاركردهای اجرایی نظیر توجه ، كنتر ل، برنامه ریزی و تشخیص خطاها در عملكرد اشاره دارد (ولز[20]،2000).

تجربه ی خلق افسرده در دوره نوجوانی می تواند علل و شرایط مختلفی داشته باشد. از این میان، اثر عامل شناختی و فراشناختی، که فکر و فرایند فکر را تحت تأثیر قرار می دهند، بر افسردگی قابل ملاحظه است، لذا این تحقیق در پی این است که سهم هریک از عوامل شناختی (افکار ناکارآمد) و عوامل فراشناختی را تبیین افسردگی دوره نوجوانی در جامعه ایرانی وارسی کند.

1-3-اهداف تحقیق

 1-3-1- هدف کلی

پیش بینی افسردگی براساس افکار ناکارآمد و فراشناخت در نوجوانان.

1-3-2- اهداف جزئی

1) بررسی اعتبار و روایی پرسشنامه فراشناخت در نوجوانان.

2) بررسی اعتبار و روایی پرسشنامه افکار ناکارآمد در نوجوانان.

3) پیش بینی افسردگی براساس عوامل فراشناخت.

4) پیش بینی افسردگی براساس افکار ناکارآمد و فراشناخت.

1-4- ضرورت و اهمیت تحقیق

اگرچه در اغلب کارآزمایی های بالینی شناختی – رفتاری به ویژه در افسردگی، نگرش های ناکارآمد به عنوان نقطه ثقل آسیب روانی تلقی شده است و شاخص اصلی تبیین اثربخشی درمان شناختی و هدف نهایی تغییرات در نظر گرفته می شود (کاویانی، 1384). در ایران مطالعات بنیادی در خصوص تبیین افسردگی بر مبنای نگرش های ناکارآمد و تعیین سهم این متغیر در پیش بینی علائم روانشناختی افسردگی و شانس بروز اختلال بخصوص در کودکان و نوجوانان اندک است.

علاوه بر این تقریباً یافته های اندکی درباره تفسیر یا ارزیابی کودکان و نوجوانان از فرایند نگرانی شان که تحت مقوله فراشناخت قرار می گیرد، وجود دارد (باکو[21] و همکاران، 2009).

یکی از دلایل علاقه مندی بسیاری از محققان به حیطه فراشناخت آن است که معتقدند این حوزه تلویحات مهمی در میدان تعلیم و تربیت دارد برای مثال، بیکر، بیکر و براون، بروان و همکاران، فلاول، مارکمن، پاریس و همکاران (به نقل از فلاول، 1985). گمان می رود که مهارت های فراشناختی نقش مهمی در انواع فعالیت های شناختی از جمله تبادل کلامی اطلاعات، درک مطلب خواندن، انگیزش پیشرفت، درک کلامی، نوشتن، زبان آموزی، ادراک، توجه، حافظه، حل مسئله، شناخت اجتماعی و… بازی می کند (فلاول، 1985). در یک فراتحلیل، ونگ و همکاران در مورد عوامل مؤثر بر یادگیری دانش آموزان، نشان دادند که از میان 228 عامل مؤثر در یادگیری، فرایندهای شناختی و فراشناختی بیشترین تأثیر را بر یادگیری دانش آموزان دارد (به نقل از سالاری فر، 1375).

در دهه گذشته علت تفاوت در پیشرفت های تحصیلی را تفاوت های فردی می دانستند اما، در سال های اخیر با مطرح شدن دیدگاه های شناختی، دیگر تفاوت دانش آموزان به خاطر خصایص آنها نیست، بلکه در نحوه پردازش اطلاعات آنها است، لذا استفاده از آموزش مناسب مطرح گردید که هم بعد فرایند ذهنی را در نظر می گیرد و هم به جنبه انگیزشی توجه دارد (ابراهیمی قوام آبادی، 1377).

مارچسچی خاطر نشان می کند که اگر دانش آموز بتواند فعالانه و با کنترل کافی تکالیف را انجام دهد، تجربه مثبت و خوشایندی نسبت به خود و توانمندی هایش پیدا خواهد کرد. این امر باعث تلاش بیشتر شده، اسنادهای تلاش و منبع کنترل درونی افزایش پیدا خواهد کرد. اما اگر راهبردهای مؤثر یا نحوه کاربرد آنها را نداند دچار احساس شکست شده، نسبت به تحصیل و آموزشگاه نگرش منفی پیدا می کند و پیامدهای عاطفی منفی به همراه خواهد داشت (به نقل از بهرامی، 1382).

بر این اساس، ضرورت آموزش های فراشناختی احساس می شود تا دانش آموزان هر چه بیشتر نسبت به آنچه برای یک یادگیرنده فعال لازم است آگاهی یافته و در عمل بتواند بر فرایند یادگیری خود نظارت داشته باشد و با دریافت تقویت درونی در این زمینه، انگیزش لازم را برای ادامه آن به دست آورند و موفقیت بالاتری کسب نمایند.از نظر عملی نیز فراشناخت و یافته های آن به معلمان و مربیان کمک می کند تا روش های مناسب را برای تسریع رشد فراشناخت و اثرات و آن در زمینه منبع کنترل، سبک اسنادی و غیره در درون کلاس پیدا کنند و بین نوع آموزش و ویژگی های یاد گیرنده ارتباط برقرار کنند.

همچنین چون شکست های تحصیلی مکرر، پیامدهای منفی از جمله افسردگی و درماندگی آموخته شده را به همراه دارد و تنها راه حل مشکل این است که در دانش آموزان انتظار موفق شدن برانگیخته شود، لذا نتایج آموزش های فراشناختی می تواند مانع از شکل گیری احساسات افسردگی و احساس درماندگی در آنها شود.

همچنین از طریق نتایج فراشناخت، انتقال مسئولیت و دادن نقش فعال به یادگیرنده که تحت عنوان یادگیری خود – تنظیمی در قرن 21 مطرح گردیده است مورد تأکید و تأیید قرار می گیرد. مهم تر از همه این است که فراشناخت می تواند الگویی برای تدریس براساس واگذاری مسئولیت یادگیری به دانش آموزان – به صورت یادگیری مشارکتی به طرق فردی یا گروهی – باشد که قابل تعمیم به سایر دروس است و برای معلمان دست اندرکار نظام آموزش کاربرد خواهد داشت و مؤلفان نیز از نتایج نظری و علمی آن می توانند در کتاب های خود استفاده کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ب.ظ ]




هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش آموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و با همسالان در مقطع راهنمایی بود. بدین منظور گروهی متشکل از 400 دانش‌آموز(185 پسر و 215 دختر) در این پژوهش شرکت داده شدند. به منظور سنجش هوش هیجانی و مشکلات رفتاری به ترتیب از پرسش‌نامه‌های  تجدید نظر شده‌ی هوش هیجانی(آستین، ساکلوفسکی، هوانگ و مک‌کنی، 2004) و نیم‌رخ درجه‌بندی رفتار براون و هامیل(1978) استفاده گردیده است. پایائی هر یک از ابزارهای سنجش به ترتیب از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ و ضریب کودرریچاردسون و روائی آنها از طریق محاسبه ضریب همبستگی درونی بین زیر مقیاس­های هر یک از ابزارهای سنجش احراز گردید. نتایج حاکی از پایائی و روائی قابل قبول ابزارها بود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش‌آموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان همبستگی معنادار وجود دارد. هم­چنین تحلیل­های رگرسیونی چندگانه برای پیش ­بینی مشکلات رفتاری در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان توسط ابعاد هوش هیجانی نشان داد که بعد ارزیابی هیجان، مشکلات رفتاری را در  سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان مورد پیش‌بینی قرار می‌دهد. همین‌طور، بعد تنظیم هیجان پیش‌بینی کننده‌ی مشکلات رفتاری در موقعیت‌های مدرسه و همسالان است.

واژه‌های کلیدی: ابعاد هوش هیجانی، مشکلات رفتاری، همسالان

 فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل اول: مقدمه

1 -1- کلیات ………………………………………………………………………………………………………………………….. 2

1-2-بیان مساله………………………………………………………………………………………………………………………. 6

1-3-ضرورت و اهمیت تحقیق ……………………………………………………………………………………………. 8.

1-4-اهداف پژوهش……………………………………………………………………………………………………………… 10

1-5-پرسش‌های پژوهش……………………………………………………………………………………………………… 11

1-6-تعریف مفهومی متغیرهای پژوهش……………………………………………………………………………… 11

1-7-تعریف عملیاتی…………………………………………………………………………………………………………….. 12

فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش

2-1-مبانی نظری………………………………………………………………………………………………………………….. 14

2-1-1-منشاء هوش هیجانی…………………………………………………………………………………………… 14

2-1-2-مدل‌های هوش هیجانی……………………………………………………………………………………… 19

2-1-2-1-مدل توانایی مایر و سالووی………………………………………………………………………. 19

2-1-2-2-مدل تركیبی گلمن…………………………………………………………………………………… 20

2-1-2-3-مدل تركیبی بار-آن………………………………………………………………………………….. 22

2-1-3-مشكلات رفتاری…………………………………………………………………………………………………. 24

2-1-3-1-اختلال سلوك…………………………………………………………………………………………… 26

عنوان                                                                                                                      صفحه

2-1-3-2-اختلال نافرمانی………………………………………………………………………………………… 27

2-1-3-3-اختلالات اضطرابی…………………………………………………………………………………… 28

2-1-3-4-پرخاشگری………………………………………………………………………………………………… 29

2-1-3-5-اختلال نقص توجه-بیش فعالی………………………………………………………………. 29

2-1-3-6-كمرویی……………………………………………………………………………………………………… 30

2-2-مروری بر پژوهش‌های پیشین…………………………………………………………………………………….. 31

2-2-1-رابطه‌ی هوش هیجانی با مشكلات رفتاری درون‌ساز………………………………………. 31

2-2-2-رابطه‌ی هوش هیجانی با مشكلات رفتاری برون‌ساز……………………………………….. 34

2-2-3-جمع‌بندی تحقیقات پیشین………………………………………………………………………………. 40

فصل سوم: روش پژوهش

3-1-جامعه‌ی آماری………………………………………………………………………………………………………………. 42

3-2-نمونه و روش نمونه‌گیری……………………………………………………………………………………………… 42

3-3-ابزار پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………… 43

3-3-1-مقیاس تجدیدنظرشده‌ی هوش هیجانی……………………………………………………………. 43

3-3-1-1-روایی و پایایی مقیاس تجدیدنظرشده‌ی هوش هیجانی……………………….. 44

3-3-2-نیم‌رخ درجه‌بندی رفتار……………………………………………………………………………………… 47

3-3-2-1-پایایی و روایی نیم‌رخ درجه‌بندی رفتار…………………………………………………. 48

3-4-شیوه‌ی اجرای پژوهش…………………………………………………………………………………. 50

3-5-روش تجزیه و تحلیل اطلاعات…………………………………………………………………. 50

عنوان                                                                                                                      صفحه

فص چهارم: تجزیه و تحلیل داده‌ها

4-1-اطلاعات توصیفی پژوهش………………………………………………………………………… 52

4-2-رابطه‌ی همبستگی بین ابعاد هوش هیجانی و مشكلات رفتاری…………………………….. .53

4-3-پیش‌بینی مشكلات رفتاری در موقعیت خانه بر اساس ابعاد هوش هیجانی………….. 54.

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

4-4- پیش‌بینی مشكلات رفتاری در موقعیت مدرسه

بر اساس ابعاد هوش هیجانی……………………………………………………………………….. 55.

4-5- پیش‌بینی مشكلات رفتاری در ارتباط با همسالان

بر اساس ابعاد هوش هیجانی………………………………………………………………………. 56

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری

5-1-مقدمه……………………………………………………………………………………………………. 59

5-2-رابطه ابعاد هوش هیجانی و مشكلات رفتاری……………………………………………………………. 60.

5-3-پیش‌بینی مشكلات رفتاری در موقعیت خانه بر اساس ابعاد هوش هیجانی…………… 63.

5-4- پیش‌بینی مشكلات رفتاری در موقعیت مدرسه بر اساس ابعاد هوش هیجانی…….. 64.

5-5- پیش‌بینی مشكلات رفتاری در ارتباط با همسالان بر اساس ابعاد هوش هیجانی…. .66

5-6- نتیجه‌گیری و كاربرد نتایج………………………………………………………………………………………….. 67

5-7-محدودیت‌های پژوهش…………………………………………………………………………………………………. 69

5-8-پیشنهادهای پژوهش…………………………………………………………………………………………………….. 69

5-8-1-پیشنهادهای تحقیقاتی………………………………………………………………………………………… 69

5-8-2-پیشنهادهای كاربردی………………………………………………………………………………………….. 70

فهرست منابع

منابع فارسی………………………………………………………………………………………………………………. 71

منابع انگلیسی…………………………………………………………………………………………………….. 75

کلیات

طی سال‌ها تلاش‌های بسیاری برای تعریف هوش صورت گرفته‌ است. محققان، در صد سال گذشته، بر اساس نظریه‌های مختلف تعریف‌های گوناگونی از هوش ارائه داده‌اند و روش‌های متعددی را برای اندازه‌گیری هوش مطرح نموده‌اند. در نیمه‌ی اول قرن بیستم، آلفرد بینه، هوش را به عنوان توانایی شناختی مطرح و بر همین مبنا آزمونی برای اندازه‌گیری میزان بهره‌ی هوشی افراد ابداع نمود. پس از وی، ترمن و وکسلر آزمون‌های جدیدتری از هوش ارائه کردند. اسپیرمن، هوش را توانایی فکر کردن، فهمیدن و حل مسأله نامید و از این توانایی، تحت عنوان هوش عمومی یا عامل جی[2] نام ‌برد (متینگلی،2010).

در دهه‌ های اخیر، هوش به عنوان یک توانایی کلی محسوب نمی‌گردد، بلکه مجموعه‌ای از ظرفیت‌های گوناگون خوانده می‌شود (رجائی، 1389). این عقیده که افراد بیش از یک توانایی شناختی کلی دارند، در نظریه‌ی هوش چندگانه گاردنر(1983) و پس از آن در نظریه‌ی سه‌وجهی استرنبرگ(1996) مطرح شد. گاردنر، هوش را مجموعه‌ای‌ از مهارت‌هایی می‌داند که برای حل مسأله و تولید محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می‌شوند، به کار می‌رود (آمرام،2005). هم چنین استرنبرگ، یک مدل سه وجهی از هوش ارائه کرد، که شامل هوش تحصیلی، هوش عملی و هوش خلاقانه می‌باشد (رجائی، 1389).

مفهوم جدیدی از هوش با عنوان هوش هیجانی که از لحاظ نظری، در طبقه‌ای از هوش اجتماعی (وان‌رووی، وایزوزوران،2004) و هوش‌های درون‌فردی و بین‌فردی گاردنر (1983) قرار می‌گیرد، توسط مایر و سالووی(1990) گسترش یافت. در سال 1990، مایر و سالووی اصطلاح هوش هیجانی را برای اولین بار برای بیان درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و مهارت کنترل خُلق و خو به کار بردند. در حقیقت، این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. بسیاری از محققان (برای مثال، جان سون،1997؛ مایر و سالووی،1997؛ برگر و میلم، 1999) معتقدند که هوشبهر به تنهایی، میزان کمی از واریانس موفقیت‌های تحصیلی و زندگی را تبیین می‌کند. در همین راستا، نظریه‌ی هوش هیجانی به‌دنبال توضیح این مسأله است که چرا برخی از دانش‌آموزان با وجود توانایی هوشی بالا، دستاوردهای تحصیلی قابل ملاحظه‌ای ندارند و یا موفقیت را در زندگی تجربه نمی‌کنند.

هوش هیجانی به عنوان شکلی از هوش اجتماعی، معرف توانایی شخص در مواجهه و انطباق با فشارهای روانی است (محمدی و غرایی،1386). برخی از صاحب‌نظران معتقدند افرادی که دارای قابلیت تشخیص، استفاده و تنظیم هیجان می‌باشند، مزیت قابل‌ملاحظه‌ای‌ در محیط آموزشی و ارتباطات اجتماعی دارند (مورفی، به نقل از متینگلی،2010). در همین راستا، پژوهش پلی‌تری(2002) نشا‌ن‌گر این است که اشخاص باهوش هیجانی بالا تمایل به کاربرد واکنش‌های دفاعی سازگارانه‌تری دارند. یافته‌های دنهام(2007) نیز تحقیقات پیشین در این زمینه را حمایت می‌کند.

در بیشتر پژوهش‌ها، هوش هیجانی با موفقیت تحصیلی همبستگی مثبت (پارکر، 2004) و با رفتارهای خلاف مقررات آموزشی مانند غیبت غیر مجاز و اخراج از کلاس درس همبستگی منفی نشان داده است (پترایدز، فردیکسون و فارنهام،2004). در همین راستا، شولتز، ایزارد و بیر (2000)، به این نتیجه رسیدند که نقص در بیان عاطفی کودکان پیش‌دبستانی‌، مشکلات رفتاری و اجتماعی در سال‌های اول تحصیل را پیش‌بینی می‌کند. متینگلی (2010) می‌نویسد که نقص در آگاهی هیجانی و بیان هیجانی به طور بالقوه بر سال‌های بعدی زندگی تأثیر منفی می‌گذارد و رفتار مخرب در طول سال‌های ابتدایی زندگی با مشکلات رفتاری در نوجوانی مرتبط است. افزون بر این، تحقیقیات نشان داده ‌است که اختلالات هیجانی در نوجوانی، رفتارهای ضداجتماعی را در سال‌های بعدی زندگی پیش‌بینی می‌کند (برجارد، پدینیلی و روآن، به نقل از متینگلی،2010). شاید یکی از دلائل، این باشد که نقص در هوش هیجانی با کاهش توانایی در مدیریت خُلق و درک احساسات دیگران همبسته است (سیاروچی، چان و کاپوتی، به نقل از محمدی و غرایی،1386).

فرد بر اساس تجربیات دوران کودکی، می‌آموزد که به دیگران اطمینان کند و دنیای اطراف خود را با امنیت تلقی کند و یا همواره با بدبینی به محیط اطراف خود بنگرد. بنابراین، این دوره فرصتی حیاتی برای شکل‌گیری هوش هیجانی در افراد است و این توانایی به صورتی محدودتر در تمام طول دوران عمر رشد می‌یابد (سلطانی‌فر،1386). کسب مهارت‌های هوش هیجانی برای افراد، مزایای شناختی، اجتماعی و زیست‌شناختی در بر دارد. سلطانی‌فر (1386) می‌نویسد، پژوهش‌ها حاکی از آن است که افراد با هوش هیجانی بالا، سطوح پایین‌تری از هورمون‌های مرتبط با استرس و دیگر نشان‌گرهای برانگیختگی هیجانی را دارا هستند و توانایی بیشتری برای تمرکز بر مشکل و استفاده از مهارت حل مسأله دارند، که این موجب افزایش توانایی‌های شناختی آنان خواهد شد. وی معتقد است که موفقیت افراد در مدارس و در سال‌های بعدی دانشگاه، تنها با هوشبهر آنها ارتباط ندارد بلکه با مهارت‌های هیجانی و اجتماعی هوش هیجانی مانند داشتن انگیزۀ لازم، توانایی منتظر ماندن، اطاعت از دستورات و کنترل تکانه، مهارت کمک خواستن از دیگران و بیان نیازهای هیجانی و آموزشی مرتبط می‌باشد.

بدان سبب که دوره‌ی نوجوانی، از بحرانی‌ترین و حساس‌ترین دوره‌های رشد انسان است، نوجوان با تنش‌های درونی و بیرونی بسیاری مواجه می‌گردد. وی به‌دنبال کشف هویت، و جدایی از وابستگی‌های دوران کودکی است و متعاقب آن، مشکلات رفتاری در این دوره شیوع بیشتری دارد. یکی از ویژگی‌های بارز نوجوانی میل به استقلال است که اغلب در ارتباط با والدین به شکل تعارض جلوه‌گر می‌شود. نوجوان از والدین خود انتقاد می‌کند و از محبت کردن آنها ممکن است تعبیر نادرستی داشته باشد. او بیشتر تمایل دارد به والدینش از دید دوستان و همسالان بنگرد که امکان دارد برای وی مشکلاتی را به وجود آورد. پژوهش‌ها نشان داده است، نوجوانانی که با والدین خود ارتباط مثبت دارند، کمتر دچار مشکلات رفتاری می‌شوند. در رابطه با مشكلات نوجوان با گروه همسالان می‌توان گفت كه نیاز به پذیرش توسط همسالان در دوره نوجوانی افزایش می‌یابد. نتایج پژوهش‌ها نشان داده‌ است، نوجوانانی كه از گروه همسالان جدا شده‌اند و یا با آنها در تعارض هستند، مشكلات رفتاری بیشتری را تجربه می‌نمایند (انیسی،1376).

افراد با کفایت هیجانی بالا، مهارت اجتماعی بهتر، روابط دراز مدت پایدار و حل تعارض مناسب‌تری دارند (سلطانی‌فر،1386). از سویی، به کمک آموزش و تجربه امکان افزایش این مهارت‌ها وجود دارد و محیط خانواده اولین محیط برای آموزش این مهارت‌های هیجانی است. این آموزش، با گفتار و رفتار مستقیم والدین با کودکان و الگوبرداری فرزندان از مهارت‌های هیجانی پدر و مادر صورت می‌گیرد. این توانایی‌ها، موجب می‌شود کودکان احساسات خود را بشناسند و در ابراز این هیجان، به صورتی مناسب عمل کنند. الگوبرداری از والدین به کودکان کمک می‌کند تا روش‌هایی برای آرام کردن خود و کنترل احساسات ناخوشایند پیدا نمایند. هم چنین، در درک احساسات دیگران و همدلی با آنان موفق‌تر باشند (سلطانی‌فر،1386).

نتایج تحقیقاتی نشان‌گر آن است که به کارگیری مؤلفه‌های هوش هیجانی در موقعیت‌های خانوادگی و روابط با همسالان، سلامت روان و کاهش مشکلات رفتاری را در پی دارد. این در صورتی میسر می‌گردد که افراد بتوانند با بهره گرفتن از مهارت‌های هیجانی، به بیان و تنظیم هیجان خود بپردازند و نیز ارزیابی صحیحی از رفتار یکدیگر داشته‌ باشند تا تبدیل به افرادی کارآمد، مولد و خرسند در زندگی روزمره شوند.

با توجه به پیشینه‌ای که از هوش هیجانی و اهمیت آن در تنظیم رفتار وجود دارد، پژوهش حاضر به بررسی رابطه‌ی ابعاد هوش هیجانی با مشکلات رفتاری می‌پردازد.

1-2- بیان مسأله

یکی از مباحثی که امروزه در روان‌شناسی و تعلیم و تربیت مطرح است، مسائل و مشکلات خاص زندگی اجتماعی کودکان ونوجوانان است. در این شرایط یکی از مهارت‌هایی که قادر است سلامت و آرامش روانی را در مواجهه با مشکلات زندگی اجتماعی حفظ نماید، توانایی تنظیم هیجان و حل تعارض‌ها در موقعیت‌های گوناگون است. افراد ناتوان از حل این مسائل، ممکن است اقدام به اعمالی نظیر استفاده از مواد مخدر برای آرامش یافتن یا جلب توجه و ترک تحصیل به دلیل ناتوانی در برطرف کردن مشکلات تحصیلی کنند (واحدی و فتحی آذر، 1385).

مشکلات رفتاری اغلب شایع ترین علت ارجاع کودکان و نوجوانان به مراکز روانشناختی و روانپزشکی است. برخی مطالعات نشان داده ‌است كه كودكان مبتلا به این اختلالات حداقل 66% از مراجعات به روانپزشكان را تشکیل می‌دهند. تحقیقات در زمینه ارتباط مشکلات رفتاری و هوش هیجانی بیانگر آن است که نقص در هوش هیجانی، ممکن است با بعضی از مشکلات رفتاری نوجوانان نظیر رفتارهای مخاطره‌آمیز، قانون شکنی، مشکلات ارتباطی و پرخاشگری مرتبط باشد (ایگان،1991). با این حال، تحقیقات معدودی در زمینه رابطه هوش هیجانی با مشکلات رفتاری نوجوانان صورت گرفته است و نیاز به شواهد بیشتری در فرهنگ‌های متفاوت است تا نتیجه‌گیری از این تحقیقات را حمایت كند.

نتایج بسیاری از پژوهش‌ها نشان‌گر این است که هوش هیجانی، برخلاف هوش شناختی یک توانایی ثابت نیست، بلکه قابل رشد است و می‌توان این مهارت‌ها را از طریق آموزش افزایش داد و سطح کمی و کیفی آن را ارتقا بخشید (چرنیس، 2000؛ زاینس و وایسبرگ، وانگ و والبری، 2004؛ گرشام، باوون و کوک،2006؛ بار آن،2006).‌‌ شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد بعضی از مهارت‌های هوش هیجانی می‌تواند افراد را از فشار روانی محافظت نماید و منجر به انطباق بهتر آنها شود. به طور مثال، یافته‌های پژوهشی حاکی از آن است که مهارت در کنترل هیجان با گرایش به حفظ خُلق مثبت رابطه دارد و این یافته تلویح روشنی را برای پیشگیری از حالت‌های افسردگی مطرح می‌سازد. هم چنین نوجوانانی که توانایی کنترل هیجان دیگران را دارند از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند و چنین حمایتی منجر به مصونیت از حالات افسردگی و افکارخودکشی می‌شود (سیاروچی، چان، باجگار[22]، به نقل از محمدی و غرایی،1386).

پژوهش‌ها نمایان‌گر آن است که برتری کودکان در درک احساسات غیر کلامی دیگران، منجر به ثبات عاطفی و محبوبیت آنان در میان همسالان می‌گردد (حنیفی و جویباری،1389). از سوی دیگر، رابطه‌ای منفی بین همدلی، به عنوان یکی از مؤلفه‌های هوش هیجانی، با پرخاشگری حاصل شده است. کودکان پرخاشگر، به طور معمول در درک هیجان دیگران و در نظر گرفتن دیدگاه طرف مقابل و کنترل خشم مشکل دارند (واحدی و فتحی آذر،1385). علاوه بر این، نتایج تحقیقاتی نشان داده است که نوجوانان با رفتار مخرب، در هوش هیجانی به‌ خصوص در توانایی درک، فهم و مدیریت هیجان نقص دارند. این یافته که افراد با مشکلات رفتاری در شناسایی و ادراک حالت‌های هیجانی خود و دیگران مشکل دارند، در پژوهش‌های متعدد به تأیید رسیده است (برای مثال، کیسی و اسچلوز[23]، 1994؛ کیسی[24]،1996؛ زیبل[25]،1997؛ برس و بستینی[26]،1997؛ بلیر و کولز[27]،2000). سیاروچی، دیان و آندرسون[28](2002) گزارش نموده‌اند که کمبود هوش هیجانی منجر به نمرات بالا در مقیاس‌های اضطراب و افسردگی می‌شود و نوجوانانی که رفتارهای مخرب دارند در مقایسه با نوجوانان فاقد رفتارهای مخرب از هوش هیجانی پایین‌تری برخوردارند. هوش هیجانی پایین هم چنین پیش‌بینی کننده‌ی مشکلات مربوط به وابستگی به دارو و الکل بوده است.

مدرسه، خانه و گروه همسالان سه موقعیت مهم در زندگی هر نوجوان می‌باشند. چرا که قسمت عمده‌ی روابط نوجوانان را در محیط اجتماعی پوشش می‌دهند. نوجوانان بیشتر وقت روزانه خود را در مدرسه و در ارتباط با معلمان و همسالان می گذارند. هم چنین موقعیت خانه از آن‌جا که نخستین مکان زندگی اجتماعی فرد و منشأ اولیه‌ی رشد اجتماعی اوست، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در همین راستا، با توجه به اهمیت هوش هیجانی در رفتارهای اجتماعی و ارتباط آن با مشکلات رفتاری در موقعیت‌های متفاوت اجتماعی، این پژوهش به بررسی رابطه هوش هیجانی و ابعاد آن با مشکلات رفتاری دانش‌آموزان مقطع راهنمایی در سه موقعیت خانه، مدرسه و همسالان می‌پردازد و هدف آن بررسی این امر است که ابعاد هوش هیجانی چه نقشی در پیش‌بینی مشکلات رفتاری نوجوانان در محیط‌های اجتماعی ایفا می‌کند.

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش

نوجوانی یکی از ادوار مهم ساخت و پایه‌ریزی شخصیت فرد محسوب می‌شود. چه‌‌بسا مشکلات رفتاری بروز پیدا کرده در این دوره، در دوره‌های بعدی زندگی، خود را به صورت ویژگی‌های پایدار نشان دهند. به طور مثال، مشکلات رفتاری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ب.ظ ]




 هدف از این پژوهش بررسی اثر پیش­بینی­کننده باورهای ارتباطی ناکارآمد و رضایت جنسی بر سازگاری زناشویی در افراد تحت درمان با متادون، اثر پیش­بینی­کننده مدت­زمان مصرف و مدت­زمان درمان با متادون بر باورهای ارتباطی ناکارآمد، رضایت جنسی و سازگاری زناشویی، و همچنین مقایسه گروه درمان نشده با افراد دارای حداقل 6 ماه درمان نگهدارنده در متغیرهای فوق بود.

جامعه آماری شامل معتادان مراجعه­کننده به مراکز ترک اعتیاد شیراز و همسران آن­ها در سال 1392 بود که از میان آن­ها افراد نمونه، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. 74 معتاد مراجعه کننده به این مراکز به اتفاق همسرانشان در مطالعه شرکت کردند. روش جمع­آوری داده ­ها، از طریق پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپنیر، رضایت جنسی لارسون و باورهای ارتباطی ناکارآمد بود. آنالیز داده ­ها با بهره گرفتن از نرم­افزار آماری SPSS نسخه 21 و آزمون t و رگرسیون انجام شد. میانگین سنی معتادان دریافت­کننده متادون 45 سال بود. میانگین مدت مصرف مواد و مدت درمان آن­ها به ترتیب 17 و 2 سال بود. کمترین و بیشترین میزان مدت تأهل افراد به ترتیب 3 و 38 سال بود.

یافته­ ها حاکی از این بود که مدت­زمان مصرف مواد، سازگاری زناشویی را به صورت منفی پیش ­بینی می­ کند؛ مدت­زمان درمان اعتیاد فرد باورهای ارتباطی ناکارآمد همسر فرد را به صورت منفی پیش ­بینی می­ کند؛ باورهای ارتباطی ناکارآمد همسر فرد، در گروه سوء مصرف ­کننده مواد (متقاضی ترک) بیشتر از افراد دارای درمان نگهدارنده می­باشد؛ نقش باورهای ارتباطی ناکارآمد در پیش ­بینی رضایت زناشویی فرد منفی است؛ همچنین نقش رضایت جنسی فرد در پیش ­بینی رضایت زناشویی همسر مثبت و نقش باورهای ارتباطی ناکارآمد فرد در پیش ­بینی رضایت زناشویی همسر منفی است.

کیفیت زندگی زناشویی در معتادان ضعف­های بسیاری دارد که اکثر آن­ها در اثر باورهای غلط همسران و همچنین عدم رضایت کافی از رابطه جنسی می­باشد. بنابراین برگزاری کلاس­های بلندمدت در زمینه آموزش شیوه ­های ارتباطی در همسران و نیز به کارگیری روش­های ویژه­ برای اصلاح خطاهای شناختی ضرورت پیدا می­ کند. همچنین کیفیت روابط جنسی و عوامل تأثیر گزار بر آن در معتادان با افراد عادی متفاوت است که نیازمند بررسی دقیق­تر در این زمینه می­باشد.

 کلیدواژه ­ها: سوء­مصرف مواد، درمان نگهدارنده با متادون، باورهای ارتباطی ناکارآمد، رضایت جنسی، سازگاری زناشویی

فهرست مطالب

عنوان                             صفحه

فصل اول.. 1

کلیات تحقیق… 2

-1-1 مقدمه. 2

-2-1 بیان مسئله. 7

-3-1 اهمیت و ضرورت پژوهش…. 10

-4-1 اهداف پژوهش…. 14

-5-1 سؤالات پژوهش…. 16

-6-1 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای مورد مطالعه. 17

فصل دوم. 19

پیشینه تحقیق… 20

2-1- بر تاریخچه­ی سوء مصرف مواد. 20

2-2- تعاریف و مفاهیم اعتیاد. 21

2-3- انواع مواد مخدر و اثرات جسمی و روانی آنها 24

2-4- روش­های مصرف مواد اعتیادآور. 25

2-5- مشکلات ناشی از اعتیاد به مواد مخدر. 26

2-5-1- مشکلات جسمی.. 26

2-5-2- مشکلات روانی.. 26

2-5-3- مشکلات اجتماعی.. 27

2-6- سوابق روانی و صفات خلقی معتادان.. 27

2-7- اشکال درمان سوء مصرف مواد. 29

2-7-1- روش­های دارویی.. 29

2-7-2-  روش­های غیردارویی.. 29

2-8- درمان دارویی اعتیاد به مواد مخدر. 30

2-8-1- سم­زدایی.. 30

2-8-2- درمان نگهدارنده. 32

2-9- باورهای ارتباطی ناکارآمد.. 39

2-10- پیشینه نظری.. 43

2-10-1- عوامل مؤثر بر سازگاری و ناسازگاری زناشویی.. 49

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

2-10-2- نظریه مبادله در خصوص کیفیت رابطه. 51

2-10-3- پیش­آیندها و سبک­های ارتباط زناشویی نگهدارنده اعتیاد. 52

2-11- پیشینه پژوهشی.. 54

2-12- فرضیه ­های پژوهش…. 58

فصل سوم. 60

روش تحقیق… 61

3-1- جامعه، نمونه و روش نمونهگیری.. 61

3-2- ابزار تحقیق.. 63

3-2-1- مقیاس باورهای ارتباطی ناکارآمد (RBI). 63

3-2-2- پرسشنامه رضایت جنسی لارسون.. 65

3-2-3- پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپنیر فرم اصلاح شده (RDAS). 65

3-3- طرح تحقیق.. 66

3-4- روش اجرا 67

3-5- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات… 67

فصل چهارم. 68

یافته‌ها و نتایج… 69

4-1- نتایج مربوط به سؤالات پژوهش…. 69

4-2- نتایج مربوط به فرضیات پژوهش…. 71

فصل پنجم.. 77

بحث و نتیجه‌گیری… 78

5-1- تبیین یافته­ ها 78

5-2- تلویحات ضمنی برای درمانگران.. 87

5-3- محدودیت­ها 89

5-4- پیشنهادها 89

منابع.. 91

منابع فارسی… 92

منابع انگلیسی 97

1-1-        مقدمه

اعتیاد[1] یکی از بزرگترین معضلات و مشکلات جوامع بشری از دیرباز تاکنون بوده است که از جنبه­ های مختلف رفتاری، اجتماعی، اقتصادی بر زندگی افراد تأثیر منفی می­گذارد و مهم­تر از همه با تأثیر بر ابعاد مختلف سلامت جسمی، مشکلات فراوانی را برای فرد، خانواده و جامعه به وجود می­آورد. کمتر پدیده­ای را می­توان یافت که همانند اعتیاد به طریقی خاموش و تدریجی، تخریبی چنین شگرف بر حیات یک جامعه داشته باشد. همواره محققان در پی کشف تأثیر مصرف موادی چون سیگار، هروئین، الکل، حشیش و … بر ابعاد مختلف سلامتی انسان بوده ­اند.

مصرف مواد مخدر سابقه­ای طولانی دارد و از زمان باستان به اشکال خاص و تحت دلایل گوناگون وجود داشته است. اما «اعتیاد به مواد مخدر» به مثابه وضعیتی خاص، پدیده نسبتاً جدیدی است که از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی شناخته شده است (لوین[2]، 1979).

سوء مصرف مواد[3] و اعتیاد –که به حق در میان مردم به بلای خانمان­سوز شهرت یافته است- پدیده­ای است که ماحصل تعامل عوامل متعدد می­باشد. تمامی صاحب­نظران و متخصصان حوزه اعتیاد بر این امر اتفاق نظر دارند که سوء مصرف مواد را نمی­توان صرفاً مشکلی جسمانی، روانی یا اجتماعی دانست و پیدایش آن را بایستی نتیجه تعامل چندین مشکل دانست (مؤسسه ملی سوء مصرف مواد[4]، 2007؛ به نقل از اکبری زردخانه و جوادی، 1388). یکی از مفاهیم روانی- اجتماعی که در بروز اعتیاد باید به آن توجه داشت، نهادها و شبکه روابط متقابل فرد معتاد است. از مهم­ترین نهادها در پدیده اعتیاد، خانواده است (اکبری زردخانه و جوادی، 1388).

یکی از مهمترین عوامل در سوء مصرف و همچنین پرهیز از مواد مخدر، خانواده و نحوه عملکرد آن می­باشد. پژوهش­ها نشان داده­اند که مشکلات در عملکرد خانواده با رفتار ضد اجتماعی، پرخاشگری و اعتیاد ارتباط دارد. در مجموع، رابطه بین اختلال در عملکرد خانواده و اعتیاد معنادار است (قمری، 1390). بسیاری از تعارضات خانوادگی موجب روی آوردن به مصرف مواد و به صورت متقابل مصرف مواد موجب دامن زدن به آن­ها می­ شود. از جمله می­توان به مشکلات و اختلال­ها در برقراری رابطه جنسی با همسر اشاره کرد که پژوهش­های پیشین اهمیت این بعد از روابط خانواده و تأثیر آن بر افزایش تعارضات و کاهش سازگاری زناشویی[5] را نشان داده­اند.

همچنین می­توان برای مسائل و مشکلات جنسی و زناشویی اثری متقابل بر روی پدیده­ اعتیاد درنظر گرفت به طوری­­که دلایل گوناگونی برای گرایش به مصرف مواد ذکر شده است: برخی از افراد در پی پذیرفته شدن در جامعه هستند و بعضی دیگر بدین وسیله سعی می­ کنند خود را رشدیافته­تر نشان دهند (جسور[6]، 1984). پژوهش­های پیشین از جمله زینالی، وحدت و حامدنیا (1386) در بررسی زمینه ­های روی آوردن به مواد مخدر دلایل مختلفی مانند ناراحتی عصبی و روانی، دردهای جسمی، مشکلات جنسی و … را دروازه­های ورود به مواد مخدر معرفی می­ کنند. همچنین تحقیقات نشان می­دهد که طردشدگی و فقدان رابطه گرم و عاطفی در بین خانواده­های معتادین بسیار بالاست (املکام و هیرس[7]، 1988). دفتر مطالعات و پژوهش­های ستاد مبارزه با مواد مخدر (1379) در بررسی مشخصات دموگرافیک معتادان، احساس عدم کفایت و ناتوانی، جدایی و طرد شدن را جزء مهمترین علل گرایش به مصرف مواد مخدر معرفی کرده است.

در بررسی رابطه بین مصرف مواد مخدر و مشکلات روانی، اجتماعی و رفتاری تحقیقات زیادی صورت گرفته است. در سطح روان­پریش­گرایی (گوسوپ[8]، 1978، به نقل از آیزنک[9]، 1997) و روان­رنجورخویی نظام شخصیتی آیزنک (ویجرز[10]، ویسبک[11]، وودرز[12]، کلر[13]، میشل[14] و بونینگ[15]، 2003) در معتادان به مواد مخدر و افراد عادی تفاوت معنادار وجود دارد. به طوریکه سطح آن­ها در معتادان به مواد مخدر بالاتر است. مصرف داروهایی چون هروئین، کوکائین، آمفتامین، الکل و نیکوتین موجب آزادسازی دوپامین در مسیرهای عصبی می­شوند (میچل[16]و همکاران، 1989، به نقل از آزاد فلاح، 1379). بنابراین می­توان فرض کرد که آزادسازی دوپامین در مسیرهای عصبی نظام فعال­سازی، ارتباط نزدیکی با حالت­های هیجانی ناشی از مصرف این داروها دارد (آجیل­چی، نادری و قائمی، 1389). بنابراین با توجه به فعالیت و حساسیت بیشتر نظام فعال­ساز رفتاری و ضعف نظام بازداری رفتاری در افراد مصرف ­کننده مواد رفتارهای مهارنشده فرد را افزایش می­دهد که شامل رفتارهای جنسی نیز می­ شود که در اکثر موارد ناخشنودی شریک جنسی را به همراه دارد.

یکی از متغیرهای بسیار مؤثر و مهم در رضایت جنسی[17]، کیفیت و چگونگی ارتباط زوجین با یکدیگر است. پژوهش­های متعدد، ارتباط معنی­دار بین رضایت جنسی و رضایت از تعاملات و ارتباطات زناشویی را به اثبات رسانده است (بانمن و واجل[18]، 1985؛ آکر، 1992؛ داک و بارنس[19]، 1994؛ سیمون و گاگنوس[20]، 2000؛ ویلیام و ساندرا[21]، 2005؛ کولاتا، 2006؛ متز[22]، 2007 به نقل از الیوت و آمبرسون[23]، 2008). بارینتوس[24] (2006) معتقد است که از میزان رضایت جنسی زوجین می­توان به عنوان وسیله اندازه ­گیری تعاملات آنان استفاده نمود. بسیاری از مطالعات نشان می­دهد که زوج­ها، بالقوه و پنهانی تعارضاتی پیرامون مسائل جنسی دارند اما آن را به عنوان یک راز تلقی کرده و از بیان آن اجتناب می­نمایند (اسپوتن[25]، 1996؛ لارسون[26]، 1998؛ سیمون و گاگنوس؛ 2000؛ متز، 2005؛ به نقل از کرو[27]، 2007).

همچنین اگر همسران نیازهای خود را مطرح نکنند و یا در ارتباط با یکدیگر به نیازهای هم پی نبرند و به راه­حل مثبتی جهت دستیابی به نیازهایشان نرسند؛ استرس، ناکامی، سرخوردگی، خشم و درنهایت دل­زدگی بروز پیدا می­ کند (جاکوبسن[28]، والدرون[29] و مور[30]،1980). بنابراین یکی دیگر از عوامل بسیار مهم در داشتن خشنودی زناشویی شیوه­ برداشت و تفکرات منطقی همسران درمورد روابط فی مابین است.

مراحل ترک اعتیاد را می­توان به چهار مرحله که پیش از قصد[31]، مرحله قصد[32]، اقدام[33] و نگهداری[34] تقسیم ­بندی نمود و در برخی مطالعات مراحل ترک، پنج مرحله­ ای در نظر گرفته شده است (توکلی قوچانی، آرمات، مرتضوی، 1381). در پژوهش­های پیشین علل و عوامل زیادی برای اقدام به ترک معتادان شناسایی شده است که باعث می­ شود فرد از هر مرحله به مرحله بعد وارد شود و همچنین ورود به هر مرحله و ادامه درمان باعث تغییرات در زمینه ­های مختلف اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی و فردی طبقه ­بندی شده است.

مراکز درمان با متادون یکی از انواع درمان­هایی است که به منظور کمک به بیماران و کاستن از مشکلات بهداشتی اجتماعی آن­ها توصیه می­گردد. این مراکز به طور مستقیم و غیرمستقیم روی پیش­آگهی اعتیاد تأثیر می­گذارد. متادون یک ماده صنعتی است که خواص فیزیولوژیک و ضددرد مشابه تریاک دارد اما نشئه­آور به حساب نمی ­آید و کنارگذاشتن مصرف آن هم از تریاک و هروئین آسانتر است. در درمان با متادون این ماده به شکل خوراکی و به صورت کنترل شده در مراکز خاص به بیماران تحویل می­گردد (فرهادی­نسب و مانی کاشانی، 1387).

در این پژوهش در پی آنیم که دریابیم درمان نگهدارنده متادون چه تغییراتی در رفتار معتادان و همسران آن­ها در رابطه با متغیرهای فوق ایجاد خواهد کرد. چرا که امروزه درمان نگهدارنده با آگونیست­های مواد افیونی درمان اصلی وابستگی در بسیاری از کشورهای جهان است (مناجاتی، 1382).

متادون به مجموعه مواد افیونی تعلق دارد و اکثراً برای معالجه وابستگی به سایر مواد افیونی مثل هروئین، کدئین و مرفین به کار می­رود. متادون یک ماده افیونی مصنوعی است؛ یعنی از مواد شیمیایی و در آزمایشگاه تولید می­ شود (تقوی، 1383). متادون­درمانی، روشی است که در درازمدت جواب می­دهد. طول درمان نوسان داشته و بین 1 تا 20 سال یا بیشتر متغیر است. این درمان ممتد با دوز مناسب، از لحاظ طبی ایمن بوده و مؤثرترین درمان فعلی جهت وابستگی به مواد افیونی محسوب می­ شود (تقوی، 1383).

ارزیابی درمان نگهدارنده متادون (MMT)

بسیاری از معتادان، به خصوص مصرف­ کنندگان هروئین قادر نیستند علی­رغم درمان­های مختلف به وضعیت پرهیز مداوم دست یابند و در صورت نبود درمانی محافظت­کننده، به حیاتی ادامه خواهند داد که تا آخر عمر، تنها حول محور تهیه و مصرف مواد دور می­زند. تاکنون MMT موفق­ترین رویکرد در درمان اعتیاد شناخته شده است و موجب کاهش مصرف مواد مخدر، کاهش رفتارهای جنایی و میزان بازداشت قانونی، کاهش مرگ و میر و افزایش کارکرد شغلی، کاهش ابتلا به ایدز و هپاتیت و سایر بیماری­های عفونی مثل سلِ مقاوم به چند دارو می­ شود (50 درصد از معتادان تزریقی نیویورک HIV مثبت و ناقل ویروس ایدز هستند ولی در میان کسانی که از سال 1978، یعنی درست سه سال قبل از پیدایش ایدز، تحت درمان­های MMT بوده ­اند، این درصد تقریباً صفر بوده است). افراد تحت درمان MMT حتی اگر ناقل ویروس ایدز نیز باشند، احتمال ابتلای دیگران از طریق آنان بسیار پایین است (عزیزی، 1381).

به این ترتیب، پژوهشگر در این تحقیق به دنبال تحقق این هدف مهم است که تعیین کند سهم هریک از عوامل رضایت جنسی و باورهای ارتباطی در پیش ­بینی میزان سازگاری زناشویی در افراد معتاد تحت درمان با متادون چقدر است.

1-2-       بیان مسئله

اعتیاد عادت یا رفتاری است که اغلب ترک­ کردنش مشکل می­باشد. اعتیاد و وابستگی می ­تواند به الکل یا موادمخدر و یا قمار باشد. بسیاری از ما برای مقابله با مشکلات زندگی به اعتیاد پناه می­بریم. استفاده از الکل، موادمخدر و یا قمار برای مدتی درد یا ترس ما را تسکین می­دهد. ولی درنهایت خودش به مشکل تبدیل می­ شود. مشکلی که اغلب روابط و خانواده­ها را از هم می­پاشد (رستگار، 2002؛ ممتازی، 2002؛ به نقل از باقیانی­مقدم، فاضل­پور و رهایی، 1387).

اعتیاد دارای سه مرحله است: مرحله اول آن شروع اعتیاد است. مرحله دوم، مرحله استقرار می­باشد که برای رسیدن به این وضعیت حداقل یک ماه وقت لازم است. مرحله سوم آن اضمحلال و انهدام جسمانی و روانی است که موجبات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:40:00 ب.ظ ]




سرمایه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بر خودكارآمدی و رضایت از زندگی دانش‌آموزان تأثیر دارند اما این رابطه به ندرت مورد بررسی علمی قرار گرفته است. بر این اساس، هدف عمده‌ی پژوهش حاضر پیش‌بینی خودكارآمدی و رضایت از زندگی دانش‌آموزان بر اساس سرمایه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بود. پژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش‌آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه شهر شیراز بود كه 398 نفر به عنوان نمونه تعیین و به روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند. ابزار سنجش خودکارآمدی، مقیاس خودكارآمدی موریس، ابزار سنجش رضایت از زندگی، مقیاس رضایت از زندگی هیوبنر و همکاران و برای سنجش [سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی] مقیاس‌ها پژوهشگرساخته بود. با بهره گرفتن از روش تحلیل عاملی، روایی سازه، و با بهره گرفتن از همسانی درونی به روش آلفا كرونباخ، ضریب پایایی كلیه مقیاس‌ها مورد محاسبه قرار گرفت. یافته‌های پژوهش نشان داد کالای فرهنگی می‌تواند خودکارآمدی تحصیلی را به طور مثبت و معناداری پیش‌بینی کند. رفتارهای فرهنگی می تواند خودکارآمدی اجتماعی را به طور مثبت و معناداری پیش‌بینی کند و كالای فرهنگی و رفتارهای فرهنگی به طور مثبت و معنادار و اعتماد اجتماعی منفی و معنادار می‌توانند خودكارآمدی عاطفی را پش‌بینی كنند. علاوه بر این، یافته‌های پژوهش نشان داد مشاركت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و کالای فرهنگی رابطه منفی و معناداری با رضایت از زندگی دارند. نتیجه‌گیری اساسی پژوهش حاضر این است كه والدین و مدرسه‌ها با افزایش میزان کالای فرهنگی به عنوان بعدی از سرمایه فرهنگی، می‌توانند خودکارآمدی تحصیلی دانش‌آموزان را افزایش دهند. خانواده‌ها و مدارس با تشویق رفتارهای فرهنگی می‌توانند به خودکارآمدی اجتماعی دانش‌آموزان كمك كنند و با افزایش دسترسی دانش‌آموزان به کالاهای فرهنگی و تشویق آنان به انجام رفتارهای فرهنگی، می‌توانند خودکارآمدی عاطفی آنان را ارتقاء بخشند. و بالاخره این كه سرمایه اقتصادی نمی‌تواند تضمین كننده رضایت از زندگی باشد و خانواده‌ها و مدارس جهت ارتقای رضایت از زندگی دانش‌آموزان لازم است به ابعاد و جهات غیرمادی نیز توجه نمایند. 

واژه های کلیدی: سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی، سرمایه اقتصادی، خودكارآمدی، رضایت از زندگی

 فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل اول:  مقدمه

1- 1-کلیات…………………………………………………………………………………………………………………………….. 2

1-2- بیان مساله……………………………………………………………………………………………………………………… 7

1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق……………………………………………………………………………………………. 11

1-4- اهداف پژوهش…………………………………………………………………………………………………………….. 12

1-5- سؤالات پژوهش…………………………………………………………………………………………………………… 13

1-6- تعریف مفهومی متغیرها………………………………………………………………………………………………. 13

1-6-1- خودکارآمدی………………………………………………………………………………………………………. 13

1-6-2- رضایت از زندگی……………………………………………………………………………………………….. 13

1-6-3- سرمایه فرهنگی…………………………………………………………………………………………………. 14

1-6-4- سرمایه اجتماعی……………………………………………………………………………………………….. 14

1-6-5- سرمایه اقتصادی………………………………………………………………………………………………… 14

1-7- تعاریف عملیاتی متغیرها…………………………………………………………………………………………….. 14

1-7-1- خودکارآمدی……………………………………………………………………………………………………… 14

1-7-2- رضایت از زندگی……………………………………………………………………………………………….. 15

1-7-3- سرمایه فرهنگی…………………………………………………………………………………………………. 15

1-7-4- سرمایه اجتماعی……………………………………………………………………………………………….. 15

1-7-5- سرمایه اقتصادی………………………………………………………………………………………………… 16

عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل دوم : مبانی نظری و تحقیقات پیشین

2-1- مبانی نظری…………………………………………………………………………………………………. 18

2-1-1- مفهوم خودکارآمدی………………………………………………………………………………………….. 18

2-1-2- رضایت از زندگی……………………………………………………………………………………………….. 23

2-1-3- سرمایه فرهنگی…………………………………………………………………………………………………. 26

2-1-4- سرمایه اجتماعی……………………………………………………………………………………………….. 32

2-2- تحقیقات پیشین………………………………………………………………………………………… 37

2-2-1- تحقیقات پیشین مربوط به خودكارآمدی و سرمایه‌ها……………………………………. 37

2-2-2- تحقیقات پیشین مربوط به رضایت از زندگی و سرمایه‌ها……………………………… 39

 فصل سوم: روش پژوهش

3-1- طرح پژوهش……………………………………………………………………………………….. 42

3-1-1- جامعه آماری………………………………………………………………………………………………………. 42

3-1-2- نمونه و روش نمونه گیری………………………………………………………………………………… 42

3-2- ابزارهای پژوهش…………………………………………………………………………………………. 43

3-2-1- مقیاس خودکارآمدی…………………………………………………………………………………………. 43

3-2-2- مقیاس رضایت از زندگی ( BMSLSS)………………………………………………………….. 46

3-2-3- مقیاس سرمایه فرهنگی……………………………………………………………………………………. 47

3-2-4- مقیاس سرمایه اجتماعی…………………………………………………………………………………… 49

3-2-5- مقیاس سرمایه اقتصادی……………………………………………………………………………………. 50

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

3-3- نحوه اجرای آزمون………………………………………………………………………………………………………. 51

3-4- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات…………………………………………………………………………………… 51

 عنوان                                                                                                                      صفحه

فصل چهارم: یافته‌ها

4-1- یافته­ های توصیفی متغیرهای مورد پژوهش……………………………………………………………… 53

4-2- یافته های مربوط به سئوالات پژوهش………………………………………………………………………. 54

4-2-1- رابطه سرمایه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی با خودکارآمدیو رضایت از زندگی……. 54

4-2-2- پیش‌بینی خودکارآمدی بر اساس سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی….. 55

4-2-3- پیش‌بینی رضایت از زندگی بر اساس سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی……………… 58

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری

5-1- بحث و بررسی یافته­ های پژوهش………………………………………………………………………………. 60

5-2-کاربردهای نظری و عملی…………………………………………………………………………………………….. 68

5-3- محدودیت های تحقیق……………………………………………………………………………………………….. 70

5-4- پیشنهادهای تحقیق……………………………………………………………………………………………………. 71

 فهرست منابع و مآخذ

منابع فارسی ……………………………………………………………………………………………………………. 72

منابع انگلیسی………………………………………………………………………………………………………….. 77

کلیات

زندگی هر انسان از باورها، هیجان‌ها و عواطف او ساخته شده است. فرایندهای شناختی و هیجانی در جای‌جای زندگی، بر عملکرد انسان تأثیر می‌گذارند. باورهای خودکارآمدی[1] از مفاهیمی هستند که همواره توجه روان‌شناسان را به خود جلب کرده‌اند و در ابعاد گوناگون زندگی انسان متجلی می‌شوند. برای نخستین بار بندورا[2] (1977)، مفهوم خودکارآمدی را به ادبیات روان‌شناسی وارد کرد. خودكارآمدی از مفاهیم مهم در نظریه­ی شناختی-اجتماعی بندورا است‌ (باسول[3]، 2010). ‌در نظریه‌ی شناختی-‌‌اجتماعی خود‌کارآمدی عبارت از احساس شایستگی، کفایت و قابلیت در کنارآمدن با زندگی است (شولدز و شولدز[4]، 1998). بندورا خودکارآمدی را یکی از فرایندهای شناختی می‌داند که ما از طریق آن بسیاری از رفتارهای اجتماعی خود و بسیاری از ویژگی‌های شخصی را گسترش می‌دهیم. رفتارهای اشخاص به این بستگی دارد که خود باور داشته باشند که می‌توانند عمل خاصی را با موفقیت به انجام برسانند (بندورا، 1977؛ ترجمه ماهر، 1372). باورهای فرد نسبت به توانایی‌های خود بر رفتار به شیوه‌های مختلف، از جمله بر انتخاب‌های آن‌ ها تأثیر مثبت می‌گذارد و باعث می‌شود که فرد جریان عمل را دنبال یا قطع کند (آب‌نیکی، 1385). خودکارآمدی بالا موفقیت و زندگی شخصی انسان را از طرق بسیار، غنی می‌کند (پرسکیوا، بوتا و پاپاگیانی[5]، 2008)، پژوهش‌های انجام شده، نشان می‌دهند که خودکارآمدی در شکل دهی به رفتار فردی و دستیابی موفق به اهداف نقش قدرتمندی دارد (استیس[6] و همکاران، 2006). 

    از نظر بندورا، خودکارآمدی تنها زمانی بر کارکرد تأثیر می‌گذارد که شخص، مهارت‌های لازم را برای انجام کاری ویژه دارا باشد و برای انجام آن کار به­ اندازه‌ی کافی برانگیخته شود (فراری 1991، به نقل از پاجارس[7]، 1996). خودکارآمدی به عنوان یکی از مفاهیم محوری در مبحث شناختی­- اجتماعی، کانون توجه بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت می­باشد و سهم مهمی در روانشناسی تربیتی دارد، چرا که باور افراد از توانمندی­ها و شایستگی­هایشان و همچنین تفکر، استدلال و تفسیر آنان هنگام مواجه شدن با مسائل و موقعیّت­ها، جنبه­ های مختلف زندگی آنان را تحت الشعاع قرار می­دهد (نیکنام، 1390).

    از دیدگاه پاستورلی و همکاران (2001)، خودکارآمدی سازه­ای چند بعدی است و باید در زمینه ­های مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد. خودکارآمدی به توان فرد در رویارویی با مسائل برای رسیدن به اهداف و موفقیت او اشاره دارد.

تحقیقات نشان داده­اند که خودکارآمدی بیشتر از این که تحت تأثیر ویژگی‌های هوش و توان­ یادگیری دانش‌آموزان باشد، تحت تأثیر ویژگی‌های شخصیتی از جمله باور داشتن خود (اعتماد به نفس)، تلاشگر بودن و تسلیم نشدن (خودباوری)، وارسی علل عدم موفقیت به هنگام ناکامی (خودسنجی)، آرایش جدید مقدمات و روش‌های اجتماعی رسیدن به هدف (خودتنظیمی) و تحت کنترل درآوردن تکانه‌ها (خودرهبری)، قرار دارد. این عوامل در برخی از دانش‌آموزان حتی بیشتر از توان یادگیری موجب پیشرفت آنها می‌شود (بهرامی، 1386؛ به نقل از پور جعفردوست، 1386).

ارتباط خودکارآمدی با بافت اجتماعی، انکارناپذیر است. به بیان لینن‌برینک و پینتریچ[8] (2003)، خودکارآمدی به عنوان قضاوت فرد درباره توانایی انجام یک فعالیت خاص، تحت تأثیر تفاوت‌های درون فردی و محیطی قرار دارد؛ به طوری که برای تکالیف یکسان، ادراک خودکارآمدی افراد با توجه به بافت محیطی، متفاوت است. بنابراین، خودکارآمدی می‌تواند با انواع مختلف سرمایه (فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) رابطه منطقی و نزدیکی داشته باشد. با توجه به پیشینه­ی موجود، این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است و بر همین اساس پژوهش حاضر تلاش کرده است رابطۀ خودکارآمدی را با انواع مختلف سرمایه (فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی[9]) بررسی کند تا در جهت پیوند مفاهیم جامعه­شناختی با مفاهیم روان­شناختی و ارائه‌ دید سیستمی به مفاهیم یادشده گام کوچکی برداشته باشد. در عین حال، یادکرد این نکته بایسته است که تمام سرمایه ­های زندگی انسان، اگر در او احساس رضایت درونی ایجاد نکنند، از کارکرد اصلی خود دور مانده‌اند. بنابراین، دیگر متغیر این پژوهش، که به عنوان یکی از پیامدهای  سرمایه ­های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی محسوب می­­شود، «رضایت از زندگی[10]» است.  

رضایت از زندگی بیانگر نگرش مثبت فرد نسبت به جهانی است که در آن زندگی می‌کند. اینگلهارت[11] (1998) مفهوم رضایت را این گونه تعریف می کند: احساس رضایت از بازتاب توازن میان آرزوهای شخصی و وضعیت عینی فردی به وجود می‌آید.

ازکمپ[12] (1995)، در تعریف رضایت از زندگی می‌گوید: رضایت بر تجربه شناختی و داورانه‌ای دلالت دارد که به عنوان اختلاف ادراک شده بین آرزو و پیشرفت در زندگی (یعنی تحقق آرزو) تعریف می‌شود. این تعریف طیفی را تشکیل می‌دهد که از ادراک کامروایی تا حس محرومیت را در بر می‌گیرد. این مفهوم با مفهوم خوشحالی که ناظر بر تجربه­ی عاطفی (هیجان و احساسات) می‌شود، تفاوت دارد. رضایت از زندگی، نگرش فرد، ارزیابی عمومی نسبت به کلیت زندگی خود و یا برخی از جنبه‌های زندگی، همچون زندگی خانوادگی و تجربه آموزشی است (دینر، سان، لوکاس و اسمیت[13]، 1999).

رضایت از زندگی یک مفهوم ذهنی و منحصر به فرد برای هر انسان است که جزء اساسی بهزیستی ذهنی را تشکیل می‌دهد و عمومأ به ارزیابی‌های شناختی یک فرد از زندگی خود اشاره دارد. این مفهوم شامل یک ارزیابی کلی از زندگی بوده و فرایندی مبتنی بر قضاوت فردی است. در این روند، مقایسه‌ای بین ملاک‌های فرضی شخص با زندگی واقعی‌اش صورت گرفته و هر چه واقعیت زندگی با این ملاک‌های فرضی نزدیک به هم باشند، فرد احساس رضایت بیشتری از زندگی می‌کند (دلاهایج، گیلارد و وان دام[14]، 2010).

 آن­گونه که در پژوهش­ها آمده است، عوامل متفاوتی در رضایت از زندگی مشارکت دارند؛ گیبسون[15] (1986) تعامل اجتماعی، دینر (1985) عوامل شخصیتی، جورج[16] (1981) سطح درآمد و طبقه اجتماعی و ویلیتس و کرایدر[17] (1988) مذهب را در میزان رضایت از زندگی مؤثر دانسته‌اند. لذا بر اساس آن­چه که پیش­تر بیان شد و با توجه به پاره‌ای عوامل تأثیرگذار بر شاخص‌های رضایت از زندگی، در پژوهش حاضر از میان عوامل مختلف مرتبط با رضایت از زندگی، رابطه‌ی انواع سرمایه (فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی)، با این متغیر بررسی شده است. بر همین مبنا در ادامه، درآمدی به متغیرهای سرمایۀ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ارائه خواهد شد.

متغیر سرمایه فرهنگی، که رابطۀ آن با خودکارآمدی و رضایت از زندگی بررسی شد، عبارت است از گرایش‌ها و عادات دیرپا که در طی فرایند جامعه‌پذیری، حاصل می‌شوند و نیز اهداف فرهنگی ارزشمند، نظیر صلاحیت‌های تحصیلی و فرهنگی. از جمله گرایش‌ها و عادات، می‌توان به مهارت‌های غیر رسمی بین اشخاص مانند سبک زندگی، وضعیت تحصیلی، سلیقه و زبان، اشاره نمود. سرمایه فرهنگی در بین سرمایه‌ها، پا برجاترین و ثابت‌ترین سرمایه است (نوغانی، 1385).

بوردیو[18] (1997) اولین بار مفهوم سرمایه فرهنگی را برای تحلیل اینکه چگونه فرهنگ و تحصیلات تعامل دارند و در بازتولید اجتماعی سهیم هستند، به کار برد. نوغانی (1385) نشان داد، در پرتو حضور سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی سهم مثبت و معناداری در احتمال قبولی، و نمره کسب شده توسط داوطلبان آزمون سراسری، جهت ورود به آموزش عالی دارد. ترامونته و ویلمز (2010) در تحقیق خود نشان دادند که سرمایه فرهنگی بر روی بازده آموزشی تاثیر مثبت و معناداری دارد. بخش عمده‌ای از تحقیقات انجام شده در زمینه تأثیر سرمایه فرهنگی بر عملکرد تحصیلی، در حوزه‌ی جامعه‌شناسی آموزش و پرورش صورت گرفته است. اگر چه می‌توان رابطه این نوع سرمایه را با سایر ابعاد حیات اجتماعی- فرهنگی (نظیر نحوه تعریف فرد از خویشتن) نیز مورد مطالعه قرار داد، بنابراین با توجه به اهمیت این سرمایه‌ها و میزان تأثیرشان بر پیشرفت تحصیلی بررسی ارتباط‌شان با خودکارآمدی دانش‌آموزان، که مسلمأ آن هم در پیشرفت تحصیلی جایگاه بسزایی دارد، می‌تواند یک بررسی کاربردی باشد.

لینچ و کاپلان[19] (1997) سرمایة اجتماعی را نوعی انباشت سرمایه و شبکه‌هایی معرفی می‌کنند که همبستگی اجتماعی، تعهد اجتماعی و در نتیجه نوعی عزت نفس و سلامتی در افراد به وجود می‌آورد. پاتنام[20] (1995) نیز سرمایه‌ی اجتماعی را در اجزایی چون شبکه‌ها، هنجارها و اعتماد خلاصه می­ کند. هارفام[21] (1994) بر این باور است که سرمایه‌ی اجتماعی عوامل استرس‌زا را در زندگی کاهش می‌دهد و خطر این عوامل را در زندگی کم می‌کند. سرمایة اجتماعی می‌تواند حوادث منفی زندگی همچون از دست دادن شغل را کاهش دهد. گروسی و نقوی (۱۳۸۷) دریافتند بالا نبودن سطح کیفیت زندگی در بین شهروندان تحت تأثیر سطح نسبتأ متوسط سرمایه اجتماعی ایشان است. فونگ ساوان و همکاران[22] (۲۰۰۶)، در پژوهشی با عنوان سرمایه­ اجتماعی، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و اضطراب روان‌شناختی در استرالیا، نشان دادند که با افزایش سرمایه اجتماعی، اضطراب کاهش می‌یابد. هانگ چائو، ون-یین و چینگفو[23] (۲۰۰۹) در پژوهشی با عنوان سرمایه­ اجتماعی و پیشرفت تحصیلی در بین دانش‌آموزان نروژی نشان دادند که سرمایه­ اجتماعی دانش‌آموزان (روابط اجتماعی با والدین، معلمان و هم­سالان) ارتباط معناداری با پیشرفت تحصیلی دارد.

نری و وایل[24] (۲۰۰۸)، در پژوهشی با عنوان سرمایه­ اجتماعی و عملکرد تحصیلی در بین دانش‌آموزان استرالیا نشان دادند که سرمایه­ اجتماعی، لزومأ تأثیری بر پیشرفت تحصیلی ندارد اما بر بهزیستی افراد مؤثر است.

 سرمایه اقتصادی عبارت است از همه‌ی کالاهای مادی که در دسترس فرد قرار دارد؛ این کالاها می‌توانند از خانه و نوع و اندازه‌ی آن،‌ تا اتومبیل و کالاهای استفاده ‌شده در درون خانه مانند یخچال، تلویزیون و … تا وسایل شخصی دانش‌آموز مانند نوع لوازم تحریر، اتاق شخصی و … را دربرگیرد (نوغانی، 1385). آن­چه در این میان نقش این سرمایه را برجسته­تر می­ کند، ارتباط مستقیم آن با وضعیت اقتصادی­-اجتماعی خانواده­ها، به عنوان خاستگاه نخستین رضایت از زندگی و خودکارآمدی است. مسلم است که بسیاری از خانواده­ها به دلیل محدودیت در سرمایۀ اقتصادی، در حوزۀ تربیت فرزندان و ایجاد حس کارآمدی در آنان و هم­چنین در ایجاد رضایتمندی – حداقل مادی – در فرزندانشان، به مشکلاتی دچار می­شوند (دهقانی، اکبرزاده، خوش فر و ربانی، 1389). از این رو بررسی این متغیر نیز در کنار سرمایه‌های پیش­گفته، در دستور کار این پژوهش قرار گرفته است.   

1-2- بیان مسئله

خودکارآمدی به توان فرد در رویارویی با مسائل برای رسیدن به اهداف و موفقیت او اشاره دارد.  بندورا معتقد است افراد با خودکارآمدی بالا از فرایندهای فکری سطح بالاتر (از قبیل تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی از طبقه سوم بلوم) برای حل مسائل پیچیده استفاده می‌کنند. این افراد خود را در تکالیف چالش انگیز موفق تصور می‌کنند؛ در حالی که افراد با خودکارآمدی پایین از فرایندهای فکری سطح پایین‌تر استفاده می‌کنند و در انجام تکالیف، خود را بدشانس می‌دانند. این تفاوت نگرش و عملکرد منجر به ایجاد تفاوت در انگیزش آن‌ ها می‌­شود (بندورا، 1986). همچنین باورهای خودکارآمدی نقش مهمی در رشد انگیزش درونی دارد. این نیروی درونی وقتی رشد می‌یابد که تمایل برای دست‌یابی به این معیار در فرد ایجاد شود و در صورت کسب نتیجه، فرد به خودسنجی مثبتی دست پیدا می‌کند. این علاقه‌ی درونی موجب تلاش‌های فرد در طولانی مدت و بدون حضور پاداش‌های محیطی می‌شود (کدیور، 1382). خودكارآمدی، یكی از صفات مثبت است كه انسان‌ها تمایل دارند به آن دست پیدا كنند زیرا برخوردار بودن از آن تا حد زیادی تضمین كننده موفقیت افراد در جوانب مختلف زندگی است. تقویت این سازه مهم در فرد بسته به عوامل متعددی است که در تحقیقات مختلف مورد بررسی قرار گرفته و نقش این عوامل خاطرنشان شده است. فرد برای تقویت هر ویژگی در خود نیاز به قابلیت و ظرفیت متناسب با آن ویژگی دارد و سپس نیاز به سرمایه­ای که به وی در جهت تقویت آن ویژگی کمک کند. از آنجا که هرچه توانایی فرد در انجام فعالیت‌هایش بیشتر باشد، فرد قضاوت بهتری از خود به عنوان یک فرد توانمند خواهد داشت و دارای خودکارآمدی بالاتری خواهد بود، به نظر می‌رسد با توجه به اینکه سرمایه ­های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، دارایی­ های فرد محسوب می­شوند و نقش مهمی در زندگی فرد ایفا می‌کنند (مثلأ فرد که دارای سرمایه فرهنگی بالاتری است، مدارک علمی بیشتری دارد، از لحاظ فرهنگ مطالعه در سطح بالاتری قرار دارد و کالاهای فرهنگی بیشتری از قبیل کتاب در دسترس دارد، و شخصی که دارای سرمایه اجتماعی بالاتری است، از مهارت‌های اجتماعی بالاتری برخوردار است) و مسلمأ این دارایی‌های فرهنگی و اجتماعی وی را نسبت به توانایی‌هایش خوش‌بین‌تر خواهد کرد. با بررسی تحقیقات مختلف به نظر می­رسدکه تأثیر سرمایه ­های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بر خودکارآمدی نادیده گرفته شده است.

سازه دیگری که مورد بررسی قرار گرفته است، رضایت از زندگی است. رضایت از زندگی یک مفهوم ذهنی و منحصر به فرد برای هر انسان است که جزء اساسی بهزیستی ذهنی را تشکیل می‌دهد و عمومأ به ارزیابی‌های شناختی یک فرد از

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:39:00 ب.ظ ]