دو حوزه انسان شناسی و جهان شناسی میتوانند ارتباط وثیقی با هم داشته باشند که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است. در این مجال برآنیم که گامی ناچیز در راستای تطبیق این دو حوزه مهم مطالعاتی فلسفی-عرفانی برداریم.

در گام اول به بررسی «عوالم» از منظر فلسفه و عرفان اسلامی و همچنین از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله شاه آبادی پرداخته شده است. هر دو بزرگوار دسته بندی های مختلفی ازعوالم مطرح می­ کنند، اما علامه طباطبایی بیشتر بر تقسیم بندی عوالم به ترتیب از بالا به پایین ، عوالم مجرد و مثال و مادی تأکید دارند. و آیت الله شاه آبادی بیشتر تقسیم بندی به ترتیب از بالا به پایین عوالمِ لاهوت و جبروت و ملکوت و ملک را مطرح می­فرمایند. هردو اندیشمند اسلامی معتقدند نسبت عوالم بالاتر به عوالم پایین تر نسبت علت به معلول است.

در گام دوم و سوم وارد بررسی مبسوط عالم عقول و عالم مثال و خواص آنها شده ایم چرا که این دو عالم قدر مشترک مورد تفاهم اکثر فلاسفه و عرفای اسلامی است و میتوان عوالم دیگری که ذکر میشود را در ذیل این دو عالم گنجاند. آیت الله شاه آبادی در این قسمت بحث جدی ندارند، اما علامه طباطبایی معتقدند عقول دارای کثرت طولی اند و تعداد آنها در این زنجیره طولی برای بشر غیرقابل شمارش است و این کثرات طولی است که مبدأ پیدایش عالم مثال و آفرینش می شوند. عالم مثال نیز فاقد ماده ولی واجد برخی آثار ماده است و همین فرق موجودات مثالی با موجودات عالم مجردات است.

گام آخر، تکمیل حل مسئله ی پایان نامه است. یعنی ترسیم مسیر حرکت انسان بر اساس وجود ذومراتبی انسان، در مسیر عوالم هستی. علامه طباطبایی براساس قوس نزول و صعود انسان را از عالم مجردات دانسته که از عالم مثال گذشته و در عالم مادی ساکن شده و پس از این طی حرکت جوهری در قوس صعود همین عوالم را-در عین پیمودن عالم برزخ و قیامت -به سمت بالا می رود. اما آیت الله شاه آبادی پس از طرح قوس نزول،درمورد قوس صعود قائل به طی کردن  زمین های هفتگانه وپس از آن،آسمان های (بواطن)هفتگانه می­باشند، که این حرکت تشکیکی یا اشتدادی است.

مقدمه:

بیان مسئله

اگر به موضوع فلسفه که همان چیستی و چگونگی وجود است خوب دقت کنیم می توان به اهمیت جهان شناسی پی برد. چیستی وجود ارتباط تنگاتنگی با چیستی جهان پیرامون به عنوان نزدیک ترین موجود قابل شناخت فلسفی دارد. از طرفی انسان به عنوان اشرف مخلوقات در جهان هستی جایگاهی ویژه دارد.

«الحمدلله رب العالمین» پس از «بسم الله الرحمن الرحیم» این اولین آیه ازسوره حمد، اولین سوره قرآن کریم است.[1] سوره ای هرروز حداقل 10 بار بر زبان هر نمازگزار باید جاری شود.

حمد و سپاس مخصوص رب جهانیان است[2] خداوند میخواهد خود را معرفی بفرماید از طریق ربوبیت عالمیان و ساکنان عوالم معرفی میفرماید. بسیار باید در این نکته دقت کرد.

امیرالمؤمنین خطاب به انسان میفرمایند:

«أتزعم أنک جرم صغیر  وفیک النطوی العالم الاکبر» آیا گمان میکنی تو چیزی کوچک هستی در حالیکه درون تو عالم بزرگتری قرارداده شده.[3]

چگونه میتوان در مقابل این آیه و روایت بی دغدغه ماند؟

مسئله این است که ساکنان عوالم کیستند که خداوند ما را به این دریچه از توحید دعوت میکند؟ آیا نمی شد بفرماید: «موجودات» یا «مخلوقات» یا هرچیز دیگر؟

اینکه جهان شناسی را محدود کنیم به طبیعت شناسی امری ساده انگارانه است. خداوند متعال در وصف متقین میفرماید: «الذین یؤمنون بالغیب»[4] یعنی کسانی که به غیب ایمان دارند. چگونه میتوان عالم و عالمیان را محدود به آنچه به چشم می آیند انگاشت در حالی که رب عالمیان سخن از غیب میگوید؟

از دیدگاه نگارنده اهمیت شناخت عوالم در این است که بفهمیم خدای متعال چه جهانی خلق کرده است و واقعیت هستی را بهتر درک کنیم. به جهان و هستی همانگونه بنگریم که هست.

 

مقالات و پایان نامه ارشد

 

از طرفی شک نداریم اشرف مخلوقات ، انسان است. حال این انسان با آن جهان آیا ارتباط وجودی خاصی دارد؟

باید به این پرسش پاسخ مستند داد که آیا انسان شناسی اسلامی با جهان شناسی اسلامی ارتباط تنگاتنگی دارد؟ اگر دارد به چه صورت است؟ آیا یکی پیش نیاز دیگری است یا مکمل همدیگرند؟؟

این انسان ذوابعادی که تا قاب قوسین او ادنی پیش میرود در نقشه عوالم کجاست؟

در بحث نقشه عوالم و خواص عوالم فلاسفه بیشتر وارد گود شده اند و در بحث انسان و مراتب انسان، عرفا بحث های جدی تری از فلاسفه در پیش گرفته اند.[5]

این واقعیتی است که با مراجعه به کتب فلاسفه و عرفا در نگاه اولیه بسیار مشخص می باشد.

حال این انسان شناسی که بیشتر صبغه عرفانی دارد می تواند با جهان شناسی که بیشتر صبغه فلسفی دارد ارتباط نزدیک برقرار کند؟ یا ما نیاز به بازنویسی انسان شناسی و جهان شناسی اسلامی داریم؟

در این تحقیق به دنبال شناخت هرچندناقص میراث جهان شناسی و انسان شناسی خود از فلسفه و عرفان هستیم تا بتوانیم به این پرسش ها پاسخی مناسب ارائه کنیم.

اهمیت و ضرورت این تحقیق:

الف) آنچه مسلم است ، فلاسفه و عرفا در لابلای مباحث خود به بحث عوالم و مسیر حرکت انسان در آن ها پرداخته اند. اما به صورت جامع و مبسوط کمتر به ان توجه شده است و یک  دلیل این کم توجهی میتواند عدم نیاز اعصار گذشته به این بحث باشد. اما امرزو با توجه به توسعه نفوذ داروینیسم حتی در میان دانشمندان علوم اسلامی جهان اسلام ، و همچنین تأثیر عمیق مدرنیسم بر پیش فرض های فلسفی دانشمندان ( ازجمله اینکه همه چیز با علم تجربی و ریاضی و علوم جدید قابل دستیابی است حتی طی الارض) نیاز جدی به تولد نظریه مستقل و مبسوط در باب بواطن انسان و همچنین عوالم بالاتر هستی احساس میشود.

ب) حوزه مطالعاتی انسان شناسی علی رغم سابقه طولانی در علوم اسلامی در چند سال اخیر بیشتر مورد توجه علما و اساتید حوزه و دانشگاه قرار گرفته است.  و آنچه بیشتر در این پژوهش ها به چشم میخورد ، بررسی «انسان شناسی» مستقل از «جهان شناسی» است. از طرفی این بررسی تفکیکی در هر دو حوزه ما را دچار شناخت ناقص میکند چرا که مراتب بالای انسان امری ذهنی نیست بلکه وجودی است به همین دلیل باید جایگاه هستی شناختی مراتب و تأثیر و تأثر هر مرتبه ی انسانی از موجودات هم عرض خود مداقه شود. و در غیر این صورت انسان را جامع نشناخته ایم.

فلذا خلأ تئوریک در حوزه مطالعات تطبیقی «انسان شناسی» و «جهان شناسی» ما را بر آن داشت در این مسیر گامی ناچیز برداریم.

هدف از این پژوهش:

مهمترین هدف این پژوهش آغاز راهی برای پی­ریزی مطالعات تطبیقی بین حوزه انسان شناسی و جهان شناسی بر اساس فلسفه و عرفان اسلامی است.

از طرفی دستیابی به برخی نقاط کلیدی انسان شناسی من جمله مسیر حرکت انسان در عوالم هستی هدف دیگر این تحقیق است.

پرسش های پژوهش:

1- سوال اصلی پژوهش

سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که نقشه ی عوالم هستی چیست؟ و انسان به ما هو انسان در این عوالم چه جایگاهی دارد؟ و چه مسیری برای حرکت پیش روی اوست؟

2- سوال های فرعی پژوهش

الف) خواص هر عالَم چیست؟

ب) نحوه ی ارتباط هر عالَم با عالَم بالاتر و پایین تر خود چگونه است؟

ج) انسان دارای چه ابعاد و بطونی است؟

د) چند نوع دسته بندی برای عوالم صورت گرفته است؟

ه) قوس صعود و قوس نزول به چه صورت است؟

فرضیات پژوهش:

فرضیه اصلی ما این است که انسان صرفا دارای بعد مادی نمی باشد و بعد غیر مادی انسان دارای مراتبی است که هر مرتبه را با مرتبه ی دیگر تفاوت است. و باتوجه به وجود عوالم متعدد انسان در هر کدام ،نحوه ی بروز  وظهوری خاص دارد.

اما اصلی ترین فرضیه رقیب ما ، همان نظریه ی «تکامل نوع انسانی »[1] چارلز داروین است که بر آن اساس هم بعد غیرمادی انسان در مقیاس وسیعی رد میشود و هم قوس نزول از اساس منقضی.

روش پژوهش:

روش پژوهش در اثر حاضر ، روش کتابخانه ای است که در سه مرحله ذیل سامان می یابد:

1) جمع آوری ، شمارش و دسته بندی و تنظیم نظرات بزرگان فلسفه و عرفان اسلامی در باب عوالم و مسیر حرکت انسان در آنها تا علامه طباطبایی و آیت الله شاه آبادی.

2) توضیح و تبیین موارد احصا شده

3) تکمیل و تتمیم موارد فوق

4) استنباط نظریات علامه طباطبایی و آیت الله شاه آبادی در این موضوع

مبانی و پیش فرض ها:

مراد از پیش فرض های تحقیق ، مبانی و اصولی است که پژوهش حاضر بر آن ها مبتنی است و اصطلاحا اصل موضوعه ی این تحقیق اند. که به شرح ذیل می باشند:

1) عالَم های دیگری غیر از دنیا موجودند.

2) انسان جنبه های بالاتر از دنیا را داراست

3) جنبه های بالاتر انسان با عوالم بالا ارتباط دارند.

4) دنیا پست ترین عالَم و بدن پست ترین مرتبه ی وجودی انسان است.

[1] دکتر محمود بهزاد- داروینیسم و تکامل- انتشارات جیبی- چاپ هفتم- 1353- ص 33

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...