- بیان موضوع و اهمیت آن……………………………. 1
- پیشینه تحقیق…………………………….. 2
- پرسشهای تحقیق…………………………….. 5
- فرضیه های تحقیق…………………………….. 6
- روش تحقیق…………………………….. 6
فصل اول: مقدمات و مفاهیم……………………………. 7
- مفهوم هنر……………………………. 7
1-1. هنر شرقی ، هنر غربی…………………………….. 10
1-2. ساحت شرقی و غربی هنر……………………………. 15
- صنعت و هنر……………………………. 18
- هنر زیبا و هنر مفید (کاربردی)…………………………… 21
- وجه مقایسه……………………………. 24
فصل دوم: آیین فتوّت……………………………… 26
بخش اول: بر آیین فتوّت……………………………… 26
.1 واژه و اصطلاح شناسی فتوّت……………………………… 27
- 2. تاریخ فتوّت……………………………… 29
2-1.تطوّر و تحوّل در مسلک اهل فتوّت……………………………… 33
- 3. اندیشه و آموزههای فتوت…………………………….. 37
- 4. فتوّت وجریانهای همسو……………………………. 43
بخش دوم : هنر در آیین فتوّت……………………………… 62
- فتوّتنامه ها و هنر……………………………. 63
- فتوّتنامهها و اصناف……………………………… 64
- آمیختگی هنر با جنبه های دینی و سلوک نفسانی…………….. 72
3-1. معنویتگرایی و سلوک…………………………….. 73
3-2. جایگاه ویژه استاد…………………………… 81
3-3. جایگاه ویژه آیات و اذکار……………………………87
3-4. استناد حِرَف و مشاغل به پیامبران و اولیای الاهی…………………. 93
3-5. فتوّتنامه ها و مشروعیت مشاغل…………………………….. 98
فصل سوم: آیین ذن……………………………. 104
بخش اول: بر آیین ذن……………………………. 104
- تاریخ ذن……………………………. 105
- اندیشه و آموزه های ذن……………………………. 109
2-1. آیا ذن نوعی عرفان است؟……………………………. 115
2- ۲. ساتوری…………………………….. 117
2- 3. ندانستگی…………………………….. 118
2-4. وجه غیر منطقی ذن……………………………. 124
2-5. کوآن و ذاذن……………………………. 127
بخش دوم: هنر در آیین ذن……………………………. 134
- هنر گلآرایی…………………………….. 136
- هنر کمانگیری…………………………….. 141
- هنر نقّاشی…………………………….. 145
- هنر(آیین) چای(نوشی)…………………………… 151
- هنر شمشیر زنی…………………………….. 156
فصل چهارم : مقایسه، جمعبندی و نتیجه گیری……………………. 165
1 . سلوک در فتوّت؛ سلوک در ذن……………………………. 167
- 2. هنرشرقی سلوکمدار و پالایش محور………………….. 176
- هنر بی هنری…………………………….. 182
کتابنامه……………………………. 197
چکیده:
پژوهش پیش رو تلاشی است در راستای شناختی دقیقتر از هنر به معنای اصیل آن در ساحت دو جریان شرقی مهم و پردامنه دینی، یکی «فتوّت» بالیده در دامان تصوّف و عرفان اسلامی و دیگری «ذن» برآمده از تعالیم بودایی .
پرسش اصلی این نوشتار آن است که مشابهت آیین ذن بودایی با آیین فتوّت اسلامی در عرصه هنر و هنرورزی به چه میزان است و در راستای پاسخگویی به این پرسش نویسنده با روشی کتابخانهای و به صورت تحلیلی و مقایسهای پژوهش خود را سامان داده است.
تکیه بر آثار سوزوکی در این میان از آن روست که از یک سو تحقیقات گستردهای در این آیین دارد و غرب به واسطه آثار او با ذن آشنا شده است و از
دیگر سو عنایت ویژهای به هنر در این آیین دارد. هدف این نوشتار را میتوان توجه دادن به رویکردی متفاوت و بسیار ضروری نسبت به هنر دانست. آنچه که دستاورد این بررسی است آن است که دریافت امروزین غربی از هنر با تلقّی شرقی از آن بسیار فاصله دارد؛ در شرق همواره بر این مهم تأکید شده است که هنر یک فضیلت نفسانی است، و این جز در سایه تهذیب و تمرکز – با عنایت به اختلاف رویکردها- حاصل نمی شود. در این رهیافت اشراف بر« فرم و قالب» نیست که هنرمند میسازد، بلکه اشراق درونی است که لب و لباب این حقیقت را تشکیل میدهد.
پیشگفتار
1- بیان موضوع و اهمیت آن
هنر همواره یکی از اساسیترین پایه های ماندگاری و تأثیرگذاری تمدنها و فرهنگها بوده است. پیشینیان دانسته یا ندانسته چند و چون زندگی، میزان بهرهمندی خود از دانشها و مهارت ها، کیفیت تعامل با طبیعت و دیگر انسانها و بسیاری امور دیگر را با بهره جستن از هنر – که فرا زمانی و زبانی است- به دیگران شناساندهاند.
البته باید توجه داشت که آنچه گفته آمد ، تمامت آنچه هنر به آدمی میبخشیده نیست. هنر به لطف هویّت خود، همواره انسانها را میزبان لطافت ضمیر و سماحت درون میکرده، به نوعی تأمل نفسی فرا میخوانده و همین بوده که هنرمند را از جنسی دیگر میساخته و تصویری متفاوت از او میپرداخته، اگر چه ما بیشتر ابزاری بودن هنر را دیدهایم و بر مدار آن چرخیدهایم.
کاوش در عرصه هایی که می تواند تصویری– هر چند ناتمام و مبهم – از هنر در عالم اسلام به دست دهد، با عنایت به فقر محسوس و ملموس داشتههای ما در این باب، ضرورتی مینمود که رویگردانی از آن مقدور نبود.
در عالم اسلام فتوّت را انتخاب کردم چرا که – آنسان که در جای خود آوردهام- به نظر میرسد برجستهترین ساحتی است که میتوان در باب هنرهای کاربردی در آن مطالبی در خور جستوجو کرد. کاوش در این عرصه از جهت دیگری نیز برایم بسیار مهم بود، چرا که فتوّت و فتوّتنامهها در باب هنر و اخلاق عرفانی و حرفهای منابع بینظیری هستند و همه میدانیم که اخلاق، گمشده بشر متمدّن امروزی است. در انتخاب موضوع رساله نیم نگاهی هم به احیای رویکردی عالمانه نسبت به فتوّتنامهها داشتهام و متأسفانه دراین مجال باید اذعان کرد که فتوّت اسلامی ساحتی است که علیرغم داشتن حرفهای فراوانی برای گفتن، بسیار مغفول و مهجور مانده است.
از سوی دیگر در مرحله مطالعات اولیه و ارائه طرح رساله ، با هنر شریف ذن در آیین بودا آشنا شدم و به زعم خود شباهتی تأملخیز و پژوهش برانگیز در این میانه یافتم و دریافتم از رهگذر سنجشی سامانمند، میتوان نقبی به زوایای پنهان هنر در رویکرد امروزین خود زد، برخی دفینهها را به عرصه بروز و ظهور درآورد و نشان داد که سلامت نفس آدمی و سلامت طبع هنر از پیرایههای ناروا در سایه بازگشت به هنر به معنای سنّتی- معنای اصیل و عمیق- آن حاصل می شود.
با عنایت به اینکه تا به حال مقایسهای چنین صورت نگرفته، این موضوعِ تطبیقی بستر و هنرمحور، در نگاهم ارجمند آمد و به مدد همراهی استاد راهنما و مشاوران، علیرغم تمام کاستیهای علمی و قلمی نویسنده، رساله پیش رو را سامان داد.
2- پیشینه تحقیق
هر دو سوی این پژوهش (فتوّت و ذن ) بدان میزان ارجمند بوده است که محققانی را به تأمل و کندوکاو در ساحتهای گوناگون این دو وادی رهنمون شود. در باب آثاری که به هنر و هنرورزی در این دو آیین پرداخته باشند، اشاره به چند اثر ضروری مینماید، هر چند پیشتر باید خاطرنشان کنیم که هنر در ذن – همانگونه که به تفصیل بدان خواهیم پرداخت- به گونه ای برجستهتر است و طبیعی است که آثار بیشتری را در این موضوع در ذن شاهد باشیم که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
شاید نتوانیم اثری درباره آیین ذن پیدا کنیم که در باب هنر یا از یکی از هنرهای رایج در این آیین همچون: کمانگیری، گل آرایی، آیین چای، شمشیرزنی، نقّاشی و مانند آن سخنی نگفته باشد. ذن در هنر کمانگیری اثر اویگن هریگل کتابی است که از چند جهت قابل تأمل است: اول آنکه نویسنده، استادی آلمانی است که برای تدریس به دانشگاه توکیو رفته است. وی روح و جانش با فرهنگ شرقی بیگانه است و چگونگی تعامل او با این مقوله- که شش سال تن به تعالیم اساتید ذن میدهد- در نوع خود جالب و قابل بررسی است؛ دوم آنکه سختیهای پیمایش چنین مسیری را بهخوبی به نمایش میگذارد و سوم آنکه قدم به قدم خواننده طالب آشنایی با ذن را با خود همراه می کند و در پایان او را در تجربه «ندانستگی»[1]خود شریک میگرداند. ذن در هنر گلآرایی اثر گوستی ل. هریگل – که با همسر خود، اویگن هریگل، در سفر بلند مدتش به ژاپن همراه است- کتاب دیگری است که باید به آن اشاره کنیم. این کتاب هم در نوع خود نمونه ای ندارد و در نشان دادن مراتب سلوکی مورد نیاز در این هنر تا رسیدن به مقام استادی بسیار قابل استفاده است. «ذن و هنر نویسندگی» اثر ری برادبری نیز یکی از این پژوهشهاست که اگر چه در پیشانی خود از عنوان ذن بهره میجوید، اما در متن، ردّ پای ذن چندان مشهود نیست و نویسنده در مجموع میخواهد بگوید که هر که کاری درخور ارائه می کند، در حقیقت تعلیمات ذن را به کار بسته است، حتی اگر وی نام ذن را هم نشنیده باشد.[2]
اثر ارجمند دیگری که در این مجال اشاره بدان بایسته مینماید، کتاب کوتاه اما نغز و پر مغز هنر و زیبایی شناسی در شرق آسیا زاییده قلم سنجیده نویس دکتر ریختهگران است که روح هنرورزی شرقی را به زیبایی در کالبد بیان به بند کشیده است. هنر ژاپن نوشته جوان استنلی بیکر با ترجمه نسترن پاشایی اثر دیگری است که باید بدان اشاره کرد. این کتاب علیرغم حجم قابل توجهش، میتوان گفت بیشتر بر سابقه و سیر تاریخی هنر در ژاپن تمرکز دارد و کمتر به هنر ذن پرداخته است.
در باب هنر در فتوّتنامهها هیچ اثر مستقلی که در اینباره مطلب قابل استفادهای داشته باشد، نیافتم. رساله دکتری دوست ارجمندم ، دکتر سید رضی موسوی گیلانی که با عنوان درآمدی بر روش شناسی هنر اسلامی چاپ شده نیز در خصوص ارتباط فتوّت و هنر نکاتی را متذکّر شده بود که بهره بسیاری از آن بردم. اثر محققانه دیگری از همین نویسنده با عنوان «جایگاه مراقبه و تمرکز در عرفان و هنر» در شماره بیست و هفتم ماهنامه رواق هنر و اندیشه، به چاپ رسیده که به نظر میرسد تا به حال کسی از این زاویه به هنر ننگریسته است. این مقاله اگر چه ناظر به عموم ادیان است نه خصوص ادیان شرقی، با این حال در این رساله از مطالب آن استفاده کردم.
در کتاب حکمت هنر و زیبایی در اسلام اثر ارزشمند دکتر پازوکی نیز نکاتی هر چند کوتاه، اما بسیار محوری و راهگشا در این باب آمده است و میتوان گفت اندیشه اصلی این رساله برآمده از همین سخنان است.
در باب سنجش این دو آیین به صورت کلی، آثاری قابل ذکرند که در این میان میتوان به خلق مدام در عرفان اسلامی و آیین بودایی ذن، اثر محقق گرانسنگ توشیهیکو ایزوتسو با ترجمه منصوره کاویانی- که از سال 1364 تا به حال چندین بار تجدید چاپ شده است- اشاره کرد. نوشته دیگر در این باب مقاله «درآمدی بر مطالعه مقایسهای عرفان اسلامی و ذن بودایی» اثر مژگان سخایی است که درسال1381 در شماره 24 مجله قبسات به چاپ رسیده است .
اما در باب مقایسه هنر در این دو آیین، تا آنجا که پای پژوهش نویسنده این سطور نا داشت و تا آن میزان که تتبّع جا داشت ، اثری فراچنگ نیامد و این خود ضرورت چنین پژوهشی را دو چندان مینمود .
3- پرسش های تحقیق
پرسش اصلی
3-1. مشابهت آیین ذن بودایی با آیین فتوّت اسلامی در عرصه هنر و هنرورزی به چه میزان است؟
پرسشهای فرعی
3-2. تفاوت مفهومی هنر شرقی با هنر غربی چیست؟
3-3. نقاط محوری مشترکی که در هنر شرقی- علیرغم گستردگی جغرافیایی و آن- میتوان پیجویی کرد، کداماند؟
3-4. در سنّت شرقی (به ویژه در ذن و فتوّت) حصول هنر مرهون چه شرائطی است؟
4- فرضیه های تحقیق
1.4.هنر در فتوّت اسلامی با هنر در ذن بودایی مشابهت چشمگیری دارد.
2.4.مفهوم هنر در شرق ، با دریافت امروزی غربی از آن بسیار متفاوت است.
3.4. کارکردهای واقعی هنر امروزه به فراموشی سپرده شده است.
4.4. هنر واقعی و اصیل، بدون پالایش درون حاصل نمی شود.
5- روش تحقیق
در این رساله اطلاعات به صورت کتابخانهای جمع آوری شده و سپس به روش تحلیلی و مقایسهای داده ها پالایش شده است.
فصل اول: مقدمات و مفاهیم
پیش از ورود به مباحث اصلی این نوشتار، لازم است مطالبی را به عنوان پیش درآمد بحث تبیین کنیم، اگر چه بسیاری از این مطالب با یک نگاه، فراتر از آناند که صرفاً پیش درآمد به حساب بیایند و خود به گونه ای از اهداف این نوشتار محسوب میشوند و پاسخگوی برخی پرسشهای فرعی رساله اند.
1- مفهوم هنر
واژه هنر در گذرگاه تاریخ علم و ادب و اخلاق، برهههای گونهگونی را به خود دیده است. این واژه در سنّت اسلامی- ایرانی مفهومی داشته که با باز شدن باب تعامل با فرهنگهای دیگر و لزوم معادل گذاری برای مفاهیم و اصطلاحات در عرصه ترجمه ، صبغه دیگری به خود گرفته و رنگ و بویی یکسره متفاوت یافته و از معنای اصیل و عمیق خود دور شده است. کاوش در چند و چون این تطوّر و رهیافتی به معنای دیروزین و امروزین این واژه، گذرگاه ناگزیر ورود به این نوشتار است.
در آغازین گامهای این جستار بر معنای لغوی و اصطلاحی هنر گذری میکنیم: هنر در لغت به معنای علم، معرفت، فضل و كمال است. این کلمه در واقع، به معنای آن درجه از كمال آدمی است كه هوشیاری و فراست و فضل و دانش را در بردارد و نمود آن، صاحب هنر را برتر از دیگران مینماید.[1]فرهنگ معین دربارة هنر میگوید: «فضل، کار برجسته و نمایان، زیرکی، پیشه و صنعت، تقوا و پرهیزگاری.»[2]
در معنای اصطلاحی هنر، اختلافات زیادی به چشم میخورد كه نشان میدهد هنر به خاطر عمق، گستردگی و ظرافت خود، به راحتی در بند تعریف در نمیآید؛ تا کنون تعاریف زیادی از هنر از سوی صاحبنظران و اندیشمندان این حوزه ارائه شده است، امّا هنوز تعریف ثابت و مشخصّی که مورد توافق همگان باشد، به دست نیامده است. در یک نگاه کلی میتوان گفت برای تعریف هنر، چند مشكل وجود دارد. یكی اینكه توافق كلّی و مشخّصی در زمینه مصادیق هنری وجود ندارد؛ یعنی چه بسا اثری را گروهی نابترین اثر هنری بدانند، در حالی كه گروه دیگری، آن را اصلاً هنر بهشمار نیاورند و از سویی در صورت توافق بر سر مصداقها، باز مشكل، پیدا كردن مفهومی است كه بر همه مصداقها دلالت كند. در مرحله بعدی، توصیف یا بیان این مفهوم مطرح است. در حقیقت، ما در تعریف هنر با هدف مشخّص و ثابتی روبهرو نیستیم. ما نمیدانیم چه چیز مشخصی را تعریف كنیم. به هرحال، تعریف هنر به نوع نگاه انسان به هستی و طبیعت و رمز و راز عالم و تلاش برای كشف و ابراز آن در قالبی زیبا بستگی تام دارد. تعریف هنر، هدف آن و انواع رفتارها و مصداقهای هنری به همین مقوله وابسته است. به این دلیل است كه نسبیت در تعریف هنر و قلمرو آن مطرح می شود و ما با تعاریف متفاوتی روبهرو میشویم. بسیاری هنر را نتیجه احساس و الهام میدانند و هر گونه رابطه آن را با عقل، مردود اعلام میکنند.
از نظر پیروان مکتب هنر برای هنر، تنها نباید به هنر از باب وسیلهای برای انتقال ارزشهای اجتماعی نگاه کرد؛ چه بسا آثاری هنری که هیچ ارزش اجتماعی یا اخلاقی را تبلیغ نمیکنند و یا حتّی در مقابل ارزشهای اجتماعی، به پا میخیزند و در عین حال، از نظر هنری، دارای ارزش و اعتبار قابل توجّهی هم هستند. ضمن اینکه ممکن است ارزشهای اجتماعی از جامعهای به جامعه دیگر، متفاوت باشند و چیزی که در یک اجتماع، ارزش پنداشته میشود، در اجتماعی دیگر، ضد ارزش نامیده شود.
در دیدگاه مقابل صاحبنظرانی به نقش مؤثر آن در انتقال پیامهای مهم اشاره میكنند: «هنر در تجربه انسانی، روش خاصّی از بیان حقایق زندگی است، یعنی اگر زبان علمی یا عادی كه ما آن را در زندگی روزمره خود به كار میگیریم دارای این ویژگی است كه بیان مستقیم حقایق است، زبان هنر نیز این ویژگی را دارد كه بیان غیرمستقیم همین حقایق است. تفاوت این دو زبان آن است كه زبان نخست بر نقل حقایق به صورت واقعی خود استوار است، در حالی كه زبان هنر بر عنصر تخیل استوار است.»[3]
علیرغم گونهگونی دیدگاه های صاحبنظران و تعاریف گوناگون و گاه متضادّی که از هنر ارائه شده است، در یک نگاه کلّی، میتوان گفت که تقریباً تمام این تعاریف، بر این ویژگی مشترک آثار هنری اتّفاق نظر دارند که اثر هنری، هر چیز زیبایی است که ساخت بشر باشد و طبعاً با یک پدیده طبیعی فرق میکند. مثلاً احتمال دارد که تنه یک درخت، به صورت طبیعی، به شکل خاصی درآمده باشد که از نظر زیباییشناسی، مورد توجّه انسان قرار گیرد. در این حال، ما نمیتوانیم آن را یک اثر هنری بنامیم؛ چون انسان آن را نساخته است. امّا اگر کسی یک تنه درخت را با بهره گرفتن از ابزار و امکاناتی که در اختیار دارد، به همان صورت شکل دهد، میگوییم که آن شخص، یک هنرمند است و اثری که به وجود آورده، یک اثر هنری است.
در مقام جمعبندی نهایی میتوان دریافت كه هنر از عناصری تركیب می شود كه با وجود آنها انسان می تواند به دستاوردهای لطیفی از احساس آدمی دست یابد كه در شرایط دیگر، چنین امكانی میسّر نیست. این عناصر عبارتاند از: تخیّل، ذوق، خلّاقیت و زیبایی. در میان این عناصر، سه عنصر نخست در تكوین و ظهور اثر هنری نقش دارند و عنصر آخری در كیفیت ارزشگذاری آن.
[دوشنبه 1399-10-01] [ 06:49:00 ب.ظ ]
|