۳-۲-۷- فرهنگ : تفاوتهای فرهنگی در شادی و احساس بهزیستی به طور قابل ملاحظه ای مشاهده شده است. به عنوان مثال، در پرتقال ۱۰ درصد مردم و در هلند ۴۰ درصد بیان داشتند که بسیار شاد هستند (اینگلهارت، ۱۹۹۰؛ نقل از کرمی نوری و مکری، ۱۳۸۱). بنابرین به نظر میرسد که فرهنگ در مطالعات مربوط به بهزیستی باید مورد توجه دقیق قرار گیرد ؛ زیرا نه تنها مفهوم بهزیستی و شادکامی در جوامع مختلف فرق میکند، بلکه تعریف «خود فرهنگی»[۲۱۵] نیز بر حسب فرهنگ از جامعه ای به جامعه ای دیگر فرق میکند. برخی فرهنگها بر غم برخی بر شادمانی و برخی نیز بر تعادل و تناوب آن ها (مثلاً در بین جوامع جمع گرا) بیشتر تأکید دارند.
مفهوم بهزیستی همچنین با ابزار و شیوه های متداول در یک فرهنگ در ارتباط است. برخی بهزیستی را در ارضای لذتها و لذتهای بدنی و مادی خلاصه میکنند، حال آنکه جوامعی بهزیستی را در ترک لذتهای آنی و غلبه بر نفس جستجو میکنند (آرجیل؛ ترجمهی بهرامی و همکاران، ۱۳۸۳). بنابرین بررسی بهزیستی بدون توجه به عناصر ذکر شده، دید روشن و واقع بینانه فراهم نخواهد ساخت. در زیر به ابعاد مختلف بهزیستی و فرهنگ پرداخته خواهد شد.
تحقیقات از جمله داینر، داینر و داینر (۱۹۹۴)؛ نقل از کرمی نوری و مکری (۱۳۸۱) نشان داده است که حتی زمانی که درآمد، به عنوان عاملی دخالت کننده، کنترل میشود، تفاوتهای قابل ملاحظه ای در شادی میان کشورهای گوناگون میتوان مشاهده کرد. این تحقیقات همچنین نشانگر آن است که بهزیستی در جوامع فردگرا[۲۱۶]و جمع گرا [۲۱۷] به گونههای مختلف مفهوم سازی شده است و همبستههای آنان نیز متفاوت است. فردگرایی الگوی فرهنگی است که در آن فرد آزاد است، در حالی که در فرهنگ جمع گرا تأکید بیشتر روی اهمیت گروه میباشد. افراد در فرهنگهای فرد گرا میتوانند لذتهایشان را دنبال کنند؛ با کسی که میخواهند، ازدواج کنند؛ جایی که دوست دارند، زندگی کنند و کاری را که میخواهند، انجام دهند (داینر و اسکلن، ۲۰۰۳). در جوامع فرد گرا، افراد تمایل دارند، زمانی که هدفهای شخصی و هدفهای گروهی با هم در تعارضند، هدفهای شخصی را مقدم بر هدفهای گروهی قرار دهند (داینر، بیسواس داینر و تامیر، ۲۰۰۴).
فرهنگهای فرد گرا معمولاً بر خودمختاری و انگیزش افراد و به ویژه انگیزه درونی تأکید دارد. در جوامع فرد گرا، بهزیستی عمومی در سطح بالایی گزارش شده و رضامندی در حیطههایی مانند ازدواج بسیار بالا میباشد. با وجود این، میزان خودکشی و درجات طلاق نیز در این جوامع بالا میباشد (داینر، سا و ایشی، ۱۹۹۷).
در جوامع جمع گرا، تصمیمات در رابطه با مسائل زندگی به وسیله دیگران برای فرد گرفته میشود. در این جوامع، خانواده های گسترده، ساختاری را ایجاد میکنند و از افراد اطراف خود، حمایت میکنند (داینر و اسکلن، ۲۰۰۳). سا (۲۰۰۰) دریافت که در جوامع فرد گرا، یک ارتباط منطقی بین افراد با سطح بهزیستی آن ها وجود دارد ؛ در حالی که در جوامع جمع گرا، خانواده های منسجم و دوست داشتنی ملاک مهمی برای رضامندی از زندگی میباشند (نقل از داینر و اسکلن، ۲۰۰۳).
فرهنگهای جمع گرا، بر هماهنگی (سازگاری ) اجتماعی تأکید دارند و تمایل دارند تا هدف شخصی را فدای هدفهای گروهی کنند، بخصوص زمانی که هدفهای شخصی و گروهی در تعارض باشند (بیسواس – داینر، داینر و تامیر، ۲۰۰۴). در این جوامع انگیزه ها و هیجانات فردی پس از انگیزه ها و هیجانات دیگران اهمیت پیدا میکند، از این رو نیز، بیان آزادانه افکار و خواستهها مقبول تلقی نمی شود و افراد بیشتر به همدلی با دیگران ترغیب میشوند (داینر، سا و ایشی، (۱۹۹۷).
در جوامع جمع گرا یک ساختار حفاظتی از طریق افراد اجتماع و خانواده ها ایجاد میگردد که باعث میشود، شادی و افسردگی افراد در حالت تعادل نگه داشته شود (داینر، ساوایشی، ۱۹۹۷).
یافته جالب دیگر این است که جوامع فرد گرا و جمع گرا، به شیوه های مختلف احساس بهزیستی را درک میکنند. جمع گراها برای به دست آوردن سطوح بالاتر بهزیستی، فعالیتهایی انجام میدهند که باعث تسلط و هماهنگی گروهی شود (بیسواس – داینر، داینر و تامیر، ۲۰۰۴) و قضاوتهای رضامندی از زندگی و احساس بهزیستی را هم بر پایه هیجانات و هم ارزشهای فرهنگی قرار میدهند (داینر، ساوایشی، ۱۹۹۷)؛ در حالکیه فرد گراها این قضاوتها و احساس بهزیستی را عمدتاًً بر پایه تجارب هیجانی خود پایه ریزی میکنند و در بیان عواطف مثبت و منفی خود از جمله ابراز خود و ارزشمندی خود از آزادگی و گشودگی بیشتر سود میجویند. حال آنکه این وضع در جوامعی که بر گروه تأکید دارد، کمتر مشاهده میگردد (داینر، ساوایشی، ۱۹۹۷).
علاوه بر آنچه مطرح شد، ملتها و کشورهایی که حقوق مدنی و سیاسی بیشتری دارند، از احساس بهزیستی و رضامندی بالاتری نیز برخوردارند، دلایل آن، این است که ملتهایی که افراد آن احساس میکنند، کنترل بیشتری بر سرنوشت فردی و جمعی خود دارند، خود کارآمدی بیشتری نیز در خود احساس میکنند ؛ و نیز در ملتهایی که افراد حقوق بیشتری دارند. تجربه امنیت بیشتر است و سرانجام اینکه، مردم در کشورهایی با حقوق مدنی و سیاسی بیشتر، بهتر میتوانند نیازهایشان را برآورده کنند، زیرا قادر خواهند بود به طیف گسترده ای از اعمال و رفتارها دست پیدا کنند. بنابرین انتظار میرود که برخورداری از حقوق مدنی و سیاسی به افراد کمک کند تا به اهداف گوناگون نایل شوند (داینر و داینر، ۱۹۹۵).
عامل بسیار مهم دیگر در بهزیستی و تفاوتهای فرهنگی، روابط اجتماعی میباشد. در بسیاری از جوامع، به خصوص جوامع جمع گرا، داشتن روابط اجتماعی صمیمی و خوشبینانه برای شادی و احساس بهزیستی اهمیت دارد. مقایسه شاد ترین افراد با آنهایی که کمتر شاد هستند. نشان میدهد که افراد شاد تمایل به داشتن کیفیت بالای دوستی، حمایت خانوادگی و روابط عاشقانه دارند. شاد ترین افراد، دلبستگی اجتماعی قوی دارند (بیسواس – داینر، داینر و تامیر، ۲۰۰۴). از روابط اجتماعی با دیگران راضی هستند و زمان کوتاه را نسبت به متوسط افراد در تنهایی میگذرانند (داینر و سلیگمن، ۲۰۰۲).
رابطه صمیمانه با دیگران، به سلامتی بیشتر، وضعیت عاطفی و فیزیکی بهتر منجر میگردد. سهیم شدن احساس لذت با دیگران در یک رابطه صمیمانه، به خصوص اگر فرد یا جامعه ای که فرد در آن به سر میبرد، این گونه روابط را به عنوان ارزش مطرح کند و بر آن صحه گذارد، میتواند آن احساس را تشدید کند (آنومی موس، ۱۹۹۳).
“
[یکشنبه 1401-09-20] [ 03:13:00 ب.ظ ]
|