پایان نامه : شگردهای تمرکززدایی در قصههای ایرانی |
عنوان
صفحه فصل اول: مقدمه
1-1- پیشگفتار
2 1-2- بیان مسئله
3 1-3- اهمیت ضرورت پژوهش
3 ۴-۱- هدف پژوهش
6 ۵-۱- تعریفهای مفهومی واژهها و اصطلاحها
7 ۱-۵-۱- قصه
7 ۲-۵-۱- افسانه
7 ۳-۵-۱- افسانه واقعگرا
7 ۴-۵-۱- افسانه پریان
8 ۵-۵-۱- جذب و انطباق
8 ۶-۵-۱- تمرکززدایی و تمرکزگرایی
8 فصل دوم: پیشینه و مبانی نظری پژوهش
2-1- پیشینه افسانهها
10 2-1-1- در خارج از ایران
10 ۱-۱-۱-۲- گردآوری و طبقهبندی افسانهها
10 ۲-۱-۱-۲- ساختارگرایی
12 2-1-1-3- رویکرد بنیانفکنانه
15 2-1-1-4-رویکرد روانکاوانه
15 2-1-1-5-رویکرد یونگی
16 2-1-1-6- رویکرد مارکسیستی
17 2-1-1-7-رویکرد زنگرایانه ( فمینیستی) و جنسیتی
17 2-1-1-8- رویکرد نواستعماری
18 2-1-1-9-رویکرد تطبیقی
18 ۲-۱-۲- در ایران
۱-۲-۱-۲- گردآوری و طبقهبندی
19 ۲-۲-۱-۲- رویکرد ساختارگرایانه
19 ۳-۲-۱-۲- رویکرد روانکاوانه
21 2-1-2-4- رویکرد یونگی
23 ۵-۲-۱-۲- رویکرد زنگرایانه (فمینیستی)
23 ۶-۲-۱-۲- رویکرد اطلاعرسان
24 ۷-۲-۱-۲- رویکرد آسیبشناسانه
25 ۸-۲-۱-۲- رویکرد تاریخی
25 ۹-۲-۱-۲- رویکرد زبانشناسانه
25 ۱۰-۲-۱-۲- پژوهش در زمینه بازنویسی و بازگردانی افسانهها
26 ۱۱-۲-۱-۲- رویکرد تحلیل محتوا
26 ۱۲-۲-۱-۲- رویکرد شناختشناسی تکوینی
26 ۱۳-۲-۱-۲- جمعبندی پیشینه افسانهها
27 ۲-۲- پیشینه تمرکززدایی
27 ۱-۲-۲- پیاژه و تمرکززدایی
29 ۲-۲-۲- ویگوتسکی
29 ۳-۲-۲- دونالدسون
32 ۴-۲-۲- بنیانفکنی و تمرکززدایی
33 ۵-۲-۲- پیشینه تمرکززدایی در ادبیات کهن ایران
35 2-2-۶- تمرکززدایی پس از معصومیت و تجربه
35 ۳-۲- معصومیت و تجربه و مبانی نظری پژوهش
37 ۱-۳-۲- شگردهای تمرکززدایی در افسانهها
37 ۱-۱-۳-۲- پایانخوش
40 ۲-۱-۳-۲- اغراق
40 ۳-۱-۳-۲- مداخله راوی
40 ۴-۱-۳-۲- خودنمایی افسانهها
40 ۵-۱-۳-۲- وارونهسازی
40 ۶-۱-۳-۲- سپیدگویی
41 ۷-۱-۳-۲- رفت و برگشت
42 ۸-۱-۳-۲- نمای دور، نمای نزدیک
42 فصل سوم: روش پژوهش
3-1- طرح پژوهشی
45 ۲-۳- نمونههای پژوهش
45 ۳-۳- روش دادهیابی
47 ۴-۳- روش دادهکاوی
48 ۵-۳- حساسیت پژوهشگر
49 ۶-۳- پرسشهای پژوهش
49 فصل چهارم: واکاوی افسانهها
4-1- خر ما از کرهگی دم نداشت
51 4-2- یوسف شاه پریان و ملک احمد
58 4-3- شتر دیدی ندیدی
62 4-4- ملک محمد و دیو یک لنگو
65 4-5- پادشاه و دختر چوپان
73 4-6- شاهزادهابراهیم و فتنه خونریز
77 ۷-۴- آدم بدبخت
81 ۸-۴- مرد جوجه فروش
85 ۹-۴- قوز بالای قوز
87 ۱۰-۴- آبیبی دلم میخواد را بیری
88 ۱۱-۴- آگبوری
91 ۱۲-۴- گل به صنوبر چه کرد
93 ۱۳-۴- ملاچغندر و زن بدکاره
99 ۱۴-۴- عباس دوس
102 ۱۵-۴- دهاتی و تاجرها
104 ۱۶-۴- مطیع و مطاع
108 ۱۷-۴- یه بار جستی ملخک
111 ۱۸-۴- حسن یکغازی و حسن دوغازی
114 ۱۹-۴- تعبیر خواب
116 ۲۰-۴- جانتیغ و چهلگیس
120 ۲۱-۴- بابل هند
125 ۲۲-۴- گل خندان
127 ۲۳-۴- سه زن مکار
130 ۲۴-۴- دختر نارنج و ترنج
133 ۲۵-۴- ملا بد نباشد
137 ۲۶-۴- روباه و الاغ
138 ۲۷-۴- روی یخ گرد و خاک بلند نکن
139 ۲۸-۴- عروسک سنگ صبور
141 ۲۹-۴- ملای مکتب
143 ۳۰-۴- حسن کچل
144 4-31- پاسخ به پرسش نخست
148 4-32- پاسخ به پرسش دوم
151 فصل پنجم: نتیجهگیری
5-1- مقدمه
153 5-2– ارزش های نهفته در افسانهها
153 5-3- بازخوانی شگردهای معصومیتوتجربه و تقسیمبندی آن ها
154 5-4- برخی از تفاوتهای شگردهای تمرکززدایانهی افسانههای صبحی با افسانههای انجوی شیرازی
158 5-۵- جلوههای تازهی تمرکززدایی در افسانههای انجوی شیرازی
161 5-6- شگردهای تمرکززدایانه در یک نگاه
166 5-7- سخن آخر
167 5-8- پیشنهادهای پژوهش
167 5-8-1- پیشنهادهای پژوهشی
167 5-8-2- پیشنهادهای کاربردی
168 5-9- محدودیت پژوهش
168 فهرست منابع و مآخذ
منابع فارسی
169 منابع انگلیسی
173
پیشگفتار
یافتن ماهیت و ویژگیهای ادبیاتکودک از مهمترین مبحثهای مطرحشده در زمینهی ادبیاتکودک است. بسیاری از پژوهشگران درباره ویژگیها، مشکلها، ایدئولوژیهای نهفته و حتا در مورد امکان یا عدم امکان ادبیاتکودک سخن گفتهاند. این پژوهشگران، نظرهای گوناگون و حتا گاه متناقضی دارند؛ برای نمونه درحالیکه استیونز[1] (۲۰۰۲) و زایپس[2] (۱۹۹۴) به ایدئولوژیک بودن ادبیاتکودک با رویکردهای ویژهی خود اعتقاد دارند، نودلمن[3] (۱۹۹۷) به لذتهای نهفته در آنها یا به بینندهی پنهان و نقش تصویر در لذتبخشی کتابهای داستانیتصویری توجه می کند یا درحالیکه رز[4] (۱۹۸۴) ادبیاتکودک را محملی برای امیال سرکوبشدهی بزرگسالان و کاملا جعلی و تصنعی میپندارد، متیوز[5] (۱۹۸۰) داستانهایی را برای نمونه میآورد که اصیل هستند و برای کودک پدید آمدهاند. با اینهمه، بحث درباره ماهیت و ویژگیهای ادبیاتکودک همچنان ادامه دارد و هر پژوهشگری با رویکرد ویژهی خود به بررسی اثرهای ادبی برای کودک می پردازد.
در نظریهی بهکاررفته در پژوهش حاضر به همسانی « مفهوم کودکی و ادبیاتکودک » توجه شدهاست و علت توفیق اثرهای کلاسیک و افسانهها را در این مطلب میداند. در این رویکرد مفهوم کودکی با توجه به نظریههای روانشناسی و فلسفه تبیین شدهاست و سپس با توجه به این مفهوم و ویژگیهای آن به بررسی اثرهای اصیل و موفق ادبیاتکودک همچون افسانهها پرداختهاست تا این همسانی بیشتر آشکار شود.
۲-۱- بیان مسئله
بنیادیترین ویژگی ذهنی کودک از نظر پیاژه تمرکززدایی است که می تواند تاثیرهای بسیاری در رشد ذهنی کودک داشتهباشد و البته این همان ویژگی بنیادینی است که در اثرهای کلاسیک کودک و افسانهها که نزد کودکان محبوبیت عام دارند، دیده می شود. برای روشنشدن این نظر، پژوهشی انجام شد و در آن خسرونژاد ( 1382 ) به بررسی افسانه های عامیانه با چنین رویکردی پرداخت. پژوهش حاضر در واقع در ادامه همان پژوهش است.
از این منظر، آنچه که از دیدگاه های گوناگون پنهان ماندهاست، توجه نکردن به ادبیاتکودک و بیروننکشیدن ماهیت واقعی ادبیاتکودک از کاوش در خود آن به عنوان گونهای مستقل است. درواقع بحثبرانگیزترین موضوع ادبیاتکودک در ایران بحث زیبایی یا آموزش است، بحث اینکه آیا ادبیاتکودک را باید جزو علومتربیتی بهشمارآوریم یا جزو ادبیات و البته رویکرد حاضر همسو با نظر خسرونژاد ( ۱۳۸۲ ) بر این باور است که این هر دو در یافتن ماهیت واقعی ادبیاتکودک به یک اندازه بهخطا رفتهاند، زیرا هرکدام تنها میخواهند با اصول خود و بدون توجه به ویژگیهای ادبیاتکودک آن را تبیین کنند، اما اگر وجود مستقلی برای ادبیاتکودک قایل شویم، آنگاه میتوانیم عواملی را که سبب زیبایی یا آموزش میشوند، بیابیم.
اصلیترین مسئله در نظریهی تمرکززدایی یافتن ماهیتی مستقل برای ادبیاتکودک و بررسی روشها و شگردهای آن از این طریق است؛ در این میان افسانهها بهسبب جاذبه و کششی که برای کودک دارند اثرهایی اصیل و یگانه با کودکانند که توجه به ویژگیهای آن ها از این دید میتواند در یافتن ماهیت مستقل ادبیاتکودک بسیار سودمند باشد.
۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش
هنرمند، مخترع، فیلسوف و هر کسی که با آفرینشگری در ارتباط است معصومیت کودکانه را در خود حفظ کردهاست. اندیشمندانی همچون روسو به همین خاطر عقیده داشته اند که کودک باید دور از جامعه بزرگسال و در طبیعت رشد کند تا بتواند کودکانگی را در خود نگاهدارد اما چنین روشی نیز دور از واقعیت است و این پرسش را در پی دارد که خلاقیت چنین کودکی آیا می تواند پاسخگوی جامعههای امروزی باشد، آیا جز این است که خلاقیت کودک، بدوی است و باید رشد کند؟
خلاقیت کودکانه همچون خلاقیت انسان بدوی است، همچنین معصومیت کودکانه ـ که در برگیرنده آن خلاقیت نیز هست بسیار شکنندهاست و فرابالیدن آن در خلاء امکان پذیر نیست. هر کودکی اگر به خود رها شود_ دور از فرهنگ و جامعه، دور از بایدها و نبایدها، دور از انداموارهای که او را دربرگیرد و در بهترین حالت نیز میل به ایستایی، میل به انسجام در آن قویتر از تمایل به پویایی و واگرایی باشد_ شدن او چگونه امکان پذیر خواهد بود؟ حضور بزرگسال به هر شکل شرط شکفتن کودک است…. لازمهی فرابالیدن معصومیت عبور آن از تجربهاست. اگر معصومیت از تجربه بگذرد و تجربه [در اینجا بزرگسال] آنقدر بازدارنده نباشد که معصومیت را در خود فرو بلعد و یا آن را به ورای هستی پرتاب کند_ آنگاه معصومیتی تازه زاده می شود که سرشارتر، تواناتر و بهخود آمدهتر از پیش، آمادهاست که با تجربهای دیگر_ قدرتمندتر_ درآویزد. درآمیزد و در نهایت_ و باز هم اگر بتواند از آن بگذرد و جذب و یا حذف نگردد_ به معصومیتی باز هم سرشارتر فرابالد ( خسرونژاد، 108:1383 ).
آنچه می تواند کودک را در برابر هجوم قوانین خشک بزرگسالی و چارچوبهای سخت ایمن سازد حفظ انعطافپذیری است و اگر کودک بتواند این توانایی را در خود نگاه دارد، بالیدهتر و پروردهتر از پیش می شود. انعطافپذیری را میتوان بستهنبودن اندیشه در برابر افکار گوناگونی دانست که حتی گاهی با کلیشهها و ساختارهای ذهنی در تضاد هستند.
ذهنهای خشک، متعصب، خوکرده به عادت و تغییرناپذیر نمیتوانند راههای تازه را کشف کنند و پاسخهای مناسب به موقعیت جدید را ارائه کنند و از این رو شکست میخورند و ناکام یا به رکود کشیده میشوند و یا تن به واکنشهای نابهنجار ( همچون پرخاشگری ) میدهند. […] انعطافپذیری توانایی ترک عادتها و اندیشه های ثابت و ناکارآمد و جایگزین کردن آنها با رفتارها و اندیشه های تازهاست ( خسرونژاد، 1390: 16 ).
اما انعطافپذیری ذهن کودک نیز مستلزم رشد شناختی در اندیشهی کودک است، زمانی که کودک نتواند افکار گوناگون را درک کند هرگز نمی تواند ذهن انعطافپذیری داشتهباشد و زمانی او می تواند به این توانایی برسد که اصلیترین ویژگی شناختی ذهن، یعنی نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی در او رشد کند. نظریهی بهکارگرفته شده در پژوهش حاضر از این مفهوم گرفته شدهاست. در واقع نظریهی تمرکززدایی به رشد شناختی کودک توجه دارد.
از سوی دیگر نظریهی تمرکززدایی به تبیین ژرفساخت یکی از موفقترین گونههای ادبی برای کودک یعنی افسانهها میپردازد که میراثی بسیارگرانبها و الگویی برای داستاننویسان امروز هستند. بررسی علت موفقیت این اثرها دید تازهای به نویسندگان حوزه ادبیات کودک میدهد و با این دید تازه میتوان شاهد تحولی در اثرهای ادبی کودک بود.
توجه بیشتر به کنشهای ذهنی و ایجاد راههایی برای هرچهبیشتر کردن این کنشها و نیز مشارکتدادن مخاطبهای کودک در متن و ایجاد شکافهایی برای حضور بیشتر آنها با شگرد سپیدنویسی می تواند یکی از این تاثیرها باشد. بهطورکلی توجه به مخاطب و ویژگیهای ذهنی او و آگاهبودن نویسنده به اینکه مخاطب از چه شگردهایی بیشترین لذت را میبرد او را در پدیدآوردن متنی قوی یاری میرساند.
اما پژوهش درمورد تمرکززدایی، نخست، درمورد افسانهها انجام و در آن ژرفساخت افسانههای صبحی واکاوی شدهاست و هدف و روش ادبیاتکودک یا به عبارت بهتر فلسفه ادبیاتکودک با تمرکززدایی نشان دادهشدهاست. اکنون پرسش اینجا است که با وجود پژوهشی درمورد افسانهها چه نیازی به پژوهش مجدد و بررسی دوبارهی افسانهها است؛ پاسخ این است که در این پژوهش افسانه های انجوی بررسی میشوند؛ افسانه های صبحی با افسانههای انجوی تفاوتهای زیادی دارند که همین تفاوتها سبب می شود که نیازمند بررسی آنها در پژوهشی مستقل باشیم. بسیاری از منتقدان به این نکته که کار صبحی شبیه به بازنویسی است توجه داشتهاند، هرچند که صبحی، خود، این شیوه را « یافتن اصل قصه » میداند:
هرچند که انتشارات صبحی بسیار ارزشمند است باز دارای عیب بزرگی است زیرا قابل اعتماد نیست، چه از نظر محتوی موضوعی و چه از لحاظ نکات زبانی. صبحی خود در مقدمۀ خویش میگوید که برمبنای تحریرهایی که در اختیار داشته
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-10-01] [ 08:57:00 ب.ظ ]
|