کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو



 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 



 

از نظر فقها نیز در صورت جهل بایع خیار او ساقط نمی شود زیرا اصل بر عدم آگاهی می‌باشد(انصاری،۱۳۷۵،ص۲۴۹).

 

۳-۲-۳- انتقال خیارتأخیر ثمن

 

خیارتاخیر درزمره حقوق مالی است و لذا مانند سایر حقوق مالی قابل نقل وانتقال می‌باشد. نقل و انتقال خیار مزبورمانند سایر خیارات به دو صورت ممکن است انجام گیرد: اول : انتقال قراردادی. دوم : انتقال قهری.

 

۳-۲-۳-۱- انتقال قراردادی

 

منظورانتقالی است که با قصد و رضایت صاحب خیار (بایع ) صورت می‌گیرد. زیرا هر صاحب حقی می‌تواند هرتصرفی را که بخواهد در حق خود بنماید.انتقال حق نیزیک نوع تصرف محسوب می شود و لذا هر صاحب حقی می‌تواند حق خود را به غیرمنتقل نماید. انتقال خیار به دو صورت می‌تواند انجام گیرد : انتقال به من علیه الخیار و انتقال به شخص ثالث .

 

خیار فسخ ممکن است از راه قرارداد به من علیه الخیار ( مشتری ) منتقل شود. نفوذ این قرارداد با هیچ مانعی روبرو نمی شود. در رابطه بین بایع و مشتری، خیار بدون شک ارزش مالی دارد : وضع یکی را ثابت و بی خطر می‌کند و دیگری را از ضرر می رهاند. پس همه ویژگی ها و اوصاف حق مالی را دارد و انتقال آن نیز دارای منفعت عقلائی ومشروع است.

 

بایع می‌تواند خیارتاخیر را به صورت مجانی یا معوض به شخص ثالث نیزمنتقل نماید. در این حالت شخص ثالث صاحب خیار می‌گردد و حق خیار بایع از بین می رود بعضی از حقوق ‌دانان معتقدند که خیار را به شخص ثالث نمی توان انتقال داد زیرا در این حالت شخص بیگانه هیچ استفاده مادی برای انتقال گیرنده ندارد و برای او حق مالی محسوب نمی شود ولی می توان گفت که داشتن ارزش مالی برای یکی از دو طرف قرارداد کافی است، به ویژه که دست کم برای بیگانه نیز از لحاظ معنوی نفع عقلانی دارد وعرف این انتقال را بیهوده نمی بیند. چرا که توان جلب مال برای دیگری نیز قدرتی مطلوب است(کاتوزیان،۱۳۸۱،ص۳۶۶).

 

۳-۲-۳-۲- انتقال قهری خیار

 

قانون مدنی ارث خیار را به عنوان قاعده اعلام می‌کند. ماده ۴۴۵ مقرر می‌دارد : «هریک از خیارات بعد از فوت منتقل به وراث می شود». ‌بنابرین‏ وراث حق فسخ قرارداد را به ارث می‌برد و در این باره قائم مقام متوفی می شود. در این مورد بین فقها اختلافی دیده نمی شود ولی ابوحنیفه اعتقاد دارند که خیار با فوت مورث قطع می‌گردد و ورثه قائم مقام مورث نمی گردد.شبهه ای نیست که طبق قانون مدنی و فقه اسلامی خیار قابل توارث‌ است هر قسم خیاری باشد.علاوه بر اینکه فطرت اقتضای این معنی را دارد که تمام آنچه متوفی و میت مالک و سلطه دارد به جانشینان او انتقال ‌می‌یابد، چون مبنای فقه اسلامی بر ادله اربعه است.کتاب و سنت-و اجماع-و عقل‌ در این مورد دلائل اربعه قائم است بر مورث بودن خیار. (شیخ طوسی،۱۳۸۷،ج۳، ص۱۲).

 

خیار از حقوق مالی است وهرحق مالی قابل وراثت است و دکتر ناصرکاتوزیان در این زمینه می فرمایند : «برای پیوستن حق خیار به ترکه وانتقال به وارثان، ضرورتی ندارد که خیار فعلیت یابد و قابل اجراء باشد. همین اندازه که سبب آن به وجود آید و مقتضی فراهم آید کافی است و ‌بنابرین‏، اگر فروشنده قبل از پایان سه روز تاخیرتادیه بمیرد، حق او به میراث می‌رسد واگر تأخیر تا سه روز به درازا کشد وارثان خریدار می‌توانند عقد را فسخ کنند»(کاتوزیان،۱۳۷۶،ج۵ص۱۰۹).

 

۳-۲-۳-۲-۱- نحوه توارث خیار

 

منظورآن است که خیار تابع ارث مالی است یا اینکه خیار خود به صورت مستقل و جداگانه قابل وراثت می‌باشد. دراینجا چند حالت قابل تصور است :

 

الف- در صورتی که برای انتقال اموال مورث مانعی باشد و این مانع از موانع ارث نباشد مانند مستغرق بودن دین در ترکه این مانع موجب عدم انتقال خیار به ورثه نمی گردد هرچند که مالی که درآن خیار می‌باشد به سبب وجود دین به ورثه انتقال نمی یابد.علت آن است که وراث حق فسخ قرارداد را به میراث می‌برد و در این باره قائم مقام متوفی می‌گردد و این حق تابع مالکیت وراث بر بخشی از ترکه نیست.

 

نتیجه آن خواهد بود که بین حق ارث خیار با تملک بخشی از ترکه ملازمه ای وجود ندارد. یعنی ممکن است وارث چیزی از ترکه به ارث نبرد و درعین حال حق فسخ را به قائم مقام مورث داشته باشد. ‌بنابرین‏ ممکن است حق خیار به وراث منتقل بشود ولی اموالی که محل خیار است وثیقه دیون باشد. ‌بنابرین‏ طلبکاران می‌توانند بطورمستقیم دخالت کنند و ازآن محل به طلب خود برسند. ولی تصمیم درباره حق خیار با وارثان است و طلبکاران نمی توانند اجبار آنان را به فسخ یا رضای به قرارداد مجبورسازند. تنها حقی که برای آنان تصور می شود این است که اگر اقدام وارث را به زیان خود دیدند، بر مبنای ماده ۷۹۳ ق.م ابطال آن را از دادگاه بخواهند. درضمن معامله به عین که محل خیار است درهرحال نافذ نیست ونیاز به رضای طلبکاران دارد(کاتوزیان،۱۳۷۱،ج۵ ص۱۰۹).

 

ب- درصورتیکه مانع انتقال اموال مورث ،از موانع ارث باشد : مانند کفرو قتل درچنین موردی همان‌ طور که وارث قاتل و کافر از حقوق مالی مورث ارث نمی برد از خیارهم که جزو حقوق مالیست ارث نمی برد.

 

ج- درصورتیکه مانع انتقال اموال مورث، حکم شارع و قانون‌گذار باشد : مانند ارث نبردن زوجه از عرصه یا سایر ورثه از اموال حبوه. در این حالت باید دید آیا زوجه از حق خیار مربوط به عرصه و یا سایر ورثه به جز پسر بزرگ از حق خیارمربوط به اموال حبوه ارث می‌برد یا خیر؟ جواب مثبت است زیرا حق خیار حق مالی مستقل است، که تمامی ورثه به مقدار سهم الارث خود در آن سهیم می‌باشند پس زوجه وسایر ورثه از حق خیار ارث می‌برند .‌بنابرین‏ خواه شوهر زمین خود را بفروشد و خواه زمین را بخرد حق فسخ او به زن نیز می‌رسد به ویژه که درهیچ صورت نمی توان او را در سرنوشت معامله بی تفاوت شمرد و فسخ را از دیدگاه او بیهوده پنداشت : در موردی که ثمن به ترکه باز می‌گردد این نفع معلوم است. زیرا زوجه می‌تواند از آن ارث ببرد. ولی، در فرضی هم که زمین فروخته شده و ثمن به ترکه پیوسته است ، نفع او درعدم فسخ عقد با تأمل در چگونگی تقسیم میراث معلوم می شود(کاتوزیان،همان).

 

۳-۲-۳-۳-۲- نحوه اعمال خیار

 

در این مورد قانون مدنی ساکت می‌باشد. فقهای امامیه در این امر دارای اقوال مختلفی می‌باشند که مهمترین آن ها ذیلاً بیان می شود :

 

الف- هر یک از ورثه دارای خیار مستقلی می‌باشند که می‌توانند تمامی عقد را فسخ نماید اگرچه بقیه آن را امضاء کنند(توحیدی،۱۳۷۷،ج۲،ص۱۸۱).

 

ب- هریک از ورثه به نسبت سهم الارث خود خیار دارند هرگاه همگی فسخ یا امضا کنند بحثی پیش نمی آید و اگر بعضی امضا کنند بحثی پیش نمی آید و اگر بعضی فسخ و بعضی امضا کنند معامله به نسبت سهم آن کس که فسخ نموده و به نسبت سهم دیگران امضا می شود لکن طرف دیگر معامله خیار تبعض صفقه پیدا می‌کند( یزدی،۱۳۸۵،ج۱،ص۳۹۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-09-21] [ 08:25:00 ب.ظ ]




 

تفاوت دیگر مجلوب ثالث تقویتی باشاهد این است که شاهدنفعی درموضوع دعوا ندارد اما مجلوب ثالث تقویتی ممکن است دردعوا ذینفع باشد. برای مثال شخص الف ماشینی رابه نمایندگی ازشخص ب به ج می فروشد. شخص د باادعای مالکیت قصد استرداد ماشین رااز ج دارد. شخص ج به فروشنده یعنی الف اعتماد کامل دارد ونمی خواهدبحث بیع فضولی رامطرح نماید به همین خاطر مالک ماشین، یعنی ب رابه دعوا فرامی خواند تاوی اثبات نماید که برچه اساسی مالک بوده ‌و ماشین رابه ج انتقال داده است. صاحب ماشین اگردردعوا حاضر نشود حکمی علیه وی نمی توان صادر نمود اما شخص د دردعوای اقامه شده حاکم می شود. شاهد نمی تواند نفعی در دعوا داشته باشد زیرا ذینفع بودن شاهد ازجهات جرح او محسوب می شود.

 

بهتر است قواعد جلب ثالث درهردوحالت آن رعایت شودزیرادعوای جلب ثالث خودیک دعوای کامل می باشدوباشهادت ماهیتی بسیار متفاوت دارد. لذاشایسته است قانون‌گذار صریحاً جایگاه مجلوب ثالث تقویتی را در دعاوی مشخص نماید چون علاوه برتقسیم این عنوان در کتب حقوقی،رویه قضایی هم ‌به این تقسیم بندی پایدار است. زمانی که جایگاه شخصی دردعوامشخص ومعین باشد،فرد مذکور از حقوق و تکالیفش آگاه می شود ودیگراصحاب دعوا درانتخاب راه حل دفاعی، بهتر عمل می نمایند. طبق آنچه گذشت وطبق رویه قضایی مجلوب ثالث تقویتی،خوانده محسوب نمی شوداماچون مقنن به طورکلی آن ‌را خوانده دانسته، نمی توان وی راشاهد،مطلع دانست ومطابق با این عناوین با مجلوب ثالث تقویتی برخورد نمود.

 

مبحث دوم : سابقه ی قانونگذاری در زمینه دعوای جلب ثالث

 

گفتار اول : درقوانین قبل ازانقلاب اسلامی

 

بند اول : قانون اصول محاکمات حقوقی مصوب ۱۲۹۰

 

برای نخستین بار۹ماده درمبحث سوم ازفصل دهم قانون اصول محاکمات حقوقی مصوب۱۲۹۰ هجری شمسی به بیان جلب ثالث پرداخته بود. در این قانون مهلت اقامه ی دعوای جلب ثالث در دو ماده ۴۰۸و۴۰۹ برای خواهان وخوانده جداگانه پیش‌بینی شده بود. یکی ازموارد متفاوت این قانون با قوانین بعدازخود این است که دادگاه درصورت عدم حضور مجلوب، بادرخواست خواهان جلب، مکلف به صدور قرار تامین مدعی به نسبت به شخص ثالث بود. وازوجه تشابه این قانون ‌با قوانین بعداز خود می توان به عدم تقسیم بندی جلب ثالث به اصلی ‌و تقویتی اشاره نمود.

 

بند دوم : قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۱۸

 

قانون آیین دادرسی مدنی مصوب۱۳۱۸درمواد ۲۷۴ تا ۲۸۳، جلب ثالث، تشریفات وشرایط آن را ذکرکرده بود.به موجب قانون مردادماه ۱۳۳۴مواد۲۷۵ ۲۸۰و۲۸۱و۲۸۲اصلاح شد ودرآبان۱۳۴۹ماده۲۷۷ ملغی شد.[۲۸]بدین ترتیب از سال ۱۳۴۹مقررات راجع به تجویز جلب ثالث درمرحله واخواهی ملغی شد. در این قانون مهلت اقامه دعوای جلب ثالث در دادرسی عادی واختصاری تفکیک شده بود. مقررات قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۱۸با اصلاحات۱۳۳۴و۱۳۴۹تا اوائل سال۱۳۷۹حاکم بودتا اینکه قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی در سال۲۱/۱/۱۳۷۹به تصویب رسید.

 

گفتار دوم : درقوانین بعد ازانقلاب اسلامی

 

بند اول : قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹

 

در این قانون مبحث جلب ثالث باتفاوتهایی نسبت به قوانین قبل اعاده شد. مقررات ماده۲۷۷ق.آ.د.م ۱۳۱۸با اصلاحاتی وارداین قانون شد وبه محکوم علیه غیابی و طرف او اجازه ی جلب ثالث داده شد، این مطلب درماده۱۳۶قانون آیین دادرسی مدنی۱۳۷۹تصریح شده است.به هر حال باتحول قوانین، درحال حاضرقانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی وانقلاب درامورمدنی مصوب۱۳۷۹حاکم بردعاوی جلب ثالث می‌باشد.

 

بند دوم : سایر قوانین

 

علاوه بر وجود دعوای جلب ثالث در محاکم حقوقی، این دعوا در قوانین دیگری هم پیش‌بینی شده است که به بیان بعضی ازآنها می پردازیم.

 

الف) قانون شورای حل اختلاف مصوب ۱۳۸۷

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:57:00 ب.ظ ]




 

ثالثاً : باید توجه داشت که این معافیت در کلیه مراحل مربوط به دعوی قابل استفاده است . ولیکن معسر نمی تواند ازاین حکم برای معافیت از پرداخت هزینه دادرسی دعاوی دیگر بهره ببرد .

 

رابعاً : اگر طرف دعوی مدعی اعسار در دعاوی متعدده یک نفر باشد و وی بتواند نسبت به یکی از

 

پرونده ها حکم اعسار از پرداخت هزینه دادرسی را اخذ کند ، اثر این حکم نسبت به دعاوی دیگر نیز جاری است .مشروط بر اینکه این دعاوی هم زمان اقامه شده باشند .

 

خامساً: چون قانون گذار اعسار نسبت به قسمتی از هزینه دادرسی را پذیرفته است ، لذا محکمه در صورت احراز صحت ادعای مدعی می‌تواند نسبت به آن قسمت ادعا را قبول ونسبت به قسمت دیگر طبق مقررات عمل نماید . نظریه مشورتی نیز موید چنین امری است . [۹۵] سادساً : به نظر می‌رسد معافیت از پرداخت هزینه دادرسی شامل هزینه نشر آگهی موضوع ماده ۳۷۳ قانون آیین دادرسی مدنی نیز می شود .

 

گفتار دوم :آثار ناشی از حکم قبول اعسار نسبت به دائنین

 

در آثاری که از حکم قبول اعسار نسبت به دائنین حاصل می شود عبارت اند از :

 

اولاً : با توجه به اینکه ماده ۳۶ قانون اعسار مقرر می‌دارد : « در کلیه اختیارات در حقوق مالی مدعی اعسار که استفاده از آن مؤثر در تادیه دیون باشد طلبکاران قائم مقام قانونی مدعی اعسار بوده وحق دارند به جای او از اختیارت وحقوق مزبوره استفاده نمایند .. »

 

‌بنابرین‏ چنانچه حکم اعسار علیه مدیون صادر شود ، طلبکاران می‌توانند به قائم مقامی وی از کلیه اختیارات وحقوق مالی که کمک در تادیه دیون کند، استفاده کنند.

 

یکی از نویسندگان می‌گوید : « این ماده مقتبس از ماده ۱۱۶۹ ، [منظور ماده ۱۱۶۶ است .] قانون مدنی فرانسه است .[۹۶]

 

ثانیاًً : اگر ضامنی در حین عقد ضمان معسر باش، مضمون له در صورت نا آگاهی از این وضعیت حق فسخ قرارداد ضمان را دارد . یکی از شارحین قدیمی حقوق مدنی در این باره اینگونه توضیح می‌دهد : « ضمان از طرف ضامن لازم است وحق فسخ ان را به هیچ وجه ندارد وهم چنین است از طرف مضمون له مگر وقتی که ضامن معسر بوده ‌و مضمون له علم به اعسار او نداشته باشد در اینصورت ضامن می‌تواند ضمانت را فسخ کرده ومطالبه حق خود به مضمون عنه مراجعه کند ، مدار در اعسار به حال ضمان است پس اگر در حال ضمان موسر بوده ‌و بعداً معسر شده باشد ضامن حق فسخ آن را نخواهد داشت ، برعکس در صورتی که در حال ضمان معسر بوده ‌و بعداً معسر شده باشد حق فسخ برای او باقی است»[۹۷]

 

ثالثاً : چنانچه محال علیه حواله ای معسر شود، محتال ( طلبکار ) در صورتی که از اعسار وی خبر نداشته باشد ، می‌تواند حواله ‌را فسخ کرده وبه حواله دهنده رجوع کند .[۹۸] رابعاً : چنانچه تفسیر به عمل آمده ازخیار تفلیس در ماده ۳۸۰ را مبنی بر تغییر آن به خیار اعسار یا حق فسخ مذکور در آن را به عنوان یک قاعده وتاویل مواد دیگر قانون مدنی درباره « مفلس » به معسر را بپذیریم : [۹۹]

 

وفق ماده ۳۸۰ قانون مدنی : « در صورتی که مشتری مفلس شود وعین مبیع نزد او موجود باشد بایع حق استرداد آن را دارد واگر مبیع هنوز تسلیم نشده باشد می‌تواند از تسلیم آن امتناع نماید . »

 

البته قسمت اول این ماده ‌در مورد معسر اعمال نمی گردد. لذا چنانچه خریدار معسر شود ‌و فروشنده هنوز مبیع را تسلیم نکرده باشد می توانداز تسلیم آن به مشتری خودداری نماید . علت عدم اجرای قسمت اول این ماده ‌در مورد معسراین است که ایجاد حق فسخ در این بخش « به طور ضمنی موکول به حالت تفلیس ، یعنی منع خریدار از تصرف در دارایی خود وتقسیم دارایی بین طلبکاران است ، که با موقع کنونی اعسار یکسان نیست : در صورتی که عین مال نزد معسر باقی باشد واو نتواند ثمن رابپردازد ، فروشنده می تواندبا درخواست توقیف همان مال وفروش آن را به دست بیاورد ، واگر مبیع از بین برودیا به سودسایرین تامین شده باشد، دیگر جایی برای اجرای حکم ماده ۳۸۰وجود ندارد.[۱۰۰]

 

البته ماده ۳۸۰فقط ناظر به عقد بیع است ، ولی می توان حکم آن را در اجاره وصلح معوض معاوضه … ومانند این ها نیز اجرا کرد.[۱۰۱]

 

اقرار شخص معسر نسبت به اموال خود بر ضرر طلبکاران نافذ نیست . در ماده ۱۲۶۴قانون مدنی است که : « اقرار مفلس و ورشکسته نسبت به اموال خود بر ضرر دیان نافذ نیست . »

 

البته این در صورتی است که مفلس در این ماده را با عنایت به تفسیری که در مبحث چهارم فصل اول صورت گرفت محجور ندانیم وبه معنای معسر بگیریم . در هر حال به نظر می‌رسد غرضی که موجب می شود که اقرار غیر نافذ شود ناتوانی وعجز از پرداخت دین وبیم سوء استفاده وتبانی مدیون می‌باشد که هم در حالت اعسار وهم در حالت افلاس به مفهوم فقهی وجود دارد .[۱۰۲]

 

مبحث سوم : آثار ورشکستگی در حقوق موضوعه ایران

 

حکم ورشکستگی درباره تاجر وضع جدیدی را اعلام می‌کند که در وضع تاجر ورشکسته و طلبکارها و کلیه کسانی که با تاجر روابطی دارند ، تاثیر داشته و و ظایفی برای سازمان ورشکستگی ایجاد می‌کند. اداره اموال تاجر و تصفیه اموراو به دستگاه تصفیه محول شده و تاجر از دخالت در امور خود منع می شود. به طور خلاصه آثار ورشکستگی به قرار زیر می‌باشد:

 

۱ـ منع مداخله تاجر در اموال خود

 

۲ـ تصفیه امور ورشکسته به وسیله مدیر تصفیه یا اداره تصفیه امور ورشکستگی

 

۳ـ اثر حکم ورشکستگی نسبت به بستانکاران ورشکسته

 

۴ـ اثر حکم ورشکستگی نسبت به بدهکاران ورشکسته

 

۵ـ اثر حکم ورشکستگی نسبت به اشخاصی که با ورشکسته ارتباطی دارند

 

۶ـ اثر حکم ورشکستگی در معاملات ورشکسته

 

۷ـ اثر حکم ورشکستگی در شرکت هایی که ورشکسته مشارکت دا رد.

 

۸ـ سلب اعتبار تاجر ورشکسته و اعاده اعتبار

 

۹ ـ مجازات ورشکسته درصورت صدور حکم ورشکستگی به تقصیر و تقلب.[۱۰۳]

 

گفتار اول : منع مداخله تاجر در اموال خود

 

طبق ماده ۴۱۸ قانون تجارت « تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم از مداخله در تمام اموال خود، حتی آنچه که ممکن است در مدت ورشکستگی عایداو گردد، ممنوع است. در کلیه اختیارات وحقوق مالی ورشکسته که استفاده از آن مؤثر در تادیه دیون او باشد ،مدیر تصفیه قائم مقام قانونی اوبوده و حق دارد بجای او از اختیارات و حقوق مزبوره استفاده کند».[۱۰۴]

 

ورشکستگی اعلام وضع تاجری است که قابلیت انجام تعهدات خود را از دست داده وقادر به تادیه دیون خود نیست چنین شخصی دیگر قابل اعتماد نبوده و درجامعه با سوء ظن به او نگاه می‌کند و چون دارایی ورشکسته وثیقه انجام تعهدات او است اداره این دارایی و تصفیه دیون و مطالبات ورشکسته از اختیار او خارج می شود به طوری که قبلاً توضیح داده شد در قدیم الایام حتی شخص ورشکسته به بردگی بستانکاران در می‌آمد تا هر نوع آنان تشخیص دهند با او رفتار نمایند ولی با تحریم اصول بردگی و توسعه افکار اخلاقی و بشردوستی و از بین رفتن مجازات‌ها در امور حقوقی قوانین امروزی در مواردی که تاجر ورشکسته مرتکب تقصیر یا تقلبی نشده باشد حکم ورشکستگی را فقط مؤثر در دارایی ورشکسته می د انند واگر در بعضی مواقع توقیف شخص ورشکسته را نیز تجویز می‌کنند این اقدام جنبه جزایی نداشته و فقط از لحاظ اقدامات احتیاطی برای حفظ حقوق بستانکاران و عدم تفریط دارایی ورشکسته می با شد.[۱۰۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:28:00 ب.ظ ]




 

«تفسیر یک معاهده؛ هر موضوعی که مربوط به حقوق بین الملل باشد، واقعیت هر امری که در صورت ثبوت، نقض یک تعهد بین ­المللی محسوب شود؛ نوع و میزان غرامتی که باید برای نقض یک تعهد بین ­المللی معین شود.»

 

چنانچه اختلافی هم جنبه حقوقی و هم جنبه سیاسی داشته باشد، دیوان تنها به ابعاد حقوقی آن رسیدگی خواهد نمود.[۱۵۳] این مسئله در قضیه شکایت نیکاراگوئه علیه آمریکا مطرح شد که، ایالات متحده ‌در مورد صلاحیت دیوان استدلال کرده بود «مواردی که نیکاراگوئه در دادخواست خود مطرح ‌کرده‌است همه از نوع مسائل سیاسی هستند و باید در شورای امنیت و یا در چهارچوب سازمان کشورهای آمریکایی مطرح شوند و دیوان صلاحیت رسیدگی ‌به این قبیل اختلافات را ندارد» دیوان در پاسخ به استدلال های آمریکا اظهار داشت: «در این مورد، دیوان خود را جزئی از سیستم ملل متحد دانسته و معتقد است که رسیدگی در شورای امنیت می‌تواند همزمان با رسیدگی در دیوان انجام شود. شورای امنیت دارای وظایفی با ماهیت سیاسی است، درحالی که وظایف دیوان دارای ماهیت حقوقی است. ‌بنابرین‏ هر دو ارگان که وظایفشان مکمل یکدیگر است می‌توانند جداگانه موضوع را مورد بررسی قرار دهند»[۱۵۴]

 

ج) از حیث رضایت دولت‌ها؛ دیوان تنها در صورت رضایت کامل اصحاب دعوی می‌تواند به اختلافات حقوقی رسیدگی کند و به صرف مراجعه یکی از اصحاب دعوی و تسلیم شکایت نمی توان طرف دیگر را به پای میز محاکمه کشاند مگر آنکه طرف دعوی قبلاً رضایت خود را مبنی بر رسیدگی به اختلافات اعلام کرده باشد و یا پس از بروز اختلاف، صلاحیت دیوان را جهت رسیدگی به آن اختلاف بپذیرد.[۱۵۵]

 

د) از حیث مجاری رضایت دولت‌ها؛ باید رضایت دولت‌ها جهت دادرسی اختلافات خود نزد دیوان محرز و مسلم باشد و چنانچه رضایت دولت‌ها برای دیوان احراز نشود، دیوان صلاحیت رسیدگی به دعوی را نخواهد داشت.

 

در عمل اعلام رضایت دولت ها یا قبول صلاحیت دیوان ممکن است به دو شکل صورت گیرد:

 

۱- صلاحیت اختیاری دیوان[۱۵۶] که طبق بند ۱ ماده ۳۶ اساسنامه در صورتی اعمال می شود که طرفین دعوی پس از بروز یک اختلاف حقوقی، بعد یا قبل از اقامه دعوی، رضایت خود را به صلاحیت دیوان برای حل و فصل آن اختلاف به طریقی ابراز نمایند که این امر به دو طریق صورت می‌گیرد؛ از طریق قراردادهای خاص؛[۱۵۷] از طریق رضایت ضمنی یا معوق (بعدی).[۱۵۸] (لازم به ذکر است که خوانده پس از اعلام رضایت دیگر نمی تواند آن را مسترد کند برای اینکه این امر مغایر اصل عدم تناقض و اصل حسن نیت و اصل استاپل[۱۵۹] است که فاقد عنصر سوء نیت می‌باشد و خوانده حق مطرح کردن ایرادات مقدماتی را در این شیوه ابراز رضایت از خویش سلب نموده است.)[۱۶۰]

 

دیوان دائمی در قضیه مدارس اقلیت ها راه حل صلاحیت معوق را مورد تأیید قرار داده است و بیان نمود: «اگر خوانده ‌در مورد خاصی با اظهارات صریح خود به گونه ای رضایت خود را برای دریافت نظرات دیوان درباره ماهیت یک دعوی ابراز دارد یا قصد خویش را مبتنی بر عدم صلاحیت دیوان اعلام دارد، آن دولت دیگر نمی تواند در مراحل بعدی رسیدگی اظهارات خود را رد کند».[۱۶۱]

 

به موجب این تئوری دیوان با رضایت ضمنی دولت خوانده دعوی نسبت به صلاحیت و علی رغم وجود مبنای صلاحیتی مشخص اولیه، صالح به رسیدگی خواهد بود. اما اعمال افاده کننده رضایت خوانده دعوی باید واقعاً مفید رضایت او باشد تا این که بتواند مستند دیوان برای اعلام رضایتش قرار گیرد. زیرا ممکن است خوانده دعوی برای اثبات عدم صلاحیت دیوان ناچار گردد که به یک یا چند نکته ماهیتی برای توضیح نکات صلاحیتی اشاره نماید. همان طورکه در دعوی نفت ایران و انگلیس، دولت
ایران برای نفی صلاحیت دیوان[۱۶۲] نکات مشخصی از ماهیت دعوی را مورد بررسی قرار داد.[۱۶۳]

 

۲-صلاحیت اجباری دیوان که در واقع اعلام رضایت دولت‌ها پیش از بروز اختلاف، جهت پذیرش صلاحیت دیوان است. به عبارتی، تعهد قبلی دولت ها مبنی بر پذیرش صلاحیت دیوان برای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات حقوقی است که در آینده امکان دارد بروز نماید. پذیرش صلاحیت اجباری به دو طریق محقق می‌گردد: قیود مذکور در عهدنامه های معتبر بین ­المللی؛ صدور اعلامیه های اختیاری یک جانبه.[۱۶۴]

 

امروزه اغلب موافقتنامه ها و عهدنامه های بین ­المللی، حاوی موادی راجع به پذیرش صلاحیت اجباری دیوان برای تفسیر یا حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات حقوقی مرتبط با آن معاهده هستند.[۱۶۵] ‌به این ترتیب طرفین آن معاهده یا موافقتنامه بین ­المللی با همدیگر توافق می نمایند که در صورت بروز اختلافی در آینده، در ارتباط با آن معاهده، موضوع را برای رسیدگی به دیوان ارجاع دهند.

 

معمولی ترین شیوه پیش‌بینی چنین قیدی ‌به این ترتیب می‌باشد که در ماده ای از مواد یک معاهده درج می‌گردد «اگر در فرایند اجرا یا تفسیر عهدنامه مورد نظر، اختلافی بین دولت های عضو آن معاهده پیش آید، هر طرف اختلاف می‌تواند به طور یک جانبه به دیوان رجوع کند» در این مورد، پرونده مورد اختلاف به وسیله یک دادخواست کتبی نزد دیوان اقامه می‌گردد و دولت خوانده ملزم به حضور نزد دیوان است. این الزام نتیجه رضایتی است که دولت خواهان و خوانده، ضمن قبولی عهدنامه مورد استناد خواهان از قبل ابراز نمودند.[۱۶۶]

 

از جمله این عهدنامه هایی که بر مبنای آن اقامه دعوی صورت گرفته می توان به کنوانسیون اروپایی حل و فصل مسالمت­آمیز اختلافات (عهدنامه استراسبورگ – ۱۹۵۷) که پرونده اموال خاص (لیختن اشتاین علیه آلمان)،[۱۶۷] پرونده مصونیت صلاحیت دولت­ها ( آلمان علیه ایتالیا)[۱۶۸] و یا کنوانسیون آمریکایی حل و فصل اختلافات (بوگوتا – ۱۹۴۸) که دعاوی اختلافات مرزی (نیکاراگوئه علیه هندوراس)،[۱۶۹] پرونده اختلافات مرزی و دریایی (نیکاراگوئه علیه کلمبیا)[۱۷۰] و یا معاهدات دوجانبه مودت، بازرگانی و بحرپیمایی که ایالات متحده با برخی از کشورها منعقد نموده بود که در پرونده سکوهای نفتی (ایران علیه آمریکا) و پرونده نیکاراگوئه (نیکاراگوئه علیه آمریکا) مطرح گردید، اشاره نمود.[۱۷۱]

 

اعلامیه های اختیاری یک جانبه پذیرش صلاحیت اجباری دیوان نیز بر اساس بند ۲ ماده ۳۶ اساسنامه دیوان که مقرر نموده است: «دولت های امضاء کننده این اساسنامه می‌توانند در هر موقع اعلام دارند که قضاوت اجباری دیوان بین‌المللی دادگستری را نسبت به تمام اختلافاتی که جنبه حقوقی داشته و مربوط به موضوعات ذیل باشد در مقابل هر دولت دیگری که این تعهد را متقبل گردد به خودی خود و بدون قرارداد خاصی قبول می نمایند. . . »

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:59:00 ب.ظ ]




 

  • هنجار­ها و ارزش­های مشترک

اعتماد، موضوعی ‌یک‌سویه و مستقیم نیست و اهمیت دوجانبه دارد. در متون مختلف از سناریوهای متفاوتی جهت سنجش اعتماد طرفین استفاده شده است. سونسون معتقد است ‌می‌توان تحقیقات پیرامون روابط خریدار-فروشنده را بر اساس جهت گیری شان نسبت به موضوع اعتماد، به چهار دسته تقسیم کرد:

 

جدول شماره ۲-۱ – ماتریس طبقه بندی تحقیقات پیرامون اعتماد در روابط خریدار-فروشنده

 

 

 

 

 

 

 

اعتماد دو جانبه عدم اعتماد- اعتماد خریدار-فروشنده اعتماد نهایی مشتری اعتماد تامین کننده

فرضیات تحقیقاتی که در خانه اعتماد دوجانبه قرار می گیرند این است که خریدار و فروشنده، هر دو باید به هم اعتماد داشته باشند. در مقابل، خانه عدم اعتماد قرار دارد. این دسته از تحقیقات، هیچ اهمیتی برای اعتماد در روابط خریدار-فروشنده لحاظ نکرده ­اند. برخی تحقیقات نیز نگرش ‌یک‌سویه نسبت به اعتماد داشته اند. خانه اعتماد نهایی مشتری، تحقیقاتی را دربر ‌می‌گیرد که تنها به اهمیت اعتماد خریدار به فروشنده پرداخته­اند و در مقابل، خانه اعتماد تامین کننده قرار دارد که شامل تحقیقاتی می­ شود که تنها به اهمیت اعتماد فروشنده به خریدار پرداخته­اند. اینکه هر دو طرف به هم اعتماد داشته باشند یا اینکه اعتماد ‌یک‌سویه باشد، کاملا با یکدیگر متفاوت است و هر کدام اثر خود را بر نوع روابط خواهند گذاشت.

 

در سراسر مبادلات و روابط اجتماعی، اعتماد همچون روان­کننده ­ای، چرخ­های کنش اجتماعی را، راحت­تر به حرکت در ­‌می‌آورد. اعتماد تسهیل کننده مبادلات در فضای اجتماعی است که هزینه مذاکرات و مبادلات را به حداقل می­رساند، در نهایت اینکه در محیط­های کسب وکار امروزی به طور طبیعی کار­بران و محیط طبیعی سیستم­هایی را می­پذیرند که از قابلیت اتکا و اعتماد بالایی برخوردار باشد.

 

۲-۶ ارزش مشتری

 

پیتر دراکر یکی از معروف‌ترین اندیشمندان مدیریت، هدف اصلی هر کسب و کار و سازمان را، خلق مشتری و ایجاد ارزش برای وی می­­داند (ناصحی فرد و دیگران،۱۳۸۹). گر­چه اهمیت ارزش مشتری[۴۸] به­طورگسترده­ای مورد توجه قرار گرفته، اما از آنجا که تحقیقات در رابطه با مفهوم ارزش به گونه ­ای تخصصی صورت گرفته، هیچ تعریف واضحی ازآن وجود ندارد. مطالعات اخیر در رابطه با تأثیرات استراتژی­ های بازاریابی، بحث می­ کند که ارزش با توجه به کیفیت محصول، قیمت آن و نیز انتظارات مشتریان تعیین می­گردد. Zeithaml , 1988 ارزش را ارزیابی کلی مشتری از میزان مطلوبیت یک محصول بر مبنای ادراک وی از آنچه دریافت کرده در ازای آنچه پرداخت کرده، تعریف می­ کند. Gale, 1994 ارزش را کیفیت ادراک شده خدمات که مطابق با قیمت محصول است، در نظر ‌می‌گیرد.

 

Woodruff, 1997 ارزش مشتری را ترجیح (اولویت)، درک شده مشتری و ارزیابی محصول، عملکرد و ویژگی­های محصول و نتایج و پیامد­های استفاده از آن برحسب اهداف و مقاصد مشتری تعریف می­ کند. اگر­چه این دیدگاه ­ها متفاوتند، واضح است که در رابطه با آن ها در برخی حوزه ها اجماع وجود دارد. ارزش مشتری با به ­کارگیری محصولات معین مرتبط است و مقوله­ای است که توسط مشتریان درک می شود؛ به­ علاوه، این فرایند­های ادراکی در برگیرنده­ی روابط بین آنچه مشتریان دریافت می­ کند (از جمله کیفیت، منافع، مطلوبیت، کاربرد) و آنچه از دست رفته می­پندارند (از جمله قیمت، هزینه­ فرصت، هزینه­ های حفظ مشتریان و آموزش کارکنان)، ‌می‌باشد.

 

‌بنابرین‏ در رابطه با ارزش به دو دیدگاه ‌می‌توان اشاره کرد:

 

– دیدگاهی که ارزش مشتری را بر حسب اجزای گرفته­ها (منافع)، درازای داده ­ها (ارزش­های از دست رفته)، تعریف می­ کند.

 

– دیدگاهی که ارزش ادراک شده را فقط شامل منافع کسب شده توسط مشتریان می­داند.

 

پیروان دیدگاه اول، معتقد­ند ارزش مشتری از ادراکات، ترجیحات و ارزیابی­های مشتریان ناشی می­ شود و هریک از ملاحظات مشتری نیز بایستی جزء این فاکتور­ها به ­حساب آید. همچنین دو رهیافت مکمل در زمینه­ سنجش ارزش وجود دارد؛ رهیافت اول، در جستجوی ارزش دریافت شده به ­وسیله­ مشتریان کالا و خدمات سازمان است. وقتی این ارزش بهتر و بالا­تر از ارزش پیشنهادی رقبای سازمان باشد، فرصت موفقیت و حفظ موقعیتی رقابتی سازمان در بازار فراهم می­ شود. رهیافت دوم، به سنجش ارزشی می ­پردازد که یک مشتری یا گروهی از مشتریان به سازمان می­رسانند و در اینجا سازمان به صورت مداوم و جدی به ارتقاء و حفظ مشتریان ارزشمند می ­پردازد تا انگیزه­ خرید ­مجدد و وفاداری آنان را افزایش دهد و تلاش می­ کند مشتریان با ارزش کمتر، یا به­عبارتی مشتریانی که میزان هزینه­ صرف­شده برای آنان بیش از منافع حاصله از مبادله با ایشان است، را نیز به گروه ­های بالا­تر از ارزش سوق دهد.

 

۲-۶-۱ مدل ارزش مشتری

 

در تدوین استراتژی رقابتی، پیش از هر چیز لازم است تا موقعیت هر یک از محصولات، در بازار رقابتی مشخص شود. تمامی محصولات (جدید و موجود)، در بازار و در ذهن خریداران، دارای موضع و جایگاهی خاص هستند. موضع و جایگاه محصولات را ‌می‌توان به نحوه­ ادراک مصرف کنندگان از آن محصولات در مقایسه با ادراک آن ها از محصولات رقیب نسبت داد؛ در واقع در عرصه­ رقابت، دو گزینه اصلی در مقابل سازمان­ها قرار دارد:

 

    • کسب بالا­ترین سطح ارزش ذهنی[۴۹] HPV

 

  • دست­یابی به پایین­ترین سطح هزینه­ های تولید[۵۰] LDC

در عمل و واقعیت، اکثرمؤسسات و سازمان­ها سعی ‌می‌کنند تا حدودی به هر دو عامل دست یابند.

 

در دنیای رقابت امروز ضروری است تولید­کنندگان موقعیت محصول خود و رقبا را در نظرخریداران مورد سنجش و مقایسه قرارداده و اقدامات عقلایی در جهت بهبود موقعیت محصول خود از نظر خریداران به عمل آورند. چرا که، مشتریان غالباً به ­سوی محصولاتی گرایش دارند که ارزش بیشتری را با قیمت کمتری برای آن ها فراهم می­سازد. هر موقعیتی که بتواند ارزش بیشتری را با قیمت کمتری برای مشتریان فراهم سازد، می ­تواند سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهد. از این ­رو لازم است تا ابعاد مهم ارزش آفرینی هر محصول مشخص شود و بر عواملی که از نظر مشتریان دارای اهمیت ویژه­ای می­باشند، تأکید شود. این روش دقیقاً همان چیزی است که تولید­کنندگان ژاپنی علیه شرکت­های غربی به­ کار بردند. ورود به بازار غرب، در وضعیتی که سطح هزینه­ های تولیدی کمترین مقدار خود را دارد، ژاپنی­ها را کمک کرد تا از طریق حفظ موقعیت خود در بازار که با کمک سرمایه ­گذاری­های هنگفت روی تکنولوژی ساخت و تولید محصولات انجام گرفت، موفق شوند سریعاً سهم بازار سایر تولید­کنندگان غربی را نیز به ­خود اختصاص دهند. این اقدام ژاپنی­ها باعث شد شرکت­های غربی، برای حفظ موقعیت خود در بازار، سرمایه ­گذاری بیشتری روی تکنولوژی تولید انجام دهند و علاوه بر حفظ موقعیت خود در بازار، جایگاه مناسبی را نیز از لحاظ دست­یابی به پایین­ترین سطح هزینه­ های تولید به دست آورند. (علی­احمدی، ودیگران،۱۳۸۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:31:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم