کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو



 



تعریف دانش

در دیکشنری آکسفورد انگلیسی معاصربه توصیفی ساده بر می خوریم. در آنجا آمده است که “دانش عبارتست از درک یا آشنایی حاصل از تجربه طبق اطلاعات"…آنچه قابل ضبط باشد دانش است.  تنها باز نمودی از آن است… جایی که دانش باشد ، وجود کسی که دانای آن باشد، لازم است؛ برگه های کاغذ چیزی را باز نمی کند.(پیمبرتون، ۱۹۹۵، ص ۱۲)[۱].

دانلود تحقیق و پایان نامه

داده ها متن،واقعیت،کد،تصویر،صدا
اطلاعات داده های سازمان یافته،ساختمند و تعبیر و تلخیص شده
دانش قضیه،قانون،فرایند ،مدل
تخصص پیشنهاد دقیق و صریح ،توضیح و توجیه نتایج و استدلال
قابلیت تخصیص سازمانی،خرانه دانش

جدول ۳-۲ رده شناسایی سلسله مراتب دانش ،منبع از (کاریانس ،۱۹۹۹، ص ۱۵)[۲].

۳-۱-۲-انواع دانش

در دنیای امروز سرمایه دانش و خردمندی تنها راه ایجاد ثروت در سازمانها و جوامع است.سرمایه های طبیعی و انسانی زمانی به ثروت تبدیل می شود که با سرمایه دانش آمیخته و عجین شده باشد.دانش ،اطلاعات ،دارایی های معنوی، تخصص، صلاحیت ها حرفه ای ابزار های تولید ثروت اند و جوامعی که فاقد این ابزار ها باشند فقیر محسوب می شوند.توانمندی امروز درگرو دارا بودن سرمایه و دانش بوده و بکارگیری مجموعه ظرفیت های ذهنی خلاق است که بطور موثری توسعه و پیشرفت را ممکن می سازد(برنج فروش آذر، ۱۳۸۴،ص ۲۳)[۳].

خرد مرتبه ای است که در آن ضمن بکارگیری مستمر و شایسته اطلاعات ،یعنی مرتبه قبل (دانش) توان یادگیری ،تجربه اندوزی و قدرت انتخاب بر اساس اصول و ضوابط معین و با رعایت محدودیت های تصمیم گیری و اقدام عملی، در سازمان ایجاد شود.

نمودار ۲-۲-انواع دانش، برنج فروش آذر، ۱۳۸۴، ص ۲۵

چهار نوع دانش مشخص شده است:

دانش نیروی انسانی:دانش که در مغز اعضای سازمان وجود دارد.

دانش مستند:که به شکل بایگانی ،کتاب،سند،دفتر کل،دستورات و نمودار ها، و … ذخیره می شود.

دانش خودکار(اتوماتیک):که بطور الکترونیکی ذخیره شده و بوسیله برنامه های رایانه ای که وظایف خاص را پشتیبانی می کند قابل دسترس است.

در گروه دیگر دانش به دو نوع ضمنی و صریح تصور می کند:

دانش ضمنی معمولا در قلمرو دانش شخصی، شناختی و تجربی قرار می گیرد. در حالیکه دانش صریح بیشتر به دانشی اطلاق می گردد که جنبه عینی تر – عقلانی تر و فنی تر دارد(داده ها، خط مشی ها، نرم افزار ها، اسناد و …).

دانش صریح به طور معمول هم به خوبی قابل ثبت و هم قابل دسترسی است. پولانی (۱۹۹۶)[۴] در تمایز گذاری میان دو نوع دانش می گوید که بیان کردن دانش ضمنی با واژه ها دشوار است. با این حال سازمان های اکنون دریافته اند که برای انجام موثر کارهایشان نیازمند یکپارچه کردن هر دو نوع دانش هستند. از این در حال ایجاد روش های حاضر به منظور تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح هستند که می تواند تدوین شود و بنابراین دیگران می توانند آن را ثبت و ذخیره نمایند(نظری، ۱۳۸۱،ص۴۰-۴۱)[۵].

 

 

 

۴-۱-۲-دانش و مدیریت دانش

دانش به عنوان هر گونه داده، مهارت، متن و یا اطلاعاتی است که امکان گرفتن تصمیم های با کیفیت بالادرحل مشکل را فراهم می کند. مدیریت دانش یا اطلاعات عبارتست  از هر گونه روندی که توزیع، خلق، و به کار بستن دانش و اطلاعات را برای گرفتن تصمیم آسان می کند(که هم خط مشی رسمی را در بر می گیرد و هم روش های شخصی و غیر رسمی را).

۵-۱-۲-دانش نهان و دانش آشکار

تحقیقات در خصوص دانش، تمایز دو نوع دانش را معتبر می داند(دانپورت و پروساک،۱۹۹۸).دانش نهان دانشی است فردی ،مبتنی بر زمینه خاص ،حک شده در ذهن آدمی ،از اینرو و دشوار برای ارتباط و قالب نهان بر آن. به عکس ،دانش آشکار به دانش قابل بیان در قالب داده ها و اعداد به آسانی بوسیله زبان روشن قابل انتقال از یک فرد به فرد دیگر است، گفته می شود. نمونه های آشکار شامل داده ها، در جزئیات، خط مشی ها،رویه ها و کتابهای راهنما می باشد(علوی ولیندر،۲۰۰۱)[۶].

۶-۱-۲-دانش فردی و دانش جمعی(سازمانی)

هنگام بحث از دانش بسیار مفید است که بین سطوح فردی و جمعی آن تمایز قابل شویم.بسیاری از محققان معتقداند که بدون وجود سطح دانش فردی،سطح جمعی وجود نخواهد داشت. بعضی بر این باوراند که سطح جمعی مستقل از سطح فردی است.این اختلاف نظر تا حدی زیادی مولود دیدگاه های مختلف درباره دانش است. دانش فردی به سه مقوله قابل تقسیم بندی است. دانش مبتنی بر اطلاعات(علم چیستی/دانش آشکار مبتنی بر تجربه (علم چگونگی ، دانش ویژه)و دانش فردی،یعنی توانایی های هنری .(ریمیل،۲۰۰۱[۷]) دانش در سطح جمعی را به عنوان ترکیبی از فنون،روالهای عادی هنجارها وروش های توسعه یافته و مشترک میان حداقل دو همکار و نیز دانش فردی هر کدام از آنها اطلاعات فردی آنان تعریف می نماید . در درون سازمان فرایند هایی وجود دارد که دانش جمعی را تحت تاثیر قرارداده و به آنها شکل میدهد. نوناکو تاکو چی دانش جمعی را دانش مشترک میان افراد تعریف کرده اند. دانش جمعی در تمام سازمان انتشار می یابد و سپس افراد دوباره آنرا در دانش نهان خود درونی کرده اند و آنرا به دانش نهان جمعی بدل می کند(نوناکو وتاکو چی، ۱۹۹۵)[۸].کات ورندز به این باورند که هر سازمان زبان یارمز خود را دارا است این سازمان بخشی از دانش جمعی سازمان و کلید دسترسی به تصمیم دانش سازمان است. بواسطه این زمان است که دانش آشکار در درون سازمان انتقال می یابد. در نتیجه خواندن گزارشها و غیره برای تعبیر دانش ارائه شده در یک گزارش کافی نیست. برای دستیابی به تعبیر دقیق، فرد نیازمند مشارکت در درک سازمان است. این امر از آن جهت جالب است که بیانگر این است که حتی برای درک دانش آشکار در سازمان، فرد باید سهمی از درک سازمان را فرا گیرد تا بتواند به دانش آشکار  در گردش سازمان دسترسی یابد(فی و همکاران ،۲۰۰۳)[۹]. اینکه آیا دانش بصورت خالص در سطح فردی وجود دارد می تواند در سطح سازمانی نیز موجود داشته باشد، هنوز مورد بحث است. تا حدودی این مباحثه مربوطه به سازمانهایی که قصد دارند دانش کارمندانشان را در مالکیت سازمان بدانند. از آنجا که دانش فردی قابل مدیریت نیست سوال مهم این است که چگونه می توان دانش فردی را به دانش سازمانی تبدیل کرد.(باهات، ۲۰۰۳، ص ۲۳)[۱۰]. از سوی دیگر نلسون و نیتر بر این باورند که سازمانها صاحب دانشی مستقل از کارمندانند.آنها ادعا می کنند که هر سازمان با یک دانش جدید، صاحب عادت های روزانه بهتری می شود و این دانش از ارزشها و فرم های آن سازمان جا می افتد(فی و همکاران، ۲۰۰۳،ص۲۳).در چهارچوب تئوری بر اون معتقد است که میزان قابل توجهی از دانش در گروه های شرکتی فشرده ،بصورت جمعی ،خلق و حفظ می شود.و ان هیپل به این مفهوم “دانش چسبانک” اطلاق می کند. چرا که این دانش از تعامل افراد و گروه حاصل شده و به جایی درز نمی کند.به این که دانش منظور به سادگی قابل انتقال به سایر گروه ها نیست. وی مدعی است که برای استفاده از دانش مستند حل مسئله باید در گروه انجام شود نه اینکه دانش از آن به بیرون انتقال داده شود. بنا به نظر آرگوت وانیگرام دانش در دل سه عامل پایه هر سازمانی یعنی اعضاء ،ابزار ها و وظایف نهفته است و اعضاء،افراد سازمانند. ابزار ها شامل فن آوری اطلاعات مثل نرم افزار ها و سخت افزار ها هستند وظایف همان اهداف ،مقاصد و منظور های سازمانندو ترکیب و آمیزش این سه عامل زیر شبکه محلی را می سازد که می توان در آن دانش را گنجانید(گیلبرگ و لندبرک،۲۰۰۲،ص ۲۳)[۱۱].

۷-۱-۲-ماهیت دانش جمعی

جنبه های یک رهیافت جامع به مدیریت دانش

مدیریت دانش به سه ستون استوار است. سازمان ،افراد، و فن آوری اطلاعات. این سه ستون بر روی یک فرهنگ مشترک بنا نهاده شده است.(شکل ۳-۲)

 

شکل (۳-۲)جنبه های مدیریت دانش برگرفته از (دافنر،۲۰۰۰، ص ۴۰)[۱۲]

برای بهره گرفتن کامل از مدیریت دانش یک رهیافت جامع نیازمند است تا بطور کامل این چهار عامل را مورد بر رسی قرار داده و موانع بالقوه در درون و میان این جنبه ها را باز نماید.

سازمان : اول باید ببینیم یک شرکت چگونه سازمان دهی شده است(مثلا سازماندهی ماتریسی) چه نوع ساختار مدیریتی حاکم است (مثلا سلسله مراتبی)و اینکه تصمیم ها در کجا اتخاذ می شود معمولا تبادل دانش بصورت نا کافی در درون یک شرکت و میان شرکاء انجام می شود. این امر به این دلیل است که فصل مشترک کارکردهای متفاوت یک شرکت (یا میان شرکاء) بصورت بدی مدیریت می شود که به نوبه خود پایه دلیل وجود فرایند های تبادل دانش به جا یا خیلی ساده، به دلیل سیاست های ناهمگون فنآوری اطلاعات مورد استفاده در واحد های مختلف است. بنابراین سازمان نیازمند معین کردن روش های اکتساب، ذخیره، تبدیل و توزیع دوباره دانش به فرایند های تجاری است(همان منبع، ص۳۹).سازمان نیازمند تمرکز بر تبدیل افراد به افراد شایسته و کارآمد تر، فراهم ساختن اطلاعات قابل استفاده در سیستم و خلق فرهنگ است که شرایط هماهنگ شدن سیستم، در صورت عدم وجود دانش ناکافی را فراهم می کنند.

افراد : به جای توجه به دانش به عنوان یک دارایی شخصی و شیوه ای برای اعمال قدرت افراد باید خود بخواهد که دانششان را به اشتراک بگذارد. از این رو اعتقاد دارند شرکت می تواند از آن بهره ببرد. بواسطه بکار بردن مدیریت دانش ،باید گونه ای سیستم پاداش دهی می تواند چنین رویه های را تشویق کند. مدیریت نیروی انسانی باید در پی یافتن شیوه هایی برای حفظ امنیت دانش در شرکت در زمان خروج کارمندان از شرکت باشد.

فنآوری اطلاعات: ستون سوم فنآوری اطلاعات است در حکم توانایی دهنده به مدیریت دانش است. فنآوری اطلاعات ،اکتساب ،ذخیره، ساختمندی و توزیع دانش آشکار را مورد حمایت قرار می دهد. پیوستگی منابع متعدد اطلاعات(اینترنت، اینترانت، پایگاه داده ها ، گرو های خبری و غیره)را ممکن می سازد(حیدری ۱۳۷۷،ص ۴۳).

سیستم های پیشرفته تر صنعتی فرصت خلق داشن آشکار نوین را به واسطه تحلیل و ادغام دانش حاضر به شیوه ای هوشمندانه فراهم می سازد. فن آوری افراد را حمایت می کند تا دانش را کسب و بازیافت نموده،آنرا با دیگران شریک شوند و با افراد دیگر ارتباط حاصل نمایند. موانع در این زمینه ،اغلب داده ها و ساختار های ناسازگار و سیستم های غیر قابل انعطاف و نامتجانس هستند که نمی توانند خود را با سرعت روبه رشد مقتضیات تجاری همگام کنند.

فرهنگ مشارکتی : جنبه های رهیافت  فوق بوسیله یک فرهنگ اشتراکی باز به هم متصل می شوند که از مشخصات آن محیط کاری که کارکنان در آن همکاری دارند و اشتباهات به راحتی بخشوده می شوند .چنین فرهنگی سه عامل دیگر را به هم متصل کرده و در بهترین حالت، تعامل آنها را تسهیل می کند. تمام جنبه های فوق در یکی سازمان باید به شیوه ای متوازن رشد کنند نه اینکه یکی از آنها عامل برتر باشد(همان منبع،ص ۴۳).

داونپورت نیز بر این امر صحه می گذارد وی معتقد است که اگر بیش از یک سوم سرمایه در یک پروژه مدیریت دانش، به مباحث فنآوری اطلاعات اختصاص یابد سایر بخشها نادیده می شوند(دافنر، ۲۰۰۰، ص ۴۱).

۸-۱-۲-دانش شخص در مقابل دانش سازمانی

شماری از محققان همانند «ویک» و «سایمون» بر این باورند که سازمانها قابلیت های یادگیری ندارند و در سازمانها بیشتر افراد هستند که یاد می گیرند.با این وجود،برخی از محققان نظیر «استاربرک» ،«نلسون» و «وینتر» بر این عقیده اند که سازمانها از طریق قابلیت های یادگیری خود تکامل می یابند. سازمانها یاد می گیرند و دانش را از طریق مستندات و برنامه های روزمره خود کسب می کنند که در سوابق سازمانی خاصی قرار دارند(نلسون و وینتر ،۱۹۸۲)[۱۳].روشی که از طریق آن  دانش و مستندات و برنامه های روزمره مختلف با هم منسجم و هماهنگ و دانش جدید خلق می شود به وسیله سوابق و فرهنگ سازمانی تشکیل می گردد.(بارنی،۱۹۸۶)[۱۴]. در این دیدگاه سازمان به عنوان عنصری مواجه شونده با مسئله و حل کننده آن در نظر گرفته می شود. به عبارت دیگر ،یادگیری موجود در سازمان به مقدار زیادی از پیچیدگی وظایف و محیط سازمانی آن تاثیر می پذیرد.

همان طوری که اشاره شد دانش شخصی و دانش سازمانی از یکدیگر متمایز است با این وجود، هنوز به هم وابسته اند. اندازه تعاملات هر فرد با دیگران به فرهنگ سازمانی وابسته است(بات، ۱۹۹۹)[۱۵].ما این دیدگاه را از این جهت می پذیریم که در محیط کنونی ،افراد در درون سازمان ها به منظور حل  مشکلات مشتریان نیاز به اخذ تصمیمات سریع دارند. یعنی به جای استفاده از قوانین و مقررات به عنوان شکل هدایت شده سلسله مراتبی حل مسائل، کارکنان مجبور به ارائه راه حل هایی در جهت حل کاری مسائل و مشکلات تجاری هستند(استاک،۱۹۹۸)[۱۶]. به عبارت دیگر ،در وضعیت های پیچیده ،جایی که وظایف سازمانی به اندازه زیادی به هم وابسته اند و کارکنان نمی توانند سطوح مورد نیاز تخصص  را جهت حل مسائل میان رشته ای در اختیار داشته باشد، برای اشتراک دانش و تخصص خود نیاز به مشارکت دیگران دارد. بسیاری از این نوع وظایف در شرکت های حرفه ای اتفاق می افتد،جایی که معمولا افراد به دلیل پیشینه آموزشی و شغلی خود در حوزه خاصی تخصصی دارند.در شرکت های حرفه ای افراد به محض مواجه شدن با وظایف موجود در حوزه های تخصص خود ،می توانند آنرا به آسانی و بدون نیاز به تعامل با دیگران انجام دهند. با وجود این ، زمانی که ماهیت وظایف پیچیده است و به هماهنگی تخصص ها از حوزه ها میان رشته های زیادی نیاز دارد،افراد در جهت دستیابی به دانش سازمانی به سطوح بالایی از تعامل با دیگران محتاج هستند.اگر چه یک سازمان میتواند از تخصص های فردی در جهت یافتن راه حل مسائل گسترده سازمانی استفاده کنند، ولی با این حال نمیتواند ادعایی در خصوص  درستی دانش افراد داشته باشد . برعکس،سازمان خودش در برابر تخصصهای تغییر پذیر و خصایص فردی متخصصان آسیب پذیر است . بنابراین ، این امکان وجود دارد که حتی پس از به کار گیری شماری از متخصان هنوز نتواند به طور کامل از پتانسیل آنهادر حل مسائل پیچیده و گسترده سازمانی کند. مشارکت دانشی برای حل مسائل پیچیده با تجزیه فعالیت های دانش مترادف نیست.اینکه چه نوع دانشی به مشارکت گذاشته میشود و چگونه دانش به مشارکت گذاشته میشود ،به وسیله حرفه  ایها ، نه به وسیله مدیریت تعیین میشود.بر خلاف فعالیت های مبتنی بر تولید ،که به طور جزئی تخصصی شده اند ، فعالیتهای دانشی اغلب غیر ساختاری بوده و نمیتواند به طور جزئی تعریف شوند .یعنی بازده فعالیت های دانش بر غیر قطعی است . بنابراین ، مشارکت دانشی گزینه  ای است که به وسیله حرفه ای ها انتخاب و استفاده می شود، بر خلاف تجربه رسمی فعالیتهای ساختاری که به وسیله مدیریت تحمیل میشود مشارکت دانشی فرایند های اجتماعی و غیر رسمی است. به عبارت دیگر ،اینکه چگونه حرفه ای ها دانش راپردازش کرده و به اشتراک میگذارند به تجربه ،خلاقیت و تخصص شخصی آنها بستگی دارد . بر اساس تجربه و تخصص آنها، حرفه ای ها دانشی تصمیم میگیرند با چه کسی تعامل کنند ،و اینکه چه دانشی را جستجو کنند.( کاپلی ۲۰۰۰ ص ۱۰۴)[۱۷] به طور متقاعد کننده ای مباحث زیر را ارائه میکند :

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

رقابت باز با افراد شرکت دیگر که زمانی به ندرت در تجارت اتفاق می افتد ،هم اکنون یک حقیقت پذیرفته شده است مدیران اجرایی میدانند که بازار های تندروچه نیاز دارند که به طور پیوسته به وسیله ظرفیتهای نوین تجدید میشوند . او سپس اضافه میکند : امروزه وقتی شرکت نفت درصدد گسترش فروش تولیدات در ایستگاههای خدماتی است ، مدیرانی از پیسی و فریتولی با تخصص خرده فروشی استخدم میکند.همچنین وقتی یک شرکت هواپیمایی می خواهد اداره روابط مشتری را بهبود بخشد ، مدیران اجرایی را از ماریوت با تخصص خدمات مشتری استخدام میکند.( همان منبع ص ۱۰۵ ). سناریو های فوق بر اهمیت تخصص فردی تاکید دارد.به منظور درک بهتر روابط بین دانش شخصی و دانش سازمانی ، ما چهارچوبی را همان طور که در شکل ۱ نشان داده شده است ارائه کرده ایم . برای بحث درمورد هدفها ، یعنی ماهیت تعاملات و ماهیت وظایف که به عنوان دو مفهوم خطی وابسته و مرتبط به هم تعریف شده است،عوامل مهمی برای خلق دانش در سازمان ها تلقی میشوند.محور افقی در شکل   ۴-۲ ماهیت تعاملات را در محدوده کم یا غیر وابسته تا زیاد . یا وابسته نشان میدهد همچنین محور عمودی ماهیت وظایف را نشان میدهد که در محدوده برنامه های روزمره و قابل تشخیص تا کارغیر روزمره و غیر قابل تشخیص است .این دو مفهوم چهار طبقه بندی از دانش را به صورت زیر فراهم میکند :

سلول یک – در این سلول ، سطح تعامل بین کارکنان کم است و وظایف سازمانی نیز روزمره است. تحت چنین ملاحظاتی ، این اقدام به طور خاصی در محیط پرتلاطم وپویای امروزی مهم است ،چرا که سرعتی که با آن مسائل سازمانی حل میشود،مزایای رقابتی را برای تجارت ایجاد می کند( استاک ۱۹۸۸)[۱۸]. در چنین محیط هایی این احتمال وجود دارد که سازمان کارکنانش را در جهت حل فوری و بی درنگ مسائل روزمره توانمندسازد.و از ارجاع مسائل به سطوح بالای سلسله مراتب به منظوربررسی و ارائه راه حل هایی برای آنها پرهیز کند. برای مثال ، اخیرا برخی از شرکتها مربوط به تلفن نظیر  at&tشروع به اختیار دهی اپراتورهایش در جهت ارائه فوری وبی درنگ اطلاعات اعتباری به مشتریان به دلیل اختلافات ارتباطی و قطعی خطوط کرده اند.

سلول ۲- در این سلول ، درجه تعاملات کم است و ماهیت وظایف نیز غیر روزمره و شخصی است . بنابراین ، هر کسی در سازمان شایسته حل مسائل غیر مشخص و غیر روزمره نیست ، از آنجایی که  انجام این وظایف به سطوح بالایی از تخصص نیاز دارد. بنابراین ، به کارکنان خط اول گفته میشود تا این مسائل  و وظایف غیر مشخص را به سمت افرادی در سازمان سوق دهند که در حوزه خاصی متخصص هستند. برای مثال (BP) وقتی با نواقصی در تجهیزات حفاری خود مواجه میشد، به صورت الکترونیکی با متخصصان حفاری و سخت افزاری ارتباط برقرار می کرد. دوربین های ویدئویی با بزرگ نمایی بالا تصویری از قسمت های ناقص تجهیزات را برای متخصصان فراهم میک ند که می تواند به طور سریع راه حل هایی برای مسائل بیابند . دریافت و کسب آگاهی از متخصصان در خصوص وظایف و مشکلات خاص با گزارش وظایف غیر روزمره و غیر مشخص به سطوح بالای سلسله مراتب متفاوت است.به طور سنتی ،هر سازمانی مجموعهای از سیستم ها را ایجاد می کند که مدیریت خود را برای اتخاذ و انجام اعمالی در خصوص موارد استثنایی قادر می سازد.امروزه، اکثر فعالیت ها به متخصصان خاصی نیاز دارند. بنابراین ،این مورد یعنی هدایت و سوق وظایف غیر مشخص به سمت بالای سلسله مراتب غیر موجه است ، چرا که این کار فقط به تاخیر در حل مسئله را سبب می شود. به همراه این انفجار اخیر ، شبکه جهانی وب، شماری از شرکت ها ، اطلاعاتی را در خصوص متخصصان خود دراینترنت قرارداده اند که نامها ،تخصصها و شماره تلفن آنها را نشان میدهد.

سلول۳- در این سلول ،درجه تعاملات زیاد است و ماهیت وظایف نیز پیچیده است . برای برخورد با این نوع وضعیت ها ، کارکنان به طور مستمر نیاز به مشارکت تخصص و مهارت خود با دیگران دارند،چرا که از این طریق می توانند به صورت متفق القول وظایفشان را هماهنگ کنند.با همه این حرفهاموجودیت بیشتر سازمان به هماهنگ کردن وظایف آن وابسته است . اما سازمان نمی تواند قوانین هماهنگی و مشارکت دانش را تحمیل کند. از آنجایی که صرفا قسمتی از دانش صریح به وسیله سازمان و بقیه قسمت ها توسط کارکنان درونی می شود  بنابراین ، این موضوع برای سازمان مهم خواهد بود که برخی از تشابهات و همانندیهای بین این دو نوع دانش را بیابد و محرکهای لازم رابرای کارکنان در جهت مشارکت دانش خود و تقویت و افزایش محتوا و مضامین دانش پایه سازمانی فراهم کندو در محیط های بسیاررقابتی و پویا،این نوع دانش که به وظیفه خاصی مربوط است را نمی توان به آسانی مشخص ساخت . بر همبن اساس ، اغلب کارکنان ،جامعه متخصصان غیر رسمی خود را در جهت تهیه دانش مورد نیاز خود تشکیل می دهند.به عنوان مثال ، گروهایی حرفه ای در سازمانهای زیادی از گرد همایی مباحثه ای «آن لاین» در جهت کسب دانش از منابع بیرونی استفاده می کنند. مشارکت دانشی برای سازمان های بزرگ و آنهایی که از لحاظ جغرافیایی در مکان های مختلف پخش شده اندضروری است . بامشارکت دانش در موقعت های جغرافیایی مختلف،افزایش دانش و همچنین به پیش بردن مفهوم جمعی واقعیت هاکه از خلق دانش ناشی میشود برای کارکنان سازمان محتمل است.«ارنست و یانگ» یکی از بزرگترین شرکت های مشاوره ای ، معمولا این نوع شبکه را بین کارکنان خود درجهت مشارکت دانش آنها و آزمایش مفروضات آنها در خصوص مسائل تازه که برای مراجعان شرکت اتفاق می افتد به کار میبرند.

سلول ۴- در این سلول درجه تعاملات بالا است و ماهیت وظایف نیز روزمره و مشخص است.بنابراین،اغلب سازمان قوانین و رویه های رسمی را دنبال میکند. اکثر مسائلی که برای سازمان های سنتی اتفاق می افتد به این سلول متعلق است که در آن دانش  گزارشها و کارهای روزمره سازمانی مشخص میشود. این قوانین ، رویه ها وساختار های سازمانی رسمی تضمین می کنند که سازمان می تواند به طور مکرر وظایف و فرایند های کاری خودش را در یک روش منظم هماهنگ کند.

۱-۸-۱-۲- حرکت در میان این سلول ها

اگر چه مانشان دادیم که هر سازمانی می تواند وظایفش را با بهره گرفتن از چهار نوع دانشی که در شکل یک نشان داده شد انجام دهد، اما این بدین معنی نیست که سازمان هرگز برخی از وظایف و مشکلاتش را از سلول های  موجود به سلول های دیگر انتقال نخواهد داد . در محیطی که پاسخگویی یکی از جنبه های عمده رقابت پذیری است ، شماری از شرکتها برخی از وظایف خود را از سلول دو ( که بر تخصص شخصی تاکید دارد) به سلول سه (که بر مشارکت تاکید می شود ) منتقل می کنند .در مراحل اولیه یک سازمان ، متخصصان نقشی اساسی را در پاسخگویی به مسائل و چالشهای سازمانی ایفا می کنند ، با وجود این ،هنگامی که سازمان رشد می کندو به مرحله بلوغ میرسد تاکید بر تخصص و مهارت ابزاری کافی در جهت برخورد با مسائل نخواهد بود و از جمله راه حلهای مورد استفاده سازمان برای برخورد با این وضعیت ایجاد جو مشارکتی بین اعضا و استفاده ازآن است . این دلایل برای گرد هم آوری کارکنان برای حل مسائل گسترده سازمانی صرفا برموضوعهای اقتصادی مبتنی نیست بلکه شماری از موضوعهای سیاسی نیز اتکاء مدیریت به متخصصان را به چالش کشیده اند.

عکس مرتبط با اقتصاد

شکل ۴-۲ رابطه بین دانش شخصی و دانش سازمانی( خیر اندیش و دیگران ،۲۰۰۴، ص۳ )

۲-۸-۱-۲- نقش سازمانها در ایجاد دانش سازمانی

شکل۴-۲ نشان می دهد که یکی از مولفه های اصلی دانش سازمانی تعاملات است. در سازمانی که میزان تعاملات میان اعضا کم است ، بیشتر دانش به جای سازمان در کنترل افراد خواهد بود. با وجود این بخش عظیمی از دانش در داخل سازمان از طریق تعاملات و جلسات غیر رسمی بین کارکنان درونی می شود .( بات،۱۹۹۸ ) [۱۹]در این فرایند تعاملی نه تنها افراد دانش خود را غنا می بخشد بلکه قسمتی از دانش را که ماحصل این تعاملات است در دسترس سازمان قرارمی دهند . به عبارت دیگر ،دانش درونی شده که در سازمان تنها از سوی اعضای سازمان ایجاد نمی شود بلکه تعاملات نیز در پدید آمدن آن نقش بسزایی دارد.

در صورتی که دانش شخصی با دیگران به مشارکت گذارده نشود ، تاثیر اندکی بر دانش پایه سازمان خواهد داشت . بنابراین ، از مهمترین وظایف مدیریت تسهیل تعاملات میان کارکنان و حساس کردن آنها به سوی محرکهای محیطی است ، برای اینکه دانش شخصی آنها برای کمک به دانش پایه سازمان توسعه یابد و درونی گردد.(نوناکو،۱۹۹۴)[۲۰]

۹-۱-۲- فناوری اطلاعاتی

سیستمای اطلاعاتی[۲۱] ، مطابق تعریف به جمع آوری ،پردازش ، ذخیره سازی ، تجزیه و تحلیل و نشر اطلاعات برای هدفی خاص می پردازد.

در ذیل نمونه ای از تعاریفی که در خصوص فناوری اطلاعات ارائه شده است اشاره می کنیم :

- تکنولوژی یا فناوری اطلاعات به ابزارو روشهایی اطلاق می شود که به نحوی اطلاعات را به اشکال مختلف ( صدا ، تصویر ،متن) جمع آوری ، ذخیره ، بازیابی،پردازش و توزیع می کند( مجله گزارش کامپیوتر ، شماره۱۴۴، ۱۳۷۸ )

- فناوری اطلاعات عبارتند از گرد آوری سازماندهی ،ذخیره و نشر اطلاعات اعم از صوت ، تصویر ، متن یا عدد که با بهره گرفتن از ابراز رایانه ای و مخابراتی صورت پذیرد( فناوری اطلاعات در هزاره سوم ، ۱۳۸۲ ، شماره ۲۵۵)

فناوری اطلاعات شاخه ای از تکنولوژی و فناوری است که اختصاص دارد به :

الف – بررسی و بکارگیری داده و پردازش آن  شامل : دریافت و جمع آوری خودکار داده ، تغییرات داده ، مدیریت داده ، جابجایی و حرکت داده ، کنترل داده ، نمایش داده ، تعویض داده ، تبادل داده ، انتقال و دریافت داده .

ب – توسعه و گسترش و استفاده از رویه های سخت افزاری ، نرم افزاری و سازمان افزاری مرتبط با این پردازش.

تعریف هنری لوکاس ار فناوری اطلاعات این گونه است : فناوری اطلاعات به تمام انواع فناوری های بکار رفته پردازش ، ذخیره و انتقال اطلاعات به صورت الکترونیکی اطلاق می شود. برای این منظور از تجهیزاتی نظیر رایانه ، تجهیزات ارتباطی ، شبکه ها ، ماشین های فاکس و هر بسته الکترونیکی قابل اداره کردن استفاده می شود.

کیت بهان اینگونه به تعاریف فناوری اطلاعات می پردازد: فناوری اطلاعات مجموعه ای از ابزار ها، تجهیزات ، دانش ها ومهارت هاست که از آنها در گرد آوری ، ذخیره سازی و بازیابی ، و انتقال داده ها استفاده می شود . این اصطلاح ، فناوری های نوین مانند رایانه ، انتقال از طریق فاکس ، میکرو گراف ها ، ارتباط از راه دور ، میکرو الکترونیک ها و همچنین فناوری های قدیمی نظیر سیستم بایگانی اسناد، ماشین های مکانیکی ، چاپ و حکاکی را در بر می گیرد( تقی زاده ، ۱۳۸۷،ص۱۹).

۱-۹-۱-۲- فناوری اطلاعات دارای چهار جزءبه شرح دیل می باشد:

الف ) سخت افزار :سخت افزار به صورت فیزیکی مملوس است وشامل پردازندها ، وسایل نمایش بصری ، دیسکت ها ، چاپ کننده هاو …می شود.

ب) نرم افزار: نرم افزار شامل سیستم عامل و تسهیلات با یک رابط استفادع کننده است که به رایانه شخصیت خاص یا شخصیت منحصر به فرد می دهد که ابزاری لازم برای برآوردن نیازهای استفادکننده است و می تواند شامل واژه پرداز ، صفحه گسترده وبسته های نرم افزاری حسابداری و فروش باشد.

حسابداری

ج ) تسهیلات: تسهیلات برنامه ای اضافی هستند که برنامه اصلی را پشتیبانی می کنند.این تسهیلات به مقوله های مختلفی تقسیم میشوند.

د) فناوری اطلاعات : شامل ابزار های فیزیکی و نرم افزاری است که اجزاء گوناگون سخت افزارها را بهم متصل می سازد و داده هارا از یک محل به محل دیگر ارسال می کند.

 

 

۲-۹-۱-۲-کاربرد های فناوری اطلاعات در سازمان

فناوری نقش حیاتی در تولید و خدمات دارد. فناوری های جدیدو پیشرفته سریعا روش های گذشته را منسوخ نموده و موجب ارائه کالاوخدمات و پشتیبانی برتر می شود.

فناوری اطلاعات حجم اطلاعات قابل دسترسی سازمان ها و افراد را افزایش می دهد .همچنین حجم اطلاعات سازمان از طریق توسعه سیستم های پردازشی به سرعت روبه رشد است. به شکلی که به نظر می رسد جهان با پدیده ای به نام انفجار اطلاعات مواجه است.سازمان ها و موسسات از فناوری اطلاعات بعنوان منبعی برای پردازش و دستیابی به اطلاعات بهره جسته اند و این فن آوری سازمان ها را در جمع آوری ،نگهداری ،بازیافت و بکارگیری اطلاعات در حل مسائل خود یاری کرده است . فناوری اطلاعات علاوه بر تبدیل داده به اطلاعات دانشی ، برتری های رقابتی بسیاری را برای سازمان ها به ارمغان آورده است که از آن جمله می توان به موارد مشروحه ذیل اشاره نمود:

  • تاثیر فناوری اطلاعات نظام یافته است
  • فناوری اطلاعات کاملا نفوذکننده و منتشر شونده است.
  • فناوری اطلاعات شیوه زندگی را ارتقاءمی دهد.
  • فناوری اطلاعات ابزار های مورد استفاده بشر را ارتقا و متحول می سازد.

 

۱۰-۱-۲- انتقال تکنولوژی

انتقال تکنولوژی زنجیره بهم پیوسته فعالیت های هوشمندی است که طی آن مجموعه و مولفه های تکنولوزی ( اطلاع افزار ، فن افزار ،انسان افزار ،سازمان افزار ) که در مکانی جزء مکان اولیه ایجاد تکنولوژی ، در آموزش و جذب و همچنین توسعه و کمال در کاربرد های اقتصادی هر چه گسترده تر مورد بهره برداری قرارگیرد . لذا انتقال تکنولوژی فرایندی است که طی آن تکنولوزی توسعه یافته در سازمانی خاص به منظور انجام کاری مشابه و یا مقصودی دیگر منتقل می شود( قلی پور، ۱۳۸۶، ص۴۱)[۲۲].

۱۱-۱-۲- آموزش الکترونیکی

آموزش الکترونیکی استفاده از ابزارهایی تکنولوژیکی مختلف مبتنی بر وب یا توزیع شده برای مقاصد آموزشی است . نامهای دیگر مانندآموزش راه دور ،آموزش بر روی خط، سیستم مدیریت آموزشی ، سیستم مدیریت دروس و غیره هر یک به تنهایی جنبه های مختلفی از آموزش الکترونیکی را شامل می شوند

۱۲-۱-۲- شخصی سازی

سازمانی که از این روش پیروی می کند سعی در برقراری ارتباط و انتقال دانش توسط یک فرد به دیگران را دارد. دلایل این امر شبیه دلایل ایجاد ارتباط پایگاه داده است . اما در اینجا تمرکز بر استفاده از دانش برای باقی ماندن در ذهن کارمندان سازمان است۰(فیشر ، ۲۰۰۱)[۲۳].

شرکت هایی که از این روش استفاده می کنند در مقایسه با شرکت هایی که پایگاه داده ایجاد میکنند ، سرمایه گذاری کمتری را روی فناوری اطلاعات می نمایند . چراکه هدف فناوری اطلاعات آسان سازی مکالمه و تبادل دانش است . به این ترتیب دانش به سرمایه فناوری مبدل نمی شود ،اما از آزادی توسعه بی قید و شرط در سازمان برخوردار است .شرکت های بهرمند از این روش بر مکالمه مستقیم افراد متمرکزند و می کوشند شبکه های اجتماعی بسازند تا از آن طریق افراد به شیوه ای طبیعی با هم ارتباط  پیدا کنند، دانشی که رمز گذاری نشده – یا نمی تواند بشود- بواسطه سایر شیوه ها مثل مذاکرات یا شبکه ها انتقال می یابد ” این روش همچنین انتقال دانش نهان را آسان می سازد چرا که مبین و توضیح این نوع دانش در کتابچه ها و پایگاه داده ها دشوار است “اما انتقال آن طی روابط فردی ساده تر است .از این گذشته این روش با ایده های مطرح شده توسط افرادی مثل ارجریس و سنج درباره فراگیری سازمان های فراگیر هماهنگ است . این دو شخص هر دو بر اهمیت آزادی و مسئولیت دادن به کارکنان تاکید می کنند.این بهبود یادگیری ، سنج بر تمرکز زدایی و ارتباط آزاد بین افراد در سازمان تاکید می کند که بواسطه سازمان رسمی محدود نگردیده باشد.استراتژی شخصی سازی از این گونه فراگیری که در درون آن ارتباط و مذاکرات فردی جای کافی برای ایده های نو و متنوع داردحمایت می کند( کریمی علاقه مند،۱۳۸۵،ص۲۶).

اودل و گریسون (۱۹۹۹)[۲۴] بر این باورند که : “یادگیری و اشتراک دانش دو فعالیت اجتماعی هستند . تعاملات اجتماعی بر تعامل رفتار فردی با یادگیری ،اشتراک و انتقال ارزشها،مفروضه ها،بینش ها و شناخت متمرکز است و متضمن گردهمایی های غیر رسمی، گفتمان ها و رویداد های اجتماعی، خرد جمعی، شبکه ها و برنامه های رایزنی می باشد". اگر جریان تبادل و اشتراک دانش ، اعتماد صداقت و صمیمیت بین افراد وجود نداشته باشد، افراد نمی توانند به آسانی دانش را از منابع اجتماعی کسب کرده، بازیابی کنند. بنابراین ایجاد اعتماد از راه تسهیل تعاملات اجتماعی ، استراتژی بلند مدتی است که به مدیرانی نیاز دارد که رفتار انسانی را درک کرده، فرهنگ سازمانی را دگرگون سازند. از این رو، محیط کار باید سرشار از اعتماد و صداقت باشد. مطالعه های بسیاری از محققان موید آن است که فرهنگ سازمانی مبتنی اعتماد ، افراد را به تعامل و اشتراک دانش با دیگران بر می انگیزد دو تاثیر فراوانی بر سایر پدیده های سازمانی، مانند : رضایت شغلی، استرس، تعهد سازمانی و بهره وری دارد.

نوناکو وتاکه اوچی با وجود تمایز بین دو دانش صریح و ضمنی ، و هم افزایی میان این دو را ضروری و مکمل یکدیگر می داند. نظر به اینکه، سازمان به تنهایی قادر به خلق دانش نیست و دانش ضمنی افراد مبنای دانش آفرینی سازمانی را تشکیل می دهد، گروه موظف است به یکپارچه سازی و به حرکت درآوردن دانش ضمنی خلق شده و انباشته شده در سطح فردی و به حرکت درآوردن آن در سراسر گروه است و باور نوناکو، اساس دانش آفرینی ، تعامل بین دانش صریح و ضمنی است. بنابراین روش های برقراری و پیوند بین دانش ضمنی و دانش صریح ، موصوف به فرایند تبدیل دانش از چهار عنصر اساسی تبعیت می کند که بر اساس ایده نوناکا و تاکه اوچی مظرح شده اند:

الف ) اجتماعی شدن – از ضمنی به ضمنی

نخستین رکن فرایند تبادل دانش ، تسهیم و تشریک ایده هاست. تعامل دانش ضمنی با دانش ضمنی ، این همان چیزی است که در خلال پویایی های تیم های کارآمد و پایین همکارانی که ایده های مشترک دارند ، اتفاق می افتد. در این مرحله افراد مورد آنچه که برایشان  مهم است ، به گفتگو می نشینند و از اندیشه های دیگران بهره می گیرند. در تنیجه آن، دانش توافقی حاصل می شود. این دانش محصول فرایند دانش آفرینی ، تجربه یک اصل کلیدی است و نیز ابزار مفیدی برای خلق ایده های جدید به شمار می رود ، بنابراین انتقال صرف اطلاعات کافی نیست.

ب) برونی سازی – از ضمنی به صریح

در این فرایند ایده ها به یک واقعیت عملی مبدل می شوند . در یک جو تیمی ،استعاره ها و تمثیل ها به افراد کمک می کنند تا دانش ضمنی (تجربه ها ، ایده ها ، عقیده ها و…) خود را برونی و آشکار سازند و تصویری روشن و شفاف از ایده های دیگران را در ذهن مجسم کنند. دانش توافقی در خلال دیالوگها ، مباحثه ها و تحلیل ها تصفیه شده و از زبان رمزی مانند تمثیل و استعاراه برای برجسته کرده وجوه تشابه مفاهیم استفاده می شود. بدینگونه ، بین مفاهیم رابطه برقرار می شود . به باور نوناکا ، دانش بدست آمده دانش مفهومی نام دارد ، دانش بدیع و تازه ای به وسیله اعضای شرکت کننده خلق شده است.

ج) ترکیب – از صریح به صریح

ترکیب ، فرایند قاعده مند ساختن مفاهیم در قالب سیستم دانش است. مفاهیم خلق شده در مرحله برونی سازی ، در قالب ساختار های دانش سازماندهی می شود که بدین ترتیب ، دانش بدست آمده دانش سیستماتیک نامیده می شود. به تعبیر دیگر ، دانش صریح یا مجموعه های سیستماتیک و پیچیده موجود آمیخته شده دانش صریح سیستماتیک جدید خلق می شود. ویژگی مهم ترکیب این است که دانش پردازش شده می تواند به گونه مستقیم به دیگران معرفی شود و در جلسه های استفاده موثر از شبکه  ارتباطهای رایانه ای و پایگاه های داده ای ( هاسی ،۲۰۰۴) [۲۵]گروهی انتشار یابد، این شیوه از تبدیل دانش را تسهیل می کند.

د) درونی سازی- از صریح به ضمنی

این شیوه از تبادل دانش به اعضای سازمان کمک می کند تا تصورات ذهنی خود را از مسائلی که نیازمند حل و فصل می باشند، بیان کنند. بر این اساس، اعضاء سعی می کنند تا ایده های خوب را مبنای عمل خویش قرار دهند. درونی کردن این ایده ها در ایجاد تفاهم و توسعه یک فرهنگ یادگیری (یادگیری از راه عمل) موثر است. این امر مستلزم تصریح دانش درونی ( سالیس و جونز، ۲۰۰۲) [۲۶]ضمنی آشکار شده در قالب اسناد، دستور کارها و حکایتهای موفق در سازمان است. مستندسازی دانش باعث می شود که دریافت کننده حق مالکیت دانش را پیدا می کند، نسبت به آن متعهد و از دانش کسب شده خرسند شود. مالکیت دانش به میزان انرژی، وقت، کوشش و توجهی که فرد صرف دانش می کند، اشاره دارد. تعهد ویژگی دوم درونی سازی دانش است. به گونه ای که بر قدرت همانندسازی فرد و درگیری مستمر با دانش اثر می گذارد (کمیینگ، ۲۰۰۳). [۲۷] الگوی ارائه شده در تئوری دانش آفرینی نوناکا مبتنی بر پنج مرحله دانش آفرینی سازمانی است که در آن تمامی مفاهیم نظری مورد توجه قرار می گیرد؛ فرایند دانش آفرینی سازمانی با اشتراک دانش سازمانی آغاز می شود که تقریباً با شیوه اجتماعی شدن مطابقت دارد. در مرحله دوم، دانش ضمنی توسط اعضای تیم به اشتراک گذاشته می شود و در قالب مفهوم جدیدی آشکار می شود. مفهوم خلق شده در مرحله سوم، از راه سازمان با تمرکز بر این نکته که آیا ارزش پیگیری دارد، توجیه شده و در نهایت در خلال آنچه همسطح سازی دانش نامیده می شود، در سراسر سازمان بسط و توسعه می یابد.

 

 

۱۳-۱-۲- فرهنگ اعتماد:

تعریف اعتماد: بررسی ادبیات موجود بر فقدان تعریف دقیقی از معنای واژه اعتماد حکایت دارد. (بهتتاچاریا و دیوننری، ۱۹۹۸، ص ۴۵۹)[۲۸]. تعریف اعتماد در فرهنگ انگلیسی اکسفورد به شرح زیر است:

  • اطمینان یا اتکا به برخی از ویژگی های یا خصایص یک شخص یا سازمان.
  • پذیرفتن یا اعتبار دادن به شخص یا سازمان بدون بررسی و دریافت شواهد و قرائن.
  • باور یا اعتقاد یا اتکا به صداقت یک فرد یا سازمان.
  • داشتن انتظارات مطمئن نسبت به فرد یا سازمان.
  • صداقت، درستی و وفاداری.

اعتماد به عنوان یکی از محورهای مهم فلسفه اجتماعی و اخلاقی ریشه در سال های دیرینه تاریخ بشر دارد. تعاریف متعددی از واژه اعتماد ارائه و درگذر زمان دستخوش تغییر قرار گرفته است. علیرغم گستردگی و عمق این ادبیات و تلاش های نسبتاً جدید، بایر[۲۹] ۱۹۸۶، بلا[۳۰] ۱۹۶۴، لاهمن[۳۱] ۱۹۷۹، ویلیامسون[۳۲] ۱۹۹۳ و ذاکر[۳۳] ۱۹۸۶ برای ارائه تعریف تئوریک مناسبی از اعتماد، کماکان حضور پدیده اعتماد در ادبیات سازمان های دولتی کم رنگ است. برخی از صاحب نظران حتی هنگام استفاده از مفهوم اعتماد، تعریف آن را فراموش کرده اند. به علت چنین پیشینه ای، رویکردهای متفاوتی نسبت به مفهوم اعتماد وجود دارد (الوانی و دانایی فرد، همان، ص ۷). در تعاریفی که از اعتماد ارائه می گردد به طور معمول انتظار یا باورهای ذکر می شود که افراد دوست دارند دیگران به طریقی قابل پیش بینی و نه صرفاً در راستای منفعت شخصی خود نشان دهند. به عبارت دیگر ما به دیگران اعتماد می کنیم تا منافع مان را درنظر بگیرند. اگر این افراد صرفاً منفعت طلب باشند این حالت نسبت به آنها شکل نمی گیرد؛ لذا اگر طرف مورد اعتماد فقط نفع شخصی خود را ببیند اعتماد مفهومی پیدا نمی کند. به زعم مارچ و السن، ایده محوری اعتماد این است که اعتماد بر نوعی انتظار استوار است. (مارچ و لورنس، ۱۹۸۹)[۳۴] تخطی از این انتظارات، اعتماد را مخدوش می سازد، اما ضرورتاً بی اعتمادی ایجاد نمی کند. به اعتقاد ذاکر بی اعتمادی وقتی ایجاد می شود که بدگمانی بروز می کند و در نتیجه بی توجهی به برخی از انتظارات در یک مبادله دو طرفه، احتمالاً به دیگر مبادلات تعمیم داده می شود (ذاکر، ۱۹۸۶، ص ۵۹)[۳۵].

۱۴-۱-۲- اعتماد و ابعاد آن

پدیده اعتماد را از ابعاد مختلف می توان مورد توجه قرار داد؛ به نحوی که اعتماد بر پایه این ابعاد شکل می گیرد.

از یک نقطه نظر اعتماد برپایه پنج بعد استوار است، یعنی صداقت: درستی و پاکی؛ شایستگی: داشتن مهارت و دانش در زمینه فنی و روابط انسانی؛ ثبات یا پایداری: قابلیت اعتماد، توان پیش بینی و قضاوت خوب به هنگام رویارویی با اوضاع و شرایط مختلف؛ وفاداری: حفظ آبرو و حیثیت؛ روراستی: تبادل نظر و دادن اطلاعات به صورت آزاد. آنچه مسلم است تمامی ابعاد اعتماد می تواند تسهیل روابط و روابط مبتنی بر اعتماد را به همراه داشته باشد. یعنی تمامی این ابعاد می توانند غنای بیشتری را برای روابط اجتماعی و درکنارآن سرمایه اجتماعی به ارمغان آورند. در دین مبین اسلام نیز به ظرفیتهایی از قبیل: راستی و صداقت؛ وفا به عهد؛ احترام به حقوق دیگران؛ پرهیز از تهمت و … اشاره شده که همگی زمینه ساز سرمایه اجتماعی است. از دیدگاه دیگر اعتماد را می توان نتیجه ادغام چهار بعد پایداری، شایستگی، وفاداری، و خودگشودگی دانست که در حقیقت رواستی و صداقت نیز در آن نهفته است. به عبارتی این ابعاد شالوده محکمی از روابط اجتماعی را شکل می دهند و به مثابه قفلی می مانند که کلید گشایش آن در اعتماد نهفته است.

[۱] Pimberton,1995,12

[۲] Kariyans ,1999,15

[۳] wisdom

[۴] Pollani,1996

[۵] Nonakadr,1994

[۶] Lindrer,2001

[۷] Rimel,2001

[۸] Nonako ,1995

[۹] Fi et all,2003

[۱۰] Bhatt,2001,23

[۱۱] Gillberg,2002,23

[۱۲] Dfner,2000,40

[۱۳] Nelson & witner,1982

[۱۴] Barni,1986

[۱۵] Bat,1999

[۱۶] Stak,1998

[۱۷] Kapli,2000,104

[۱۸] Stok,1998

[۱۹] Bat,1998

[۲۰] Nonako,1994

[۲۱] IS

[۲۲] Online Learning

[۲۳] fischer

[۲۴] Odel & Grison,1999

[۲۵] Hussi,2004

[۲۶] Sallis & jones

[۲۷] Cummings

[۲۸] Bhattacharya & devinnery

[۲۹] Baier

[۳۰] Blau

[۳۱] Luhman

[۳۲] Williamson

[۳۳] Zucher

[۳۴] March & Olsen

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-03-01] [ 01:38:00 ب.ظ ]




اعتمادسازی

از آنجا یک پدیده حساس و شکننده است، برای به وجود آمدن آن زمان مدیدی مورد نیاز است، امّا همین اعتماد به راحتی می تواند از بین برود و دستیابی مجدد به آن کار چندان ساده ای نخواهد بود. همچنین از آنجا که اعتماد متقابل به مرور زمان موجب افزایش سطح اعتماد می شود، باید گفت که بی اعتمادی نیز موجب تشدید بی اعتمادی می شود. بنابراین تمرکز مدیریت باید براین باشد که اعتماد بین اعضا حفظ شود. آسانترین نمونه اعتمادسازی از طریق تعامل مستمر با افرادی است که در مدتی طولانی با آنها تعامل وجود داشته است. این اعتماد را اعتماد تجربی یا اعتماد مبتنی بر منبای تجربه طولانی می نامند. البته نکته ای که باید به آن توجه داشت، این است که اعتمادسازی فعالیتی زمان بر است، ولی از بین بردن جبران ناپذیر اعتماد در لحظه ای اتفاق می افتد. از طرف دیگر اعتماد بر دو نوع است. اعتماد اجتماعی و اعتماد فردی. اعتماد اجتماعی، بر خلاف اعتماد فردی، از شبکه های موجود در امور اجتماعی، مدنی و هنجارهای روابط متقابل ناشی می شود.

بسیاری از کارشناسان معتقدند که اعتماد یکی از مهمترین عوامل در ایجاد محیط کاری یکپارچه، هم افزا و اثربخش به شمار می رود. پس برای مدیران چگونگی ایجاد اعتماد و چگونگی جلوگیری از بی اعتمادی از اهمیت خاصی برخوردار است. اعتمادسازی همیشه از رده های عالی سازمان شروع می شود.

صداقت و اعتمادسازی درونی به شرطی به وجود می آید که مدیران عالی سازمان سرمشق و الگوی دیگران باشند و با ایجاد مصادیق، آن الگوها را در واحدها و ادارات عملی سازند. شواهد حاکی از این واقعیت است که در صورت به وجود آمدن اعتماد بین اعضای گروه، افراد بیشتر تمایل دارند که در فعالیت ها همکاری و این خود به اعتماد بیشتر منجر می شود. در واقع ایجاد اعتماد مقدمه کسب منابع و دانش است. بنابراین می توان گفت، کسی که بتواند به سطوح بالاتری از اعتماد دست یابد، احتمال بیشتری دارد که بتواند دانش، اطلاعات و دیگر منابع موجود در شبکه اجتماعی خود را تصاحب کند (الوانی، ۱۳۸۷، ۱۶)[۱].

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۱۶-۱-۲- اعتماد و نهادینه شدن

هر قدر شناخت و اعتماد مردم به سازمان جدید بیشتر می شود، نهادینه شدن سازمان افزایش و سهولت می یابد؛ یعنی دموکراتیک شدن سازمان موجب نهادینه شدن می شود. در مراحل اولیه چرخه زندگی سازمان مردم از آن شناخت کافی ندارند و نمی توانند به سازمان نوظهور اعتماد کنند. تأسیس سازمان جدید با فعالیتهای قوی برای کسب مشروعیت همراه است که باید به کسب اعتماد ذی نفعان سازمان بیانجامد (آلدریچ و فیول، ۱۹۹۴، ص ۶۵۰)[۲].

نمودار ۵-۲- اعتماد و سرمایه اجتماعی (منبع: وندی ۲۰۰۰، ص ۴۰۰)

۱۷-۱-۲- اعتماد به عنوان پایه و اساس رهبری

به نظر می رسد که اعتماد یکی از بارزترین نشانه های رهبری باشد. هنگامی که پیروان به رهبرشان اعتماد کنند، علاقه دارند که در مقابل اعمال و رفتار رهبر فقط فرمانبردار باشند، چون می دانند که حقوقشان پایمال نمی شود. اصولاً افراد از کسی که راستگو و درستکار نباشد یا به دنبال گرفتن امتیاز از آنها باشد، پیروی نمی کند. به عبارتی اثربخشی رهبری و مدیریتی بر پایه توانایی جلب اعتماد پیروان است.

۱۸-۱-۲- اعتماد سازی و انواع سازمانها

رفتار سازمانی اخیراً اعتماد را به عنوان یک موضوع اصلی، مورد بررسی قرار داده است. اگر چه اعتماد سازی در سازمانهای سنتی مهم است، اما در سازمانهای امروزی با ماهیت مجازی و الکترونیک به لحاظ گسترش ابعاد ناملموس آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. چرا که مطالعات نشان داده است که اهمیت اعتماد تحت شرایط تغییر و بی ثباتی افزایش می یابد و این واژه ها شاخصه های سازمانهای الکترونیک هستند. زمانی که قوانین، سیاستها و هنجارها و اعمال سنتی بی ثبات یا نامشخص هستند، افراد به روابط شخصی به منظور راهنمایی متوسل می شوند و کیفیت این روابط عمدتاً توسط سطح اعتماد تعیین می شود.

۱۹-۱-۲- اعتماد و انصاف

شواهد پژوهشی نشان می دهد که قضاوتهای حاکی از وجود انصاف در روابط میان فردی به عنوان جایگزین اعتماد به کار می رود. به بیان دیگر بنا بر نظریه ابتکاری انصاف، وقتی اطلاعات کمی درباره قابل اعتماد بودن یک مسئول در سازمان وجود داشته باشد، انسان باید بویژه نسبت به اطلاعات مرتبط با انصاف وی مراقب و حساس باشد. به عکس، هنگامی که انسان با اطمینان بداند که مسئول سازمانی بسیار غیرقابل اعتماد است، باید نسبت به اطلاعات مربوط به انصاف وی کمتر حساسیت نشان دهد (رضاییان ۱۳۸۴، ص ۷۵). اعتماد و سرمایه اجتماعی هرچه جوسازی آکنده از اعتماد باشد، کارکنان آزادانه تر و با صداقت بیشتر با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.

اعتماد به عنوان دروازه ای برای کسب موفقیت و توسعه پایدار به شمار می رود. متغیرهای اعتماد، هنجارها و تعهدات اجتماعی را به پیش نیازهای فرهنگی و نهادهای دموکراتیک پیوند می زند. همه گروههایی که مظهر سرمایه اجتماعی اند دارای نوعی شعاع اعتماد هستند و به دیگر معنا حلقه ای از افراد در هر گروه وجود دارد که هنجارهای همکاری در بین آنها موجود است. اگر سرمایه اجتماعی گروهی، آثار خارجی مثبت تولید می کند، شعاع اعتماد می تواند حتی از خود گروه فراتر رود. براین اساس افزایش اعتماد، بهره وری سازمانهای خدماتی و تولیدی و مشروعیت حکومتها را افزایش می دهد. از پاسخگویی اعتمادی به عنوان اطمینان از رفتار نامطلوب کسی با توجه به آگاهی از نیّات و ظرفیتهای تعریف شده است. شبکه اعتماد شامل گروهی است که برای اعتماد متقابل به یکدیگر، از اطلاعات، اقتدرها و ارزشهای یکسانی در تعاملات بین خود استفاده می کنند. از طرفی تمامی گروه های اجتماعی شعاعی از اعتماد هستند که به مفهوم گستردگی دایره همکاری و اعتماد متقابل اعضای یک گروه است از مواهب سرمایه اجتماعی همانا جو اعتماد و اطمینان عمومی است.

Efficiency بهره وری

جین فونتین عنصر کلیدی سرمایه اجتماعی را در انتقال اعتماد می داند: فرد الف ب فرد ب اعتماد می کند، چون فرد ب به فرد ج اعتماد کرده است، بنابراین شبکه گسترده ای از اعتماد بدون اینکه افراد با عاملان تماس داشته باشند، به وجود می آید (وندی ۲۰۰۰، ص ۱۱)[۳]. می توان نتیجه گرفت که سرمایه اجتماعی حاصل روابط مبتنی بر اعتماد در جامعه است و آن را می توان به مجموعه مناسبی که در ذات روابط سازمان اجتماعی به وجود می آید و زندگی اجتماعی را دلنشین تر و مطلوبتر می سازد، اطلاق کرد. در نهایت روابط مبتنی بر اعتماد و دوستی میان سازمان و جامعه ایجاد خواهد شد که همانا رکن اصلی سرمایه اجتماعی است. در نمودار ۴-۲ رابطه بین پاسخ افراد به اعتماد به هم و دستیابی به سطوح عالی و یا پایین اعتماد نشان داده شده است. سطوح عالی اعتماد می تواند دستیابی به سرمایه اجتماعی را به همراه داشته باشد.

 

 

۲۰-۱-۲- عدم اعتماد میان کارکنان

عدم اعتماد به عنوان یک عامل بازدارنده و مانع مهم در رابطه با همکاریهای درون سازمانی، همچنین کارآمدی اشتراک دانش در سازمان های مورد توجه بسیاری از تحقیقات است (دیر وسینگ[۴]، ۱۹۹۸، دوگسون[۵]، ۱۹۹۳ و زاگ و فیرمن[۶]، ۲۰۰۴) و در واقع بدون وجود حس اعتماد در میان کارکنان نباید انتظار داشت که آنها به سادگی دانش و تجربیات خود را در اختیار یکدیگر قرار دهند.

اشتراک دانش در اثر تعامل میان کارکنان و گرایش مثبت آنان نسبت به این امر اتفاق می افتد و اگر در تعاملی که میان کارکنان صورت می گیرد اعتماد دو جانبه وجود نداشته باشد، به یقین اشتراک دانش و تجربه آن طور که مورد دلخواه سازمان است انجام نخواهد گرفت. در واقع، عدم اعتماد میان کارکنان به عدم اعتماد نسبت به صحت و درستی دانش به اشتراک گذاشت شده و توزیع شده در سطح سازمان نیز می انجامد. نلسون و کوپریدر[۷] نیز در پژوهشی که انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که چنانچه اعتماد دو جانبه میان کارکنان وجود داشته باشد، این اعتماد تسهیل کننده اشتراک دانش و کارگروهی خواهد بود و هرچه این اعتماد افزایش یابد، میزان دانش به اشتراک گذاشته شده و استفاده از آن دانش نیز افزایش خواهد یافت. بنابراین، سازمان ها باید فرصتهای بیشتری برای ایجاد تعامل میان کارکنان فراهم آورند تا از این طریق اعتماد میان کارکنان افزایش یابد (گانو، ۲۰۰۴)[۸].

۲۱-۱-۲- عدم اعتماد سازمانی

تقویت روحیه اعتماد در میان کارمندان نقش موثری بر اشتراک دانش در سازمان دارد. وقتی کلیه کارکنان اعم از کارمندان تازه استخدام، موقت و پاره وقت احساس کنند به عنوان عضوی از گروه های کاری برای سازمان اهمیت دارند، روحیه اعتماد در بین آنان به وجود می آید. اعتماد سازی در سازمان با گوشه گیری مدیریت و دوری از کارکنان به دست نمی آید، بلکه از طریق تماس و ملاقات مدیریت با آنها شکل می گیرد. افزون براین، مدیران باید از نظرات و دیدگاه های کارکنان خودآگاهی یابند و برای پیشنهادات و انتقادهای آنها جهت پیشبرد اهداف سازمان اهمیت و اعتبار قائل شوند. بدین ترتیب، هنگامی که تصمیم گیری ها با نظرخواهی از کارکنان انجام شود؛ اطلاعات در سطح وسیعی در سازمان جریان داشته باشد و در دسترس کارکنان سازمان قرار بگیرد؛ همچنین، اگر مدیران رفتار عادلانه ای با کارکنان داشته باشند سطح اعتماد در سازمان افزایش خواهد یافت. بنابراین، عدم وجود چنین اعتمادی میان فرد و سازمان منجر به گوشه گیری و انزوای کارمند خواهد شد، وی تمایلی برای به اشتراک گذاری دانش و تجربه های خود برای بهبود عملکرد سازمان نخواهد شد و کم کم تعهد خود نسبت به سازمان را از دست خواهد داد.

۲۲-۱-۲- انتقال و بکارگیری دانش

هدف اولیه مدیریت دانش، اطمینان از این است که دانش معتبر و مرتبط، به موقع و مداوم به حل مسأله و تصمیم گیری کمک کند. بنابراین انتقال به موقع دانش صحیح به تصمیم گیرندگان و حل کنندگان مسأله، برای موفقیت سازمان امری حیایتی می باشد. انتقال دانش تنها برقراری ارتباط با سیستم اطلاعات یا در دسترس قراردادن آن برای افرادی که به این نیاز دارند، نمی باشد. بلکه انتقال دانش، هم به اشاعه دانش و هم جذب آن را شامل می شود. اطلاعات و قابلیت‌ها وقتی بطور موثر منتقل می شوند که گیرنده، آنقدر بقدر کافی خوب درک کند تا بطور موثر و کارا استفاده کند. ساختار و طرز کار یک موسسه، تأثیر مهمی روی اثربخشی انتقال دانش دارد. انتقال دانش فردی ارزش زیادی دارد و آموزشهای خصوصی و غیررسمی و شبکه اطلاعات می تواند به یادگیری فرد و سازمان کمک قابل توجهی نماید. شرکتهای نرم افزاری، محصولاتی ارائه داده اند که جستجو، انتشار، سیاهه برداری، بازآوری، پردازش اطلاعات را بصورت خودکار انجام می دهد.

ارزیابی تکنولوژی های قابل دسترس، که انتقال دانش و انتخاب تکنولوژی مناسب را ممکن می سازند، بخشی از طراحی ظرفیت انتقال دانش سیستم مدیریت دانش می باشد. تکنولوژی یک توانمند ساز می باشد. اما موضوعات حیاتی در انتقال دانش، فرهنگ حمایت مردم می باشد. فرهنگ تصمیم و جستجوگری دانش به وضوح برای اثربخشی و جوابگویی شبکه اطلاعاتی و رشد اتحاد بین اجتماعات کارگزاران دانش، ضروری می باشد. بعلاوه، فرهنگ موسسه باید برای برانگیختن، یادگیری فعالانه استاد شادگری و انتقال دانش ضمنی، ارزش بسیار بالایی قائل شود. انتقال اثربخشی دانش، مزایای زیادی به همرها دارد و به همین دلیل شرکتها، هزینه های قابل توجهی برای انتقال موثر دانش متحمل می شوند. در طراحی ظرفیت انتقال دانش، هزینه انتقال باید با هزینه تصمیماتی که در غیاب دانش مربوط اخذ شده است و نیز هزینه دانشی که توسط افراد از سازمان خارج می شود، مقایسه و بخش شود (عسکری، ۱۳۸۴، صص ۳و۳۱).

۲۳-۱-۲- تسهیم دانش

در الگوی سنتی، سازمانها و افراد اغلب تمایلی به انتقال و تسهیم دانشی که از آن برخوردارند، ندارند. زیرا بجای اینکه به دانش به عنوان یک منبع نگاه کنند، به دانش به عنوان منابع قدرت برای منافع شخصی و ارتقاء درجه خود می نگرند. اغلب مدیران، دانش را به عنوان منبع قدرت نفوذ و ضامن استمرار شغل خود می پندارند و تمایلی ندارند که آن را با دیگران تسهیم کنند (جوح، ۲۰۰۲، ص ۵)[۹].

سازمانی که از تسهیم اطلاعات و خلق دانش در میان اعضایش حمایت می کند بیشتر خود فرایندهای موثر و کارآمدی را تعریف کند و عملکرد سازمانی خود را بهبود بخشد (لی وین، ۲۰۰۱، ص ۲۳)[۱۰].

در سازمانی که از فرهنگ تسهیم دانش برخوردار است، افراد ایده ها و بینشهای خود را با دیگران تسهیم می کنند. زیرا به جای اینکه مجبور به این کار باشند آن را یک فرایند طبیعی می دانند. بنابراین باید در بین اعضاء سازمان این انگیزه را به وجود آورد که بدون ترس از دست دادن موقعیت خود به تسهیم دانش در سازمان بپردازند (ونگ و احمد، ۲۰۰۳)[۱۱].

همکاری را می توان به صورت زیر تعریف نمود: « درجه یا میزانی که افراد یک گروه فعالانه در کارشان به یکدیگر کمک می کنند». وجود فرهنگ همکاری کارکنان سازمان موجب افزایش، خلق، تبادل، ذخیره و بکارگیری دانش می شود. فرهنگ همکاری با کاهش ترس و افزایش مراوده بین افراد، این نوع تبادلات را تقویت می کند. فرهنگ حمایتی به اعضاء سازمان کمک می کند تا با بهره گرفتن از ارتباطات حمایتی و انعکاسی، درک مشترکی از محیط درونی و بیرونی سازمان بدست آورند بدون وجود درک مشترک بین اعضاء سازمان طی مراحل مدیریت دانش به سختی صورت می گیرد (لی و چوی، ۲۰۰۳)[۱۲].

قسمتی از دانش عمومی و قسمتی از آن خصوصی است. اگر چه یک سازمان می تواند بر دانش عمومی و نظارت و کنترل داشته باشد، نمی تواند دانش خصوصی را کنترل نماید. یک راه برای کنترل دانش خصوصی توسط مدیریت، ایجاد محیط گروهی و همکاری غیر رسمی است. در این صورت سازمان نه تنها بر دانش کارکنان خود تکیه می کند، بلکه به خلق دانش سازمانی جدیدی دست می زند. بواسطه مشارکت و همکاری، سازمان قادر می شود تا مجموعه های مشترک فراهم آورد تا دانش گذشته را با دانش روز جایگزین نماید تا در روند بهبود مستمر و ابتکارات سازمان از آن استفاده کند (ویک، ۱۹۹۵، ص ۱۹). دانش فردی و سازمانی مجزا، اما وابسته اند. دانش فردی معمولاً از طریق خلاقیتهای فردی و خود اظهاری ابراز می شود. دانش سازمانی در محصولات و خدماتی که در سازمان تولید شده و برای فروش به مشتریان عرضه می شود، پدیدار می شود.

تخصص فرد در یک سازمان یک دارایی است، اما اگر مدیریت تخصص فردی را به دقت پرروش ندهد خود اظهاری های فردی به بدهی های سازمان مبدل می شوند. بنابراین مدیریت باید به خلق محیطی بپردازد که کارکنان را به همکاری و تسهیم دانش تشویق نماید. این عمل منجر به بالا بردن دانش کارکنان و خلق دانش سازمانی از طریق تعاملات فردی خواهد شد (بت، ۲۰۰۲، ص ۳۲).[۱۳] اگر چه یک سازمان می تواند از تخصص افرادی برای یافتن راه حل مشکلات سازمانی استفاده کند اما نمی تواند در مورد دانش فردی ادعایی کند. در مقابل، سازمان هم در برابر جابجایی و خصوصیات اخلاقی متخصصان آسیب پذیر می شود لذا ممکن است سازمان حتی پس از استخدام گروهی از متخصصان، پتانسیل کامل خود را برای حل مشکلات پیچیده سازمانی باز نماید. تسهیم دانش برای حل مشکلات پیچیده، مترادف با تجزیه فعالیتهای مربوط به دانش نیست. اینکه چه نوعی از دانش تسهیم شده و چگونه این کار انجام می شود، توسط افراد حرفه ای مشخص می شود نه توسط مدیران. بعلاوه بر خلاف فعالیتهای مبتنی بر تولید تمام ویژگی  کارها بطور جزئی قابل تعریف نیست. نتیجه فعالیتهای متمرکز بر دانش معین نیست. اما موفقیت در آن غالباً باعث نوآوری و پیشرفت می شود. بنابراین تسهیم دانش گزینه ای است که بطرز متفاوت توسط متخصصین متفاوت بکار گرفته می شود. برخلاف طبقه بندی رسمی ساختارهای کاری که توسط مدیریت اعمال می شود، تسهیم دانش فرآیندی غیررسمی و اجتماعی است. به عبارت دیگر، شیوه تسهیم دانش توسط افرادی حرفه ای بیانگر تخصص و تجربه و خلاقیت شخصی آنها است. متخصصین این امر براساس تخصص و تجربه خود تصمیم می گیرند با چه کسی و چگونه به تعامل بپردازند و همچنین در جستجوی چه دانشی بگردند. بت وکاپلی (۲۰۰۰)[۱۴]، به طور متقاعد کننده ای این مسئله را بیان می کنند:

رقابت آزاد برای اعضای دیگر شرکتها، امروزه حقیقتی پذیرفته شده است. مدیران اجرایی دریافته اند که بازارهای سریع امروز، به سازمانهای پرتحرک و سریع که دائماً در حال نوآوری و ابتکارند، احتیاج دارد. او اضافه می کند: امروزه وقتی یک کارخانه نفتی می خواهد فروش تولیدات خود را افزایش دهد مدیرانی از پپسی و فریتولی اجاره می کند که در خرده فروشی تخصص داشته باشند. هنگامی که یک شرکت هواپیمایی می خواهد مدیریت ارتباط با مشتریان را بهبود بخشد مدیرانی از شرکت ماریوت با تخصص و تجربه مشتریان استخدام می نماید (همان منبع، ص ۲۵).

مردم معمولاً رودرور یا از طریق تلفن و یا پست الکرونیکی و به صورت گروهی به منظور تسهیم تخصص خود و حل مشکلات با یکدیگر به گفتگو می پردازند. دانش در جامعه جریان دارد و حرفه و مهارت از یک نسل متخصص به نسل دیگر جاری و منتقل می شود. بیشتر این جریانات به صورت غیررسمی، تعاملات نامکتوب، اداب و رسوم، داستانها و طرق عامیانه اتفاق می افتد. هنگامی که چنین شبکه هایی از دانش مشترک کافی برخوردار باشند که بتواند به طور موثرتر ارتباط برقرار کند و به تشریک مساعی بپردازند. طبیعتاً بحث ها و گفتگوهای جاری آنها گاهی اوقات منجر به فراهم ساختن دانش جدیدی در درون شرکت می گردد اگر چه کدگذاری این عمل مشکل است اما این فرایند می تواند دانش کل شرکت را افزایش دهد.

دانش در گروههایی که با یکدیگر ارتباط پیوسته و تنگاتنگ دارند و در جایی که افراد در سازمانها با همدیگر کار می کنند به طور مشترک (نه بصورت فردی) ایجاد می شود و نگهداری می گردد. بنابراین دانش سازمانی به عنوان شخصیت اجتماعی محسوب می شود در واقع کاری که شرکتها انجام می دهند سازمان دادن و پروراندن دانش است (چینیینگ لنگ، ۲۰۰۰)[۱۵]. مسأله مشترک در اغلب برنامه های مدیریت دانش این است که افراد، دانش خود را منتشر نمی کنند. وقتی افراد بطور مجازی در یک شبکه گستره جهانی کار می کنند و دارای مسأله ای مشترک هستند نیاز به تغییر فرهنگی در سازمان دارند. آنها نیاز به بکارگیری سطح تغییر سازمانی در یک دوره زمانی در موارد زیر دارند (موری، ۲۰۰۰)[۱۶]:

  • رهبری به وسیله تمثیل.
  • اتصال یادگیری به فرایندهای روزمره.
  • اصلاح فال مباحثه به روز.
  • سیستم های پاداش

آموختن و تسهیم موثر دانش نیازمند تغییر فرهنگی در درون سازمان، عملکرد نوین مدیریتی، تعهد مدیریت ارشد و پشتیبانی فنی است. فن آوریهایی که هم اکنون به گونه ای موفق از آنها استفاده می شود گسترده ای را از کنفرانس ویدئویی رومیزی، پست الکترونیکی، سیستم های مدیریت اسناد، شبکه های اینترنت، ابزارهای هوش مصنوعی، موتورهای جستجوی اطلاعات، ابزارهای ذخیره داده ها و استخراج داده ها را در بر می گیرد. با این حال در مدیریت دانش، فن آوری نسبت به انسان جنبه فرعی دارد (عسکری، ۱۳۸۴، ص ۳۵).

[۱] Aldrich & Fiyol,1994,650

[۲] Vandi,2000,400

[۳] Vandi,2000,11

[۴] Dyer & Singh

[۵] Dodgson,

[۶] Zhang & Faerman

[۷] Nelson & Cooprider

[۸] Gao

[۹] Joh,2002,5

[۱۰] Li vin,2001,23

[۱۱] Vang & Ahmad,2003

[۱۲] Lee and chui,2003

[۱۳] Bat,2002,32

[۱۴] Bat & Kapli,2000

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:38:00 ب.ظ ]




رضایت مشتری

به‌طورکلی، رضایت مشتری چنین تعریف می‌شود: قضاوت نگرشی در خصوص خرید. ذکر این نکته ضروری است که رضایت بر مبنای مواجهه خدمت قرار دارد. (ایواردن وفلیپ،[۱] ۱۹۹۷). تفاوتی که مفهوم رضایت مشتری باکیفیت مواجهه خدمت دارد در این است که اولی یک ارزیابی عاطفی پس از مصرف است درحالی‌که دومی به قضاوت‌های شناختی مشتری در خصوص رفتار ارائه‌دهنده خدمت طی خرید باز می‌شود (لیلجاندر­ و متسون[۲]، ۲۰۰۲). در بازارهای تجاری، تفاوت‌های عمده‌ای میان مصرف‌کنندگان ازنظر واحد تصمیم‌گیری وجود دارد هنگام ملاحظه رضایت مشتری تجاری، ارزیابی رضایت اعضای مختلف مرکز خرید که در تماس با عرضه‌کننده تجاری یا صنعتی هستند، ضرورت دارد. اگرچه اعضای مرکز خرید از اهداف شرکت تبعیت می‌کنند اما خود نیز دارای انگیزه‌ها و اهدافی هستند و عملکرد محصول یا خدمت را بر اساس استانداردهای ترجیحی خودشان ارزیابی می‌کنند (لیلجاندر­ و متسون، ۲۰۰۲).

بر این اساس شومپیتز تعریف جدیدی از رضایت ار­ائه می‌دهد.

ارزیابی اعضای مرکز خرید از تجربه خرید، استفاده از محصول و ارتباط با محصول یا خدمت در طول زمان (چبات و سالورزکی[۳]، ۲۰۰۵). این تعریف مبنایی را برای مفهوم‌سازی و اندازه‌گیری رضایت مشتری تجاری فراهم می­آورد، همچنین ادراکات از کیفیت خدمت را به‌عنوان عاملی تعیین‌کننده در رضایت مشتری تجاری در نظر می­گیرد. شواهد بسیاری نیز تأیید می‌کنند که قضاوت‌های عملکردی مرتبط با خدمت نقش مهمی را در شکل­ گیری رضایت مشتری تجاری ایفا می‌کند (شومپیتز و پاپارودمیس[۴]، ۲۰۰۴).

عوامل مؤثر بر رضایت مشتری تجاری: هارتلین، چهار عامل ر ا در شکل‌گیری رضایت یا نارضایتی مشتری تجاری مؤثر می­داند:

الف) اجزای اصلی محصول یا خدمت که مشتریان انتظار ارائه آن را از سوی سایر رقبا نیز دارند.

ب) خدمات پشتیبانی از قبیل کمک فنی یا آموزش که موجب کار آیی بیشتر محصول/ خدمت شده یا استفاده از آن را تسهیل می‌کنند.

ج) فرایند جبران: حل سریع مشکلات ایجادشده در ارائه محصول یا خدمت.

د) خدمات اضافی که به حل بهتر مسائل مشتریان یا رفع نیازهای آن­ها کمک می‌کند (هارتلین و دیگران[۵]، ۲۰۰۳).

۷-۲ انتظارات مشتریان، پدیده‎ای چند سطحی و پویا

در مدل‌های پیشین کسب‌وکار عرضه‎کنندگان بدون توجه به خواست مشتری، کالا و خدمات را با تمرکز بر امکانات و شرایط خود تولید و عرضه می‎کردند. ازقضا بسیاری از آنان نیز موفق بوده‎اند البته این موفقیت بیش از آن‌که به عملکرد آنان وابسته باشد به شرایط غیررقابتی ناشی از محدودیت عرضه و نبود رقیبان توانمند مربوط می‎شد؛ اما چنان‌که اشاره شد در سبز فایل، حضور رقیبان قدرتمند درصحنه کسب‌وکار موجب تغییر وضعیت شده و جلب رضایت مشتری در دستور کار قرارگرفته است. در فرایند جلب رضایت مشتری مهم‌ترین گام شناسایی انتظارات مشتری است. شناسایی انتظارات مشتری جز با مراجعه به وی و دریافت دیدگاه‎های او میسر نیست باید به آوای مشتری گوش فرا داد به این منظور و برای شناسایی انتظارات مشتری، امروزه عرضه‌کنندگان ضمن بهره‎گیری از تکنیک‎های آماری به نظرسنجی از مشتریان با بهره گرفتن از روش‌های مختلف پستی، تلفنی و حضوری اقدام می­ کنند. در این راستا توجه به عواملی که انتظارات مشتری از یک خدمت، کالا یا نام تجاری را شکل می‌دهد از اهمیت زیاد برخوردار است.

مهم‌ترین این عوامل به شرح زیر است:

  1. نیاز و خواسته مشتری
  2. باورهای مشتری
  3. تجربه‎های پیشین مشتری در ارتباط با همان عرضه‎کننده
  4. پیام‎های دریافتی مشتری از عرضه‎کننده از طریق ارتباطات دوسویه یا تبلیغات متنوع عرضه‌کننده
  5. تجربه‎های پیشین مشتری در ارتباط با سایر عرضه‌کنندگان
  6. نظرات دریافتی مشتری از دوستان و آشنایان در ارتباط باتجربه‌های آنان از این کالا و خدمت یا انواع مشابه آن
  7. عوامل موقعیتی که مربوط به شرایط مشتری در زمان خرید می­ شود. مثل میزان پول در دسترسی، زمان موجود برای خرید و …

یک عرضه‎کننده هوشیار با آگاهی از عوامل فوق ضمن اقدام به کسب اطلاعات در مورد هر یک برنامه شناسایی انتظارات مشتری را با بهره‎گیری از اطلاعات دریافتی تنظیم می‌کند. هیچ جواب واحدی برای این سؤال که انتظارات مشتریان از خدمات چیست وجود ندارد زیرا آن­ها انتظارات مختلفی از خدمات مختلف دارند. برای مثال: انتظار شما از مراجعه به‌ حسابدار به‌منظور صحبت در خصوص مالیات یا انتظار شما از مراجعه به دام‌پزشک جهت درمان حیوان بیمارستان بسیار متفاوت است. همچنین مشتریان از تأمین‎کنندگان خدمات مختلف که مزایای هسته اصلی یکسانی را عرضه می­ کنند، توقعات مختلفی دارند. به دلیل آنکه مشتریان از مؤسسات خدماتی مختلف انتظارات متفاوت دارند. تأمین‎کنندگان خدمات به شناخت انتظارات مشتریان از خدمات ویژه آن­ها نیاز دارند. انتظارات مشتری شامل چند سطح مختلف است که عبارت‌اند از: خدمات مورد آرزو، خدمات مناسب، خدمات پیش‌بینی‌شده و یک منطقه تحمل که بین سطوح خدمات مناسب و خدمت مورد آرزو واقع‌شده است.

۱ ـ سطوح خدمات مورد آرزو و خدمت مناسب

یافته‎های پاراسورامان و همکارانش نشان می‌دهد که انتظارات مشتریان از خدمت در دو سطح مورد آرزو و کفایت قرار دارند.

خدمت مورد آرزو، خدمتی است که مشتری آرزو می‌کند که دریافت کند. این سطح ترکیبی ازآنچه مشتری اعتقاد دارد «می‌تواند باشد» و «باید باشد».

کفایت خدمت: حدی است که مشتریان آن را قابل‌قبول می‎پندارند. (پاراسورامان ۱۹۹۹، ۴۱)

شکل ۵-۲ سطوح انتظارات از خدمات پاراسورامان، (۱۹۹۹، ۴۱)

 

در حقیقت می‌توان گفت، خدمت مورد آرزو خدمتی است که مشتریان امیدوارند آن را دریافت کنند. این نوع خدمت تقاضا برای سطحی از خدمات ایده آل را ترجیح خواهند داد؛ اما معمولاً مشتریان انتظارات نامعقول یا نامناسبی دارند آن­ها می‎دانند که شرکت­ها نمی‎توانند همیشه بهترین خدمت را ارائه دهند. به همین دلیل سطح انتظار کمتری دارند؛ که این سطح انتظار کمتر، خدمات مناسب نامیده می­ شود. خدمات مناسب حداقل سطح خدماتی است که مشتریان بدون ناراضی شدن خواهند پذیرفت. ازجمله عواملی که سطح انتظارات مشتری را تعیین می­ کنند عبارت‌اند از: عملکرد پیش‌بینی‌شده مؤسسات خدمات موردنظر و عوامل موقعیتی مربوط به استفاده از خدمت. سطوح خدمات مورد آرزو و خدمات مناسب می‎توانند تعهدات صریح و ضمنی را که توسط ارائه‌کننده مطرح‌شده است چیزهایی که مشتریان از طریق تبلیغات دهان‌به‌دهان شنیده‎اند و احتمالاً تجربه گذشته مشتریان از موسسه موردنظرشان را منعکس ‎کنند.

۲ ـ خدمات پیش‌بینی‌شده

خدمات پیش‌بینی‌شده سطحی از خدمت است که مشتریان واقعاً از تأمین‎کننده خدمت انتظار دارند تا طی یک برخورد خدماتی ویژه آن را دریافت کنند. این برآوردها از سطح عملکرد خدمت پیش‌بینی‌شده به‌طور مستقیم بر سطح انتظار مشتری درباره خدمات مناسب اثر می‌گذارد. مثلاً اگر در زمستان به مرکز بهداشت مراجعه نمایید احتمالاً انتظار دارید که به‌منظور ملاقات با دکتر زمانی طولانی منتظر بمانید چراکه تعداد بیماران مراجعه‌کننده زیاد است بنابراین بعید است ۴۵ دقیقه انتظار، در پایین سطح خدمات مناسب شما قرار گیرد. درحالی‌که ۲۰ دقیقه انتظار در بعدازظهر بهاری، احتمالاً شمارا کاملاً بی‎حوصله خواهد کرد زیرا انتظار نداشتید که مرکز بهداشت شلوغ باشد.

۳ ـ منطقه تحمل‎پذیری

ماهیت فناپذیری خدمات باعث می­ شود هر یک از کارکنان موسسه ازلحاظ ارائه خدمات متفاوت از دیگری عمل کنند و حتی عملکرد یک کارمند در روز‎های مختلف متفاوت باشد. حدی که مشتریان مایل به پذیرش اختلاف هستند منطقه تحمل‎پذیری نامیده می­ شود. همان‌طور که در شکل (۷-۲) می‎بینید خدمات مناسب حداقل سطحی است که برای مشتریان قابل‌قبول است. خدمات پایین‎تر از این سطح، سبب ناامیدی و نارضایتی خواهد شد. راه دیگر شناخت منطقه تحمل‎پذیری تصور آن به‌عنوان محدوده‎ای از خدمات است که در آن مشتریان به‌طور صریح به عملکرد خدمت توجه نمی­کنند. زمانی که موسسه خدماتی در خارج از این سطح عمل می‌کند مشتریان به‌طورقطع به‌صورت مثبت یا منفی عکس‎العمل نشان می­ دهند. منطقه تحمل‎پذیری می‌تواند برای دستیابی خاص، بسته به عواملی مانند رقابت، قیمت یا اهمیت ویژگی‌های خدمات معین، افزایش یا کاهش یابد. این عوامل بیشتر بر سطوح خدمات مناسب (که طبق عوامل موقعیتی نوسان می‎یابند) اثر می‎گذارند. درصورتی‌که سطوح خدمات مورد آرزو در پاسخ به‌کل تجربه خدماتی، خیلی آرام افزایش می‎یابند. برای مثال سطح خدمات ایده آل مسافر یک شرکت هواپیمایی ذخیره نمودن جا در مستقیم‎ترین پرواز جهت رسیدن به مقصد است. اکنون تصور کنید این مشتری، بلیت ویژه مهمانان خدمت پرواز را خریده باشد در این حالت احتمالاً سطح خدمت ایده آل او تغییر خواهد کرد؛ اما منطقه تحمل‎پذیری او برای زمان مسافرت و تعداد تغییر پرواز ممکن است افزایش یابد. چراکه او می‎داند به‌عنوان یک مسافر رایگان مسافرت می‌کند. شرکت­های هواپیمایی می‎دانند که چنین مسافرانی توقع پایینی دارند ازاین‌رو در ذخیره‌جا برای آن­ها این نکته را مدنظر قرار می­ دهند. (لاولاک و رایت، ۱۹۹۹، ۸۹-۹۱)

 

شکل ۶-۲ عوامل که انتظارات از خدمت را تحت تأثیر قرار می­ دهند (لاولاک و رایت، ۱۹۹۹، ۹۱)

۸-۲ چگونگی ارزیابی کیفیت خدمات توسط مشتریان

قبل از آنکه مشتریان یک خدمت را خریداری کنند در مورد کیفیت خدمات انتظاراتی دارند که بر پایه نیازهای شخصی، توقعات گذشته، توصیه‎هایی که شنیده‎اند و تبلیغات موسسه ارائه‌کننده خدمات قرار دارد. بعد از خرید و مصرف خدمات، مشتریان کیفیتی را که توقع داشته‎اند با آنچه واقعاً دریافت کرده‎اند مقایسه می‎‎کنند. حال اگر خدمات ارائه‌شده در منطقه تحمل‎پذیری قرار گیرد آن­ها احساس خواهند کرد که آن خدمت مناسب است؛ اما اگر کیفیت واقعی پایین‎تر از سطح خدمات مناسب و مغایر با انتظارات مشتریان باشد یک اختلاف یا شکاف کیفیت بین عملکرد ارائه‎کننده خدمت و انتظارات مشتری ایجادشده است. (لاولاک و رایت، ۱۹۹۹، ۹۲)

بنابراین درک کردن انتظارات مشتری پیش‌نیاز ارائه خدمت بهتر می‌باشد. مشتریان زمانی که می‎خواهند درباره خدمات شرکت قضاوت نمایند ادراکات و انتظاراتشان را باهم مقایسه می­ کنند. بااین‌حال ماهیت انتظارات مشتریان و چگونگی شکل‎گیری آن­ها مبهم است

شکل ۸-۲ ارتباط بین انتظارات، رضایت مشتری و پنداشت مشتری از کیفیت خدمات (لاولاک و رایت، ۱۹۹۹، ۹۲)

 

بخش دوم

[۱] ayawardhen, C. Leo, P. Y. and Philip, J

[۲] Liljander, V. and Mattsson, J

[۳] Chebat, J. and Slusarczyk

[۴] Chumpitaz, R and Paparoidamis, N. G

[۵] Hartlin, M. D, Woolridge,B. R. and Jones, K. C

[۶] Desired quality

[۷] Adequate quality

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:38:00 ب.ظ ]




متدهای سرمایه فکری

تعدادی از مدلهای مدیریت دانش در این مقوله دسته بندی می شوند. از معروف ترین این مدل ها مدل ارائه شده در شرکت اسکاندیا می باشد.

نمودار ۷-۲- مدل سرمایه فکری مدیریت دانش (اسکاندیا؛ چیس، ۱۹۹۷، ص ۵۴)[۱]

این مدل پیش فرضی با رویکرد عملی در رابطه با دانش مطرح می کند که می تواند پیوندی بین سرمایه های سازمانی برقرار نماید. اسکاندیا نخستین شرکتی است که در گزارش سالانه خود فعالیت ها و فلسفه سرمایه فکری شرکت را مورد توجه قرار دارد. در این مدل جنبه های اجتماعی مدیریت دانش نادیده گرفته شده است. این مدل طبیعت مکانیکی دارد و چنین فرض شده که دانش می تواند همانند سایر دارائیها و در کنار آنها قرار گیرد (همان منبع، ص ۶۲-۵۴).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۵-۲-۲- متدهای ساختار اجتماعی

ای مدلها دارای پیوند ذاتی با فرآیندهای اجتماعی و یادگیری در سازمان ها می باشند. این مدل ها با وجود شباهت های زیاد، از این نوع مدل ها می باشد که سعی در جستجوی بیان مفهوم سازمان یادگیرنده یا یادگیری سازمانی دارند (دمرست، ۱۹۹۷)[۲].

نمودار ۸-۲- مدل مدیریت دانش (دمرست[۳]، ۱۹۹۷، نقل از مک آدام و مک کریدی[۴]، ۱۹۹۹، ص ۹۵)

در این مدل بر چهار بعد کلیدی مدیریت دانش تأکید شده است:

    1. ساختار دانش در سازمان، این ساختار تنها به اطلاعات علمی موجود در سازمان محدود نمی شود بلکه ساختار اجتماعی مدیریت دانش را نیز شامل می شود.
    1. پیش فرض مدل این است که ساختار دانش موجود در سازمان تنها از خلال برنامه های عینی فراهم نمی آید بلکه می تواند حاصل فرایند تبادل اجتماعی نیز باشد.
    2. فرایند پشتیبانی کننده ای از اشاعه دانش در سازمان و محیط سازمانی وجود دارد.
    3. استفاده اقتصادی دانش از برون دادهای سازمانی.

عکس مرتبط با اقتصاد

پیکانهای سیاه نشان دهنده جهت جریان اصلی است. در حالیکه پیکان های سفیدجریان های بازگشتی، متناوب و تکرارپذیر را نشان می دهد این مدل همه ی مفاهیم دانش را در برنمی گیرد ولی رویکرد کلی به ساختار دانش دارد. بخش مربوط به استفاده در این مدل به بروندادهای سازمان محدود شده و پیشرفت های رهایی بخش را شامل نمی شود. این عاملها می تواند به عنوان مکمل در نظر گرفته شود نه این که مانعه الجمع فرض شود. پیکانهای دو سویه نشان می دهد مدیریت دانش فرآیندی ساده و خطی نیست. ساختار اجتماعی دانش یکی از بخش های اساسی مدیریت دانش است.

عوامل موفقیت در این حوزه شناسایی آن چه را که در سازمان به عنوان دانش شناخته می شود و چگونگی رشد این دانش در سازمان و کارکنانش می باشد. نوناکا و تاکویوچی این بخش از مدیریت دانش را «خلق دانش سازمانی» نامیدند. دو پارادایم متفاوت در رابطه با ساختار دانش وجود دارد. پارادایم نخست وجود دیدگاه عملی در رابطه با دانش یا دیدگاه «دانش در برابر حقیقت» است که در اینجا دانش به منزله واقعیت و قوانین خردمندانه مطرح است. دوم این که آن چه مربوط به پارادایم اجتماعی ساختار دانش می شود می تواند براساس تعاملات کارکنان از نظر اجتماعی ساختار یابد. ساختار دانش از نظر پارادایم های علمی و اجتماعی باید در تجسم یافتن و اشاعه دانش به عنوان بخشی از رویکرد مدیریت دانش در سازمان تلقی شود. بسیاری از سازمانها در تجسم و اشاعه دانش به دلیل این که فقط به رویکردهای پارادایم علمی توجه می کنند و به پارادایم ساختار از نظر اجتماعی بی توجه هستند دچار شکست می شوند (همان منبع، ص۹۱-۱۰۰).

در این مدل هدف اصلی مدیریت دانش «استفاده» است. دامراست استفاده را «تولید ارزش تجاری برای مشتری» توصیف کرده است در حالی که ویلکنسون و ویلموت (۱۹۹۴)[۵] چنین استدلال کرده اند که روش های بهبود تجارت باید توسعه یابد تا به اهداف پشتیبانی دو جانبه در رابطه با تجارت توسعه یافته و بهره وری کارکنان دست یابند. خلاقیت و نوآوری یکی از کلیدهای سودمندی و استفاده در مدیریت دانش است. هنری و والکر (۱۹۹۱)[۶] را به «دانش نو» و یا « دانش ساختار یافته جدید» پیوند داده اند. دانش نو می تواند علمی- فنی و یا اجتماعی باشد. سود و بهره ساختن از «منزلت و جایگاه تحصصی» دانشکاران کارکنان می تواند شامل اعطای منزلت به آنها باشد، می نماید (پیترز، ۱۹۹۲)[۷].

Efficiency بهره وری

همچنین در این مورد افزایش خودمختاری (آزادی عمل)، سودمندی ذاتی، و یادگیری از نتایج پیاده سازی مدیریت دانش خواهد بود. مدل اصلاح شده دامرست به عنوان مدلی مفید و بازنمونی برای مطالعه و پیاده سازی مدیریت دانش در بخش های خصوصی و عمومی می باشد.

حوزه های کلیدی درون نشانگر رویکردهای مدیریت دانش در هر دو بخش عمومی و خصوصی می باشد.

۶-۲-۲- متد مفهومی چند مرحله ای

در این مدل که توسط لی و کیم (۲۰۰۱)[۸] پیشنهاد شد چنین فرض شده که مدیریت دانش و توانایی سازمانی از طریق عبور از چهارمرحله، آغاز- انتشار- یکپارچه سازی- شبکه ای شدن، رشد می کند. این مراحل از جنبه نظری طبیعت متناوب دارند ولی از نظر رشد و توسعه درختی و سلسله مراتبی هستند. بسیاری از نظریه پردازان معتقدند که مدیریت دانش به عنوان یک فرایند مدیریتی باید تواند موجب تغییرات اساسی در رفتارهای فردی و سازمانی شود. عملکردهای مدیریتی به اهداف مدیریتی منجر می شود که در مدل شماره ۱۲-۲ خلاصه شده است. درنتیجه توانایی سازمانی در نتیجه مدیریت دانش شامل گردآوری دانش سازمانی و مرتبه ای از توانایی سازمانی است که به صورت منحنی S رشد می کند (هاوان و همکاران،۲۰۰۱، ص ۳۰۱)[۹].

  آغاز انتشار یکپارچه سازی شبکه سازی
هدف آماده سازی برای فعالیت های مدیریت دانش در گروه فعالیت ها و زیر ساخت ها برای فعالیت های دانش یکپارچه سازی تلاش های مدیریت دانش و موفقیت سازمانی پیوند مدیریت دانش با شرکای بیرونی

 

 

 

تلاش های

سازمانی

  راه اندازی اولیه    
  فرایند مدیریت دانش ازریابی موثر بودن دانش تحلیل درونی و بیرونی
اشهعه نیازهای مدیریت دانش ساخت نظام پاداش بررسی تغییرات نیازهای محیطی بهروری مدیریت دانش
ارزیابی مدیریت دانش توسعه،برنامه های آموزش،کارآموزی و بازآموزی   ارتباط دادن دانش با شرکا
ساخت و اشتراک دیدگاه ها و اهداف مدیریت دانش توسعه ریخت شناسی دانش بازبینی و کنترل فعالیت های مدیریت دانش اشتراک دیدگاه ها و اهداف مدیریت دانش با شرکا
ارزیابی معیارها با انجام طرح های آزمایشی ساخت نظام مدیریت دانش مبتنی بر دانش گروه تعریف و تمرکز بر حوزه های اصلی پیوند مدیریت با شرکا
  هدایت وقایع به سمت فعال سازی فعالیت های دانش اشاعه بهترین فعالیت های مدیریت دانش تسهیل و مدیریت اشتراک دانش درون سازمانی و همکاران

جدول ۶-۲ مدل مفهومی چند مرحله ای توسعه مدیریت دانش سازمانی، (کیم ول، ۲۰۰۱، ص ۳۰۳)[۱۰]

۷-۲-۲- متدهای پیاده سازی و نظام مدیریت دانش

دانش فنی در مدیریت دانش بر دانش عینی تأکید دارد، که به آسانی به تصرف درآمده و تدوین می شود. در حالی که تجربه و قضاوت، جنبه های ضمنی و انتزاعی دانش را نشان می دهد که تدوین و تصرف آن به سختی امکان پذیر می باشد. همان گونه که در تعریف مدیریت دانش آمده هدف اولیه مدیریت دانش درک ارزش آن است. برای رسیدن به این هدف نیاز به نظام پیاده سازی مدیریت دانش وجود دارد تا تولید، نگهداری و اشتراک دانش را تسهیل نماید. موفقیت نظام های مدیریت دانش نیز بستگی به استفاده موثر توسط کاربران دارد. در متون مطالعات زیادی در رابطه با عوامل موفقیت یا شکست نظام های مدیریت دانش وجود دارد. نظام مدیریت دانش زیرساخت های لازم برای اجرای فرآیندهای مدیریت دانش را برای سازمان ها فراهم می کند. مدل های مختلفی از نظام های مدیریت معتقد است نظام مدیریت دانش وجود دارد (کوادوس وژاو، ۲۰۰۵، ص ۱۱۰)[۱۱]. اما همان گونه که چیت (۲۰۰۵) معتقد است باید عناصر کلیدی سرمایه دانش سازمانی را در برداشته باشد از جمله:

  1. اطلاعاتی در رابطه با مهارت ها و دانش کارکنان که سبب تقویت توانایی سازمان می شود.
  2. اطلاعاتی در رابطه با مشتریان سازمان.
  3. اطلاعات در رابطه با ابزارها و روش شناسی های سازمان در جهت انجام فعالیت های خدماتی کیفی و موثر.
  4. اطلاعات در رابطه با فعالیت ها و گروه های موجود در سازمان (کوادوس وژا، ۲۰۰۵، ص ۱۰۷-۱۱۵).

ساخت نظام های مدیریت دانش یا نظام های دانش- مدار با کمک پایگاه های اطلاعاتی، فناوری نظامهای هوشمند و نظام های ارتباطی مثال های عام در این حوزه هستند. اگر چه استفاده از این رویکرد فناوری- مدار سازمان ها را قادر کرد که به یکپارچه سازی و استفاده از منابع دانش خود، به ویژه در رابطه با دانش های عینی موجود در سازمان، بپردازند. اما پژوهشگران این حوزه بیشتر بر روی خلق و به اشتراک گذاری منابع دانش تأکید می کنند و نقش فرهنگ سازی و انگیزه دانشکاران را مدنظر قرار می دهند (عطافر، ۱۳۸۵، ص ۱۷۱).

۸-۲-۲- تلاش هایی سازمانی برای مدیریت و انتقال دانش سازمانی

مدیریت دانش تنها تشکیل گروه های یادگیری، یا نصب نظامی جهت مدیریت مناب الکترونیکی نیست، بلکه یک پارادایم مدیریتی است که مردم و سایر منابع درگیر از قبیل فرهنگ سازمانی، فرهنگ، فناوری اطلاعات و… را تحت تأثیر قرار می دهد.

در رابطه با این که چه چیزی باید مدیریت شود در متون مرتبط با مدیریت دانش به برخی از آنها اشاره شده از جمله: دانش، فرایند مدیریت، دانشکاران، ارتباطات انسانی مبتنی بر صداقت، فناوری اطلاعات، فرهنگ دانش، محور، ساختار قابل انعطاف سازمانی، ابزارهای سنجش عملکرد و نظام پاداش. مدیریت همه موارد فوق بسیار دشوار است. ضمن این که برخی از موارد فوق نه فقط گسترده بلکه برای مدیریت شدن بسیار پیچیده است. به عنوان نمونه ارتباطات مبتنی بر راستی و درستی به عنوان فرهنگ سازمانی نیازمند توجه به ساختارهای مدیریتی دیگری از قبیل مدیریت، رهبری، قدرت و انگیزه است. اما همان گونه که در شکل شماره ۹-۲ مشاهده می شود چهار عامل مهم در مدیریت دانش عبارتند از دانشکاران، فرایند مدیریت دانش، فناوری اطلاعات و دانش سازمانی که باید به عنوان منابع سازمانی راهبردی مدنظر قرار گیرد.

نمودار ۹-۲- عناصر و رویکردهای سازمانی برگرفته از (لی وکیم، ۲۰۰۱، ص ۳۰۴)[۱۲]

عناصر مدیریتی که دانشکاران را تحت تاثیر قرار می دهند عبارتند از رهبری،قدرت، ارزیابی عملکرد و نظام پاداش، ساختار و فرهنگ سازمانی. سازمان ها می توانند با مشخص کردن آئین نامه ها و قواعد و با ایجاد تیم های مورد نیاز فرایند مدیریت دانش را ساده کنند.

برای بهبود توانایی دانش افراد، سازمان ها می توانند برنامه های خودآموزی و شیوه نامه های کاری را برای بالا بردن کیفیت منابع انسانی خود مورد استفاده قرار دهند. برخی از سازمان ها نوع شناسی دانش (چاش، ۱۹۹۷)[۱۳] خاص خود را دارند و به وسیله آن به مدیریت نظام مند منابع دانش سازمانی خود می پردازند. برخی از آنها برای این منظور نظام های مخزن دانش ایجاد کرده اند و با کمک کانال های ارتباطی نظیر اینترنت و موتورهای جستجو از آن استفاده می کنند. در ادامه به برخی از مدلهای پیاده شده در سازمانها که در پژوهش های این حوزه به آن پرداخته شده اشاره می شود (کیم لی، هوان جانگ، یونگ جول، ۲۰۰۱)[۱۴].

۳-۲- بخش سوم: مدل های انتقال دانش سازمانی

۱-۳-۲- مقدمه

برای تحقق بخشیدن به مفهوم انتقال دانش سازمانی و عوامل موثر در آن مدلهای گوناگونی ارائه شده است باید توجه داشت که تلاش برای تبیین انتقال دانش به شیوه های کاملاً عام تلاشی ناموفق است زیرا هر سازمان اقتضائات خود را دارد بنابراین باید با توجه به نوع وظیفه تعریف شده برای سازمان و دانش موجود در آن و خصوصیات فردی و دیگر عوامل انجام می گیرد با این وجود برخی از ویژگی های عام انتقال دانش که توسط صاحب نظران مختلف بیان شده است که به شرح مختصر بعضی از مدلها می پردازیم.

۲-۳-۲- مدل نوناکا

ایکوجوریونوناکا استاد دانشگاه هیتوسباشی و دانشگاه کالیفرنیا در برکلی از اوایل دهه ۱۹۹۰ در یک مجموعه از مقالات و کتب به ارائه یک الگوی «خلق دانش» اقدام نمود. الگوی (جامعه پذیری، برونی سازی، ترکیب، درونی سازی) برای نخستین بار در سال ۱۹۹۱ ارائه شد که در حال حاضر به عنوان یک رویکرد مفید و دقیق در شرح شیوه های تولید، انتقال و خلق مجدد دانش در سازمانها مطرح می باشد. به طور خلاصه الگوی مذکور به تلفیق موارد زیر پرداخته است:

  • دو شکل از دانش (ضمنی و آشکار)
  • یک تعامل پویا (انتقال)
  • سه سطح از تلفیق اجتماعی (فردی، گروهی، بافتی یا زمینه ای)
  • چهار فرایند خلق (جامعه پذیری، برونی سازی، ترکیب و درونی سازی)[۱۵].

الگوی مذکور بیانگر آن است که یک «سازمان آفریننده دانش» به طور آگاهانه تعامل بین اشکال ضمنی و آشکار دانش را تسهیل می کند که این امر از طریق نظامها و ساختارها و یک فرهنگ تلفیقی که تعامل چهار فرایند خلق دانش را آسان می سازد محقق می گردد.

این چهارفرآیند عبارتنداز:

  1. جامعه پذیری، به اشتراک گذاردن دانش ضمنی با افراد از طریق فعالیتهای مشترک و مجاورت فیزیکی.
  2. بروز رسانی، بیان دانش ضمنی بطور عینی در شکلهای قابل درک.
  3. ترکیب، تبدیل دانش به مجموعه های پیچیده تر دانش، ارتباط، اشاعه، نظم دهی به دانش آشکار.
  4. درونی سازی، تبدیل دانش برونی شده به دانش ضمنی طبق معیارفردی یا سازمانی.

مجسم سازی دانش آشکار به فعالیتها، اعمال، شیوه ها و نوآوریهای استراتژیک، آنچه از نظر نوناکا حائز اهمیت بسیار است رابطه پویای بین اشکال دانش و سطوح سازمان می باشد. بنابراین وی، مارپیچ حاصله از تبادل دانش ضمنی و آشکار در سطوح مختلف سازمانی کلید تولید و تولید مجدد دانش است. توصیه می شود سازمانها اهمیت تعامل پویا را درک کرده و ساز و کارهایی که آن را عملی می سازد را تسهیل نمایند (نوناکا، ۱۹۹۱).

در سال ۱۹۹۸ نوناکا و کونو مفهموم (با)[۱۶] را که با مفهوم انگلیسی مکان رابطه دارد معرفی کردند. «با» در مدیریت دانش یک فضا برای تبدیل دانش پویا و رابطه نوظهور می باشد.

چهار بای تعریف شده از سوس نوناکا و کونو عبارتنداز:

  • بای زایشی[۱۷]: فضا و مکانی که در آن افراد به سهیم شدن اطلاعات، هیجان ها، تجارب و الگوهای روانی می پردازد.
  • بای تعاملی[۱۸]: فضایی که در آن دانش ضمنی، آشکار می گردد. دو عامل کلیدی در اینجا گفتگو و استعاره ها می باشد.
  • بای سایبر[۱۹]: فضایی تعاملی در یک دنیای مجازی که در بردارنده تلفیق دانش جدید و موجود جهت تولید دانش آشکار جدید در کل سازمان می باشد.
  • بای کاربردی[۲۰]: فضایی که تبدیل دانش آشکار به دانش ضمنی را تسهیل می نماید. مفهوم «با» توجه ما را به این واقعیت جلب می کند که دانش وابسته به بافت است. به این معنا که نمی توان به یک شیوه معنادار آن را از «مکانش» جدا کرد. بنابراین هر فرایند تولید دانش نیازمند یک با، یک فضا و یک مکان پدیدار شناسی است که اهمیت آن باید از سوی سازمان درک گردد. در واقع سازمان باید توجه بیشتر خود را به شکل گیری باهای خود متمرکز سازد، زیرا با ایجاد محیطی پیرامون فرآیندهای دانش فرایند بیشتری عاید سازمان می گردد تا با سوق دادن تلاشها به سمت خود آن فرایند (شاهقلیان، ۱۳۸۵، ص ۱۳۲).

۳-۳-۲- مدل جریان و پردازش دانش

مدل جریان و پردازش دانش توسط اسپیگلر ارائه شده است. اسپیگلر براساس جریان دانش و افق زمانی مدل خود را ارائه داده است. جریان دانش براساس شکل ۱۰-۲ قابل توضیح است (اسپیگلر، ۲۰۰۳)[۲۱].

شکل ۱۰-۲ مدل جریان و پردازش دانش

براساس شکل فوق، اسپیلگر بیان می کند واقعیت با اشیاء و پدیده ها مرتبط است در حالی که داده ها ویژگی این اشیاء و پدیده ها است:

داده ها، وظیفه نمایش، ضبط، ذخیره و حفظ ویژگی ها را برعهده دارند.

اطلاعات، برابر با دانش نظری است و از عملیات پردازش داده ها کسب می شود و شامل سازماندهی، ذخیره سازی و موارد دیگر است.

دانش، بعنوان دانش عملی تعریف شده است و پیامد عملیات پردازش اطلاعات است.

خرد، «وقتی آن را می دانیم» خرد است، دانش برخورد از طریق فعالیتهایی نظیر کشف، مشهود، ارزش، تجربه و … اثر می گذارد.

مراحل فوق، منجر به تغییراتی در فرایند دانایی می شود، این تغییرات توام با پردازش در هر مرحله است. به عبارت دیگر، برای اینکه داده ها به اطلاعات تبدیل شود پردازشهایی صورت می گیرد و اطلاعات هم به نوبه خود برای اینکه به دانش تبدیل شود نیازمند پردازشهایی است.

[۱] Chase,1997,54

[۲] Damerest,1997

[۳] Demrest,1997

[۴] Adam & Kredi,1999,95

[۵] Wilkinson & Willmott,1994

[۶] Henry & Walker,1991

[۷] Peters,1992

[۸] Lee & Kim

[۹] Havan et all,2001,301

[۱۰] Kim vel,2001,203

[۱۱] Quaddus & xu,2005,110

[۱۲] Li & Kim,2001,304

[۱۳] Chach,1997

[۱۴] Kim lee et all,2001

[۱۵] SECL

[۱۶] BA

[۱۷] Originating ba

[۱۸] Intracting ba

[۱۹] Cyber ba

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:38:00 ب.ظ ]




خلاقیت و رشد نوآوری

امروزه با پیچیدگی رقابت، نوآوری به عنوان یکی از مزیت های اصلی برای حیات سازمانها محسوب می شود. همه سازمانها برای بقا نیازمند ایده های نو و بدیع هستند. ایده نو و بدیع همچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شود و آن را از نیستی و فنا نجات می دهد. ظهور نورآوری دانش نه تنها سازمانها را قادر می سازد نسبت به رقبا مزیت رقابتی به دست آورند بلکه ابزار سودمندی را برای ارتقاء عملکرد سازمانی ارائه می کند. دانش به عنوان منبع عمده برای نوآوری و بهره وری سازمانی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.  هدف عمده مدیریت دانش ایجاد و سازماندهی محیطی است که در آن افراد دانش خود را توسعه داده ، با یکدیگر تبادل نموده، دانش دیگران را با دانش خود ترکیب کرده و نهایتاً آن را بکار بندند. کاربرد دانش به نوبه خود به نوآوری در سازمان منجر خواهد شد که نماید دیگری از تغییر، افزایش سرعت و شدت نوآوری است. ظهور تحولات اساسی به دو روش صورت می گیرد. یکی از طریق تحقیق و توسعه رسمی (یعنی بصورت منفک از تولید عادی کالاها و خدمات) و دیگری از طریق یادگیری ضمن کارهای جاری بدین ترتیب که افراد از طریق انجام کارها یاد بگیرند و سپس ارزیابی و نظام مندسازی آموخته ها، آنها را برای گام های بعدی استفاده کنند. این روش در بسیاری حرفه ها می تواند شکل بسیار اثربخشی از تولید دانش باشد. افزایش قابل ملاحظه سرمایه گذاری در نوآوری (نه فقط تحقیق و توسعه) موجب افزایش شدید تعداد نوآوری ها شده است. نماد پیروی این امر نه تنها با افزایش تعداد حق امتیازهای[۱] به ثبت رسیده که با افزایش تعدادکالاها و خدمات جدید عرضه شده به بازار مشخص می گردد (داوید، ۲۰۰۰)[۲]. در عین حال به نظر می رسد محیط های یادگیری عملی نیز گسترش یافته و محیط های کار از جو ماشینی که فرصت یادگیری در محیط کار را کاهش می داد خارج شود. این تغییر جو به نوبه خود، امکانات تولید دانش را بیش از پیش افزایش می دهد (علوی و لیندر، ۲۰۰۰)[۳]؛ (داونپورت و دیگران، ۱۹۹۸، ص ۱۴)[۴]. مدیریت دانش، فرآیندهای خاص سازمانی و سیستماتیک جهت کسب، سازماندهی، نگهداری کاربرد، انتشار و تولید دانش صریح و ضمنی کارکنان به منظور افزایش عملکرد سازمان و ارزش آفرینی است (داودی، ۱۳۸۶، ص ۱۵).

Efficiency بهره وری

خلاقیت به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است. خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده ها است. خلاقیت برخلق چیز نو دلالت دارد.

خلاقیت یک فرایند انسانی است که به نتیجه نو و مفید (حل مشکل فعلی یا برآورده ساختن یک نیاز) می انجامد. نوآوری به کارگیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت است که می تواند یک محصول جدید، خدمت جدید یا راه حل جدید انجام کارها باشد. نوآوری فرایند ادراک یا ایجاد دانش مربوط و تبدیل آن به محصولات و خدمات بهبود یافته و یا جدید، برای افرادی که خواهان آن ها هستند، می باشد. نوآوری فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش های جدید عملیات است.

نوآوری استعداد و توانایی تغییر یا انطباق را به وجود می آورد.

بهره برداری+نوآفرینی+ادراک= نوآوری[۵]

در تعریف فوق مفهوم کلمه ادراک به معنی دستیابی به ایده های نو با توجه به بعضی از چهارچوب های مرجع ذهنی می باشد. کلمه نوآفرینی به هر ایده جدیدی که قابلیت تبدیل به واقعیت را داشته باشد دلالت دارد و کلمه بهره برداری به استفاده از نوآفرینی اشاره دارد. همانطور که از تعاریف فوق استنباط می شود خلاقیت لازمه نوآوری است و تحقیق نو جویی وابسته به خلاقیت است. اگر چه در عمل نمی توان این دو را از هم متمایز ساخت ولی می توان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوری ها است. گاهی ایده ها و اندیشه های نو از ذهن فرد تراوش می کند و در سال های بعد آن اندیشه نو به وسیله فرد دیگری به صورت نوآوری در محصول یا خدمت متجلی می گردد.

۲۵-۱-۲- انواع و اصول نوآوری

نوآوری مستمر: که تغییرات مختصری در رفتار یا محصول را در برمی گیرد.

نوآوری های مستمر پویا: که تغییر اساسی در رفتار مصرف کننده همراه با تغییرات مختصری در محصول را در برمی گیرد.

نوآوری های غیرمستمر: که تغییر اساسی در رفتار مصرف کننده و محصول را به همراه دارد.

انواع نوآوری از دیدگاه سازمان و بصورت کاربردی

نوآوری بنیادی: این نوآوری بنیادی منجر به خلق بازارهای جدید می شود.

نوآوری توسعه عملکرد (محصول): وقتی نوآوری در محصولی به وجود می آید، شرکتها تلاش می کنند که کاربرد این محصول جدید را افزایش دهند.

نوآوری تجدید ساخت تکنولوژی: تجدید ساخت تکنولوژی مستلزم وارد کردن مواد یا تجهیزاتی از دیگر حوزه های صنعت برای تولید هر محصول جدید می باشد.

نوآوری نامگذاری و در تبلیغ برچسب کالا: نوآوری در برچسب کالا، ایجاد تمایل به خرید یک محصول خاص را در برمی گیرد. تحقیقات نشان می دهد که حدود ۲۴% از فروش محصول به تبلیغ آن برمی گردد.

نوآوری در فرایند: نوآوری در فرایند تولید باعث می شود که شرکت، مزیت هایی بر رقبا به دست آورد که عبارتنداز: افزایش سرعت فرایند تولید و افزایش قابلیت انعطاف تولید از یک محصول به محصول دیگر.

نوآوری در طراحی: یکی از مسائل مهم در طراحی، قابلیت انعطاف است به این معنی که کالا با توجه به شرایط بازار و تغییر علائق مصرف کنندگان، قابلیت تعدیل داشته باشد.

نوآوری در زمینه تجدید فرمول سازی: تجدید فرمول سازی شامل تغییر در ساختار محصول فعلی بدون تغییر در اجزاء آن می باشد.

نوآوری در ارائه خدمات: مطالعات نشان می دهد که هزینه جلب یک مشتری هفت برابر هزینه حفظ آن می باشد، بنابراین نوآوری در خدمات یکی از مسائل مهم در رقابت محسوب می شود.

نوآوری در بسته بندی: تغییر بسته بندی عموماً باعث تغییر میزان خرید کالا و یا میزان استفاده از آن در یک دوره زمانی و باز شدن بازارهای جدید برروی آن کالا می شود.

برخی از مهمترین اصول نوآوری عبارتند از:

همه ایده ها ظریف و ارزشمند هستند بنابراین سزاوار است محیطی فراهم نمود که همه ایده ها شکوفا و پرورش یابند.

مبتکر ایده برای ارتقاء و پرورش ایده به کمک نیاز دارد به عبارتی ایده مبتکر باید توسط یک حامی مورد پشتیبانی قرار گیرد.

محصولات نوآورانه جدید برای بقای شرکت لازم و ضروری است.

مبتکران ایده، عامل اصلی و اساسی رشد شرکت هستند (نجم، ۱۳۸۸، ص ۴۸).

اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۰ میلادی در پاسخ به جهانی سازی و تغییرات اقتصادی دانش محور و جهت دستیابی به هدف خود (ارتقای نوآوری بین کشورهای عضو و تبدیل شدن به پویاترین اقتصاد دانش محور دنیا) شاخص های سنجش نوآوری را در سطح ملی در چهارگروه اعلام نمود:

عکس مرتبط با اقتصاد

منابع انسانی: میزان و کیفیت منابع انسانی تعیین کننده های اصلی خلق و انتشار دانش جدید در کل اقتصاد به شمار می آیند.

خلق دانش جدید: شاخص های مرتبط با خلق دانش، ظرفیت و وضعیت اختراعی کشورها را اندازه گیری می کنند.

انتقال و کاربرد دانش جدید: این حوزه فعالیت های نوآورانه غیررسمی از قبیل اقتباس تجهیزات جدی برای سیستم های خدماتی و تولیدی شرکت، اقتباس نوآوری هایی که به وسیله سایر شرکت ها و یا سازمانها توسعه یافته اند و اقتباس دانش جدید برای نیازهای خاص شرکت را پوشش می دهد.

امور مالی و ستاده های نوآوری: این طبقه شاخص های زیر را در می گیرد. عرضه سرمایه خطرپذیر تکنولوژی پیشرفته، فروش های نوآوری و …

امروزه نوآوری در فضای تکنولوژیکی حاضر برای سازمان ها الزامی بوده و اکثر سازمان ها در جستجوی خلق ایده های جدید می باشند. در این راستا متخصصان سازمان در تلاش هستند تا از دانش برای عرضه تولیدات و یا خدمات جدیدی که مشتریان می خواهند، گام بردارند و زیرساختی ایجاد کنند که نوآوری همانند یادگیری فرآیندی مستمر شود زیرا هدف مدیریت دانش و راز بقای سازمان های امروزی در نوآوری نهفته است. متخصصان مدیریت دانش بر این عقیده هستند که مکانیزم های نوآوری و فرآیندهای مدیریت دانش قابل انطباق هستند.

۲۶-۱-۲- فرآیندهای مدیریت و انتقال دانش با نوآوری

سیستم مدیریت دانش به منظور تحقق اهداف خود باید فعالیت ها یا فرآیندهای را به کار گیرد. در این راستا فرآیندهای متوعی ارائه شده است، که با توجه به فعالیت ها و فرآیندهای بیان شده می توان آنها را در قالب زیر تلفیق نمود.

فرایند خلق دانش (خلاقیت): اولین مرحله از مراحل وسیع فرایند مدیریت دانش است، دانش در سازمان در دوچرخه متمایز شخصی و گروهی خلق می شود. دانش شخصی وقتی در بافت سازمانی به کار می رود دانش جدیدی خلق می کند که می توان آن را دانش سازمانی نامید. چرخه دانش جمعی از کاربرد دانش شخصی در بافت سازمان به وجود می آید که می توان آن را دانش سازمانی نیز نامید. دانش سازمانی شامل انواع دانش فرآورده ای، دانش فرآیندی، دانش رقابتی، دانش تکنیکی و … می باشد.

فرایند اکتساب دانش (برداشت): فرایند برداشت یا اکتساب دانش برای پاسخگویی به نیازهای فعلی و قابل پیش بینی آینده و تحقق اثربخش هدف ها ضروری است. دانش را می توان از طریق مکانیزم های مختلفی کسب کرد. به منظور شناسایی مکانیزم اکتساب دانش می توان آن را در دو طبقه قرارداد منبع درون سازمان و منبع بیرون از سازمان. منبع درونی اکتساب دانش، ذهن کارکنان (دانش تلویحی و مستتر) یا پایگاه داده های سازمان که به شکل اطلاعات کدگذاری شده است. منبع بیرونی اکتساب دانش، که دانش جدید را وارد سازمان می کند که به دو طریق صورت می گیرد:

الف- الگوبرداری: در این روش سازمان عملیات عالی را از دیدگاه رقبا شناسایی می کند و موفقیت آن ها را به عنوان الگوی خود قرار می دهد. بدین منظور وضعیت فعلی خود را با معیارهای آنها مقایسه و ارزیابی می کند. شکاف ها شناسایی و راه حلها طراحی می شود. دانش جدید به عنوان معیارهای موفقیت سازمان مرجع وارد سازمان می شود.

ب- همکاری بین سازمانی: در این روش دانش جدید از طریق سهیم سازی و اشاعه تکنولوژی، جا به جایی کارکنان در بین سازمان ها، ارتباط با شرکاء و … وارد سازمان می شود.

فرایند پالایش: در مقابل فرایند برداشت که اجازه ورود هر دانشی را به سازمان می دهد فرایند پالایش قرارداد. سازمان باید با بهره گرفتن از مکانیزم های منطقی از ورود دانش غیرضروری جلوگیری کند و فقط دانش مفید و قابل کاربرد اجازه ورود به سازمان را داشته باشد. برای تحقق این هدف تیم مدیریت سازمان می تواند با بهره گرفتن از بصیرت ها، مأموریت ها و هدف های سازمان چارچوبی برای ارزیابی دانش فراهم کند.

فرایند سازماندهی (پیکربندی یا تلفیق): در این فرایند، سازمان مجموعه عظیم دانش را بعد از ورود آن به پایگاه دانش، برای کاربرد باید ذخیره و سازماندهی کند. فرایند سازماندهی در هر کجای سازمان ممکن است صورت گیرد که علوی این مکان ها را چنین لیست کرده است:

  • حافظه سازمانی
  • افراد
  • فرهنگ سازمانی
  • روش های یادگیری، درک تفکر، احساس، سهیم سازی و انتقال بین اعضای سازمان
  • فرایند و رویه ها
  • اکولوژی: محل های فیزیکی
  • بایگانی ها (دیجیتالی و کاغذی)
  • هدف نهایی این مرحله، کمک به اعضای سازمان جهت دسترسی به دانش لازم در فرایندهای اخذ تصمیم است.

فرایند توزیع دانش: این فرایند عبارت است از توزیع دانش تا نقاط فعالیت  و حتی فراتر از آن، به بیرون سازمان است. عوامل متعددی از جمله تسهیلات ارتباطی و فرهنگ سازمانی می توانند به این فرایند کمک کنند. در مورد تسهیلات ارتباطی باکمن (۱۹۹۸)[۶] بیان می کند که یکی از مقاصد اصلی مدیریت دانش تسهیل ارتباطات در تمام قلمروهای سازمان است تا اعضای سازمان با همکاری هم، چالش ها و فرصت های پنهان را شناسایی کنند. در خصوص اهمیت فرهنگ در دانش سازمانی و اشاعه آن می توان گفت فرهنگ منجر به خلق محیط های هماهنگ ساز سینرژیک می شود. اگر در سازمانی ارزش ها و فرهنگ به تشویق یادگیری و دانش سازی بپردازد، تمام کارکردهای سازمان تغییر می کند.

فرایند کاربرد یا اعمال قدرت دانش: از دیدگاه اکثر پژوهشگران از جمله فیفر و سوتن مهمترین فرایند است آنها بیان می کنند که مزیت رقابتی متعلق به سازمان هایی که بهترین دارایی های دانش را دارند نیست بلکه متعلق به سازمان هایی است که به بهترین صورت از دانش خود در عمل استفاده می نمایند. اگر دانش تبدیل به عمل نشود و فعالیتهای سازمانی براساس دانش سازمان نباشد همه فعالیت ها و فرآیندهای مدیریت دانش عقیم و بی اثر است. کاربرد دانش باعث می شود شکاف بین دانستن با عمل کردن از بین برود و حلقه مهم بازخورد، یادگیری با انجام دادن و کاربرد به وجود آید. همچنین فرایند کاربرد دانش، خلق سناریوی یادگیری زمینه ای از کاربرد دانش را ممکن می کند، برخلاف این که یادگیری به این روش بسیار مشکل است اما در خلق دانش بسیار مهم است، زیرا مستلزم فرا تحلیل و ارزیابی فرایندها است و به همین علت اغلب در سازمان ها فراموش می شود. فیفر و سوتن (۲۰۰۰) سه رویکرد را برای کاربرد دانش پیشنهاد می دهند:

ایجاد یک بخش فرعی در سازمان که از راه حل های منفل موجود رها باشد و در عین حال نسبت به راه های قدیمی وفادار.

ایجاد فضایی که اعضای سازمان مستمر است و روال های سازمان را زیر سوال ببرند.

تلاش رهبران سازمان در راستای خلق فرهنگی که کاربرد دانش را تشویق کند.

با این وجود دانش برای سازمان به تنهایی منبع مهمی نیست. دانش برای دانش نیست بلکه دانش برای عمل و بهبود عملکرد مهم است. به این ترتیب در قلب مدیریت دانش باید نوآوری را جستجو کرد، زیرا مزیت رقابتی پایدار در نوآوری پنهان است.

مکانیزم نوآوری فرایند های مدیریت دانش

-         پاداش های انگیزشی / محرک ها

-         معرفی تغییر: دیدگاه ها ،گروه ها ، محیط

-         ارزیابی فرهنگی،سازمانی و گروهی

-         پذیرش هر چیزی بصورت موقت:تیم ها،سازمانها،رویه ها،خطوط تولید

-         عدم پذیرش عقاید و ارزشهای بنیادی(شخصی و سازمانی)

-         تشویق آزمایش و انکار تخصص ها

-         عوامل محیطی:شرایط کاری،ابزار های اقتصادی

-         مکانیزم های انتقال و مشاوران

-         پذیرش تفاوت ها و استخدام هوشمندان

-        تحرک نارضایتی

 

 

 

خلق دانش

-         تشویق یادگیری و آموزش(اغلب به طور متناوب)

-         منابع درونی و بیرونی(اجتماعت کاربران)

-         فرصت ها

-         ابزار یا رسانه ذخیره سازی عقاید قابل استفاده یا غیر قابل استفاده

 

اکتساب

دانش

-         دستورات استراتژیک

-         سازماندهی دانش کارکردی یا دانش فرایندی

-         زیر سوال یردن عوامل های موجود

-         استفاده از چشم انداز ها با دیدگاه های مختلف

سازماندهی

-         ارتباط بین آنهایی که می دانند با آنهایی که نیاز به دانستن دارند.

-         تشویق سهیم سازی عقاید

-         ایده ها رازنده نگه دارید،صرفا بایگانی نکنید،تا آنجا که ممکن است آنها را عینی کنید.

-         توزیع اطلاعات درباره آنها که می دانند یعنی متخصصان موضوعات مهم

اشاعه

-         آزادی برای تجربه:نمونه اصلی،مدلها،راهنمایی

-         پذیر سازمان درباره نادیده گرفتن سودهای احتمالی

کاربرد

جدول ۵-۲- ارتباط بین فرایندهای مدیریت دانش و مکانیزمهای نوآوری

همانطور که قبلاً اشاره شد، نوآوری عبارت است از کاربرد دانش جدید، برای ارائه کالا و خدمات جدیدی که مشتریان می خواهند. نوآوری دانش در عمل یا دانش فعال است و همان طور که از دانش زاده می شود، تمام ویژگی های آن را دارا است. در عین حال نوآوری از رکود دانش و راکد بودن آن جلوگیری می کند. همچنین حرکت دانش در مسیر عکس آن را به تعویق می اندازد. از منظر اقتصادی نیز نوآوری قابل توجه است زیرا نوآوری می تواند کارآفرینی را برای سازمان و جامعه به ارمغان آورد. به این ترتیب امروزه نوآوری برای حیات سازمان ها در فضای تکنولوژی غالب قرن ۲۱ الزامی است و آن ها برای ادامه حیات خود باید به طور مستمر نوآور باشند. تحقق این هدف مجدداً استقرار مدیریت دانش را به عنوان قابلیت اصلی سازمان الزامی می کند. مدیریت دانش دو بخش را با خود دارد: اداره دانش و افزایش توانایی برای خلق دانش جدید. خلق دانش و یادگیری که بخش دوم تعریف مدیریت دانش را مورد تأکید قرار می دهد افزایش و تسهیل فرایند نوآوری است. به این منظور سازمان ها از مکانیزم هایی که فرآیندهای خلق، سهیم سازی و تلفیق دانش را حمایت می کنند، استفاده می کنند. بنابراین نوآوری یک هدف مدیریت و انتقال دانش است و این دو چنان در هم تنیده اند که می توان مکانیزم های نوآوری و فرآیندی مدیریت دانش را با هم انطباق داد.

جدول قبل ارتباط بین فرایندهای مدیریت دانش و مکانیزم های نوآوری را که توسط آلبرز و بروور صورت گرفته است را نشان می دهد. در این مورد استراتژیها و مکانیزمهای متفاوت و متنوعی وجود دارد که در انتهای این بخش به مطرح نمودن چند نمونه از استراتژی هایی که ارتباط مستقیم تری با نوآوری دارند می پردازیم:

الف) استراتژی مکین سی و شرکت: دی و ندلر (۱۹۹۸)[۷] از مکین سی و شرکت، ۵ استراتژی دانش را که به وسیله شرکت های بزرگ به کار رفته است را شناسایی کرده اند:

توسعه و انتقال بهترین عمل: این استراتژی بر شناسایی بهترین عمل درون سازمان و اشاعه آن در تمام شبکه های کاری و موقعیت ها تأکید دارد.

خلق مهارت جدید از دانش موجود در سازمان: این استراتژی به سازماندهی مجدد دانش اشاره دارد.

  • شکل دهی استراتژی گروهی دانش
  • ترویج و تجاری سازی نوآوری: این استراتژی بر ایجاد وضعیت رقابتی به وسیله افزایش نوآوری تکنولوژیکی و کاهش زمان ارائه به بازار متمرکز می باشد.
  • ایجاد استاندارد با واگذاری دانش انحصاری

ب)پیوستار مدیریت دانش «بین نی»: به اعتقاد بین نی (۲۰۰۱)[۸] استراتژی مدیریت دانش در شش گروه و بر روی یک پیوستار قراردارد. استراتژی پیوستار مدیریت دانش به سازمان ها در خلق معنای متنوع کمک می کند و تمرکز آن روی فرایندها و فعالیتهای مدیریت دانش است.

- مدیریت دانش اجرایی: دانش در تکنولوژی مجسم شده است.

- مدیریت دانش تحلیل: دانش از منابع داده های بیرونی کسب می شود و تمرکز آن بر روی اطلاعات درباره مشتریان است.

- مدیریت دانش مدیریت دارایی: مدیریت آشکار دارایی های دانش این امکان را فراهم می کند که بتوان دانش را به روش های مختلف مورد استفاده مجدد قرار داد.

- مدیریت دانش محور: شامل کدگذاری، تغییر و اصلاح عمل تجاری، سهیم و اشاعه فرآیندهای درون سازمان است.

- مدیریت دانش توسعه ای: عبارت است از توانمندسازی استعدادهای کارگران دانش سازمان از طریق مهارت آموزی و رشد کارکنان.

- مدیریت دانش نوآوری و خلاقیت: ایجاد محیطی که خلاقیت یا ایجاد دانش جدید را افزایش دهد. به عنوان مثال به وسیله پژوهش و توسعه، تشکیل تیم از رشته های مختلف.

به طورکلی سازمان باید جوی را به وجود آورد که تبادل آشکار دانش و نوآوری در آن مورد تأکید قرار گیرد به گونه ای که کارکنان تمایل بیشتری برای تبادل دانش نوین خود با یکدیگر و نیز کاربرد آن داشته باشند.

[۱] patent

[۲] David,2000

[۳] Alavi & Linder,2000

[۴] Davenport,1998,14

[۵] Innovation = conception + invention + exploitation

[۶] Bakman,1998

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:37:00 ب.ظ ]