۵-شخصیت مجموعه ای از مشخصات مشترک وهمچنین منحصر به فرد است هر فردی در بعضی از مشخصات با دیگران مشترک و در جنبه‌های دیگر متفاوت است.

 

۲-۲-۱-۳ نظریه های شخصیت :

 

شخصیت[۲۳] را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روانشناسی دانست؛ زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف و احساسات، هوش ومواردی از این قبیل است. در این قسمت سعی شده است نظریه های دانشمندان و متخصصان امور شخصیت عرضه شود(شاملو،۱۳۸۲).

۲-۲-۱-۳-۱٫ زیگموند فروید

 

از دیدگاه فروید روان با شخصیت انسان به مثابه تکه یخ قطبی بسیار بزرگی است که تنها قسمت کوچیکی از آن آشکار است، این قسمت سطح آگاه را تشکیل می‌دهد . بخش عمده دیگر آن ، زیر آب است که ناخوداگاه را تشکیل می‌دهد. بخش ناخودآگاه، جهان گسترده ای از خواسته ها، تمایلات، انگیزه ها و عقاید سرکوب شده است که انسان از آن ها آگاهی ندارد. در حقیقت تعیین کننده اصلی رفتارهای بشر، همین عوامل ناخودآگاه او هستند که از سه قسمت عمده تشکیل می‌شوند: نهاد ، خود ، فراخود . این سه عنصر اساسی شخصیت همواره و به صورتی متقابل ، بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند، اما از لحاظ ساختار، کنش، عناصر تشکیل دهنده و پویایی، به طرز مشخصی با یکدیگر تفاوت دارند. از نظر فروید رفتار یا روان یا شخصیت انسان، همیشه محصول ارتباط متقابل متعامل و یا متعارض این سه عامل است(شاملو،۱۳۸۲).

 

نهاد:

 

بخشی از دستگاه روانی است، که از بدو تولد به صورت ارثی در انسان موجود است. نهاد رامی توان منبع تمام نیروی روانی دانست. این منبع باعث به کار انداختن دو قسمت دیگر دستگاه روانی یعنی خود و فراخود می‌گردد؛ که از نهاد منشعب می‌شوند. نهاد به نوبه خود ؛ نیروی خود را از دستگاه های جسمانی دریافت می‌کند. به عبارت دیگر نهاد شامل تمام انگیزه های خام و تشکل نیافته حیوانی ، یا به اصطلاح قدما نفس اماره می شود؛ انگیزه هایی مانند غریزه جنسی و پرخاشگری که هیچ قانونی را نمی شناسد و از هیچ اصلی به غیر از «اصل لذت» تبعیت نمی کند(شاملو،۱۳۸۲).

 

خود:

 

فرایند نخستین نهاد، به تنهایی نمی تواند تنش موجود را کاهش دهد، به عبارت دیگر فقط با تصور وتخیل نمی توان نیازها را برطرف کرد به همین علت ، قسمتی از نهاد از آن منشعب می شود و به صورتپاره دوم شخصیت که خود نام دارد، در می‌آید. خود به انسان کمک می‌کند تا از تنش درونی خود بکاهد و نیازهایش را ‌بر اساس واقعیت و در ارتباط با آن و با بهره گرفتن از امکانات واقعی برآورده سازد؛ بنابرین خود از اصل واقعیت تبعیت می‌کند و از روش هایی استفاده می‌کند که به آن ها فرآیندهای ثانویه می‌گویند.فرآیندهای ثانویه همان طرز تفکر واقع بینانه است(شاملو،۱۳۸۲).

 

فراخود:

 

فراخود آخرین قسمت از شخصیت انسان است که از نهاد منشعب می شود در واقع نماینده درونی ارزش های فرهنگی ، اجتماعی و اخلاقی است، که توسط خانواده به کودک منتقل می شود و جایگزینی و پایداری آن از طریق پاداش و تنبیه صورت می‌گیرد(شاملو،۱۳۸۲).

 

۲-۲-۱-۳-۲٫کارل گوستاو یونگ

 

یونگ[۲۴] شخصیت را مرکب از چندین سیستم یا دستگاهروانی می‌داند که جدااز یکدیگرند ، ولی در یکدیگر تاثیر متقابلدارند. این سیستم‌ها عبارتند از :

 

– من یا خود آگاه

 

– ناخودآگاه فردی

 

– ناخود آگاه همگانی با مفاهیم کهن

 

– ماسک(چهره ساختگی)

 

– جنبه‌های مردی و زنی (آنیما و آنیموس)

 

– سایه

 

– توجه شخصیت و کنش های آن: خود(شاملو،۱۳۸۲).

 

۱ – من :

 

همان شعور یا ضمیر خودآگاه است که از احساسات و خاطره ها و افکار و تمایلات و عواطف و به طور کلی از هر آنچه که معلوم شخص است، یا می‌تواند معلوم او باشد تشکیل یافته و علم شخص را به وحدت

 

و هویتش میسر می‌سازد(شاملو،۱۳۸۲).

 

۲ – ناخودآگاه شخصی و عقده های آن

 

ناخودآگاه شخصی به اعتقاد یونگ از همه کیفیات و خصوصیاتی تشکیل یافته است، که زمانی خودآگاه بوده اند ولی به دلایلی واپس زده و طرد گردیده یا فراموش شده اند و یا اینکه مورد غفلت قرار گرفته اند؛ و همچنین از کیفیاتی که در آغاز ظهور بسیار ضعیف بوده و نتوانسته اند تاثیری روی شخص بگذارند.

 

عقده[۲۵] : گروهی از احساسات، خاطره ها، اندیشه ها، عاطفه ها که در پیرامون مرکزی گردآیند و با آن منظومه ای را تشکیل دهند مرکز این منظومه یا سازمان قوه ی جاذبه ای دارد که وضع و حال و نگرش مخصوصی به شاخص می‌دهد و فعالیت های او را رهبری می‌کند(شاملو،۱۳۸۲).

 

۳ – ناخود آگاه جمعی و مفاهیم کهن:

 

گنجینه ای است از خاطره آثاری که آدمی از نیاکان بسیار دوردست و حتی غیر انسانی (حیوانی) خود به ارث بردهاست. مفاهیم کهن تجارب و معلوماتی هستند، که از نیاکان به ارث رسیده و ناخودآگاه جمعی ما از آن ها تشکیل یافته است؛ که احساس و ادراک و اندیشیدن فرد تا حدی مطابق این مفاهیم کهن صورت می‌گیرد(شاملو،۱۳۸۲).

 

۴ – برسونا:

 

واژه یونانی است و به معنی ماسک یا صورت ساختگی است، که در قدیم بازیگران برای ایفای نقش مربوط به صورت می زدند. یونگ این واژه را ‌به معنی وضع و حال و قیافه ای که آدمی باآن در اجتماع ظاهر می شود؛ بهکار می‌برد. ولی غالباً این اجتماع است که با آداب ورسوم و سنت های خود این قیافه را به او تحمیل می‌کند(شاملو،۱۳۸۲).

 

۵ – آنیما و آنیموس:

 

اصل دو جنسی بودن آدمی، یعنی این اصل که هر آدمی ذاتاً ، هم جنبه زنی دارد و هم جنبه مردی؛ بیش از آنکه قبول عام یابد از طرف یونگ اعلام گردید. یونگ این دو جنبه زنی مرد آنیما و جنبه مردی زن را آنیموس می‌خواند(شاملو،۱۳۸۲).

 

۶ – سایه:

 

جنبه وحشیانه و خشن غرائز؛ یعنی جنبه حیوانی طبیعت انسان را یونگ سایه نامیده است. سایه مجموعه ای از غرائز است که از اجداد حیوانی به ارث رسیده و در ناخودآگاه همگانی جای دارند، تشکیل یافته است(سیاسی،۱۳۷۴).

 

۷ – خود:

 

یکی از مفاهیم کهن به اعتقاد یونگ خود است، و آنمعرف کوشش هایی است که برای عدول از پراکندگی وکثرت ووصول به اعتدال و وحدت از آدمی سر می زند(سیاسی،۱۳۷۴).

 

۲-۲-۱-۳-۳٫ کارل راجرز

 

مفهوم خویشتن مهمترین پدیده و عنصر اساسی در نظریه راجرز است. به نظر راجرز انسان عوامل محیط خود را درک می‌کند و در ذهن خود به آن ها معنی می دهدو مجموعه این سیستم ادراکی و معنایی، میدان پدیداری روانی فردزا می‌سازد . خویشتن عبارت است از الگوی سازمان یافته ای از ادراکات انسان ، خویشتن شامل آن قسمت از میدان پدیداری می شود، که فرد آن را با مفاهیم خویشتن من و خود بیان می‌کند. خود ایده آن خودپنداره ای است که انسان دوست دارد از خود داشته باشد اگر چهخویشتن دائماً تغییر می‌کند. لیکن همیشه در هر فرد ،‌نوعی سازمان، هماهنگی و ثبات، تجانس و شکل یافتگی خاصی خود را دارد.خودپنداره شخص ، جریانی آگاهانه مداوم ونسبتاً ثابت است . راجرز بیشتر برای روند، کنش و پویایی شخصیت ارزش قائل بود. او انسان را علاقه‌مند به آینده می‌دانست که در نتیجه این علاقه از سویی همواره در صدد لذت طلبی و کاستن تنش و از سوی دیگر در جست و جوی تکامل و پیشرفت و در نهایت رسیدن به خودشکوفایی است(شاملو،۱۳۸۲).

 

۲-۲-۱-۳-۴٫ دالارد و میلر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...