در دنیای کنونی به دلیل رشد و توسعه علوم و تکنولوژی و نفوذشان در عرصه های مختلف زندگی، کلیه امور و فعالیت های حیات اجتماعی در جوامع گوناگون با آنان پیوندی نا گسستنی پیدا نموده اند. با این همه هیچ فعالیتی بدون انسان امکان تحقق نخواهد داشت. لذا همچنان انسان در مدار کلیه فرایندهای تولید کالا و ارائه خدمات قرار دارد. با ترقی علوم مختلف به ویژه علوم روانشناختی و تربیتی، علوم زیستی و به خصوص علوم اجتماعی دیگرآن اندیشه کهن و نگرش مکانیکی و تک بعدی به انسان و صرفاً موجودی فیزیکی یا اقتصادی پنداشتن او به کلی رنگ باخته است(گلابی، 1369).

در هر سازمانی، عوامل تشکیل دهنده ی منابع انسانی، افرادی با احساس هستند که اگر انگیزه کافی داشته باشند استعداد و مهارت خود را در خدمت سازمان به کار خواهند گرفت و چرخ های آن را به حرکت در خواهند آورد. از طرفی خودکفایی و استقلال هر جامعه ای بر پایه ی وجود سازمان های آموزشی آن جامعه استوار است و همچنین نقش کلیدی کارکنان متعهد، خلاق، شاد، پر انرژی و با وجدان کاری بالا بر کسی پوشیده نیست(تقی زاده، 1385).

تحقیقات درباره ی مسائل نیروی انسانی نشان می دهد که سازمان هایی که بر بستر افزایش دانایی نیروی انسانی خود پیش می روند و مشارکت و همفکری نیروهای انسانی را در امور سازمانی خود می طلبند، به مراتب از هم افزایی بیشتری نسبت به سازمان های ایستا و سنتی که راه های میان افراد را بسته نگه می دارند و برای فرایندهای اطلاعاتی میان کارکنان، محدودیت ایجاد می کنند، برخوردارند (غلامحسین پورانوری و ملکی آوارسین، 1387).

امروزه آموزش و پرورش به عنوان یكی از خرده سیستم های جامعه نقش مهمی در فرایند توسعه دارد اگر مولفه های توسعه را در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و آموزش مورد بحث و بررسی قرار دهیم ناگزیر نقش آموزش و پرورش را در این زمینه نمی توان نادیده انگا شت.  از این رو چنین نهادی كه خود توسعه آفرین است و موتور محركه ی همه ابعاد توسعه است نیاز مبرمی به توسعه درونی خود دارد.  به عبارت دیگر در فرایند توسعه تغییر و تحول در ساختار، برنامه ها، اهداف و روش ها، در همه نهادهای اجتماعی به ویژه آموزش و پرورش ضرورتی اجتناب ناپذیر است. همان گونه كه فلیپ كومبز[1] می گوید: ریشه اصلی همه مشكلات و بحران های تعلیم و تربیت در مدیریت آموزشی است. اگر مدیریت آموزش اصلاح گردد و تغییر و تحول اساسی در آن ایجاد شود، مسائل و مشكلات دیگر نظام آموزش نیز اصلاح خواهد شد. یكی از راه های تغییر و تحول در مدیریت آموزش و اصلاح آن كاربست مدیریت مشاركتی است(خدیوی و همکاران، 1388). در سازمان گسترده ای به نام آموزش و پرورش، مشكلات برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی، ارزشیابی، نیاز به مدیریت مشاركتی را دو چندان می سازد. البته آموزش و پرورش بنابر رسالت خود فرهنگ ساز مشاركت نیز هست، لذا توجه به مشاركت و مدیریت مشاركتی را اول باید از درون خود آغاز كند و سرانجام آن را در جامعه و نهادهای آن گسترش دهد(تصدیقی، 1381).

از طرف دیگر از میان همه مفاهیمی که متخصصان رفتار سازمانی، مدیریت و روان شناسان سازمانی و صنعتی در موقعیت های سازمانی مختلف مورد مطالعه قرار داده اند، انگیزه از مهمترین زمینه های پژوهشی مؤثر در رفتار فرد در سازمان است. انگیزه موتور حرکت انسان است، فردی که انگیزه دارد، دارای خلاقیت، نقش نمادین و الگویی و نوآوری می باشد و میل به حرکت را در خود و دیگران ایجاد و سیستم را پویا می کند، کارآفرین است و …  اینها از خصیصه های یک معلم و مدیر آموزشی است. بدین ترتیب افرادی که فاقد انگیزه هستند اهداف یادگیری را عقیم و رغبت به ادامه تحصیل و موفقیت تحصیلی در دانش آموزان را کاهش و در نهایت منجر به بی تفاوتی و بی انگیزشی خود و سایر معلمان می شوند(ایمانی، 1392).

مقالات و پایان نامه ارشد

 

واژه انگیزش در اصطلاح به معنای پویایی و حركت است. از نظر سازمانی انگیزه عبارت است از عامل درونی که باعث تغییر در رفتار و حرکت در مسیر پیشبرد و اهداف سازمانی می گردد. منابع هر سازمان به دو دسته منابع انسانی و منابع مادی تقسیم می شود؛ از آنجا که منابع مادی نیز توسط منابع انسانی مورد استفاده قرار می گیرد، استفاده بهینه از این منابع مادی بدون داشتن نیروی با انگیزه قابل میسر نیست. در دنیای پیشرفته امروز، در هر سازمانی نیروی انسانی عمده ترین سرمایه و یکی از عوامل تاثیر گذار در تحقق اهداف هر سازمان محسوب می شود(قربانی، 1389).

برای رسیدن به این اهداف باید عوامل انگیزاننده را در انسان شناخت و در جهت تامین نیازهای ضروری او بود. آنچه مسلم است و باید مورد پذیرش قرار گیرد این است که به علت تفاوتهای فردی، انگیزه های افراد با یکدیگر متفاوت می باشد پس قبل از هر گونه اقدام در زمینه ایجاد انگیزش لازم است ویژگیهای فردی اشخاص شناخته شود تا بتوان عوامل انگیزش در آنان را تشخیص داد. مدیران و مسئولان باید بدانند که نیروی انسانی با انگیزه در بقاء، پویایی، تحقق سیاست ها و استراتژی سازمان تاثیر گذار است(تقوی لاریجانی و همکاران، 1385). بر همین اساس انگیزش شغلی از مهمترین عوامل تاثیر گذار در موفقیت و عقب ماندگی سیستم بوده و در صورت بی توجهی به آن، باعث هدر رفتن منابع سازمان می شود.

نیروی انسانی در سازمان ها از اهمیت زیادی برخوردار است. كارایی و اثربخشی سازمان ها به كارایی و اثربخشی نیروی انسانی آن سازمان بستگی دارد و یكی از مسائل مهمی كه در هر سازمانی باید مورد توجه قرار گیرد، انگیزش و رضایت شغلی كاركنان آن سازمان است. از آنجایی که معلمان یکی از منابع انسانی مهم آموزش و پرورش هستند، لذا توجه به انگیزش شغلی ایشان امری مهم تلقی می شود. بر همین اساس، مشارکت در تصمیم گیری و انگیزش شغلی جایگاه ویژه ای را در مطالعات مدیریت منابع انسانی به خود اختصاص داده اند. زیرا این ساختارها می توانند در جهت پیشرفت و بقای سازمان در آینده نظیر ترک شغلی، تأخیر، کم کاری، غیبت و .. مؤثر باشند و در نهایت بر بهره وری نیروی انسانی تأثیر به سزایی داشته باشند. پس‌ بسیار شایسته‌ است‌ كه‌ مشارکت در تصمیم گیری، انگیزش شغلی و اهم‌ مطالب‌ مربوط به آنها‌ بررسی‌ شده‌ و موانع‌ و مشكلات‌ مؤثر بررسی‌ شده‌ و راهبردهایی‌ جهت‌ مقابله‌ و رفع‌ موانع مشارکت در تصمیم گیری ها و انگیزش شغلی معلمان تحلیل‌ و ارائه‌ گردد تا بتوانیم‌ با به‌كارگیری‌ راهبردها بر مشكلات‌ فائق‌آمده‌ و محیط كلاس‌ و مدرسه را به‌ محیطی‌ جذاب‌، شاد و مثبت‌ جهت‌ حداكثر تعامل و یادگیری‌ تبدیل‌ كنیم‌. بنابراین بر اساس ضرورت آشنایی با این مؤلفه ها در پژوهش حاضر به بررسی و شناخت رابطه مشارکت در تصمیم گیری ها و انگیزش شغلی معلمان خواهیم پرداخت. بنابراین در این فصل بعد از مقدمه ذکر شده به بیان کلیات تحقیق از قبیل بیان مساله تحقیق، ضرورت و اهمیت تحقیق، فرضیه ها و اهداف تحقیق و … می پردازیم.

 

1-2- بیان مسأله

هر شغل دارای صفت ها و ویژگی هایی است که وظایف کارکنان را تحت تأثیر خود قرار می دهد و باعث می شود که افراد در آن شغل احساس رضایت یا عدم رضایت کنند. خصوصیاتی مثل میزان مسئولیت، تنوع وظایف، مرتبه و شان در محل کار، مسئولیت اجتماعی و جایگاه شغل در محل کار، ویژگی هایی است که ارضا کنندگی شغل را ذاتاً تحت تاثیر قرار می دهد. مسلماً هر شغلی که از ارزش ذاتی بیشتر، استقلال و خودکفایی زیادتر، تنوع و باز خورد مستقیم و مناسبتری برخوردار باشد، افراد را برای انجام دادن بهتر کارهایشان بیشتر تحریک می کند(قمری و همکاران، 1391). انگیزش کارکنان بر بهره وری و عملکرد هر سازمان، رضایت شغلی افراد و نحوه انجام وظایف تأثیر می گذارد. از طرفی تقویت و شناخت عوامل تأثیر گذار بر انگیزش، باعث برانگیخته شدن حس خلاقیت و نوآوری در کارکنان می شود(گمینیان، 1383). افراد با انگیزه زیاد اغلب عملکردهای بهتری از سایر افراد دارند. لذا همواره باید ارضای نیاز کارکنان به طور ذاتی فراهم شود و به عبارتی دیگر، ماهیت کار انگیزشی باشد(3). کنکاش در مسأله انگیزش پاسخ چراهای رفتار آدمی است. چرا انسان کار می کند، چرا بعضی افراد بسیار فعال و برخی کم کارند، علت علاقه به شغل و بی علاقگی به کار چیست، این سوالات و بسیاری دیگر همه با موضوع انگیزش در ارتباطند و پاسخ به آنها در انگیزش و انگیزه های کارکنان خلاصه می شود(الوانی، 1385). دارا بودن انگیزه کار در جهت دهی به انگیزه های سالم یکی از ضرورت ها در کاربرد صحیح منابع انسانی است. بررسی شیوه های رفتار کارکنان، خواسته های افراد از مشاغلشان، چگونگی رضایت آنها و مسائلی از این قبیل، اذهان را به طرف مسئله انگیزش افراد جلب می نماید. نیروی انسانی کارآمد، امروزه به گونه ای است که اگر نیازهای واقعی او کشف و شناسایی نگردند و بموقع به آن نیازها پاسخ داده نشود، احتمال کناره گیری او از شغل وجود خواهد داشت. لذا طراحان و برنامه ریزان هر شغل بایستی در جستجوی یافتن عوامل انگیزشی باشند، تا بتوانند با توجه به آن افراد را به سمت فعالیت و کارایی بالاتر راهنمایی نمایند(حقیقی، 1388). بنابراین نظر به حساسیت و اهمیت وظیفه و کارکرد شغل معلمی و مراکز آموزشی در جامعه، ضرورت طراحی مشاغل به گونه ای انگیزشی و چالشی کاملاً احساس می شود.

مشاركت به عنوان یكی از ابزارهای حیاتی است كه در زندگی انسان ها همواره مورد توجه بوده است. زندگی در اجتماع بر پایه مشاركت استوار بوده چرا كه پیش بینی و تصمیم گیری در زمینه راه های رسیدن به اهداف به صورت گروهی، منجر به راه حل هایی منطقی تر و مطمئن تر می شود. در جنبه های الهی و مذهبی مشاركت در فعالیت های عبادی مورد تأكید قرار گرفته است و در جنبه های اداری و سیاسی به عنوان ابزاری نیرومند مورد توجه است. در مفهوم مشاركت دو نكته نهفته است كه اندیشه ی برابری ارزش انسان ها یكی از اساسی ترین و بنیادی ترین نكات آن است و اندیشه دیگر نهفته در آن، به مشاركت به عنوان یک فراگرد اشاره می كند كه از طریق آن كاركنان به دگرگونی هایی دست می یابند و خود را جزئی از تحولات به شمار آورده به آن تعهد و دلبستگی دارند و موجب گسترش پیوند میان افراد و افزایش اعتماد می شود و زمینه برای مردم سالاری و خود فرمانی فزونی می یابد. منظور از مشاركت كاركنان كلیه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...